سلسله منابر اهل بیت (ع)-جلد26
چهل منبرمعروفی و منکری
سیمای امربه معروف و نهی از منکر
در قرآن و روایات
مولف:حسن بابایی
بسم الله الرحمن الرحیم
اسلام ،مکتبی جامع و آیینی کامل است که هم برای ویژگی های زندگی فردی انسان و هم برای شکل دهی به روابط سالم اجتماع، برنامه ریزی کرده است. از طرفی، بیشتر دستورات دین ،حتی در بخش هایی که به احکام عبادی و تنظیم رابطه ی فرد با خدایش پرداخته، از جنبه ای اجتماعی نیز برخوردار است .
رفتارهای شخصی افراد ،گرچه در مرحله نخست تأثیر مستقیم بر روح و روان شخص بر جای می گذارد، اما از محدوده ضمیر فرد فراتر می رود و به اجتماع نیز می رسد. خصوصیات فردی و خلقیات شخصی که در رفتار عضوی از جامعه ظاهر می شود ، به سان موجودی متحرک عمل می کند و حصار محدود محل پیدایش خویش را درهم می شکند و در شاکله محیط اجتماعی به جریان می افتد. به راحتی از واحدی به واحد دیگر منتقل شده و در پی فتح دل های دیگر برمی آید .
این گونه تأثّرات وجدانی ،نیاز به مقدمه چینی های عقلی و خسته کننده و فراهم سازی زمینه و آماده سازی مقدمات و مرحله بندی ندارد ؛یعنی زمانی که این ویژگی ها در درون یک شخص که عضوی از مجموعه
است ،متولّد می گردد ،بی درنگ در رفتار و منش بیرونی او ظاهر می شود و در اوّلین فرصت خود را در صحنه ارتباط با دیگران به نمایش می گذارد .
در نهایت، یک رفتار فردی به راحتی فراگیر شده و تبدیل به منش اجتماعی می شود. رفته رفته و به صورتی کاملاً طبیعی در قالب یک رسم پایدار جمعی درآمده و به عنوان شاخص های شناخت رفتارهای اجتماعی یک جامعه مطرح می شود .
آیین اسلام که در پی آراستن روان فردی انسان و ترسیم ساختار زندگی جمعی بر اساس فضائل اخلاقی است، برای کنترل این حرکت خزنده در کالبد اجتماعی اندیشیده و تمهیدات فراوانی مهیا کرده است که از جمله آنها می توان به دستور دینی «امر به معروف و نهی از منکراشاره کرد .
بر اساس این وظیفه شرعی ، هر کس علاوه بر مسئولیت حفظ و کنترل خویشتن ،در قبال دیگران نیز مسئول است ؛ به گونه ای که هر فرد جامعه اصلاح خود را در گرو تحقق صلاح محیط زندگی خود می داند .
در حقیقت ،یک فرد به منزله ی نگهبانی است که در جامعه بر برج و باروی مرزهای نیکی ها و پلیدی ها جای گرفته و برای تحقق خیر و صلاح عمومی پاس می دهد .او مکلف است که هر گونه لغزش همراهان را چون خطای خویش دانسته و به محض آگاهی و شناخت آن ها در صدد علاج برآید. اگر خوبی ها را مشاهده کرد، ترغیب و تأیید و همراهی نماید ؛(تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ و التَّقوی )، و اگر رفتارها را در مسیر رشد و صلاح ندید ،از آن ها دوری گزیده و حتی دیگران را از گرایش به آن سوی باز دارد ؛(و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان ).
خدای تعالی با شناخت کاملی که از روح و روان تأثیرپذیر این موجود شگفت آمیز و گل سرسبد عالم خلقت دارد ،در مجموعه احکام و معارف دینی همچنان که برای اصلاح رفتار و اخلاق او تدابیر سودمندی اندیشیده ،بر اصلاح محیط اجتماعی نیز تأکید فراوان نموده است.
انسان به صورت طبیعی نیازمند زندگی جمعی است و اصطلاحاً «مدنیّ بالطبع »است ؛یعنی تن دادن به الزامات زندگی اجتماعی، جزء سرشت های ذاتی او است و به تعبیر ارسطو آنان که از مدینه خارجند ،یا از ما برترانند و جزء فرشتگان ،و یا از پست ترانند و جزء درندگان .
بی تردید ،این از ویژگی های آیین اسلام است که به جهت جاودانگی و همگانی بودن این دین، و ضرورت پاسخگویی به تمامی مشکلات بشریت،به حل معضلات اخلاقی و رفتاری جامعه با تکلیف به فریضه امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است .البته جای این دستور اجتماعی با این ویژگی ،در فرهنگ ها دیگر کاملاً خالی است .
فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر » اگر در جایگاهی که شریعت برای آن پیش بینی کرده است قرار بگیرد ،مهم ترین نقش را در روند تحول
و تکامل جامعه اسلامی ایفا خواهد نمود .این وظیفه نه تنها فریضه ی مهم دینی و از جمله فروع مسلم دین است ،بلکه زمینه ساز تحقق دستورات دیگر است .
امام خمینی رحمه الله به عنوان فقیهی اسلام شناس و اندیشمندی مصلح که تمام توان و فکر خویش را مصروف آسیب شناسی جامعه بزرگ اسلامی ،خصوصاً ایران ،و اصلاح روابط اجتماعی بر اساس تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نموده بود، جایگاهی اساسی برای فریضه ی «امر به معروف و نهی از منکر» و ضرورت شناخت اهمیت و تعیین مصادیق معروف و منکر در نظر داشت .ایشان بسیاری از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی -سیاسی خویش را بر مبنای عمل به این فرضیه سامان می داد .در دوران مبارزات ، یکی از مبانی اساسی تشخیص ضرورت ورود به میدان مبارزه با حکومت طاغوت و جایگزین کردن حکومت مشروع، بر وجوب این فریضه استوار بود. ایشان شاخص ترین فقیه دوره ی معاصر بودند که امر به معروف و نهی از منکر را وارد برنامه عملی یک انسان متدین کردند و در مباحث فقهی ،خصوصاً رساله ی توضیح المسائل بخشی را به طور ویژه به بیان احکام این فریضه اختصاص دادند .(6)از لحاظ نظری از سال 1363ق. در دستنویس های خویش و همچنین از سال 1323ش. در کتاب کشف اسرار به اهمیت این فریضه پرداخته و از نظر فتوایی نیز در رساله ی تقیّه (1373ق)، المکاسب المحرمه (1380ق)، تحریر الوسیله ،استفتائات و توضیح المسائل ،این فرضیه را مورد بررسی قرار داده اند. بی شک ،مهم ترین اثر ایشان درباره امر به معروف و نهی از منکر، «کتاب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر »تحریر الوسیله است که در سال 1384ق .به نگارش درآمده است .
بعد از پیروزی و استقرار حاکمیت دینی در کشور که خود حاصل انجام وظیفه بر اساس عمل به تکلیف اجتماعی «امر به معروف و نهی از منکر»محسوب می شود، امام خمینی در نخستین روزهای تثبیت حاکمیت با تأکیدی ویژه، به ضرورت توجه به بسط فرهنگ اجرایی این فریضه تأکید داشتند .ایشان طی فرمانی در سال 1358ش .به شورای انقلاب مأموریت دادند که اداره ی «امر به معروف و نهی از منکر»را تأسیس نمایند .(7)علاوه بر آن، ایشان همواره در طول سال های رهبری انقلاب
تأکیدات و توصیه های فراوانی در زمینه اهمیت این فرضیه، چگونگی عمل به آن، آثار اجتماعی آن و نیز شناخت مصادیق معروف و منکر بیان فرموده اند که به جهت کثرت آن ها ،یک جلد از آثار موضوعی تبیان را به خود اختصاص داده است .
سیره عملی امام رحمه الله نیز سراسر آکنده از رفتارهایی است که نشانگر نهایت دقت و توجه ایشان به اصلاح عملکرد دیگران است. همواره منسوبین و وابستگان امام شاهد و ناظر واکنش های جدّی و در عین حال ملیح ایشان در این گونه موارد بوده اند. نمونه ی زیر بیانگر این واقعیت است که التزام به دستورات شریعت و توجه به رعایت چارچوب های دینی از سوی همگان ،نهایت آرزوی ایشان و توصیه ی اکید پایانی عمر شریف و پر بار آن حضرت است. آن چنان که از خاطرات نزدیکان امام که در آخرین لحظات وداع با پیر و مرادشان در کنار بستر نورانی شان حضور داشتند ،بر می آید، ایشان آخرین توصیه و سفارش را این چنین فرمودند که :«این راه، راه سختی است»، و بارها تکرار کردند که :«گناه نکنید ».
و یا از عروس حضرت امام رحمه الله این چنین نقل شده است :
یک روز قبل از آن که امام به بیمارستان بروند ،توصیه ای در مورد غیبت کردند .ایشان نمی گفتند :غیبت نکنید ؛چون آن را نباید بکنیم ؛بلکه می گفتند :سعی کنید حتی در مجالسی که غیبت می شود، شرکت نکنید ...
توصیه دیگر ایشان اهمیت دادن به نماز اول وقت بود .
و این نصیحت مبارکی است که ایشان همواره دوستدارانش را به آن سفارش می فرمود که :«سعی کنید کارهای خوب را انجام بدهید و کارهای بد را ترک کنید ».
امر به معروف و نهى از منکر برجسته ترین، بارزترین و گرامى ترین واجب در بین واجبها مى باشد هدف تمام انبیاء و اولیاء اصلاح جامعه بشرى بوده است و مؤثرترین ابزار براى رسیدن به این هدف بزرگ امر به معروف و نهى از منکر است.قرآن کریم به کرّات به اهمیت این فریضه اشاره نموده و آمرین به معروف و نهى کنندگان از منکر را از صالحین، رستگاران و بهترین امّت مى داند.در روایات امر به معروف و نهى از منکر سبب امنیت، آبادانى، حلال شدن درآمدها، برپائى واجبات و اصلاح امور دین و دنیا معرفى شده است.بیان رسا و تعبیر زیباى امیر سخن امیرالمؤمنین علیه السلاماین است که: «تمام کارهاى نیک حتى جهاد در راه خدا در برابر به معروف و نهى از منکر همانند رطوبت دهان (قطره اى) است در برابر دریا» امر به معروف و نهى از منکر شیوه انبیاء و اولیاء است و کسى راه آنان را مى پیماید که امر به معروف و نهى از منکر کند. مضمون بعضى از روایات این است که: کسانیکه با امر به معروف بدنبال رشد جامعه و توسعه ایمان و کار نیک مى باشند و با نهى از منکر بینى فاسقان را به خاک مالیده و از سقوط جامعه جلوگیرى مى کنند خلیفه و جانشین خدا و پیامبر در زمین هستند و اهداف الهى بوسیله آنها در جامعه تحقق پیدا مى کند.آرى خداوند راضى نیست که در زمین معصیت شود و اولیاى او ساکت بمانند.افراد ساکتى که در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملى نشان نمى دهند مردگانى هستند زنده نما.و باید توجه داشت که اگر مردم در برابر منکرات سکوت کنند قهر خداوند همه را فرا خواهد گرفت زیرا منکر مثل آتشى است که اگر با نهى خاموش نشود همه چیز را مى سوزاند.در مواعظه عیسى علیه السلام آمده است که: اگر برادرت را دیدى که گناه مى کند و او را نهى نکردى مطمئن نباش که در گناه او شریک نشده اى. و کوتاه سخن اینکه امر به معروف و نهى از منکر نشانه غیرت دینى و احساس مسؤلیت است، باشد که با توفیقات الهى که به این مهم بپردازیم تا از این رهگذر هـم بر ایمان خویش بیفزائیم و هم در اصلاح جامعه سهیم باشیم.
امر به معروف یعنی برانگیختن و فرمان دادن به چیزی که نزد عقل یا شرع و یا هر دو مطلوب و پسندیده باشد و نهی از منکر یعنی منع و بازداشتن از آنچه که نزد عقل یا شرع و یا هر دو بد و ناپسند شمرده شده باشد.طبق نظر برخی منکر در شریعت تنها بر معاصی و گناهان اطلاق میگردد و حال آنکه برخی دیگر عقیده دارند که منکر اعم از محرمات و مکروهات است؛ در هر حال «امر به معروف و نهی از منکر» یک فریضهی الهی محسوب میشود.تمام انبیای الهی با هدف اصلاح جامعهی بشری مبعوث شدهاند و مؤثرترین ابزار برای رسیدن به این هدف «امر به معروف و نهی از منکر» است. بنابراین پیشینهی آن نه فقط به صدر اسلام بلکه فراتر از آن یعنی از زمان بعثت اولین پیامبر الهی بر میگردد. اما اگر بخواهیم تاریخچهی «امر به معروف و نهی از منکر» را در جوامع اسلامی بررسی کنیم، میبینیم که از صدر اسلام پیامبر گرامی(ص) و اصحاب ایشان و همچنین پیشوایان معصوم(ع) از امر به معروف و نهی از منکر در جهت پاسداری از اصول مکتب به عنوان مؤثرترین ابزار و نیز یک تکلیف الهی بهره گرفتهاند؛ مسلمانان نیز آن را وظیفهی الهی خود دانسته و به اجرای این فریضهی بزرگ پایبند بوده و اهمیت خاصی برای آن قائل بودهاند. این کار به صورت یک جریان عمومی و بدون تشکیلات و ضوابط تشکیلاتی انجام میگرفت تا اینکه در قرن سوم و چهارم هجری تشکیلات ویژهای که عهدهدار امر به معروف و نهی از منکر بود تأسیس گردید که «دایرهی حسبه» نامیده میشد.مبنای وجوب «امر به معروف و نهی از منکر» متون دینی یعنی قرآن و روایات معصومین(ع) میباشد. اگر درصدد احصاء اوامر و نواهی خداوند در قرآن کریم باشیم میبینیم که خداوند در موضوعات مختلف امر و نهی فرموده بنابراین خداوند عالَم خود به عنوان اولین آمر به معروف و ناهی از منکر گام برداشته است.علاوه بر این، آیات زیادی در قرآن مشاهده میشود که مخاطب خود را به «امر به معروف و نهی از منکر» دعوت میکند. خداوند کریم در این آیات به آثار حیاتبخش این فریضه در دنیا و آخرت اشاره میفرماید.با بررسی منابع روایی مسلمانان اعم از شیعه و سنی، روایات بیشماری در این زمینه مشاهده میگردد که «امر به معروف و نهی از منکر» نه تنها سیرهی عملی پیامبر(ص) و امامان(ع) بوده بلکه آن بزرگواران این فریضه را افضل اعمال، بارزترین و برجستهترین واجب الهی، نهایت دینداری و ترک آن را خیانت، بیدینی، برانگیزندهی خشم و غضب خداوند و تارک آن را بهسان مردگان میداند.از آنجا که امر به معروف و نهی از منکر نگهدارندهی دین و ضامن اجرای واجبات دینی است و بهترین فرد و بهترین امت آنان هستند که امر به معروف و نهی از منکر میکنند و فلاح و رستگاری نتیجهی دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر است و اقامهی آن یکی از ادلهی لزوم تشکیل حکومت اسلامی است و بالاخره اینکه جایگاه آن برتر از جایگاه جهاد در راه خدا میباشد؛ لذا جای آن دارد که زوایای مبهم آن مورد کنکاش دقیق قرار گرفته و این مسأله و جایگاه آن در قرآن و سنت بیش از پیش روشن گردد.
منبر اول : معنای امر به معروف ونهی از منکر
آیه: سوره طه آیه 44 : { اذْهَبَا إِلىَ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (43) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یخَْشی (44) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نخََافُ أَن یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَن یَطْغَى(45)قَالَ لَا تخََافَا إِنَّنىِ مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى (46) } بروید بسوى فرعون که او نافرمانى را از حد گذرانیده (43)اما به نرمى با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! (44)(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این می ترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45)فرمود: «نترسید! من با شما هستم (همه چیز را) می شنوم و می بینم! (46)
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنْ المُنْکَرِ فَهُو خَلیفَةُ اللّه ِ فى أَرْضِهِ و خَلیفَةُ رَسُولِ اللّه ِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند جانشین خدا و پیامبر در روى زمین است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: معنای امر به معروف ونهی از منکر:بسیاری از شما خوانده یا شنیده اید که بخشی از دین اسلام را اصول اعتقادی و بخشی از آن را فروع عملی تشکیل میدهد اولی در حوزه فکری و اندیشه و دومی در حوزه عمل و رفتار انسان مسلمان قرار دارد .اصول اعتقادی مانند توحید، نبوت، معاد و... و فروع عملی مانند نماز، روزه، جهاد، امربه معروف و نهی از منکر، دو فرع از فروع عملی و از واجب ها به شمار میآید. امر به معروف چیست؟هنگامی که دوست خود را به برپا داشتن نماز دعوت می کنید یا از او می خواهید به دیگران کمک کند او را به معروف فرا خوانده اید زیرا بر پا داشتن نماز و کمک به دیگران از کارهای خوب و پسندیده معروف گفته می شود و وادار کردن دیگران به رفتار و گفتار خوب را امر به معروف می نامند.
نهی از منکر چیست؟اگر کسی به شما در باره موضوعی دروغ بگوید : یا از دیگران بدگویی کند و شما از او بخواهید از دروغ گفتن و یا بدگویی پرهیز کند او را از منکر نهی کرده اید دروغ گفتن و بدگویی ازدیگران از کارهای زشت و ناپسند است بنابراین به رفتار گفتار زشت ناپسند منکر و به بازداشتن دیگران از چنین رفتار وگفتار نهی از منکر می گویند.
آیا امربه معروف ونهی از منکر لازم است؟ چرا؟مسلمان ها باید یکدیگر را به معروف امر کنند واز منکر نهی نمایند زیرا:
- انسان ها دارای زندگی اجتماعی هستند و برای اینکه زندگانی اجتماعی ثبات ودوام داشته باشند افراد باید به قوانین ومقررات اجتماعی پایبند باشند اگر در یک جامعه کسانی پیدا شوند به برخلاف مقررات اجتماعی عمل کنند در جامعه هرج ومرج و بی قانونی پدیدمی آید و امنیت آرامش مردم را تهدید می کند مردم با امر به معروف و نهی از منکر می توانند در حاکمیت قانون که به نفع همگان است نقش موثری ایفا کنند .
- در اسلام به تزکیه نفس و تطهیر روح وپاک سازی روان ، سفارش فراوان شده است، اگر بخواهیم در خانه، مدرسه واجتماع فضایی آکنده از پاکی و معنویت داشته باشیم ، امر به معروف ونهی از منکر را نباید فراموش کنیم با امر به معروف، زیبایی ها وخوبی ها ترویج می شود.
- گناه هم چون ویروس و میکروب خطرناکی است که نه تنها فرد گنهکار را به تباهی و نابودی می کشاند بلکه به دیگران نیز سرایت کرده و جامعه را به فساد و گناه آلوده ساخته و آنان را به سستی و پوچی بی تفاوتی و بی غیرتی می کشاند و جامعه ای تهی از هویت دینی و انسانی می سازد امربه معروف ونهی از منکر در حفظ سلامت فرد و جامعه بیشترین تاثیر را دارد جامعه به کشتی می ماند که در اقیانوس بزرگی به سمت و سوی مشخصی در حرکت است اگر فرد یا افرادی بخواهند بخش هایی از کشتی را سوراخ کنند خطر غرق شدن، همه سرنشینان را تهدید می کند نه یک یا جند نفر را ، ازاین رو، لازم است از هر کاری اقدامی که خطر ساز وآسیب زا است پیش گیری شود در این جا بی تفاوتی به من چه و به تو چه ،هیچ مفهومی ندارد زیرا به معنای بازی بازندگی یک جامعه است.
1-به رفتار و گفتار خوب و پسندیده ، معروف و به رفتار و گفتارزشت وناپسند، منکر گفته می شود .
2-وادار کردن دیگران به رفتار وگفتارخوب ،امر به معروف و بازداشتن دیگران از رفتار وگفتار زشت را ، نهی از منکر گویند .
امر به معروف و نهی از منکر لازم است برخی از دلایل آن عبارتند از :
الف- حفظ و ثبات زندگانی اجتماعی، به حفظ قوانین و ارزش ها وابسته است و با امر به معروف و نهی از منکر، مردم به قوانین و ارزش ها پایبند خواهد بود.
ب- با امر به معروف ونهی از منکر ، فضای جامعه ، فضایی آکنده از معنویت و نشاط وشادابی خواهد بود زیرا زمینه رشد وکمال انسان ها را فراهم می آورد
ج- ترک امر به معروف ونهی از منکر به مفهومی بی توجهی به سرنوشت جامعه وآسیب پذیرساختن آن در برابر خطرهای تدید کننده است.
قرآن کریم :إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [رعد11] خداوند سرنوشت هیچ قوم (وملتی) را تغییر نمی دهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند.
منبر دوم : مراتب امر به معروف و نهی از منکر
آیه: سوره مائده آیه 62 و 63 : { وَ تَرَى کَثِیرًا مِّنهُْمْ یُسَارِعُونَ فىِ الْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ(62)لَوْ لَا یَنْهَئهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ عَن قَوْلهِِمُ الْاثْمَ وَ أَکلِْهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کاَنُواْ یَصْنَعُونَ(63) } 62- و بسیارى از آنها را میبینى (یا محمّد) که در ارتکاب گناه و تعدّى و تجاوز به حقوق دیگران و خوردن رشوه و مال حرام بر یکدیگر پیشى میگیرند و شتاب میکنند و چه بدکارى میکنند (و چه بد عملى انجام میدهند).63- چرا علماى دین و فقهاى ربّانى (أهل انجیل) و روحانیان (أهل توراة) این بدکاران را از ارتکاب گناه و گفتار بد (از نفاق ورزى و دروغگوئى و تحریف کتب آسمانى) و خوردن رشوه و مال حرام منع و جلوگیرى نمیکنند و چه بد میکنند (و چه بد رفتارى انجام میدهند که از امر بمعروف و نهى از منکر خوددارى مینمایند).
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِیسَبِیلِ اللّه ِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنـَفْثَةٍ فِی بَحْـرٍ لُـجِّیٍّ. على علیه السلام فرمودند: تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: مراتب امر به معروف و نهی از منکر:
بحث از مراتب مختلف امر به معروف و نهی از منکر را میتوان با دو بیان مطرح ساخت. در بیان اول، که به شیوه بیان کتب فقها و بر اساس روایات صریح در این قسمت مطرح گردیده است، این مراتب شامل احساس قلبی، اظهار ناراحتی، اظهار به زبان، برخورد فیزیکی و سرانجام، جهاد میشود؛ در بیان دوم که بیشتر ناظر به مراتب عملی امر به معروف و نهی از منکر است، سه مرحله مطرح گردیده است. در اینجا تلاش خواهد شد به هر دو بیان، این مراتب توضیح داده شود.
بیان اول
هرگاه در جامعه¬ای بیماری خاصی شیوع یابد، در درجه اول ارگانهای دولتی که مسئول حفظ بهداشت جامعه هستند، می¬توانند به دو اقدام دست زنند. اولین کاری که می¬توان انجام داد این است که برای پیشگیری از ابتلای مردم به این بیماری، آنان را واکسینه کنند. این وظیفه اولیه دستگاه بهداشتی کشور است که نگذارد جامعه، به یک بیماری واگیردار مبتلا شود. کار بعدی این است که مبتلایان، تحت معالجه قرار گیرند.
اگر ما در برابر امور معنوی هم احساس مسئولیت کنیم باید دو کار را انجام دهیم: نخست باید برای پیشگیری بکوشیم و اجازه ندهیم جامعه مبتلا به فساد اخلاقی شود؛ پس از آن نیز باید بکوشیم مبتلایان به فساد را، معالجه کنیم. معالجه هم انواع مختلفی دارد: برخی بیماریها ممکن است با خوراندن یک دارو یا حتی یک رژیم غذایی مناسب معالجه شود، اما برخی بیماریها نه با چنین دارویی و نه با رژیم غذایی قابل معالجه است. در این صورت، گاهی باید یک جراحی صورت پذیرد یا حتی عضو فاسد قطع گردد تا مرض به دیگر اندامها سرایت نکند. در امور معنوی نیز چنین است؛ مردم و حکومت در مسائل معنوی وظیفهای جز پیشگیری دارند، و آن معالجه مبتلایان است که ممکن است به اشکال مختلف صورت پذیرد: نخستین راه معالجه نصیحت کردن است. اگر کسی دچار بیماری شود و نزد پزشک رود و پزشک تشخیص دهد که او مرض قند دارد، به او توصیه می¬کند که کمی از خوردن مواد قندی پرهیز کند تا نیازمند دارو نباشد. اگر بیمار به حرف آن پزشک عمل کند، با پرهیز غذایی معالجه میشود. در اینجا پزشک فقط می¬تواند بیمار را نصیحت کند؛ اما اگر بیمار به نصیحت عمل نکرد، به او داروی انسولین می¬دهد. اما اگر بیماری خیلی شدید شد، ممکن است بگوید فلان اندام را باید قطع کنی.
در مراتب امر به معروف و نهی از منکر نیز همین مراحل وجود دارد. مراتبی برای امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده است که در صورت انجام پذیرفتن در یک مرتبه، نمی¬توان به سراغ مرتبه بعدی آن رفت. در برخی روایات، از جمله بخشی از فرمایش امام محمد باقر(علیه السلام)، که پیش از این نیز ذکر گردید، به این مراتب اشاره شده است. در این روایت تصریح شده است: فَأَنکروا بِقُلوبِکم والفِظُوا بِاَلْسِنَتِکمْ وصُکوا بها جِباهَهُم ولا تخافوا فی اللّهِ لَومَه لائمٍ فَإِنِ اتَّعَظُوا وإلی الحَقِّ رجعوا فلا سبیل عَلَیْهِم إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الأَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ هنالک فَجاهِدُوهُم باَبْدانِکمْ وأَبْغِضُوهُم بِقلوبِکم غیرَ طالبین سُلطانا ولا باغینَ مالاً ولا مُریدینَ بالظُّلم ظَفَرا حتی یَفیئُوا اِلی امر اللّه ویَمْضُوا عَلی طاعَتِهِ؛( محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 1، ص56.) «با قلب خود انکار کنید و با زبانتان با آنان سخن گویید و به پیشانی آنها بزنید و از ملامت ملامتگران نهراسید؛ اگر بهسوی حق برگشتند و از گناهان خود توبه کردند، دیگر سرزنش آنان سزاوار نیست. همانا اشکالْ متوجه کسانی است که به مردم ستم روا میدارند و در روی زمین به ناحق سرکشی میکنند. در اینجا با آنان جهاد کنید، آنان را از عمق دل، دشمن بدارید و در این امر، نه در پی کسب قدرت و نه درصدد کسب مال باشید، و نه بخواهید از روی سرکشی بر دیگران پیروز شوید تا سر به فرمان خدا بگذارند، و بر اساس طاعت الهی سلوک کنند.
بر این اساس، مراتب امر به معروف و نهی از منکر، به ترتیب، عبارتاند از:
- 1. احساس قلبی
نخستین مرتبه نهی از منکر، انکار به قلب است؛ یعنی زمانی که انسان گناه و انحرافی را در جامعه میبیند، در دل خودْ آن را تقبیح، و احساس ناراحتی کند. در روایتی امام صادق(علیه السلام) فرمود: حَسْبُ الْمُؤْمِنِ عِزّاً إِذَا رَأَی مُنْکراً أَنْ یَعْلَمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَلْبِهِ إِنْکارَهُ؛( محمدبنالحسن الطوسی، تهذیب الاحکام، ج6، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 10، ص178.) «برای عزت مؤمن همین کافی است که آنگاه که منکری را مشاهده نماید، خداوند میداند که او در قلب خویش آن را انکار میکند».
- 2. اظهار ناراحتی
در مرتبه بعد انسان باید ناراحتی خود را در چهره ظاهر کند. وقتی انسان در جامعه با کار زشتی روبهرو میشود و گناهی را میبیند، باید افزون بر انکار درونی، ناراحتی و اشمئزاز خود را با اخم و درهم کشیدن چهره اظهار کند.
در کتاب تهذیب شیخطوسی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که به نقل از جد خود، امیر مؤمنان(علیه السلام)، فرمود: أَدْنَی الْإِنْکارِ أَنْ یُلْقَی أَهْلُ الْمَعَاصِی بِوُجُوهٍ مُکفَهِرَّه؛( همان، روایت 5، ص176.) «کمترین اقدام در مواجهه با منکر، برخورد سرد و عبوس با اهل آن است.
در حدیثی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بَعَثَ مَلَکیْنِ إِلَی أَهْلِ مَدِینَه لِیَقْلِبَاهَا عَلَی أَهْلِهَا، فَلَمَّا انْتَهَیَا إِلَی الْمَدِینَه وَجَدَا رَجُلًا یَدْعُو اللَّهَ وَیَتَضَرَّعُ فَقَالَ أَحَدُ الْمَلَکیْنِ لِصَاحِبِهِ: أَمَا تَرَی هَذَا الدَّاعِیَ؟ فَقَالَ: قَدْ رَأَیْتُهُ وَلَکنْ أَمْضِی لِمَا أَمَرَ بِهِ رَبِّی. فَقَالَ: لَا وَلَکنْ لَا أُحْدِثُ شَیْئاً حَتَّی أُرَاجِعَ رَبِّی فَعَادَ إِلَی اللَّهِ تَبَارَک وَتَعَالَی، فَقَالَ: یَا رَبِّ إِنِّی انْتَهَیْتُ إِلَی الْمَدِینَه فَوَجَدْتُ عَبْدَک فُلَاناً یَدْعُوک وَیَتَضَرَّعُ إِلَیْک، فَقَالَ: امْضِ بِمَا أَمَرْتُک بِهِ فَإِنَّ ذَا رَجُلٌ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَیْظاً لِی قَطُّ؛(. محمدبنیعقوببناسحاق الکلینی، الفروع من الکافی، ج5، باب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، روایت 8، ص58.) «خداوند متعالی دو فرشته را مأمور کرد تا شهری را زیرورو کنند. وقتی به آن شهر رسیدند، مردی را [در آن شهر] یافتند که دعا میکرد و به درگاه خداوند با ناله و زاری میگریست. یکی از دو فرشته به دیگری گفت: این مرد را میبینی؟ رفیقش پاسخ داد: آری، ولی تو [به او کاری نداشته باش و] آنچه خدا دستور داده، انجام بده. فرشته اولی گفت: من کاری انجام نمیدهم، مگر اینکه نزد پروردگارم بازگردم. پس بلافاصله نزد خداوند تبارک و تعالی برگشت و عرض کرد: بارخدایا، من به آن شهر رفتم؛ ولی فلان بندهات را در حال دعا و تضرّع به درگاه تو دیدم. خداوند فرمود: آنچه به تو دستور دادهام، انجام بده؛ زیرا او مردی است که هیچگاه رنگ صورتش به سبب خشم و غضب به خاطر من تغییر نکرده است». بنابراین همانگونه که عذاب خدا مردمان گستاخ و متجاهر به فسق را که از کرده خود پشیمان نمیشوند، دربر میگیرد، کسانی را نیز که اهل نهی از منکر نیستند و معصیتِ
گناهکاران هیچ تغییری در رفتار آنان پدید نمیآورد، شامل میشود؛ اگرچه خودشان اهل عبادت بوده، از گناه بپرهیزند.
حاصل آنکه، اگر در مقام امر به معروف و نهی از منکر کاری از کسی برنمیآید، دستکم لازم است که در برابر گنهکار چهره خود را عبوس کند و ناراحتی خود را از انجام معصیت نشان دهد. این تکلیفِ حداقلی، از هیچکس برداشته نیست. البته ممکن است کسی برای تأثیرگذاری بهتر، روش مهربانانهای نیز در مقابل شخص گنهکار در پیش گیرد تا زمینه راهنمایی و موعظه او فراهم شود. این مطلب، منافاتی با مطلب فوق ندارد؛ چراکه عبوس نمودن چهره و نشان دادن مخالفت خود، در مقابل گستاخانی است که اهل معصیتاند و به معصیت خود مباهات می¬کنند. در مقابل چنین کسانی نباید کوتاه آمد، بلکه در نخستین قدم باید در برابر آنان چهره در هم کشید.
- 3. اظهار به زبان
مرتبه سوم، به زبان آوردن و تذکر دادن است، که خود مراتبی دارد. در مرحله نخست، چنانچه شرایطْ مناسب بود و زمینه های لازم برای تأثیرگذاری وجود داشت، با زبان لیّن و نرم، تذکر بدهد؛ و اگر تذکر با زبان نرم اثر نداشت، در مرحله بعد، باید با لحنی تندتر، از منکر جلوگیری کرد.
در موردی که تجاهر به گناه نباشد باید توجه داشت که در حد امکان، امر به معروف و نهی از منکر در لفّافه بیان گردد؛ بهگونهای که طرف مقابل، حتی متوجه نشود که امر یا نهیکننده، در پی برطرف کردن عیب اوست. تردیدی نیست که اگر مؤمنی عیبی در دوست خود ببیند، نمی¬تواند آرام بنشیند؛ بلکه موظف است با رعایت مراتب، به وظیفه خود عمل کند. ولی نمیتوان برای نشان دادن عیوب کسی، مراتب را نادیده انگاشت. ازاینروی برخی بزرگان اگر در پی بیان عیب کسی برمی¬آمدند به مناسبتی، آیه یا حدیثی می¬خواندند یا داستانی را نقل میکردند. گویا با ذکر آیه، حدیث و داستان، با طرف مقابل سخن می¬گفتند و او را به اشتباه خود میآگاهاندند. بنابراین این شیوه، راهی برای بیان عیب طرف مقابل است، بدون اینکه به روی او آورده باشد. گاهی هم کسانی از طریق کلی¬گویی میکوشند عیوب افراد را یادآور شوند، بدون اینکه به گونه مستقیم به فرد خاصی اشاره کرده باشند.
اگر هیچیک از شیوههای پیشگفته برای بیان عیوب کسی کارساز نبود، ناگزیر باید بهطور مستقیم برای او بیان کرد که فلان عیب را دارد و باید خود را اصلاح کند. در این صورت هم، همین امرونهی باید به¬گونهای باشد که در خلوت صورت پذیرد تا کسی دیگر متوجه این تذکرات نگردد. آری! اگر کار بدانجا کشیده شد که کسی آلوده به گناهی بزرگ شده است و هیچ راهی جز گفتن در حضور دیگران برای بازداشتن او وجود ندارد، و حتی ممکن است کار بدانجا کشیده شود که تا عیوبش پشت سر او بیان نشود، تأثیری نداشته باشد، اگر نهی از منکری جز از راه غیبت کردن میسر نباشد، آن غیبت واجب میشود تا این سخنان به گوش طرف مقابل برسد و از گناهش دست بردارد.
- 4. برخورد فیزیکی
این مرتبه دیگری از امر به معروف و نهی از منکر است که اگر امر به معروف و نهی از منکر بهصورت تذکر و برخورد لفظی اثر نکرد و سخن نرم، ملاطفت و موعظه اثر نبخشید، یا سبب جرئت و گستاخی بیشترِ گناهکار گردید، باید با چنین شخصی با تندی برخورد کرد و با اعتراض شدید مانع عصیان او شد. البته بنابر فرمایش امام باقر(علیه السلام)، چنین برخوردی، اعتراض و ملامت دیگران را در پی دارد؛ حتی ممکن است دوستان فرد نهیکننده، او را به دلیل پرخاشگری سرزنش کنند. اما از ملامتِ ملامتکنندگان نباید ترسید؛ اگرچه ملامتگران از نزدیکترین دوستان آمر یا ناهی باشند؛ زیرا اگر مردم از ترس ملامت و سرزنش دیگران، نهی از منکر را ترک کنند، بلا نازل میشود و تر و خشک با هم میسوزند.
البته در جامعه اسلامی که دولت اسلامی حاکمیت دارد، برخورد فیزیکی باید از طرف مقام رسمی و با مجوز رسمی صورت گیرد؛ یعنی در جایی که بحث اعمال قدرت فیزیکی مطرح میگردد، باید اجازه حکومت و مقامات قضایی باشد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که در چه مواردی مردم مجاز به برخورد فیزیکی هستند؟ این پرسش را بدینگونه میتوان پاسخ گفت که اگر در زمانی یا در سرزمینی، دولت اسلامی وجود نداشته باشد، یا دولت اسلامی، ضعیف و ناکارآمد بوده، قدرت برخورد با منکرات را نداشته باشد و مردم احساس کنند که در این سرزمین، اسلام در خطر است، لازم است برای نهی از منکر قیام کنند تا حقیقت اسلام و احکام آن حفظ شود و ارزشهای اسلامی در جامعه احیا گردند.
- 5. جهاد
مراحلی که تاکنون ذکر شد، همه در موارد متعارف امر به معروف و نهی از منکر است؛ اما مراتب دیگری از امر به معروف و نهی از منکر در روایات ذکر شده که بعضی از مراتب جهاد را نیز دربر میگیرد. بر اساس روایت امام باقر(علیه السلام)، پس از امر به معروف و نهی از منکر، یکی از این دو حالت پیش میآید: فرد گناهکار بعد از امر به معروف و نهی از منکر تحت تأثیر قرار میگیرد و از گناه و کارهای ناشایست دست برمیدارد، که در این صورت تکلیف انجام گرفته، باید با مهربانی و عطوفت با او رفتار کرد؛ اما اگر آنان از کارهای ناشایست خود دست برنداشتند، در اینجا باید با آنان مبارزه کرد. در این صورت، وظیفه از سخن گفتن و ملامت و حتی تندی کردن فراتر میرود. چنین افرادی دشمن اسلاماند و با چنین افرادی که گستاخانه و بهطور علنی، احکام اسلام را انکار، و به مقدسات اسلام اهانت میکنند، باید مبارزه کرد و با آنان دشمنی ورزید. در این مقام نباید بُعد محبت و رأفت دین را در نظر گرفت؛ زیرا رأفت اسلام شامل این افراد نمیشود.
در کتابهای فقهی جهاد بر سه قسم تقسیم شده است: جهاد ابتدایی؛ جهاد دفاعی؛ و جهاد با اهل بغی. قسم اول، یعنی جهاد ابتدایی، به دستور امام و برای کنار زدن موانع هدایت از سر راه ولی خدا انجام میشود تا حکومت اسلامی بتواند اسلام را در پهنه جهان گسترش دهد و معارف الهی را به همگان عرضه کند، و بهاینترتیب، راه هدایت باز گردد. ازاینروی خداوند میفرماید: فَقاتِلُوا أَئِمَّه الْکفْرِ؛( توبه (9)، 12.) با پیشوایان کفر پیکار
کنید»؛ اما قسم دومِ جهاد، هنگامی صورت میگیرد که به مسلمانان حمله شود و آنان در مقام دفاع برآیند؛ نوع سوم جهاد نیز زمانی مصداق مییابد که بین دو دسته از مسلمانان جنگ درگیرد و راهی برای اصلاح نباشد، مگر اینکه به کمک دستهای که مظلوم واقع شده، بشتابند، یا حاکم اسلامی دستور دهد با کسانی که برضد حکومت اسلامی شوریدهاند، جهاد کنند، که این را، در اصطلاح، جهاد با اهل بغی گویند.
اما قیام و جهاد امام حسین(علیه السلام) که بهمنظور امر به معروف و نهی از منکر شکل گرفت، در کدامیک از این اقسام سهگانه میگنجد؟ با اندکی تأمل به این نتیجه میرسیم که قیام ایشان، در هیچیک از این سه قسم جهاد که در کتابهای فقهی آمده است، قرار نمیگیرد. جهاد ایشان جهاد ابتدایی با کفار نبود. جهاد دفاعی نیز بهشمار نمیآمد؛ زیرا جهاد دفاعی در مقابل کسانی صورت میگیرد که به مسلمانان حمله کردهاند. همچنین قیام امام حسین(علیه السلام) قتال با اهل بغی یعنی کسانی که ضد حکومت اسلامی قیام کردهاند نیز نبود. پس قیام سیدالشهدا(علیه السلام) چه نوع جهادی بود که ایشان برای انجام آن با تمام افراد خاندانش به کربلا رفت و حتی طفل شیرخوارهاش را فدا کرد؟
برای روشن شدن جواب این سؤال باید توجه داشت که «جهاد» اصطلاحات مختلفی دارد. معنای جهاد، ازیکسوی بهقدری وسیع است که حتی جهاد با مال، در راه ترویج اسلام و مبارزه با کفار و جلوگیری از هجوم فرهنگی دشمن را دربر میگیرد؛ چنانکه خداوند متعالی در قرآن میفرماید: وَجاهِدُوا بِأَمْوالِکمْ وَأَنْفُسِکمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ؛( توبه (9)، 41.) با مالها و جانهایتان
در راه خدا پیکار کنید». البته این، نوعی توسعه در مفهوم جهاد است؛ اگرچه معنای لغوی جهاد همه این موارد را دربر میگیرد. جهاد در لغت یعنی کوشش کردن، و ازآنجاکه مجاهدت، مصدر باب مفاعله است به معنای تلاش کردن در مقابل یک دشمن یا یک مانع میباشد. البته منظور از مانع در معنای لغوی، تنها شمشیر نیست، بلکه ممکن است این مانع، دشمن اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی باشد. بنابراین فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی که متناسب با اقدامات دشمن باشد نیز جهاد بهشمار میآید؛ چنانکه خداوند متعالی میفرماید: فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَه؛( نساء (4)، 95.) «خدا کسانی را که با مال و جان خود جهاد میکنند، به درجهای، بر نشستگان برتری بخشیده است». گفتنی است که نوعی از جهاد، آن است که جان در معرض کشته شدن قرار گیرد؛ قسمِ دیگری نیز وجود دارد و آن مجاهده با نفسِ خود است، که نام جهاد اکبر بر آن نهاده شده است. دراینزمینه، کتب اخلاقی متعددی نگاشته شده،( سیدروحالله خمینی، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، کل کتاب.) و حتی بخشی از کتب روایی به «جهاد النفس» اختصاص یافته است.( محمدبنالحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص122-392.)
بنابراین، مفهوم جهاد، بهقدری گسترش مییابد که جهاد با مال، جهاد با زبان و قلم، و حتی مجاهده با نفس را شامل میشود. اما جهاد در مفهوم اصطلاحی و فقهی آن، شامل قیام امام حسین(علیه السلام)
نمیشود؛ زیرا گاهی مفاهیم دو گونه معنا دارند: عام؛ و خاص. «معنای خاص» مفهوم اصطلاحی ویژهای که در فضایی خاص و جامعهای خاص بهکار میرود؛ اما «معنای عام» ممکن است همان معنای لغوی باشد، یا اینکه بر اثر تحولات اجتماعی، مصادیق جدیدی بیابد و گسترش یابد.
بدینترتیب با توجه به معنای عام جهاد ـ یعنی تلاش در راه خدا برضد دشمنـ بسیاری از نمونههای امر به معروف و نهی از منکر را میتوان مصداق جهاد دانست. از سوی دیگر، اگر امر به معروف و نهی از منکر را به معنای عام آن در نظر بگیریم، تقریباً تمام مصادیق جهاد، بهجز جهاد با نفس، در دایره آن میگنجند؛ زیرا امر کردن دیگران به کارهای خوب و نهی کردن آنان از کارهای بد مصداق تلاش در راه خدا بهشمار میآید، و بدینترتیب این دو مفهوم با هم تداخل مییابند. نکته قابل توجه آنکه، هرگاه امر به معروف و نهی از منکر در کنار جهاد بهکار رود، معنایشان با هم فرق دارد و در این وضعیت این دو شامل هم نمیشوند. اما اگر هریک از آنها بهتنهایی بهکار روند، فیالجمله شامل معنای دیگری هم میشود.
با توجه به نکات پیشین مشخص گردید که بهطور کلی، همه انواع جهاد مصطلح، از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر شمرده میشود. حتی جهاد ابتدایی نیز که روشنگرانه بوده، هدف آن از بین بردن موانع هدایت مردم است، درواقع، نوعی امر به معروف بهشمار میآید. همچنین جهاد با عنوان دفاع و جنگ با بغات نیز نوعی نهی از منکر است. بر این
اساس حرکتهای شهادتطلبانه نیز میتواند از مصادیق جهاد بهشمار آید که جنبه امر به معروف و نهی از منکر نیز دارد. گاهی ممکن است در جامعه، دولت اسلامی قویای که بتواند جلو فساد ـ اعم از فساد در عقیده یا فساد در عملـ را بگیرد، وجود نداشته باشد؛ یا اصلاً دولت کفر حاکم باشد و کسانی به نام اسلام حکومت کنند که درواقع، اهل نفاق باشند؛ یعنی عناصری از نفاق در میان آنها باشند و امکان اینکه دستگاه حاکم وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد، نباشد. همچنین ممکن است افرادی که در جامعه برای اصلاح امور و جلوگیری از فساد، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، آنقدر توانایی نداشته باشند که بتوانند بر حاکمان زورمدار پیروز شوند و حق را اِعمال کنند. ممکن است این افراد در انجام این فریضه، چنان حرکتی انجام دهند که به سبب آن مظلومانه به شهادت برسند، و شهادت مظلومانه ایشان موجب بقای اسلام گردد. مصداق بارز آن، حرکت و قیام امام حسین(علیه السلام) است. هدف ایشان از قیام این بود که جامعه را از طریق امر به معروف و نهی از منکر اصلاح کند. چنین حرکتی که به شهادتش انجامید، مصداق کامل امر به معروف و نهی از منکر بود. این امر به معروف و نهی از منکر تنها به اخم کردن، تذکر زبانی یا به یک حرکت فیزیکی ساده، محدود نشد؛ بلکه حرکتی بود که با عظمت، شکوه و با عمقی خاص، تاریخ را متحول ساخت، و تا جامعه انسانی باقی است، آثار آن باقی خواهد ماند. البته چنین مصادیقی ـ بهویژه در حد اعلای آن، که برای امام حسین(علیه السلام) واقع شد ـ بهندرت رخ میدهد.
بیان دوم
بر اساس بیان دوم از مراتب امر به معروف و نهی از منکر که از تعلیم جاهل آغاز میشود و تا جهاد ادامه مییابد، بیشتر به مراتب عملی و راهکارهای تحقق بخشیدن به هدف این فریضه توجه میشود.
- 1. تعلیم جاهل
نخستین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر، برحسب این بیان، آموزش واجبات شرعی به ناآگاهان است. این مطلب که در زبان روایات، از آن به تعلیم جاهل تعبیر شده است،( محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج75، باب 23 (باب مواعظ الصادق، روایت 18، ص240).) بیشتر به آموزش احکام و تکالیف شرعی برای نوجوانان و امثال ایشان باز میگردد. البته همانگونه که تعلیم واجبات و وادار کردن مردم به انجام آنها واجب است، تکالیف مستحبی نیز وجود دارند که امر به آنها، مستحب است.
ممکن است فردی به ادله مختلف از احکام و قوانین اسلام بیاطلاع باشد؛ ادلهای همچون تازه به تکلیف رسیدن، یا دور بودن از مرکز اسلام، یا زندگی در منطقهای که تحت تسلط کفار است. این فرد را در اصطلاح «جاهل قاصر» گویند؛ یعنی کسی که حکم اسلام یا شیوه اجرای آن را نمیداند، ازآنرو که شرایط فرا گرفتن احکام اسلام برای او فراهم نیامده، نه اینکه او در این امر کوتاهی ورزیده باشد. تعلیم احکام اسلام به چنین فردی واجب است. این کار باید با ملایمت و مهربانی صورت گیرد؛ زیرا این فرد در جهل خود تقصیری نداشته است. همچنین در این تعلیم به فراخور سن، شرایط زندگی و مرتبه استعداد و فهم شخص، باید از شیوههای مناسب آموزشی استفاده کرد.
حالتِ دیگرِ جاهل به احکام، «جاهل مقصّر» است. جاهل مقصّر، کسی است که توانایی آموختن داشته، اما در این کار کوتاهی کرده است. در این حالت ممکن است کسی بهگونهای به مسئله علم داشته باشد، اما در شرایطی واقع شده که اصلاً از وجود چنین حکمی و مسئلهای غفلت کرده است. بههرروی، جهتگیریها و موضعگیریهای انسان تابع ذهنیات اوست. اکثر ذهنیات مردم نیز تابع شرایط محیط و متأثر از دیدنیها و شنیدنیهاست. توجه انسان به مسائل، اغلب تابع شرایط محیط است. اگر محیط آلوده، تاریک و فاسد باشد، ممکن است بسیاری از مردم از تکالیف خود غافل شوند و اگر به ایشان گفته شود که در اسلام فلان تکلیف وجود دارد، میپذیرند؛ اما از اینکه خودشان نیز چنین تکلیفی دارند و باید انجام دهند، غافلاند. در این حالت، امر به معروف و نهی از منکر همان تذکر دادن به غافل، یا تنبیه به معنای لغوی آن، یعنی بیدار کردن، است. بر این اساس، اگر جاهلِ مقصّر درخواست تعلیم کند، اجابت خواسته او واجب است؛ اما اگر درخواستی صورت نگرفت، ولی دیگران میدانند که او وظیفه خود را نمیداند یا در آموختن آن کوتاهی کرده است، افزون بر اینکه باید به او تعلیم داد، برای تعلیم او باید روشی برگزید که او به یادگیری تشویق شود. جاهل قاصر، خود، انگیزه آموختن داشته است، اما شرایط یادگیری برای او فراهم نیامده و ازاینروی، نمیتوانسته احکام را یاد بگیرد. اما برای جاهل مقصّر شرایط یادگیری فراهم بوده، ولی او خوددر این کار کوتاهی ورزیده است. ازاینروی، برای راهنمایی او نخست باید در او انگیزه ایجاد کرد. برای تعلیم چنین کسی باید روش دقیقتری بهکار گرفت تا آماده شود که خود درخواست تعلیم کند. در غیر این صورت، اگر تنها برای اتمام حجت از او خواسته شود که مسائل شرعی را یاد بگیرد، و او نپذیرد، تکلیف از عهده امرکننده به معروف برداشته نمیشود. در امر به معروفِ جاهل مقصّر، باید روشی پیچیدهتر و ظریفتر بهکار بست. حال ممکن است برحسب شرایط، تکلیف بر دوش یک فرد یا بر عهده نهادی همچون آموزش و پرورش باشد.
قسم سوم، تعلیم جاهل مرکب یا ارشاد ضالّ است؛ یعنی تعلیم کسی که به خیال خود، حکم و روش انجام آن را میداند، ولی درواقع اشتباه میکند؛ چنانکه افرادی پارهای مسائل فردی مانند قرائت نماز را به اشتباه آموختهاند، ولی میپندارند عملشان صحیح است؛ یا در امور اجتماعی اشتباه میکنند، درحالیکه به خیال خود تکلیفشان را بهدرستی میدانند. برای مثال در دوران پیش از انقلاب که شرایط فرهنگی و دینی جامعه بسیار متفاوت با امروز بود، کسانی با تندی، ترشرویی و حتی گاه با توهین، امر به معروف میکردند و شیوه خود را نیز صحیح میدانستند. این افراد گمان میکردند وظیفه خود را بهدرستی انجام میدهند؛ اما در حقیقت از سرِ ناآگاهی، همراه انجام تکلیفِ خود، مرتکب گناهِ توهین به مؤمن نیز میشدند. چنین کسی را نیز باید تعلیم داد؛ اما روش تعلیم چنین فردی پیچیدهتر از دو شیوه گذشته است. با این فرد باید چنان با نرمی سخن گفت تا آماده شود؛ بهگونهایکه نخست احتمال دهد اشتباه
کرده است؛ چراکه او گمان میکند وظیفه خود را بهدرستی انجام میدهد، و ازاینروی بهآسانی نمیپذیرد که مرتکب خطا شده است. در مرحله بعد، پس از اینکه او پذیرفت اشتباه میکند، باید عمل صحیح را به او تعلیم داد. روزی امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ـ در دوران کودکیـ پیرمردی را دیدند که بهغلط وضو میگرفت. ازاینرو، آنان تصمیم گرفتند تا روش صحیحِ وضو گرفتن را به او بیاموزند. نزد او رفتند و سلام کردند و گفتند که ما دو برادر، میخواهیم وضو بگیریم؛ شما ببینید که وضوی کدامیک از ما بهتر از دیگری است. پیرمرد موافقت کرد و دو برادر نزد او وضو گرفتند. پیرمرد ایستاد و پس از مشاهده وضو گرفتن آنان دریافت که ایشان چه منظوری داشته اند. ازاینروی به حسنین(علیه السلام) گفت: پدر و مادرم فدای شما باد. هر دو خوب وضو میگیرید؛ این من بودم که اشتباه میکردم.( ابیجعفر محمدبنعلیبنابنشهرآشوب السروی المازندرانی، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص400.)
هر سه نمونه، یعنی جاهل قاصر، جاهل مقصر و جاهل مرکب، نیازمند تعلیم و آموزشاند و باید مسائل شرعی را به آنان تعلیم داد. اما درباره هر گروه باید روشها، متناسب با سن، استعداد و موقعیت اجتماعی افراد باشد تا انسان در امر به معروف و نهی از منکر موفق شود. اینکه انسان تنها برای «اتمام حجت» چیزی بگوید، کافی نیست. در جامعه اسلامی باید افراد یا نهادهایی باشند که با روشهای مناسب عهدهدار تعلیم شوند. شرایط هریک از این موارد متفاوت است.
ازاینروی، باید دقت کرد که چه کسی متصدی تعلیم باشد؛ چه افرادی تعلیم داده شوند؛ چه کسانی مدیریت مراکز آموزشی را بر عهده گیرند؛ چگونه معلمانی سر کلاس بروند. نهادی که متکفل این امر است، باید همه این شرایط را رعایت، و روشی فراگیر را پیشه کند. هدف، تعلیم جاهل است، نه اتمام حجت. باید توجه داشت، در این سه قسم امر به معروف و نهی از منکر، که به «تعلیم جاهل» اختصاص دارد، نیازی به استفاده از رفتار تند و برخورد فیزیکی نیست، بلکه در این نمونهها، تمام همت ما باید صَرف بهتر یاد دادن شود.
این سه وظیفه که در این مرتبه اول بدانها اشاره شد، از قبیل تعلیم است. تعلیم نیز گاه بهصورت فردی است و هرکس مسئولیت دارد که اگر در نزدیکان و خانواده خود، فردی جاهل، گمراه و غافل وجود داشت، او را تعلیم داده، ارشاد کند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَه؛(. تحریم (66)، 6.) «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگاه دارید که هیزم آن مردم و سنگ است». بنابراین انسان همانگونه که مکلف است به وظایف شخصی خود عمل کند، مکلف است که به خانواده، نزدیکان و کسانی که تحت تأثیر فکر اویند، نیز آموزش دهد.
این وظیفه در سطح بالاتر، برای عالمان و کسانی که در این مسائل تخصص دارند، تکلیفی سنگینتر، وسیعتر و عمیقتر است که باید آن را در سطح جامعه انجام دهند، و در زمانی که جامعه به دست نهادهای مختلف اداره میشود، باید نهاد خاصی این مهم را بر عهده گیرد. گفتنی است در جوامع پیشین که بهصورت ساده اداره میشد، اینگونه وزارتخانهها و تقسیمات بهصورت امروزی رایج نبود. برای مثال در صدر اسلام، حداکثر سه نفر کارهای حکومتی منطقهای را انجام میدادند: شخصی را در مقام والی و حاکم میفرستادند، و شخص دیگری را در جایگاه معلم و قاری؛ یعنی کسی که قرآن می-دانست و به دیگران تعلیم میداد و نیز در معارف و احکام، مردم به او مراجعه میکردند. شخص سومی را نیز بهمنزله خزانهدار میفرستادند که اموال را جمعآوری میکرد و امور حسابِ و کتاب آن مناطق بر دوشش بود. به مرور زمان و با گسترش و پیچیدهتر شدن روابط اجتماعی، شمار این نهادها افزایش یافته است تا جایی که امروزه کابینه ها و دولتها از بیست تا سی وزارتخانه تشکیل میشود.
در روزگار ما، آموزشهای سهگانه را دستکم سه وزارتخانه به عهده دارند: وزارت آموزش و پرورش که در کنار سوادآموزی و علوم متعارف مادی و دنیوی، موظف است آگاهیهای دینی را نیز به کودکان بیاموزد. دراینزمینه باید انصاف داد که در نظام اسلامی، و حتی در زمان رژیم گذشته، وزارت آموزش و پرورش از بهترین نهادهایی بوده که به جامعه خدمت کرده است. این امر ادلهای دارد؛ از جمله اینکه بیشتر کارمندان آن، آموزگاران و دبیرانی هستند که از طبقه متوسط و از کسانی هستند که با محافل دینی سر و کار دارند و باورهای دینی محکمی دارند؛ به همین دلیل، در قبال کارشان احساس مسئولیت میکنند.
وزارت آموزش عالی نیز بخشی از مسئولیت آموزش جامعه را در دانشگاهها عهدهدار است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از جمله این نهادهاست، که عنوان ارشاد اسلامی گویای وظیفه آن است. متأسفانه عملکرد این دو وزارتخانه در حد مطلوب نیست و بهرغم آنکه مقام معظم رهبری سالیانی است که بر اسلامی شدن دانشگاهها تأکید میورزند، کار جدیای دراینزمینه صورت نگرفته است؛ شاید به این دلیل که در برخی مقاطع، برخی مسئولان آن، عزمی جدی برای این کار نداشته¬اند. البته این امر نیز ادلهای دارد؛ از جمله اینکه بسیاری از استادان دانشگاهها و حتی مدیران این نهاد، تحت تأثیر جوّ حاکم بر خارج از کشورند؛ زیرا آنان غالباً چند سالی را در اروپا گذراندهاند، یا زیردست غربیها بودهاند. ازاینروی خلق و خو، فرهنگ و معلومات آنان بیشتر به فرهنگ غرب شبیه است تا به فرهنگ اسلام. بهطورقطع، کسانی هم که به دست این افراد پرورش یابند، تحت تأثیر آنها قرار خواهند گرفت. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز عملکرد ضعیفی تاکنون از خود به نمایش گذاشته است، تا جایی که برخی مسئولان این نهاد در مقاطعی، تصریح می¬کردند که نام اسلامی این نهاد ربطی به دین ندارد؛ وظیفه این وزارتخانه همان وظیفه وزارت فرهنگ و هنر دوران پهلوی است. سر و کار ما با دین مردم نیست؛ ما باید فرهنگ ملی و فرهنگ باستانی و رقص و آواز، و اموری ازاینقبیل را ترویج کنیم؛ زبان فارسی و فرهنگ ملی ایران را باید در کشورهای دیگر رواج دهیم و کاری به اسلام نداریم!
در چنین وضعیتی، که این نهادهای دولتی به وظیفه اجتماعی خودعمل نمیکنند، مردم وظیفه دارند خود، این تکلیف را برعهده گیرند. در اصل نیز این وظایف بر عهده مردم است، ولی شرایط پیچیده اجتماعی امروز این وظایف را به دولت منتقل ساخته است. البته لازم است در این مقام، وظایف دولت را توضیح داد، و اینکه آیا سلسله وظایفی وجود دارد که اصالتاً بر عهده دولت بوده، مردم در آن نقشی نداشته باشند؛ یا برعکس، سلسله وظایفی وجود دارد که خود مردم باید انجام دهند، لکن چون از عهده مردم برنمیآید یا آنان بهقدر کافی داوطلب انجام دادن آنها نیستند، دولت به نیابت از مردم آنها را سامان میبخشد. آموزش و پرورش از اموری است که بر عهده مردم است و آنان خود باید بکوشند که معارف اسلامی را در جامعه رواج دهند، اما امروزه به لحاظ شرایط اجتماعی، بخشهایی از این وظیفه بر عهده دولت گذاشته شده است و دولت باید این امور را سامان دهد و مردم نیز باید از دولت انجام دادن آنها را مطالبه کنند. ازاینروی، اگر دولت به هر دلیلی این وظیفه را بهدرستی انجام ندهد، از دوش مردم ساقط نمیشود.
هماکنون نیز یکی از وظایف مردم، بهویژه در شرایطی که دو نهاد آموزش عالی و وزارت ارشاد به وظیفه اصلی خود، بهطور کامل، عمل نمیکنند، تعلیم جوانان و نوجوانان است. منظور از این تعلیم واجب، تعلیم امور دینی است. البته مسائل دیگر هم گاهی ضرورت پیدا میکند؛ اما آنچه امروزه محور توجه ماست، و آن را از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر میدانیم، آموزههای دینیاند؛ یعنی باید جوانان آنچنان به معارف دینی مجهز شوند که بههیچوجه، تحت تأثیر جوّ نامطلوبی که به دست دشمنان فکری و عقیدتی اسلام پدید آمده، قرار نگیرند، تا دینشان ضعیف و ایمانشان سست نشود و در اصول و پایههای دین شک نکنند. بخش عظیمی از این مسئولیت بر عهده نهاد روحانیت است. روحانیان باید بکوشند در این زمینهها کتابهایی را در سطوح مختلف بنویسند؛ اساتیدی تربیت کنند؛ کلاسهای مختلف، آموزشهای حضوری و غیرحضوری، رسمی و غیررسمی، محدود و طولانی، کوتاهمدت و درازمدت فراهم کنند، تا جوانان بتوانند از این امکانات بهرهمند گردند. اینگونه آموزشها بهمنزله امر به معروف و نهی از منکر بر ما واجب میشود.
- 2. تذکر و موعظه
پس از تعلیم جاهل، باید کسانی را به معروف امر کرد که از حکم و تکلیف شرعی ناآگاه نیستند، ولی تکلیف خود را انجام نداده یا مرتکب عمل منکری شدهاند. در چنین حالتی، آگاه کردن آنان به وظیفهشان لازم است. امام صادق(علیه السلام) دراینباره فرمود: إِنَّمَا یُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَیُنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ مُؤْمِنٌ فَیَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَیَتَعَلَّمُ؛( محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج75، باب 23 (باب مواعظ الصادق(علیه السلام)، روایت 18، ص240).) «گاهی مؤمنی امر به معروف و نهی از منکر میشود و بدینترتیب موعظه شده، آن را میپذیرد؛ گاهی نیز جاهل است و نمیداند، و به این شیوه میآموزد».
در این مرحله، شرط تأثیر امر به معروف مطرح میشود. البته گاه در جامعه فضایی حاکم است که احکام شرعی ارزش اجتماعی بالایی دارندو ترک آنها گناهی بزرگ، و ضد ارزش بهشمار میآید. در این شرایط، تارکالصله نامیدن یک فرد برای او از هر ناسزایی بدتر است. در چنین وضعیتی، نهی از منکر تأثیر خوبی برجا میگذارد. احکامی که در رسالههای عملیه برای امر به معروف ذکر شده، بیشتر ناظر به چنین اوضاع و احوالی است.
موعظه افراد نزدیک و تحت تکفل و کسانی که انسان در ایشان نفوذ فکری دارد، وظیفهای همگانی است. همه مسلمانان وظیفه دارند، در حد معلومات خود، فرزندانشان را نصیحت کنند؛ راه خیر و شر را به آنان نشان دهند و ایشان را تشویق کنند که واجبات خود را ـ اعم از واجبات فردی و اجتماعیـ انجام دهند. این مسئولیت را در سطح وسیعتر، افراد و نهادهای دیگر، از جمله وعّاظ به عهده دارند. واعظان باید اهمیت این مسئولیت را در اوضاع کنونی دریابند، و در مجالس خود در پی رفع نیازهای جامعه باشند. آنان میباید با پرهیز از طرح مباحث کماهمیت و تکراری، لغزشگاههای فراروی جوانان را به ایشان بنمایانند.
مرتبه موعظه کردن و پند و اندرز دادن نیز چند صورت متفاوت دارد، و این منوط به این است که فردی که از روی علم و عمد، گناهی مرتکب می¬شود، در چه حالتی قرار دارد؛ ممکن است فرد در خلوتِ خود مرتکب گناهی شده باشد و شخص دیگری بهطور اتفاقی از عمل او اطلاع یابد، درحالیکه او نمیخواسته کسی از عملش باخبر شود، و اگر بفهمد که کسی از کار او آگاه شده، شرمنده و خجالتزده خواهد شد. دراینصورت، باید امر به معروف و نهی از منکر بهگونهای انجام گیرد که سبب خجالت شخص نشود؛ زیرا خجالت دادن افراد، از جمله مصادیق آزار مؤمن، و حرام است. پس دراینباره باید بهگونهای صحبت کرد که شخص متوجه نشود که فرد نهیکننده، از گناه او خبر دارد؛ بلکه باید با گفتن مسائل کلی، او را نصیحت کرد، نه اینکه راز او را نزد دیگران فاش سازد و گناه او را به دیگران بازگو کند؛ زیرا بازگو کردنِ گناه دیگران، خود، گناه کبیره است. اگر شخصی در خفا، گناه صغیره و سادهای مرتکب شود و فرد دیگری گناه ساده او را به اسم نهی از منکر در مقابل دیگران بازگو کند گناهی کبیره است، و اینکه شخص مرتکب گناه، خجالت بکشد، گناهی دیگر. بنابراین اگر کسی در خفا گناهی انجام دهد، حتی اگر این گناه کبیره باشد، کسی حق ندارد که راز او را فاش کند و گناه او را برای کس دیگری ـ حتی برای پدر و مادرش ـ باز گوید؛ زیرا آن فرد خجالت میکشد و آبروی او میریزد، و ریختن آبروی مؤمن حرام است؛ مگر در موردی که راه اصلاح فرد گناهکار منحصر در این باشد که گناه او را برای دیگری باز گویند؛ یعنی فرد بههیچروی حاضر نباشد دست از گناه خود بردارد و تنها راه باز داشتن او از گناه این باشد که به شخص دیگری که میتواند او را از گناه باز دارد، بگویند تا او به تدریج، شخص خلافکار را به اصلاح وادار کند. البته تا حدی که ممکن است، باید فردی که از گناه مطلع است، درصدد اصلاح گناهکار برآمده، او را از منکری که مرتکب آن میشود، نهی کند؛ ولی این کار باید بهگونهای صورت گیرد که او متوجه نشود که از گناه او خبر دارند؛ زیرا خداوند ستارالعیوب است و راضی نمیشود که راز مؤمن برای دیگران فاش شود، و آبرویش بریزد.
بسیاری از مردم از این موضوع غافلاند و گمان میکنند هرکس گناهی مرتکب شد، بهویژه اگر این گناه کبیره باشد، باید افشاگری کرد و او را به مراجع ذیصلاح سپرد، یا باید او را تعزیر کرد؛ و اگر مرتکب گناهی شده است که حد دارد، باید بر او حد جاری کرد. درصورتیکه حتی افشای گناهی که موجب حد است، بهسادگی جایز نیست، مگر درصورتیکه چهار نفر مؤمن عادل، شخص را در حال گناه مشاهده کرده باشند، که در این صورت، آن چهار نفر حق دارند گناه او را به مراجع ذیصلاح گزارش دهند. ولی اگر سه نفر در محکمه نزد قاضی شهادت دهند که شخصی مرتکب چنین عملی شده است و نفر چهارم حاضر نباشد، قاضی باید آن سه نفر را مجازات کند. اسلام تا این حد به آبروی مردم ارزش نهاده و خواسته است که اسرار مردم آشکار نشود. البته اگر انجام گناه بهگونهای بود که چهار نفر عادل با هم آن را شاهد بودند، آن هم بهگونهایکه جای هیچ شبههای برای آن چهار نفر عادل باقی نماند، در این هنگام باید حد الهی اجرا شود؛ ولی تا جایی که ممکن است، نباید اسرار مردم فاش شود و حتی نباید بهگونهای رفتار کرد که خودِ شخص گناهکار بفهمد که دیگران از گناه او خبر دارند تا مبادا خجالتزده شود.
اما گاه فرد گناهکار، انسانی لاابالی است. این فرد اگرچه در خلوت مرتکب گناه شده است، از اینکه دیگران متوجه عمل او شوند، بههیچوجه احساس شرم نمیکند. درباره چنین فردی، مانند کسی که از گناه خود خجالت میکشد و شرمسار میشود، پنهانکاری و حفظ سر لازم نیست؛ اما درعینحال، باید بهگونهای او را از منکر نهی کرد و بهگونهای محرمانه و خصوصی به او تذکر داد تا کسانی که از گناه او بیخبرند، بیجهت مطلع نشوند و این امر سبب اشاعه فحشا و از بین رفتن قبح گناه نگردد. در قِسم پیش که گناهکار دوست ندارد کسی از گناه او باخبر شود و تجاهر به فسق نمیکند، باید راز او پنهان بماند و آبرویش نریزد؛ درعیناینکه باید کوشید شخص گناهکار متنبه گردد؛ برای نمونه با کلیگویی، او را متوجه گناهش ساخت یا حدیث و داستانی بیان کرد که پند گیرد، یا او را به مجلس موعظهای راهنمایی کرد تا پند و اندرز در او مؤثر افتد. اما اگر کسی تجاهر به فسق کند و در حضور دیگران مرتکب گناه شود و از این عمل خود احساس شرمساری نکند، امر به معروف و نهی از منکر درباره چنین کسی سختتر از دیگران است. بااینکه برخورد با چنین فردی مراحلی دارد، اما مسئله حفظ سر مطرح نیست، و ضرورتی ندارد بهگونهای به او تذکر داد که متوجه نشود از گناه او خبر دارند؛ زیرا او خود از اینکه در حضور دیگران مرتکب گناه شود، باکی ندارد و برای آبروی خود ارزش قائل نیست. در این صورت، دیگران لازم نیست در حال امر به معروف و نهی از منکر هم آبروی او را حفظ کنند.
در اینجا نیز باید مراحلی را برای امر به معروف در نظر گرفت؛ در وهله اول، با ادب و احترام، و با نرمی باید او را موعظه کرد و از او خواست که گناه را ترک، یا به وظیفه واجب خود عمل کند. باید او را نصیحت کرد و نتایج دنیوی و اخروی این عمل را برای او باز گفت تا تشویق شود و گناه را ترک کند. حتی در صورت امکان، بهتر است غیر از تشویق زبانی، تشویقهای دیگری نیز برای جذب او انجام داد؛ مثلاً کسانی که توانایی دارند، او را مهمان کنند، او را به سفری ببرند یا از وی پذیرایی کنند. این تشویق، به نوع گناه و اطلاعاتی که اشخاص پیدا میکنند، بستگی دارد. بنابراین مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر این اشخاص باید با نرمی، ملاطفت، ادب و تشویق همراه باشد. اگر نهی از منکر در مرحله اول اثر نکرد، نوبت به مرحله دوم میرسد. در این مرحله، نخست باید چهره درهم کشید. اما اگر اخم کردن و چهره درهم کشیدن نیز تأثیر نگذاشت، باید با خشم و غضب، و تندی برخورد کرد و با لحنی آمرانه فرد را از گناه برحذر داشت. مصداق قدر متیقن امر به معروف، که همه معانی امر به معروف در آن جاری میشود، همین قِسم است. اگر گفتار آمرانه نیز تأثیر نداشت، میتوان شخص گناهکار را تهدید کرد که اگر دست از گناه برندارد، او را به مراجع ذیصلاح معرفی خواهند کرد. مراجع ذیصلاح، مانند نیروی انتظامی و قوه قضائیه، نیز حق دارند بر اساس قانون با او رفتار کنند. البته تعزیر و زندانی کردن مراحلی دارد که در قانون تعیین شده است. این تدریج در مراحل امر به معروف باید مراعات شود تا بیسبب به کسی تندی و بیاحترامی نشود.
گفتنی است که باید مراقب بود تا در این کار افراط و تفریط صورت نگیرد. بعضی حوادث، عکسالعمل کارهای دیگرند؛ زیرا گاه
کندروی سبب تندی عمل دیگران میشود، و رفتارهای نابجای برخی، علت انکار اصل یک عملِ معروف میشود. اسلام برای همه چیز، حد و اندازه قرار داده است. دراینزمینه نیز تا حدی که ممکن است، باید با نرمخویی و ملاطفت رفتار کرد؛ ولی اگر چنین رفتاری مؤثر نیفتاد، نباید مصالح جامعه فدای خواستِ فرد خلافکار شود، بلکه لازم است بهگونهای رفتار شود که قبح گناه از میان نرود. در جامعه اسلامی حریمها باید محفوظ بماند. کسی که گناه میکند، باید احساس خجالت کند. اگر در جامعه اسلامی ارزشها رعایت نشوند، مشکلات دیگری پدید میآید. البته همه این مراحل ـ جز لحن آمرانه و تهدید به برخورد قانونی ـ از مصادیق موعظه بهشمار میآیند. موعظه بدین معناست که کسی را با حرف و سخن به کار خوب تشویق کنند و فواید انجام کار خوب و زیانهای ترک آن را باز گویند و نیز زیانهای انجام کارهای بد را گوشزد کنند. این تلاشها، مصداق موعظه کردن است که تنها نتایج خوب و بدِ کاری بیان شود تا افراد برای انجام کار انگیزه یابند و تشویق شوند. اما لحن آمرانه آن است که به کسی بگویند باید فلان کار را انجام دهد. همه مسلمانان باید در چنین موقعیتی فرد خاطی را امر کنند. در این مرحله، جای نصیحت و موعظه نیست، بلکه لازم است به فرد خطاکار امر شود که باید دست از گناه بردارد. این مصداق قطعی امر به معروف و نهی از منکری است که در آن، علوّ و استعلا شرط است. علوّ و استعلا، یعنی اینکه از موضع بالاتر به طرف مقابل گفته شود که باید فلان کار را انجام دهد. پس از انجام این مراحل، اگرشخص گناهکار، همچنان بر رفتار خود اصرار ورزید، مراحل و مراتب دیگری پیش میآید.
- 3. برخورد اجتماعی با توطئه ها
گاه فضای فرهنگی حاکم بر جامعه اینگونه نیست و انجام تکلیف واجب، ارزش، و ترک آن، ضد ارزش تلقی نمیشود و گناهکاران هیچ شرم و حیایی از ارتکاب گناه و معصیت به خود راه نمیدهند. تا آنجا که با جسارت به گناه اقرار میکنند و اگر به آنها گفته شود برای اجرای احکام، زحمتهای زیادی کشیده شده، آشکارا خواهند گفت که ما احکام اسلام را نمیخواهیم. در چنین فضای فرهنگیای تظاهر به مخالفت با اسلام، زشتی خود را از دست داده است. شرایط حاکم بر جامعه عصر امام حسین(علیه السلام) نیز اینگونه بود: احکام قطعی اسلام ترک میشد؛ حدود الهی تعطیل شده بود و کسی که از سوی معاویه نامزد خلافت بر مسلمانان شده بود، آشکارا شراب میخورد و به این کار تظاهر میکرد.( علیبنحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، ص79.) در چنین اوضاعی احکام اسلامی، یکی پس از دیگری انکار میشد و برای اندک مخالفتی با حکومت، بهآسانی خون مسلمانان بر زمین میریخت. نهی از منکر و موعظه نیز سودی نداشت.
از همین روی امام حسین(علیه السلام) فرمود: فَعَلَی الإسلامِ السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الاُمَّه بِراعٍ مِثلَ یَزید؛( علیبنموسیبنجعفربنمحمدبنطاووس الحسینی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص18.) «وقتی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند، باید فاتحه اسلام را خواند». البته در اواخر دوران حکومت معاویه نیز جز ظواهر محدودی، از اسلام چیزی باقی نمانده بود، ولی وضع بهگونهای نبود که حاکمان بتوانند بهراحتی به گناه تظاهر کنند و مردم نیز خاموش بمانند.
در چنین اوضاعی که امر به معروف و نهی از منکر بیتأثیر است و مردم با کسی که به این فریضه عمل میکند، دشمنی میورزند یا حتی او را میکشند،( چنانکه خداوند متعالی در قرآن میفرماید: یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ؛ «آنان مردمی را که به قسط و عدل امر میکنند، میکشند». (آل عمران، 21).) چه باید کرد؟ در روایتی که پیش از این در ذکر مراتب امر به معروف و نهی از منکر از امام باقر(علیه السلام) نقل گردید، بهروشنی این پیام دریافت میشود که در این هنگام باید با آنان جهاد کرد تا به امر خدا گردن نهند.
در پایان ذکر این نکته بایسته است که برخی فقها معتقدند که در آیه شریفه وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَأُوْلَـئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛( آل عمران (3)، 104.) «و باید از میان شما گروهی باشند دعوتگر به خیر که به نیکی فرمان دهند و از ناشایستی باز دارند و اینان رستگارند»، بخش اول آیه، یعنی یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْر، که دعوت بهسوی خیر است و به تعلیم جاهل باز میگردد، امر به معروف نیست. آنان بر این باورند که اگر کسی از تکلیفی بیخبر باشد و بدین دلیل آن را انجام ندهد، آموزش این تکلیف به او امر به معروف نیست، بلکه امر به معروف یادآوری تکلیفی است که کسی آن را میداند، ولی انجام نمیدهد.
بنابراین مفهوم متعارف امر به معروف هنگامی مصداق پیدا میکند که حکومت اسلامی مقتدر بوده، ارزشهای اسلامی در جامعه حاکم است. در این زمان، مردم از انجام کار زشت و گناه خجالت میکشند و نهی از منکر بر آنها تأثیر میگذارد. این نوع امر به معروف همان شرایطی را دارد که در منابع فقهی و رسالههای عملیه آمده است. البته این شرایط، شامل امر به معروفی نمیشود که به معنای جهاد است؛ زیرا امر به معروفی که مصداق جهاد باشد، دیگر مشتمل بر شرط عدم خوف از ضرر نیست و ازاینروی امام خمینی(رحمهَ الله) تأکید داشتند در چنین مواردی تقیه جایز نیست؛ هرچند با هزینههای سنگین همچون کشته شدن شمار زیادی از انسانها همراه باشد.
بدینترتیب، امر به معروف و نهی از منکر در معنای عام خود، ازیکسوی، تعلیم جاهل را دربر میگیرد و از سوی دیگر، تا مرحله جهاد میرسد؛ زیرا هدف جهاد، برتری سخن خداست: وَکلِمَه اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا؛(. توبه (9)، 40.) «و سخن خدا (و آیین او) بالا (و پیروز) است». منظور امام حسین(علیه السلام) نیز از امر به معروف و نهی از منکر، مفهوم عام آن است، نه معنای متعارف محدود آن، که عدم احتمال ضرر یکی از شرایط آن است؛ زیرا امام بهیقین میدانست که کشته خواهد شد. ایشان افزون بر علم امامت و اخباری که از جد و پدرش درباره شهادت خود شنیده بود، از طریق علم عادی نیز میتوانست از شهادت خود آگاه شود؛ چنانکه افراد پرشماری ایشان را از رفتن به عراق برحذر میداشتند و متذکر میشدند که اگر به عراق رهسپار شوند، کشته خواهند شد و رفتار کوفیان را با پدر و برادرش به ایشان متذکر میشدند. ایشان در پاسخ میفرمود که تکلیفی دارد که باید بدان عمل کند.( محمدبنجریر الطبری، دلایل الامامه، ص181.)
منبر سوم : مراحل امربه معروف و نهی از منکر
آیه: سوره مائده آیه 32 : { مِنْ أَجْلِ ذَالِکَ کَتَبْنَا عَلىَ بَنىِ إِسرَْ ءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِْ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فىِ الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَالِکَ فىِ الْأَرْضِ لَمُسرِْفُون } به همین جهت بر بنى اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد،(یا از اسلام به کفر درآورد و گمراهش کند) چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس انسانى را از مرگ رهایى بخشد (و از انحراف نجات دهد) چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است، و رسولان ما با دلایل روشن به سوى بنى اسرائیل آمدند اما بسیارى از آنها، تعدّى و اسراف، در روى زمین کردند. (32)
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: اَلاَْمْـرُ بِـالْمَعْـرُوفِ اَفْضَلُ اَعْمالِ الْخَلْقِ على علیه السلام فرمودند: بهترین کار مردم امر به معروف مى باشد.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: مراحل امربه معروف و نهی از منکر:
امربه معروف ونهی از منکردارای سه مرحله است:
1- مرحله قلبی
دراین مرحله انسان مومن با دیدن این که کار خوبی توسط دیگران انجام می شود در دل خود خوشحال می شود و سرور و شادمانی از چهره او نمایان می گردد و نیز بامشاهده کار ناروایی ، در دل ودرون خود اندوهگین می گردد و ناراحتی و نفرت در چهره او ، خود را نشان می دهد .
امیر مومنان امام علی (علیه السّلام) می فرماید :
امرنا رسول الله ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مُکفهرّه .
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مادستور داده است که با اهل معصیت با چهره های گرفته برخورد کنیم .[وسائل الشیعه ج11ص413
غیر نطق وغیر ایماء وسجل صد هزاران ترجمان خیزد زدل
2- مرحله زبانی
دراین مرحله فرد مسلمان ، با گفتن جمله ای ، مخاطب خود را به کار خوبی تشویق و وادار می کند و یا با گفتن جمله ای اورا از کاری نادرست باز می دارد .
3- مرحله عملی
دراین مرحله با عمل ، فردی رابه کار خوب وادار یا از کار زشت باز می دارند . منظوراین است که اگر با تذکر زبانی ، معروف ، انجام نشد و یا فردی از کار زشت ، دست برنداشت ، عملا جلوی او را می گیرند یا او را به انجام کار خوب وادار می نمایند و به تعبیر دیگر با اِعمال قدرت او را به کاری یا ترک آن وادار می کنند .
1- اگر کارفرما از دادن حقوق کارگر خودداری ورزد و امر به معروف زبانی موثر نیفتد دولت می تواند کارفرما را به پرداخت حقوق کارگر ملزم سازد.
2- اگرشخصی در کوچه وخیابان آشکارا دست به گناهی بزند مثلا شراب بخورد یاقمار بازی کند و با نهی ازمنکر زبانی ازاین عمل زشت دست نکشد دولت اسلامی او را ملزم به ترک آن کار ناروا می نماید ودر صورت لزوم وی را بازداشت می کند .
نکته ها :
1- مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ، به ترتیبی که گفته شد باید رعایت شود حتی در هر مرحله آن را می توان درجه بندی کرد ، اگر با درجه پایین تر هدف محقق می شود ( یعنی معروف انجام می گردد و منکر ترک می شود ) نباید از درجات بالاتراستفاده کرد برای روشن شدن مطلب به یک مثال توجه شود :
فرض کنید ،کسی به شما دروغ می گوید ، شما برای اینکه نشان دهید ازدروغ گفتن او ناراحتید و او نباید دروغ بگوید، حالتهای زیر را می توان داشته باشد :
- پس از شنیدن دروغ او ، به نشانه اعتراض ، ازاو روی برگردانید.
- چهره خود را ازاین عمل او ناراحت نشان دهید .
- کمی خود را عصبانی وخشمگین کنید.
- به اوبگویید : لطفاً مراقب سخنانت باش .
- لطفا دروغ نگویید .
- دروغ نگو .
- خجالت نمی کشید ، دروغ می گویید ؟
- و....
اگر با یک روی برگرداندن ، مخاطب آگاه می شود وازمنکر دست برمی دارد نباید به مراحل بعدی وارد شد. هرچند تشخیص این که درآن شرایط خاص ، با کدام مرحله می توان تاثیر گذار بود کاری است که به تیز هوشی ودرایت امرکننده به معروف بستگی دارد .
2- مرحله قلبی و زبانی وظیفه همگان است اما برخورد عملی برعهده دولت اسلامی است رهبرمعظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای (مدظلّه العالی) فرمودند :
در جامعه اسلامی تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهی ازمنکر بالسان است اما اگرکاربه برخورد بکشدآن دیگر به عهده مسوولین است .[روزنامه جمهوری اسلامی 23تیر1373
3- برخورد عملی والزام آور درخانه حق پدراست ، اومی تواند جلوی کارهای زشت ناشایست فرزندان خود را بگیرد.
4- برخورد عملی و همراه باالزام تنها در انجام واجب ها و ترک حرام ها درست است و« درانجام مستحب ها و ترک مکروه ها،الزامی وجود ندارد » هر چند پدر می تواند نسبت به انجام مستحب ها یا ترک مکروه ها به فرزند خود امر نماید مانند این که به او بگوید : نمازهایت را درمسجد باجماعت بخوان (مستحب )، یا اینکه پیش از غذاخوردن دستهایت را بشو(مستحب ).
5- اهمیت برخی ازموضوعات به قدری روشن است که جامعه اسلامی باید واکنش مناسب و به موقع از خود نشان دهد و نمی تواند منتظر ماموران دولتی بماند ، مانند این که فردی بخواهد ،کسی را به قتل برساند واطرافیان با زبان ،هرچنداو را ازاین کارنهی می کنند گوش نمی کند دراین جا وظیفه مردم است که در صورت امکان مانع از آدم کشی آن فرد بشوند.
6- کسانی که اگوی دیگران قرار می گیرند ، مانند: معلمان ،استادان دانشگاه ،روحانیون ، نخبگان علمی ، مسئولان و... باید با رفتار وگفتاردرست ودرس آموز، مشوق عملی دیگران، برای انجام واجب ها ومستحب ها وترک حرام ها ومکروه ها باشند .
1-امربه معروف ونهی ازمنکردارای سه مرحله قلبی زبانی وعملی است.
2- درمرحله قلبی انسان در دل ازانجام نشدن معروف یا انجام دادن منکر توسط دیگران ناراحت می شود و ناراحتی اودرچهره نمایان می گردد.
3- درمرحله زبانی با زبان وگفتار شخص به انجام معروف یا ترک منکرفراخوانده می شود.
4- درمرحله عمل با اعمال قدرت (و زور) ازانجام منکر پیش گیری می شود .
5- مرحله سه گانه امربه معروف و نهی از منکر به ترتیب باید رعایت گردد.
6- مرحله قلبی وزبانی وظیفه همه مردم و برخورد عملی برعهده دولت اسلامی است .
7- برخورد عملی والزام آور در خانواده (در چارچوب مقررات شرعی ) ازاختیارات پدر می باشد.
8- گروه های مرجع وکسانی که الگوی اقشاری از جامعه هستند (مانند : روحانیون ،استادان ، معلمان ، مسوولان و...) باید با عمل کردن خود و پایبندی به ارزش ها ،دیگران رابه سمت وسوی ارزش ها و پرهیز ازگناهان دعوت کنند .
امام علی (علیه السّلام):
من ترک انکار المنکر بقلبه ولسانه و« یده » فهومیّت بین الاحیاء.
آن که، نهی از منکر را با دل و زبان « ودست » خود ترک کند، مانند مرده ای بین زندگان است .[وسائل الشیعه ج11ص404 ونهج البلاغه حکمت374
منبر چهارم : معروف ها و منکرها
آیه: سوره توبه آیه 71 : { وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئکَ سَیرَْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم } مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند. امر به معروف و نهى از منکر می کنند، و نماز را برپا می دارند و زکات می دهند و از خدا و پیامبرش فرمانبردارى می کنند. خدا اینان را رحمت خواهد کرد، خدا پیروزمند و حکیم است. (71)
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: ...آمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَ أَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَتـْقـاهـُـمْ لِلّهِ. مردى خدمت پیامبراکرم صلی الله علیه و آلهآمد: در حالى که حضرت بر فراز منبر بود ـ آمد و پرسید مَنْ خَیرُالنّاسِ بهترین مردم کیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آن کس که از همه بیشتر امر به معروف و نهى از منـکر کند و آن کس که از همه پرهیزگارتر باشد.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: معروف ها و منکرها:
می توان گفت از نگاه فقهی ، معروف ها منکر ها ،همان بایدها ونبایدها هستند یعنی اینکه انسان مسلمان به دنبال انجام چه کارهایی باشد واز چه کارهایی پرهیز کند دانشمندان اسلامی وعالمان دینی ، احکام تکلیفی را به چهار گروه تقسیم می کنند :
1- وجوب ، حکم وجوب به چیزهایی تعلق می گیرد که اصطلاحاً به آن واجب می گویند واجب ؛ عملی است که الزاماً باید انجام شود ودرصورتی که مکلف آن را ترک کند معصیت و نافرمانی خداوند متعال را مرتکب شده و سزاوار عذاب الهی خواهد بود مگر آن که توبه نماید مانند : نماز، روزه ، امانت داری ، دفاع از مظلومان و...
2- حرمت ؛ حکم حرمت به اموری تعلق می گیرد که به آن حرام می گویند و مکلف الزاماً باید آنها را ترک کند وانجام ندهد ودر صورتی که آنها راانجام دهد از دستورات خداوند سرپیچی کرده است و به عنوان گناهکار شناخته می شود مگرآن که توبه کند مانند : دروغ ، غیبت ، تهمت ، ظلم به دیگران ، شراب خواری و...
3- استحباب ؛ حکم استحباب به کاری تعلق می گیرد که به آن مستحب می گویند مستحب ؛ عملی است که انجام دادن آن خوب است اما الزامی نیست ، وانجام دهنده آن از ثواب و پاداش آن بهره مند می گردد، هر چند که اگر آن را ترک کند به عنوان گنهکار شناخته نمی شود بلکه ازهمان ثواب (ونیز مزایای دنیایی آن )محروم شده است مانند : نمازهای مستحبی در شبانه روز ، روزه گرفتن سه روزاز هرماه ، شستن دست هاپیش از غذا خوردن وپس ازآن ، مسواک زدن ، تسلیت گفتن به مصیبت دیدگان و...
4- کراهت ؛ حکم کراهت به کاری تعلق می گیرد که به آن مکروه می گویند مکروه ؛ عملی است که انجام ندادن آن بهتر است اما الزامی نیست وکسی که آن راا نجام ندهد ، شخصی مطیع بوده واز پاداش الهی برخوردار خواهد بود ،هرچند که اگر آن را انجام دهد ، جرم یا گناهی مرتکب نشده است مانند : نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذاخوردن ،گذاشتن نان زیر ظرف غذا، بوییدن گیاهان خوشبو برای شخص روزه دار ، خوردن وآشامیدن برای شخص جنب ؛ مگر آنکه وضو بگیرد و...
بنابراین باتوجه به توضیحات گذشته ، می توان گفت معروف (کارهای خوب وپسندیده ) شامل واجب ها و مستحب ها می شود ودر جای که آن معروف واجب باشد امر به آن هم واجب خواهد بود واگر معروف ، مستحب باشد امر به آن هم مستحب می باشد .
اما منکراگر به معنای کار زشت وگناه باشد فقط شامل حرام ها خواهد شد واگر به معنای (کارناپسند ) باشد شامل هم حرام ها و هم مکروه ها خواهد بود بنابراین اگر کاری حرام باشد نهی از انجام آن واجب است واگر کاری مکروه باشد نهی ازکار مکروه ، مستحب خواهد بود نتیجه آن که ، امر به معروف و نهی از منکر به امر به معروف ونهی از منکر واجب ، وامر به معروف و نهی از منکر مستحب ، تقسیم می شود.[تحریرالوسیله ج1ص444
1- احکام تکلیفی به وجوب ، حرمت ، استحباب ، وکراهت تقسیم می شود .
2- واجب ، عملی است که انجام آن الزامی وحرام عملی است ، که ترک آن الزامی است .
3- مستحب به عملی می گویند ،که انجام دادن آن خوب تر وبهتر است ،اما الزامی نیست و مکروه آن است ،که ترک آن بهتر است اما الزامی نیست .
4- معروف ، شامل واجب ومستحب ،هردومی شود ، اما امربه معروفی که آن معروف ، واجب است ، واجب وامر به معروفی که آن معروف مستحب است ، مستحب می باشد .
5- منکر ، می تواند شامل حرام و مکروه شود نهی از منکری که حرام است واجب و نهی از منکری که مکروه است مستحب می باشد.
منبر پنجم : ویژگی های آمران به معروف وناهیان ازمنکر
آیه: سوره نحل آیه 90 : { إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسَنِ وَ إِیتَاى ذِى الْقُرْبىَ وَ یَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْىِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون } 90- خدا به عدالت و نیکى و احسان به خویشان فرمان می دهد و از فحشاء و ناپسند و تجاوز نهى می کند، شما را موعظه می کند تا پند گیرید.
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: أَلا اُخْبِرُکُمْ عَنْ اَقْوامٍ لَیْسُوا بِأَنْبِیاء وَ لا شُهدَاء تَغْبِطُـهُمْ النّاسُ یَـوْمَ الْقِـیامَةِ ... یَأْمُرُونَهُمْ بِما یُحِّبُ اللّه ُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمّا یَکْرَهُ اللّه ُ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: گروهى هستند که نه پیامبرند و نه شهید ولى مردم به مقامى که خداوند به خاطر امر به معروف و نهى از منکر به آنان عطا فرموده غبطه مى خورند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: ویژگی های آمران به معروف وناهیان ازمنکر:
فردی که می خواهد امربه معروف کند (آمر ) یا نهی از منکر نماید (ناهی ) در صورتی موفق خواهد بود که ویژگی های زیر را داشته باشد ، البته این سخنان به این معنی نیست ،که اگر این خصوصیات را نداشت ،امربه معروف ونهی از منکر واجب نخواهد بود زیرا پیش از این ، شرایط وجوب امربه معروف ونهی از منکر ، بیان شد .
اما در این جا منظور آن است ،که وجود این خصلت ها در آمر وناهی ، نقش موثری در دلنشین شدن کلام وسخن اودر روح و روان مخاطب دارد .
1- شناخت
آمر وناهی باید نسبت به معروف ومنکر ومسایل پیرامونی آن از شناخت کافی بهره مند باشد حوزه شناخت وی را می توان در این زمینه ها دانست :
الف- شناخت نسبت به معروف ها منکرها ، یعنی این که آمر وناهی نسبت به این که چه چیزیهایی معروف است وچه چیزهایی منکر ،آگاهی داشته باشد .
ب- شناخت نسبت به احکام امربه معروف ونهی از منکر ، به این معنا که بداند ، در کجا امربه معروف ونهی از منکر واجب است یامستحب ؟ ودر چه شرایطی ، نباید امربه معروف و نهی از منکر کند و. . .
ت - شناخت درباره عملی که مخاطب اوانجام می دهد یعنی بداندکه آیا کاری که آن شخص می کند ازمصادیق منکراست و نیز بداند کاری راکه او ترک می کند ،ازمصادیق معروف به شمار می رود .
ث- نسبت به مردم وخلق وخوی آنان آگاهی داشته باشد (مردم شناسی )
ج - نسبت به چگونگی برخورد وشیوه ارتباط گیری بامردم ، شناخت داشته باشد اگرزبان شناس باشد ،کارش پیش می رود .
هرکه آواز همزبانی شد جدا بی زبان شد،گرچه دارد صد نوا
و - ازآگاهی لازم درباره شرایط زمانی ، مکانی و روحی مخاطبان خود ، به هنگام امرو نهی ، بهرمند باشد .
2- اخلاص
هر چند در امربه معروف ونهی از منکر، قصد تقرب به خداوند واخلاص معتبرنیست ،اما اگر آمر و ناهی، امر و نهی را به قصد خشنودی و رضایت پروردگار و اصلاح فرد انجام دهد ، به عمل ، رنگ عبادت داده است . بنابراین انگیزه های دیگر نباید در این راه داشته باشد مثلاً نباید شخص به انگیزه تعریف و تشویق دیگران ازاو، یا به قصد تحقیر و تخریب شخصیت مخاطب ، یا به انگیزه انتقام جویی و. . . به این کار روی آورد ،که چنین عملی منکرشمرده می شود وازآن باید پرهیز کرد .
امام صادق (علیه السّلام) فرموده اند :
خداوند می فرمایند : من بهترین شریک (شما ) هستم ، هرکس در عملش (چیزی یا کسی) غیر من را شریک قرار دهد، ازاو نمی پذیرم ، مگر آن که آن را خالصانه برای من به جا آورد.[وسائل الشیعه ج1ص44
بنابراین اگرکسی برای رضای خداوند کاری انجام دهد وازجمله این که ، امربه معروف و نهی از منکر کند ، خداوند در امور زندگی ، اورامورد لطف وعنایت خود قرار می دهد .در غیر این صورت ، پشت کردن به خداوند، پشت کردن به توفیق وپیروزی در زندگی است به قول مولانا :
چون ازاوگشتی ،همه چیزازتوگشت چون ازاوگشتی ، همه چیزازتوگشت
3- پایبندی به ارزش ها
آمربه معروف وناهی ازمنکر ، خود باید به معروف ها عمل کند وازمنکرها پرهیز نماید تا سخن اودردل ها موثر افتد (به ویژه آنان که در جامعه برای بخشی از مردم به عنوان الگو قرار می گیرند ) وجزءکسانی نباشد ،که قرآن فرموده است :
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ [بقره44
آیا مردم را به نیکی امرمی کنید وخود را (فراموش) می نمائید ؟
امام علی (علیه السّلام)کسانی را که دیگران را ازکارهای زشت بازمی دارند ولی خود آن را انجام می دهند ،از احمق ترین مردم دانسته اند وچنین فرموده اند :
احمق الناس من انکر علی غیره رذیله وهو مقیم علیها [غررالحکم ج2ص474
« نادان ترین » بی خرد ترین مردم ،کسی است که دیگران راا زکاروخصلت بدی ، بازدارد (وآن را ناپسند شمارد ) در حالی که خود آن را مرتکب گردد.
4- مهربانی
آمر و ناهی ، در امر و نهی خود ، ازروی دلسوزی و مهربانی با مخاطب خود ، به گفت وگو بپردازد نه از موضع کبر و غرور یا برخورد خوشونت آمیز ، او همانند انسانی درد آشنا وکسی که به کمک دیگران می شتابد به دنبال درمان مناسب وموثرباشد.
امام علی (علیه السّلام)فرموده اند :
ینبغی للعاقل ان یخاطب الجاهل مخاطبة الطبیب المریض[غررالحکم ج6ص435
سزاواراست انسان خردمند دربرخورد با شخص جاهل همان گونه که پزشک با مریض به گفت وگو می پردازد گفت وگو کند .
خداوند متعال هنگامی که به موسی وهارون ، ماموریت می دهد تا نزد فرعون بروند و او را به توحید فرا خوانند فرموده است :
فقولا له قولا لینا .[طه45
با او به نرمی (واز سر مهربانی ) سخن بگویید .
مفسرمعروف شیعه ، مرحوم طوسی در تفسیرمجمع البیان گفته است :
لحن آیه دلالت دارد که در دعوت به توحید ودر امربه معروف ونهی ازمنکر ، نرمی در گفتار (ومهربانی در رفتار) رعایت شود ، زیرا این روش ، زودتر دیگران رابه پذیرش ، وادار می سازد وکمتر اثرمنفی برجای می نهد[تفسیرمجمع البیان ج4ص12
مهرو رقت ، وصف انسانی بود خشم وشهوت ، وصف حیوانی بود
ابن سینا در کتاب اشارات وتنبیهات (نمط نهم ) ، اشاره زیبایی به این موضوع دارد اودرباره ویژگی های انسان عارف نوشته است :
عارف اهل تجسس کردن وخبرگیری (ازعیب های دیگران ) نیست و هنگام مشاهده منکر ، خشم و غضب اورا فرا نمی گیرد. . .اما اذا آمربالمعروف آمربرفق ناصح ، هرگاه بخواهد امربه معروف ونهی از منکر نماید آن را بارفق و نرمی انجام می دهد نه با درشتی وخشونت همراه بامذمت .
استاد حسن زاده در شرح این سخن ابن سینا گفته اند :
سیره پیشوایان عزیزمان دراین خصوص شایان توجه است آن بزرگواران در این مراحل چگونه عمل می کردند؟... هنگام مشاهده منکر ، غضب ، عارف را دچار سرگردانی وسرگشتگی نمی سازد ، هنگام مشاهده منکر، مظهراسم ستّارمی شود ومی پوشاند. یکی اسماء الله ستّاراست...خوب است این آقا خودش را در شرایط کسی که مرتکب آن منکرشده است ، قراربدهد تا ببیند آیا می تواند ازآن شرایط گناه ، سرافراز بیرون بیاید، اینجاست که باید نسبت به آنها دلسوزی نماید و بگوید چه شده که این بیچاره به این منکر تن داده است ، نه این که گرفتاری و رسوایی دیگری برای اوپیش بیاورد. باید دردش را درمان کند ، نه این که او را رسوا سازد. باید مثل یک پدرمهربان با نرم رفتاری ورفق ومدارا با او برخورد نماید.[دروس شرح اشارات وتنبیهات ابن سینا ص298
5- صبوری و بردباری
آمر وناهی ، ممکن است از سوی مخاطبان خود ، گاهی با نامهربانی روبرو شود، برخی به استهزا و تمسخر و اهانت وی بپردازند و برخی به زد و خورد اقدام کنند و مشکلاتی را پدید آورند، آمر و ناهی از این پیشامدها نباید هراسی به خود راه دهد یا در ادامه راه خود دچار تردید گردد، بلکه با حلم و بردباری، این فریضه بزرگ الهی را چون پیامبران و پیشوایان دینی، جامه عمل بپوشاند، به یقین، خداوند، چنین افرادی را کمک خواهد نمود، سفارش خداوند به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره سخنان بیهوده ای که دشمنان بر زبان می راندند، این بود که:
فاصبر علی ما یقولون[طه20 – ص17
درباره سخنانی که می گویند، صبر و شکیبایی پیش گیر.
حضرت لقمان(علیه السّلام) نیز به فرزندش فرموده است:
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ [لقمان17
فرزند عزیزم، نماز را برپا دار، امر به معروف کن و نهی از منکر بنما، و بر آن چه از مشکلات و گرفتاری ها (در این راه) به تو می رسد، صبر پیشه ساز.
6- گذشت و برخورد کریمانه
آمر و ناهی اگر با استهزا و اهانت از سوی دیگران مواجه شود با بزرگواری برخورد نماید و خصلت عفو و گذشت را در خود به کمال رساند.
قرآن کریم، ویژگی های پرهیزکاران را، چنین ترسیم می کند:
وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ [آل عمران134
(پرهیزکاران) خشم خود را، فرو می برند و از مردم (در برابر کارهای ناشایست آنان)، گذشت می کنند.
برخوردار بزرگوارانه با رفتار ناشایست دیگران، زمینه گرایش آنان، به ارزش ها را بیشتر فراهم می سازد.
کم نخواهد گشت دریا زین کرم از کرم، دریا نگردد، بیش و کم
سیره پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پیشوایان معصوم (علیهم السّلام) دلیل بر این ادعا است، یکی از دانشمندان مشهور سنی به نام ابن جوزی در کتاب خود، درباره امام سجاد(علیه السّلام) آورده است که:
روزی علی بن الحسین (علیه السّلام) از مسجد خارج شد. مردی به دنبالش رفت و آن حضرت را به باد فحش و ناسزا گرفت، اطرافیان حضرت آماده برخورد (فیزیکی) با آن شخص شدند. اما حضرت مانع آنان شده و با مهربانی از او پرسیدند: آیا نیازی داری تا ما آن را بر طرف سازیم؟ آن شخص که انتظار چنین برخورد کریمانه ای نداشت، خجالت کشید. (و نتوانست چیزی بگوید) آن حضرت هزار درهم به او بخشیدند. آن مرد، از آن پس هرگاه آن حضرت را می دید ( با احترام ازایشان یاد می کرد و) می گفت: شهادت می دهم که از فرزندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستی.[تذکرة الخواص ابن جوزی ص298
اما برخورد نادرست، ممکن است، علاوه بر تشدید خصومت و دشمنی مخاطب، آثاری از ندامت و پشیمانی در شخص آمر و ناهی بر جای گذارد و افسوس بخورد که چرا چنین کردم، به قول مولانا:
این چرا کردم؟ چرا دادم پیام؟ سوختم بیچاره را، زین گفت خام
از این گذشته، اگر قرار شود، پاسخ بدی دیگران را با بدی بدهیم، پس فرق ما با آنان در چیست؟
گر فراق بنده از بد بندگی است چون تو با بد، بد کنی، پس فرق چیست؟!
7- پرهیز از خودپسندی
اگر خداوند به آمر و ناهی، توفیق داده است تا واجب ها را انجام دهد و از گناهان پرهیز کند، آمر و ناهی باید آن را سرمایه سعادت و کمال خود قرار دهد و خود بینی و خودپسندی را، به خود راه ندهد و گمان نکند که او فردی صالح و شایسته و برگزیده خداوند است و دیگران اهل گناه و دوزخ، زیرا انسان موجودی است که، هر آن دچار تحول و انقلاب درونی می گردد، ممکن است، فردی صالح به انسانی ناشایست و یا انسانی ناشایست به فردی پرهیزکار، تبدیل شود.
حضرت امام خمینی در این باره سخنی زیبا دارند:
سزاوار است، که آمر به معروف و ناهی از منکر ... خویشتن را منزه از گناه و عیب نبیند و خود را برتر از کسی که گناه مرتکب شده است، نپندارد، زیرا مرتکب گناه هرچند که گناه کبیره ای را انجام داده باشد، ممکن است دارای صفات و ویژگی هایی باشد، که مورد رضایت خداوندی است و خداوند به آن جهت او را دوست داشته باشد، هر چند که به خاطر گناهانش مورد بغض و خشم خداوند است.[تحریرالوسیله ج1ص462مسأله13
پنبه وسواس، بیرون کن زگــــــــوش تا به گوش ات آید از گردون، خروش
پاک کن دو چشم عیب را، از موی عیب تا ببینی باغ و سروســـــــتان غیب
دفع کن از مغز و از بینی، زکــــــــام تا که، ریح الله درآید در مشـــــــام
- آمران به معروف وناهیان ازمنکر ،برای توفیق بیشتر در انجام این عبادت بزرگ ویژگی هایی را باید داشته باشند مانند :
الف – شناخت آگاهی که شامل آگاهی به معروف ها منکر ها ، معرفت به احکام امربه معروف ونهی از منکر ،عمل مخاطب ، خلق وخوی مخاطب روش برقراری ارتباط وآگاهی ازشرایط زمانی ،مکانی و روحی مخاطب می شود .
ب – اخلاص یعنی کاری را فقط (وخالصانه ) برای خشنودی خداوند متعال انجام دهیم ،این انگیزه به عمل خوب ، ارزش می بخشد .
ج – پایبندی به ارزش ها ازسوی آمروناهی ، سریع ترین و عمیق ترین تاثیر مثبت را در دل وجان او برجای می گذارد .
د- مهربانی و برخورد مهربانانه با مخاطب، سریع ترین و عمیق ترین تاثیر مثبت را در دل وجان او برجای می گذارد .
ه- حلم و بردباری، انسان را در برابر مشکلات، مقاوم و استوار می سازد، چنین انسانی کمتر دچار احساس شکست و پشیمانی می شود.
و- برخورد کریمانه، در برابر بی ادبی دیگران، نشانه روحی بزرگ و شخصیتی رشد یافته است و عامل مهمی در تربیت مخاطبان، شمرده می شود.
ز- خود پسندی، انسان را دچار توهم می سازد، توهم به کمال رسیدن، توهم بهشتی شدن، توهم جهنمی بودن دیگران و ... این صفت زشت بزرگ ترین مانع رشد انسان و بزرگ ترین عامل آسیب پذیری او می باشد.
امام صادق (علیه السّلام) : احِبّوا لِلنّاس ماتحبّون لِاَنفسکم آنچه را برای خود دوست دارید (ومی پسندید ) برای مردم دوست بدارید .[الکافی ج2ص635
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً [فرقان63 بندگان (خاص) خدای رحمان ، کسانی هستند که به نرمی (و بی تکبر ) بر زمین راه می روند و هنگامی که نادانان، آنها را مخاطب سازند (و سخنان ناشایست بر زبان آورند ) به آنها سلام می گویند . (و به ملایمت پاسخ می دهند و با بزرگواری می گذرند).
منبر ششم : صفات و شرایط آمران و ناهیان:
آیه: سوره لقمان آیه 17 : { یَابُنىََّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور } [لقمان به پسرش نصیحت کرد:] پسرم! نماز را برپا دار و مردم را به کار پسندیده وادار و از کار زشت بازدار { امر به معروف و نهى از منکر کن } و بر آنچه [از مشکلات و سختی ها] به تو می رسد شکیبایى کن، که اینها از امورى است که ملازمت بر آن از واجبات است. (17)
حدیث: عَنْ الباقِرِ علیه السلام: اِنَّ الأمرَ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنکَرِ فَریَضَةٌ عـَظیمَةٌ بِهـا تـُقامُ الفـَرائِضُ وَ تَأْمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظـالِمُ وَ تَعْمـُر الأرْضُ امام باقر علیه السلام فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر دو واجب بزرگ الهى مى باشند که سایر واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسیله این دو راهها امن و کسب و کار مردم حـلال مى شود. با این دو واجب است که داد ستمدیدگان ستانده مى شود و زمین آباد مى گردد.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: صفات و شرایط آمران و ناهیان:
1- با اراده باشد: قرآن مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر نیاز به عزم و اراده قوى دارد.(116) لذا نباید این کار را بر اساس قهر و صلح مردم تنظیم کرد.
2- براى خدا باشد: قرآن مىفرماید: ریشه بعضى از انتقادها، مسائل شخصى است.(117) اگر امر و نهى براى خدا باشد مؤثرتر است؛ زیرا حرف صاف بر دل صاف مىنشیند.
3-سعه صدر: دعوت به حق و امر به معروف و نهى از منکر، کار انبیاست و مشکلات انبیا را نیز خواهد داشت. انبیا تهمتها را با صبر و سعه صدر پشت سر مىگذاشتند. آنان به کسانى که مىگفتند: ما تو را سفیه مىبینیم، مىفرمودند: در من سفاهتى نیست.(118) یا در برابر نسبت گمراهى مىفرمودند: در من گمراهى نیست.(119)
گذشت از لغو، از صفات برجسته مؤمنان است.(120)
4-حسن خلق و نرمخویى: کسى که امر و نهى مىکند، بدیها را با خوبى دفع مىکند.(121) و اهل انتقام و غیظ نیست.(122) از لغزش مردم در هنگام عذرخواهى بگذریم که این، نشانه جوانمردان تاریخ است. همین که برادران یوسف از او عذرخواهى کردند، فرمود: امروز ملامتى بر شما نیست.(123)
5-توجه به همه جوانب :در کتاب الغدیر مىخوانیم: شخصى از دیوار خانه مردم بالا رفت تا ببیند که افراد آن خانه چه مىکنند. همین که دید مشغول شراب خوردن هستند، از بالاى بام نهى از منکر کرد. صاحبخانه به او گفت: من یک منکر انجام دادم و آن اینکه شراب خوردم؛ ولى تو گرفتار چند منکر شدى؛ تجسّس و ورود به حریم خانه مردم و ارعاب، منکرهایى بود که تو مرتکب شدى.(124)
6-هرگز خود را بهتر ندانیم:حضرت على(علیه السّلام) مىفرماید: اى بنده خدا! در عیبجویى کسى به خاطر گناهانش، شتاب مکن! چه بسا آن گناه بخشیده شود. و درباره خود، حتى از گناه کوچکى که انجام دادهاى، خود را در امان ندان؛ زیرا چه بسا که به خاطر آن عذاب شوى.(125) کسى که امر به معروف و نهى از منکر مىکند، مانند پزشکى است که به مداواى مریض مىپردازد. چه بسا مریض بهبود یابد و سالها عمر کند؛ ولى خود پزشک در حادثهاى جان دهد.
از کجا شروع کنیم؟
1- خود: قرآن مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا آنچه را مىگوئید عمل نمىکنید؟(126) و در جاى دیگرى مىفرماید: آیا مردم را به نیکى سفارش مىکنید، در حالى که خودتان را فراموش مىکنید؟(127) حضرت على (علیه السّلام) مىفرماید: تا خودم کارى را انجام ندهم، شما را به آن سفارش نمىکنم و تا خودم از کارى دورى نکنم، شما را از آن باز نمىدارم.(128) البته، عمل، رمز موفقیت است و نه رمز وجوب.
2- خانواده: قرآن مىفرماید: اى پیامبر! اول دختران و همسرانت را سفارش کن و آن گاه زنان دیگر را.(129) قرآن در ستایش یکى از انبیا مىفرماید: او خاندان و بستگان خود را به نماز سفارش مىفرمود.(130) البته گاهى همسر و فرزند قابلیّت هدایت ندارند، ولى دیگران حرف حق را مىپذیرند. نمونه آن، پسر نوح و همسر لوط است.
3- نسل نو:حضرت على(علیه السّلام) مىفرماید: روح نوجوان همچون زمین خالى است و آموزش نوجوان مانند نقش بر سنگ، ماندگار است.(131) در روایات مىخوانیم: به سراغ نسل نو بروید، زیرا که آنان زودتر از دیگران به سوى خیر گرایش پیدا مىکنند.(132)
4- همسایگان: رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: چرا مردم همسایگان خود را آموزش نمىدهند؟ موعظه نمىکنند؟ امر به معروف و نهى از منکر نمىکنند؟ و چرا همسایگان حاضر نمىشوند آموزش ببینند؟(133)
نقش حکومت :گاهى اوقات منکرات در سطح وسیعى مطرح است که جز با حرکت دولت، امکان نهى از آن نیست.
البتّه وظیفه حکومت تنها در این موارد نیست؛ بلکه باید از آمرین به معروف و ناهیان از منکر که طبق وظیفه فردى نیز تذکر مىدهند، حمایت کند.همکارى دولت و مردم همیشه کارساز بوده است و هیچ یک به تنهایى توفیق کامل را به دست نخواهند آورد. لذا براى اجراى احکام نورانى اسلام باید حکومت اسلامى در کار باشد؛ وگرنه بسیارى از احکام که نیاز به قدرت دارد، به زمین خواهد ماند. آرى! ولایت فقیه یک ضرورت براى اجراى احکام الهى است.وظایف حکومت در امر به معروف و نهى از منکر مخصوص به چند نمونه نیست. جکومت وظیفه دارد معروفهاى سیاسى اجتماعى را احیا و از منکرات اقتصادى اجتماعى جلوگیرى کند.
اینها نمونههایى از وظایف حکومت است:کنترل نرخها و جلوگیرى از هرج و مرج بازار؛جلوگیرى از واسطههاى کاذب که وسیله گرانشدن جنس هستند؛نظارت برقراردادها وجلوگیرى از سوء استفادههایى که در تنظیم اسناد مىشود. دقت در توزیع عادلانه، حفظ بیتالمال و شناسایى امینترین افراد براى سپردن بیت المال به آنها.استفاده بهینه از منابع طبیعى. ایجاد شغل مفید براى بیکاران و آموزش دادن کارگران ساده براى بهتر نتیجه گرفتن از منابع طبیعى و فنى؛ زیرا اشتغال، بزرگترین معروف و بیکارى زمینه انواع منکرات است. سالم سازى محیط-
محیط و جامعه در گرایشهاى فکرى و اخلاقى افراد نقش مهمى دارد. از جمله:
1- در تاریخ بنى اسرائیل مىخوانیم: ((همین که با معجزه موسى (علیه السّلام) از رود نیل گذشتند، گروهى بت پرست را دیدند. فوراً تحت تأثیر قرار گرفتند و از موسى خواستند که حضرت براى آنان بت قرار دهد تا عبادت کنند.))(134)
2- حضرت ابراهیم(علیه السّلام) یک تنه تبر به دست گرفت، وارد بتکده شد و همه بتها را شکست. سپس تبر را به گردن بت بزرگ آویخت.(135)
3- موسى به سامرى گفت: ((به خدا سوگند که گوساله طلایى تو را آتش مىزنم و خاکسترش را به دریا مىریزم.))(136)
4-ماجراى مسجد ضرار؛ منافقان در مدینه با وجود مسجد پیامبرصلى الله علیه وآله، مسجد دیگرى ساختند تا در سایه نام مسجد، نیروهاى خود را تمرکز دهند و با دشمنان خارجى ارتباط برقرار کنند. آنها براى به رسمیت شناخته شدن مسجدشان از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله دعوت کردند به امامت خویش، نماز جماعتى در آنجا برگزار کند. حضرت که در آستانه جنگ تبوک بودند، پاسخ مثبتى ندادند. پس از آنکه رفتند و برگشتند، مردم را براى خراب کردن مسجدى که مرکز تجمع منافقین بود، بسیج کردند. از این ماجرا در قرآن به اشاره ذکر شده است. از چهار نمونهاى که از قرآن نقل کردم، مىتوان چنین نتیجه گرفت که براى اجراى نهى از منکر باید ابتدا، مراکز و انسانهاى فتنه خیز را از جامعه حذف کرد؛ زیرا بدون محو کردن آنها، نهى از منکر، مبارزه با معلول و رها کردن علتهاست.
نظام و حکومتى که بنا دارد امر به معروف و نهى از منکر را احیا کند، باید براى سالمسازى محیط گامهایى بردارد؛ از جمله:
1- تبلیغ در مورد ازدواج آسان و دادن وام ازدواج به جوانها.
2- تفکیک مراکز دختر و پسر در همه مقاطع تحصیلى، پارک ها، مکانهاى عمومى، بیمارستانها و حتى مراکز خدماتى (تا آنجا که امکان دارد)؛ تا زنان بتوانند با لباس ساده مشغول به کار شوند و مردان نیز مزاحمتى نداشته باشند.
3- جلوگیرى از تولید فیلمها، نوارها، کتابهایى که در آنها زمینههاى انحراف و فساد و ابتذال زیاد است؛ بخصوص بستن بعضى شرکتها، بوتیکها و مؤسسات منحرف و یا جلوگیرى از ارائه لباسها و...
4- دقت در گزینش افراد تا مهرههاى وابسته و فتنهگر، میدانى براى رشد افکار خود نداشته باشند. بخشى از این اقدامات بحمدالله در سایه جمهورى اسلامى انجام شده و امید است که کامل شود.
5 - از آنجا که حیا مانع بسیارى از گناهان و نداشتن حیا زمینه ساز انواع منکرات است، مسؤولان نظام باید اصل حیا را در تار و پود جامعه مراعات کنند تا میدانى براى رشد خلافکاران پیدا نشود. از جمله، دولت اجازه ساختن ساختمان هایى را که ساکنان آن به طور طبیعى حیا را از دست مىدهند، به کسى ندهد. آرى! در ساختمانهایى که فرد در درون خانه خود همه جاى خانه همسایه را مىبیند، حیایى نمى ماند. امام حسن و امام حسینعلیهما السلام کودکانى بودند که با شلوار بلند وارد فرات شدند. شخصى به آن دو عزیز گفت: ((لباس شما خراب شد.)) این دو عزیز در پاسخ او فرمودند: ((خراب شدن شلوار بهتر از خراب شدن دین و حیا است.))(137)
6- اسلام براى سالمسازى محیط، تربیت کودکان و مدیریت داخلى خانه را به زن سپرده است و تا حد امکان با سپردن کارهاى مفید در محل آرام خانه، زن را ازخارج شدن بدون دلیل و دور از چشم شوهر نهى فرموده است. البته، هر کجا که نیاز باشد،به زن اجازه خروج داده است؛ از جمله رفتن به مکه بدون شوهر. آنچه محیط را فاسد مىکند، رها شدن، بىبندوبارى و بى هدفى است؛ وگرنه اسلام به زن اجازه آموختن و آموزش، شرکت در انتخابات، داشتن استقلال اقتصادى و سیاسى، شرکت در عالىترین کنگرههاى علمى، نوشتن انواع مقالات تخصصى و تربیتى و علمى را داده است. قرآن به آشنایى با تاریخ زنان نمونه همچون آشنایى با تاریخ مردان نمونه سفارش کرده است. در قرآن همان گونه که مىخوانیم: ((واذکر فى الکتاب ابراهیم))(138)، ((واذکر فى الکتاب موسى))(139)؛ همچنین مىخوانیم: ((واذکر فى الکتاب مریم))(140)؛ همان گونه که مرد مىتواند الگو و اسوه باشد، قرآن، همسر فرعون را الگو و نمونه تاریخ بشر قرار داده است.
116) سوره لقمان، آیه 17.
117) سوره توبه، آیه 58 .
118) سوره اعراف، آیه 66.
119) سوره اعراف، آیه 61.
120) سوره فرقان، آیه 72.
121) سوره رعد، آیه 22.
122) سوره آل عمران، آیه 134.
123) سوره یوسف، آیه 92.
124) الغدیر، ج6، ص121.
125) نهجالبلاغه، خطبه 140.
126) سوره صفّ، آیه 3.
127) سوره بقره، آیه 44.
128) نهجالبلاغه، خطبه 175.
129) سوره احزاب، آیه 59 .
130) سوره مریم، آیه 55 .
131) نهجالبلاغه، نامه 31.
132) وسائلالشیعه، ج11، ص 448.
133) کنزالعمّال، ج 3، ص 684.
134) سوره اعراف، آیه 138.
135) سوره انبیاء، آیه 58 .
136) سوره طه، آیه 97.
137) بحارالانوار، ج 43، ص 320.
138) سوره مریم، آیه 41.
139) سوره مریم، آیه 51.
140) سوره مریم، آیه 16.
منبر هفتم : وظایف آمران به معروف و ناهیان از منکر
آیه: سوره حج آیه 41 و 42 , 43 , 44 : { الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فىِ الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوةَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَةُ الْأُمُورِ(41)وَ إِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ ثَمُودُ(42)وَ قَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ(43)وَ أَصْحَابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسىَ فَأَمْلَیْتُ لِلْکَفِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ(44) } 41 آنها کسانى هستند که اگر در زمین قدرتشان دهیم ، نماز را برپا میدارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهى از منکر مینمایند و (از هیچ کس جز خدا نمی ترسند چون می دانند که) عاقبت کارها به دست خداست.42 اگر تو را تکذیب می کنند، پیش از آنها نیز قوم نوح و عاد و ثمود پیامبرانشان را تکذیب کردند.43 همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط، پیامبران خود را تکذیب نمودند.44 و نیز اصحاب مدین و موسى تکذیب شدند. به کافران مهلت دادم، آن گاه مجازاتشان کردم و دیدى که چگونه مجازات سختى نمودم.
حدیث: قالَ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: وَالْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَالصِّدْقِ فِیالْمَوَاطِنِ، وَشَنْآنِ الْفَاسِقِینَ رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: جهاد بر چهار قسم است: 1 ـ امر به معروف 2 ـ نهى از منکر 3 ـ راستى در هنگامه شکیبائى 4 ـ دورى از گناهکار.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: وظایف آمران به معروف و ناهیان از منکر:
از آیات قرآن استفاده مىشود که کسانى در امر به معروف موفقترند که :
- اهل توبه و سجده و رکوع و قیام باشند.(88)
- هرگز توقع مادى از مردم نداشته باشند.(89)
- گفتار و بیانشان؛
الف: حق ودلپسند باشد؛ ((اِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّب))(90)
ب: به بهترین بیان باشد؛ مخاطب مسلمان باشد یا غیرمسلمان؛ ((قُولُوا لِلِنّاسِ حُسْناً))(91)
در قرآن، از ناسزاگفتن به مشرکین نهى شده است؛ زیرا آنان نیز ممکن است به مقدسات ما ناسزا بگویند؛ ((لاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّه عَدْواً))(92)
- سخنشان منطقى باشد؛ در سراسر قرآن، کلمات برهان و بینّه بارها به چشم مىخورد؛ حتّى از کفار مىخواهد تا اگر منطقى دارند، عرضه کنند.(93)
- از تحقیر دیگران بپرهیزند و به خاطر انجام منکر توهینى نکنند.
- از کلمات عاطفى، نرم و محبّتآور استفاده کنند. قرآن، انبیا را برادر مردم معرفى مىکند(94) و این تعبیر، بهترین اهرم براى جذب مردم است. خداوند به موسى و هارونعلیهما السلام مىفرماید، هنگامى که نزد فرعون رفتید، با او به نرمى سخن بگوئید.(95)
7-دورى از قضاوت عجولانه :امام صادق (علیه السّلام) براى مهمان خود خرماى مرغوبى آورد. مهمان این آیه از قرآن را خواند: ((ثمّ لتسئلنّ یومئذ عن النعیم))(96) از این نعمتها در قیامت، مورد بازخواست قرار خواهید گرفت.گویا به نظرش آمد که خرماى به این خوبى، چرا در منزل امام است. امام فرمود: مراد از نعمتى که در قیامت مورد بازخواست واقع مىشود، نعمت رهبرى و ولایت است، نه خرما.(97)
8-میانهروى:بر اساس روایات، باید در امر و نهى میانهرو بود و از هرگونه خود کمبینى و ضعف یا خشونت و تندروى پرهیز نمود.(98)
9-محبوبیت و نفوذ کلام:از امام صادق (علیه السّلام) سوال شد: آیا امر به معروف و نهى از منکر بر همه واجب است؟ امام فرمود: این کار بر شخصى واجب است که مورد احترام و اطاعت دیگران باشد و نسبت به معروف، علم و بصیرت داشته باشد، نه بر کسانى که خود در انتخاب راه متحیّرند.(99)
10-کسب آگاهى :حضرت على (علیه السّلام) مىفرماید: هیچ تلاش و حرکتى نیست، مگر اینکه انسان در آن محتاج به شناخت باشد.(100) ابوحنیفه با امام صادق (علیه السّلام) هم غذا شد. امام فرمود: خداوندا! این نعمتها از تو و پیامبرت مىباشد.(101) ابو حنیفه گفت: نعمتها از خداست. چرا رسول را اضافه مىکنید؟ آیا این نوعى شرک نیست؟امام فرمود: خداوند در قرآن مىفرماید: ((أغناهم اللّه و رسوله من فضله))(102) خداوند و پیامبرش مردم را بىنیاز کردند.روزى یک صوفى زاهدنما به امام صادق (علیه السّلام) گفت: چرا شما لباسهاى نرم و لطیف پوشیدهاید؟ به خدا سوگند که پیامبر این گونه لباسها را نمىپوشید. امام لباس خود را کنار زد و فرمود: من زیر این لباس، لباس خشن پوشیدهام. لباس خشن زیر را براى خدا و اینکه نفس من رفاه طلب نباشد، و لباس رو را براى آراستگى میان مردم پوشیدهام.(103) در اینجا حدیث جالبى را نقل مىکنیم تا بدانیم که امر به معروف و نهى از منکر کار سادهاى نیست و هر کسى نمىتواند با هر شناختى که دارد و با هر شیوهاى که مىپسندد، این کار را انجام دهد. در حدیث حسینى مىخوانیم: ((صاحِبُ الاَمرِ بِالمَعروفِ یَحتاجُ الى ان یکون عالِماً بالحَلال و الحرام)) ((کسى که امر به معروف مىکند، باید دین شناس باشد و حلال و حرام را بداند)). ((فارغاً من خاصّة نفسه)) ((گرفتار نفس خود نباشد)). اگر حرفى مىزند ویا گامى برمىدارد، براى اصلاح جامعه و رضاى خدا باشد و نه مطرح کردن خود. ((ناصحاً للخلق)) ((خیرخواه مردم باشد و انگیزه او، سوز درونى و غیرت دینى باشد)). ((رحیماً رفیقاً بهم)) ((با مردم مهربان و رفیق باشد و تا ضرورت پیش نیاید، خشونت نکند)).((داعیاً لهم باللطف)) ((با لطافت ومحبت، مردم را به کار خیر و خوبى دعوت کند)). ((حسن البیان)) ((گفتارش نیکو باشد)). ((عارفاً بتفاوت اخلاقهم)) ((بداند که هر کس خلق و خویى دارد و با هرکس باید طور خاصى سخن گفت)).((بصیراً بمکر النفس)) ((از حیلههاى نفسانى آگاه باشد)) تا مبادا در قالب امر به معروف و نهى از منکر به اهداف شومى کشیده شود. ((صابراً)) ((اگر در راه امر به معروف و نهى از منکر ضربهاى دید، مأیوس نشود و پشتکار داشته باشد)). ((لا یکا فیهم و لا یشکو منهم)) ((اگر از مردم آزارى دید، انتقام نگیرد و شکایتى نکند)).((لا یستعمل الحمیّة)) ((در کار تعصّب قومى وقبیلهاى نداشته باشد)). ((لا یغتاظ لنفسه)) ((غیظ او براى نفس نباشد))، بلکه براى خدا و ارتکاب کار زشت توسط دیگران باشد. نه اینکه چرا شأن و مقام مرا مراعات نکرد.(104)
11-با عمل خود، مردم را دعوت کنیم:در قرآن، بارها از کسانى که مردم را به حق دعوت مىکنند، ولى خود را فراموش کردهاند، انتقاد شدید شده است. ((لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفعَلون))(105) در روایات مىخوانیم: با عمل خود مردم را به راه حق دعوت کنید.((کونوا دعاة الناس باعمالکم))(106) براى مثال مسؤولان مملکتى باید در صف اول نماز جمعه و جماعات حاضر باشند، تا نمازخانهها و مساجد پر شود.
سؤال: فقها مىگویند: امر به معروف و نهى از منکر واجب است گرچه انسان به آنچه مىگوید، عمل نمىکند. ولى در آیات و روایات از کسانى که به گفتار خود عمل نکنند، انتقاد شدیدشده است؟ پاسخ: انتقاد قرآن و روایات از کسانى است که به طور کلّى میان گفتار و کردارشان تفاوت است؛ یعنى برنامه زندگى و رفتار آنان خلاف است، ولى در جامعه قیافه مصلح و آمر به معروف دارند. فتواى فقها این است که لازم نیست به تمام فرامین خدا عمل کنید تا واجد شرائط امر به معروف باشید. گروهى نزد پیامبر اکرم(صلّى الله علیه و آله و سلّم) آمدند و گفتند: تا ما به همه احکام عمل نکنیم، امر به معروف نمىکنیم. حضرت فرمود: امر به معروف کنید؛ گرچه به همه آنچه مىگویید، عمل نمىکنید و نهى از منکر کنید گرچه از همه منکرات دورى نمىکنید.(107)
سؤال: اگر مردم مخالفت کردند، چه کنیم؟
پاسخ: اولاً: سنت و برنامه خداوند بر آزاد گذاشتن مردم است.(108) لذا پیامبر مىفرماید: من وکیل شما نیستم.(109) بنابراین، معناى تذکر شما، قبول حتمى مردم نیست. ثانیاً: باید به مردم فرصت داد. زیرا کسانى که مدتها در راهى رفتهاند، یکدفعه نمىتوانند از راه خود دست بردارند. ثالثاً: گاهى باید صبر کنیم تا حساسیت طرف از بین برود، درست مثل دندانپزشکى که اگر دندان درد کند، آن را نمىکشد. رابعاً: ممکن است اگر شیوه را عوض کنیم، او بپذیرد.
و فراموش نکنیم که اگر مردم اعتنایى نکنند، پاداش ما در نزد خداوند محفوظ است.
12-از کار خلاف انتقاد کنیم، نه از شخص:در قرآن مىخوانیم که پیامبران به مردم مىگفتند: ((انّى لعملکم من القالین))(110) ((من با عمل شما مخالف هستم))، نه با خود شما. اگر خلافکار احساس کند که شخصیت دارد و محبوب است و تنها نقطه ضعف او کار خلافش است، براحتى آن را ترک مىکند. امّا اگر احساس کند که انسانى منفور، مردود و مطرود است، هر روز به تباهى خود مىافزاید. شخصى از امام کاظم (علیه السّلام) پرسید: یکى از یاران شما شراب خورده است. آیا از او تبرّى جوییم؟ امام فرمود: از کارش تبرّى جوئید (نه از خودش).(111)
13-به حداقل اکتفا کنیم:رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) در روزهاى اول دعوت خود، مردم را تنها به یک جمله سفارش مىفرمود: ((قولوا لا اِلهَ اِلاّ اللّه تُفلِحُوا)) بگویید جز خداى یکتا معبودى نیست، تا رستگار شوید.حکمِ روزه، زکات و جهاد در اسلام، بعد از گذشت پانزده سال از بعثت پیامبر نازل شد. در قرآن مىخوانیم: چون خداوند مردم را ضعیف دید، قانون خود را تخفیف داد.(112)در روایات آمده است که یک نفر مسیحى، مسلمان شد. رفیق مسلمانش سحرگاه به منزل او رفت و گفت: الآن وقت نماز شب است. او را از خواب بیدار کرد و به مسجد برد و به نماز شب واداشت. همین که اذان صبح شد، گفت: اکنون وقت نماز صبح است. و بعد، نماز ظهر و عصر را خواندند؛ در حالى که مىگفت، نباید از نمازها و دعاى نافله و مستحبات غافل شد. این مسلمان چنان با نماز و دعا، وقتِ مسیحى تازه مسلمان را پر کرد که روز بعد گفت: اگر اسلام این است، همان بهتر که مسیحى باشم.
14-به سراغ کشف منکر نرویم:بعضى به سراغ کشف عیوب و گناهان دیگران مىروند تا او را نهى از منکر کنند، در حالى که قرآن با کمال صراحت، تجسّس را تحریم کرده است.(113) امام صادق (علیه السّلام) مىفرماید: لغزشهاى مؤمنان را پیگیرى نکنید که هر کس اینگونه باشد، خداوند علاوه بر آخرت، در همین دنیا او را افتضاح خواهد کرد.(114)
15-نهى از منکر نه حسادت:ریشه برخى انتقادها، عقدهها و حسادتهاست. قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید: بعضى از مردم درباره تقسیم زکات به تو انتقاد مىکنند؛ ولى اگر مقدارى از زکات به خود آنان بدهى، راضى مىشوند و انتقادى نمىکنند؛ اما در صورتى که ندهى، عصبانى مىشوند.(115)
88) سوره توبه، آیه 112.
89) سوره هود، آیه 29.
90) سوره فاطر، آیه 10.
91) سوره بقره، آیه 83.
92) سوره انعام، آیه 108.
93) سوره بقره، آیه 111 ؛ انبیاء، 24 ؛ نمل، 64 و قصص، 75.
94) سوره شعراء، آیه 142.
95) سوره طه، آیه 44.
96) سوره تکاثر، آیه 8.
97) روایت ذیل تفسیر آیه فوق آمده است.
98) وسائلالشیعه، ج 11، ص403.
99) بحارالانوار، ج 97، ص 93.
100) الحیاة، ج 1، ص 37.
101) بحارالانوار، ج 47، ص 240.
102) سوره توبه، آیه 74.
103) وسائلالشیعه، ج 3، ص 351.
104) بحارالانوار، ج97، ص83 .
105) سوره صفّ، آیه 2.
106) بحارالانوار، ج5، ص198.
107) میزان الحکمه، ج 6، ص 274.
108) سوره دهر، آیه 2.
109) سوره انعام، آیه 66.
110) سوره شعراء، آیه 167.
111) بحارالانوار، ج 27، ص 137.
112) سوره انفال، آیه 66.
113) سوره حجرات، آیه 12.
114) مستدرک، ج 7، ص 81.
115) سوره توبه، آیه 58 .
منبر هشتم : آمران به معروف وناهیان از منکر درقرآن
آیه: سوره توبه آیه 67 : { الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَ یَنهَْوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیهَُمْ نَسُواْ اللَّهَ فَنَسِیهَُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَسِقُون } مردان منافق و زنان منافق، همه همانند یکدیگرند. به کارهاى زشت فرمان می دهند و از کارهاى نیک جلو می گیرند و دست خود را (از انفاق در راه خدا) میبندند و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد (یعنى به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)، در حقیقت منافقان بدترین زشتکاران عالمند.
حدیث: عَن أبى عَبْدِاللّه علیه السلام: حَسْبُ الْمؤْمِنِ غَیْراً إِذا رَأى مُنْکَراً اَنْ یَعْلَمَ اللّه ُ مِنْ نِیَّـتِهِ أَنـَّهُ لَهُ کارِهٌ. امام صادق علیه السلام فرمودند: در غیرتمندبودن مؤمن همین بس که هرگاه کار زشت و ناپسندى مشاهده کرد خداى متعال از نیّتش در مورد ناخوش داشتن آن منکر آگاه باشد.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آمران به معروف وناهیان از منکر درقرآن:
الف –خداوند متعال :منظور از عنوان آمران و ناهیان در قرآن این است که بدانیم در قرآن چه کسانی امرکننده به معروف یا نهی کننده ازمنکرشناخته شده اند .فراخواندن انسان ها به ارزش های سعادت بخش وسازنده وهشدار دادن آنان نسبت به منکرها نخستین بار توسط خداوند متعال انجام یافته است شاید بتوان گفت اولین امر پروردگار درباره انسان امراوبه فرشتگان است که دربرابرانسان سجده کنند .وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ [بقره34)وهنگامی که به فرشتگان گفتیم ، برای عظمت واحترام آدم سجده کنید پس آنان سجده کردن سرباز زد ( و کبر ورزید واز کافران گردید.)و نخستین نهی خداوند ،نهی او به آدم وحوا بوده است که مبادا ثمره یک درخت مشخص را بخورند .وَلا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ.[بقره35)
به این درخت نزدیک نشوید (از میوه آن نخورید)ازاوصاف واسماء حسنای الهی آمروناهی بودن اواست .در دعای جوشن کبیر که آن را فرشته وحی ، جبرئیل ازسوی خداوند آورده و به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعلیم داده است ، پروردگار متعال را به هزار و یک وصف واسم می خوانیم و در بند (90) ازاین دعا او را به نام یا آمر یا ناهی صدا می زنیم .در قرآن کریم ،آیات بسیاری درباره دستورات الهی به انسان آمده است .
به نمونه هایی ازاَمرها و نهی های خداوند توجه شود :
اَمرها:
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى [نحل90همانا خداوند به عدل (وداد) و نیکی کردن و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد .
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا [نساء58 همانا خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها رابه صاحبان آنها بدهید .
وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ [بقره45ازصبرونماز یاری بجوئید .هرپیامبری ازپروردگار ، فرمانی آورده که مفاد آن این است که ، ای مردم به وسیله صبرو نماز ، ازاو یاری بخواهید.
وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ [آل عمران133وبرای رسیدن به آمرزشی ازپروردگارتان بشتابید. کسی که مرگ در نظر او باز شدن در معرفت است ، خداوند او را با سارعوا (بشتابید ) مورد خطاب (ولطف )خود قرار می دهد.
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا [آل عمران103همگی به ریسمان خدا (قرآن واسلام ) چنگ زنید .همانند شخص نابینا که برای حفظ خود و رسیدن به مقصود به چیزی متوسل می شود تو نیز به ریسمان خدا یی چنگ بزن وجزبه اوآمرو نواهی او به چیز دیگری روی میار ، ریسمان الهی چیست ؟عبارت است از ترک کردن هواهای نفسانی وامیال شیطانی همین هواهای نفسانی سبب شد که تند بادی ، قوم عاد را نابود سازد .
فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ [اعراف69 نعمت های خداوند رابه یاد آورید (وناسپاسی نکنید ).
نهی ها:
چند نمونه از دستورهای پروردگار درباره پرهیز از انجام برخی کارها :
وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ [ص26 از هوس (نفسانی ) پیروی نکن که تورا از راه خدا گمراه سازد .
با هوای نفس وآرزوهای دور ودراز وبیهوده کمتر دوستی کن که آن چه تورا از راه خدا گمراه می کند همین هااست
وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ [اعراف31و(در خوردن آشامیدن ) اسراف ( و زیاده روی ) نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.
وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ [بقره208 گام های شیطان را پیروی ودنبال نکنید که او دشمن آشکار برای شما است .
وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ [بقره188 واموالتان رامیان خودتان به باطل (ناروا و ناحق ) نخورید .
أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا [بقره275
خداوند دادوستد راحلال وربا راحرام گردانیده است .لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ.[زمر53از رحمت خداوند نومید و(مایوس) نشوید .
1- در قرآن به کسانی برمی خوریم که آمربه معروف و ناهی ازمنکر هستند ، خواه ازآنان با وصف امر و ناهی یادشده باشد. خواه به این وصف یاد نشده باشند. اما از این که دیگران را به کارهای خوب وارزش ها فراخوانده اند یا از کارهای زشت و ناپسند نهی کرده اند سخن به میان می آورد .
2- نخستین آمربه معروف و ناهی ازمنکر پروردگار متعال است اولین دستوراودرارتباط با انسان به فرشتگان بود تا در برابر عظمت و بزرگی انسان به سجده بیفتند و اولین نهی او به حضرت آدم و حوا بود که از خوردن ثمره درخت معینی در بهشت خودداری کنند.
3- در دعای جوشن کبیر ، خداوند را با نام یا آمرو یا نهی می خوانیم .
ب- پیامبران :پیامبران الهی از آن جا که ماموریت داشتند انسان ها را به راه رشد وکمال و تقرب خداوند ، راهنمایی و هدایت کنند خوبی ها وارزش ها که عامل رسیدن به کمال است را به آنان نشان داده و از بدی ها و زشتی ها که سبب سقوط انسان می شود ، بازداشته اند. بنابراین می توان کار انبیاء را در یک جمله خلاصه کرد وآن این است که : آنان پیوسته مردم را به معروف امرواز منکر نهی می کردند .همه پیامبران در نخستین گام در برابر شرک و بت پرستی در هرشکل و قالبی که بود ایستاده ومردم را به توحید و یگانگی و خداپرستی دعوت می کردند پرستش خدای یگانه بزرگترین معروف وشرک بزرگترین منکربه شمار می رود پس از آن عمل به احکام و برنامه های الهی وآراسته شدن به فضیلت ها ومکارم اخلاقی رابه مردم سفارش نموده و ازروی آوردن به کارهای زشت و ناپسند برحذر داشته اند .
از امام باقر(علیه السّلام) نقل شده است که :انّ الامر با المعروف و النّهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء[وسایل الشیعه ج11ص394 و تهذیب الاحکام ج6ص180به یقین ، امر به معروف و نهی از منکر ، راه پیامبران و روش صالحان (وشایستگان) است .
قرآن در معرفی حضرت اسماعیل آورده است :وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ [مریم55او همواره اَهل ( و نزدیکان) خود را به نماز فرمان می داد .جمله کان یامر معنای استمرار وتداوم را می دهد .قرآن ، هنگامی که به بیان ویژگی های پیامبراسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ومعرفی اوبه اهل کتاب ( یهودیان ومسیحیان) می پردازد اولین وصف او (در رفتار) را امربه معروف و نهی از منکر می داند :
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ [اعراف157 کسانی (ازمومنان اهل کتاب) که ازاین فرستاده ، پیامبردرس نخوانده (وامّی ) پیروی می کنند پیامبری که ( نام و صفات و خصوصیات ) او نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابد ( همان ) پیامبری که آنان را به معروف (کارهای خوب و پسندیده ) فرمان می دهد و از منکر (وکارهای زشت ) بازمی دارد.
نمونه ها :
به نمونه های کوتاه ،آیات قرآن درباره امربه معروف و نهی ازمنکر پیامبران اشاره می شود :
- حضرت عیسی بن مریم به خداوند می گوید :مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ [مائده117 من جزآنچه را توبه من فرمان دادی، به آنان (قوم خود ) نگفته ام : « این که خداوند را بپرستید ».
- حضرت شعیب به مردم خود می گوید :وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ [هود85 ای قوم من پیمانه و وزن را با عدالت، تمام وکامل بدهید و براشیاء (واجناس مردم ) نقص و عیب وارد مکنید ( تا آنرا ارزان تر بخرید) وازحق آنان نکاهید ودر زمین به فساد سربرندارید.
- حضرت لقمان حکیم به فرزندش خطاب می کند :وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا [لقمان18با بی اعتنایی ازمردم روی برمگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو .
- حضرت موسی به مردم گفت :اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا [اعراف128 ازخداوند یاری بخواهید وشکیبایی پیشه کنید حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم): وان هذا صراطی مستقیما فاتبّعوه ولا تتبّعوا السّبل [انعام153این راه مستقیم من است پس ازآن پیروی کنید واز راه های (پراکنده) دیگر پیروی نکنید .
ج- مومنان :قرآن کریم یکی ازویژگی های مهم و برجسته افراد مومن به خداوند و برنامه های الهی را امربه معروف و نهی ازمنکرآنان می داند ودر برخی از آیات به این وصف آنان را مدح وستایش می کند :
- التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ.[توبه112(مومنان ) توبه کنندگان عبادت کنندگان ، سپاسگزاران ، روزه داران ( یا سیاحت کنندگان برای عبرت گرفتن ) رکوع کنندگان سجده کنندگان امرکنندگان به معروف نهی کنندگان ازمنکر و پاسداران حدود ( و مرزها و مقررات ) خدا هستند .
- وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [توبه71 مردان و زنان با ایمان ولی (دوست و یار) یکدیگرند، امربه معروف ونهی از منکر می کنند .
یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ [آل عمران114 (مومنان ازاهل کتاب ) به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امربه معروف ونهی از منکر می کنند ودر انجام کارهای نیک شتاب می کنند وآنان ازشایستگانند .
نکته :
در قرآن ، نماز را نیز نهی کننده (و باز دارنده) از زشتی ها و پلیدی ها دانسته وفرموده است :
وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ [عنکبوت45نماز را برپا دار، زیرا نماز ( انسان را ) از زشتی ها وگناه بازمی دارد .اگر نماز باخضوع و خشوع انجام شود رابطه بندگی انسان وخداوند را تقویت می کند و عمق می بخشد . نمازگزار بنده هوس خود یا شیطان نمی شود ،گذشته از این ، نماز دردل نمازگزار نورانیتی پدید می آورد که جای برای ظلمت و تاریکی گناه باقی نمی ماند. نماز یاد خداست ، هرگاه انسان یاد خداوند را در دل وجان خود داشته باشد ، اندیشه گناه و معصیت ازاو رخت برمی بندد به تعبیر مولانا در دفتراول مثنوی :
1- پس ازخداوند متعال ، پیامبران و جانشینان آنان ، امربه معروف و نهی ازمنکر رادر راس کارهای خود قرار داده وآن را وظیفه ای بزرگ وارزشمند برای خود می دانستند .
2- بزرگ ترین معروف ، یگتاپرستی و بزرگترین منکر شرک و بت پرستی است . همه انبیاء برای دعوت به یکتا پرستی و مبارزه با شرک ، تمام دشواری ها و سختی ها را تحمل کردند .
3- پیامبران امر به معروف و نهی از منکر را از نزدیکان و خانواده خود آغاز و به دیگران توسعه دادند .کاری که ما نیزبه پیروزی ازآنان باید انجام دهیم .
4- انسان مومن نیز به عنوان انسان های صالح وشایسته به نام آمربه معروف و ناهی ازمنکر شناخته می شوند، زیراصلاح و شایستگی را برای خود ، اطرافیان ، و جامعه به ارمغان می آوردند.
5- نماز نیز انسان را از پلیدی ها وگناه بازمی دارد و او رادر برابر تهاجم زشتی ها ، مقاوم وآسیب ناپذیر می سازد
منبر نهم : آمران به منکر ،و ناهیان ازمعروف !!
آیه: سوره اعراف آیه 157 : { الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىَِّ الْأُمِّىَّ الَّذِى یجَِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئةِ وَ الْانجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنهَْئهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یحُِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یحَُرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَئثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ کاَنَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون } 157. «آنهایى که از پیامبر امّىِ خداوند پیروى می کنند، پیامبرى که اوصاف و مشخّصات او را در تورات و انجیل که کتاب دینى آنها و در اختیارشان است می خوانند، [خواهند دید که] این پیامبر، مردم را به عمل نیکو فرمان می دهد و از بدى باز می دارد { آنانرا امر بمعروف و نهى از منکر میکند. }، چیزهاى پاکیزه را بر آنها حلال و ناپاکها را بر آنها حرام اعلام می کند و بارهاى سنگین قیود و تکالیف [خرافى گذشته] را از دوش آنها برمی دارد، پس کسانى که به او ایمان آورند و احترامش را پاس دارند و او را در راه دین خدا یارى کنند و از نورى که بر او نازل شده پیروى نمایند، آنها مسلّماً از رستگارانند.»
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤْمِنین علیه السلام: کُنْ بِالْمَعْرُوفِ آمِراً وَ عَنِ المـُنْکَرِ ناهِیاً وَلِمَنْ قَطَعَکَ واصِلاً وَلِمَنْ حَرمَکَ مُعْطِیاً. على علیه السلام فرمودند: به کار نیک امر کن و از منکر (کار زشت) بازدار، و با کسى کـه از تو بریـده پیـوند کن، و به کسى که تو را محروم کرده عطا کن.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آمران به منکر ،و ناهیان ازمعروف !!
خداوند متعال ، پیامبران وانسان های مومن را به عنوان امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان ازمنکرمعرفی می کند . روشن است که انسان های مومن ، پیرو پیامبران هستند وآنان نیز جانشینان (وخلفاء) خداوند در زمین می باشند ودستورهای خداوند رابرای سعادت دنیا و آخرت بشریت ، به آنان می رسانند و بازگو می کنند .اما در نقطه مقابل ، قرآن کریم ازکسانی نام می برد که ، مردم را به انجام منکرها فرا می خوانند وازانجام معروف ها نهی می کنند ! آنان عبارتند از :
الف – شیطان:واژه شیطان؛ در لغت به موجود متمرد و سرکش از فرمان خداوند گفته می شود، خواه انسان باشد یا جن یا دیگرجنبندگان.[تفسیرمجمع البیان ج1ص18 براین اساس درقرآن آمده است : شیاطین الانس والجن.[انعام112اما غالبا ، منظور از شیطان ،همان ابلیس است که از فرمان پروردگار ، برای سجده کردن دربرابرحضرت آدم سرکشی و عصیان کرد :قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس[اعراف11 به فرشتگان گفتیم برای (عظمت )آدم سجده کنید پس همگی سجده کردند مگرابلیس .از اوسوال میشود که چرا توسجده نکردی ؟ در پاسخ می گوید :اناخیرمنه خلقتنی من نار وخلقته من طین.[اعراف12من بهتر از او (آدم ) هستم . (زیرا ) مرا ازآتش آفریده ای و او را ازگل !این سخن ابلیس ،همان است که امروز ازآن به نژاد پرستی یاد می شود آن چه ابلیس را از صفت فرشتگان بیرون و ازدرگاه پروردگار اخراج کرد ، همین حس برتری طلبی ، کبرو غرور و نژاد پرستی بود بنابراین از نژاد پرستی ، به مثا به یک صفت شیطانی ، باید یاد کرد که در اندیشه ورفتار سیاست مداران کشورهای پیشرفته و نیز دردل وجان صهیونیست های اشغال گر، موج می زند.ابلیس پس از رانده شدن ازجایگاه فرشتگان ، سوگند خورد که با تلاش تمام به اغواء وگمراه کردن انسان ها همت گمارد (اعراف11تا18)( زیرا ازنظر او انسان سبب سقوط او شده بود بنابراین او را دشمن خود به شمارآورد) او برای وادار کردن انسان به انجام گناهان و زشتی ها (منکرات) و ترک کارهای خوب ، شگردهای فراوان به کارمی برد ازاین رو، در قرآن به انسان هشدارهای بسیار داده شده است . مانند :و لا تتبعوا خطوت الشّیطان انّه لکم عدوّ مبین انّما یامرکم بالسّوءو الفحشاء[بقره168از گام های شیطان پیروی نکنید (و پا جای شیطان نگذارید ) زیرا او دشمن آشکار شماست او شما را فقط به « بدی وزشتی » فرمان می دهد .ودر سوره نورآمده است که:فانه یامر بالفحشاء و المنکر[نور21 او (شمارا ) به زشتی وگناه امرمی کند بنابراین اغواگری کاردائمی شیطان است واو اندیشه دیگری برای بشر در سر نمی پروراند و پیشه دیگری نیز در پیش نمی گیرد. انسان ها باید با تقویت نور ایمان و یاد خداوند و پای بندی به فرمان های الهی ، خود را در برابر تهاجم بی امان ، پیوسته و همه جانبه شیطان مصونیت بخشند.
1- شیطان در اغوا واضلال (گمراهی )انسان ، از راه های گوناگون و روش های متنوع بهره می گیرد ، مانند : وسوسه کردن (اعراف20وطه120)، به کاربردن مکرو حیله (نساء76)، فریب دادن (نساء120واسراء64)، ایجاد دشمنی و کینه (مائده91)، تزیین و خوب جلوه دادن کارهای ناپسند (انعام43وانفال48) و... مولانا با اشاره به یکی ازروش های شیطانی که خوب و زیبا نشان دادن کارهای زشت است ، می گوید :شیطان ، چنان هنرمندانه مردار دنیا را نزد برخی ازمردم می آراید و زینت می دهد که در برابر این مردار ، گلستان ها و باغ های بسیاری را از آنان می خرد. ( گلستان های صفا و صمیمیت وانسانیت را در دنیا وگلستان های بهشتی را در آخرت )
2- شیطان ، درکار اغواگری وگمراه سازی ، تنها نیست و یاران و هم دستان فراوانی دارد او سپاه ویژه ای را ساماندهی کرده است. قرآن کریم درباره آنان که به جهنم وارد می شوند ازاین سپاه نیز یاد می کند :وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ [شعراء95 وسپاهیان ابلیس همگی درآتش افکنده شوند .این یاران شیطان ، ممکن است ازجنس خود شیطان (جن) باشند یا ازجنس انسان ، یعنی انسان های شیطان صفت که سرمایه خدادادی وگران بهای خود را درراه شیطان ومقاصد شیطانی ، هزینه می کنند .
3- شیطان، تنها وسوسه گری می کند وچیزهای بد را خوب جلوه داده وکارهای خوب را غیر ضروری ، بی فایده، مضر و بدنشان می دهد اما نمی تواند انسان رابه اجبار وادار به کار زشت کند ، بنابراین آزادی واختیار ازانسان سلب نمی شود و بر همین اساس مسوول شناخته شده و بازخواست می گردد پس « انسان باید عقل خویش به کار وایمان را یاد گیرد ، تا در این را دشوار مرکب رهوار گیرد ».
4- قرآن کریم ، مکر وکید شیطان را ضعیف دانسته است :إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا [نساء76 اگر انسان های مومن ، دل وجان خود را با یاد خدا نورانی کنند این نورانیت دژی مستحکم برای شخص مومن ایجاد می کند و او را از آسیب های ظلمت و تاریکی و سوسه های شیطانی ، حفظ می کند .ازاین رو کسانی که به آسانی تسیلم شیطان شده و رام او می گردند نشان می دهند که از اراده وایمان ، سرمایه ای نیندوخته اند تا آن را سرنیزه ستیزبا سلطه شیطان کنند و هنگامی که در لجن زار آلودگی فرو می روند شیطان را سبب بدبختی خویش برشمرند و به دلیل های واهی روی می آورند به تعبیر روان شناسان دلیل تراشی می کنند .یعنی نقش خودت و بی ارادگی و ضعف ایمان خود را فراموش مکن و نگو دنیا با مکر وحیله اش مرا فریب داده واگر کسی مرا از مکر وحیله او با خبر می ساخت از دام دنیا رهایی می یافتم این رانگو، زیرا هشدارهای فراوانی در این باره به توداده شده است .
5- انسان ها، غالباً به گناهان و لغزش ها یی آلوده می گردند دراین صورت باید فوراً راه توبه در پیش گیرند ودر این زمان به وسوسه شیطان فریفته نگردند. شیطان از دو گونه و سوسه برای گنهکار بهره می گیرد :
1- وسوسه امید دادن؛ این که هنوز جوانی ، فرصت زیادی داری ، بعداً توبه می کنی ، خیلی ها در جوانی خوش گذرانی کرده ودر پیری انسان های خوبی شده اند و. . .
2- وسوسه نا امید کردن ؛ توکه حالا غرق گناه شده ای ، چه کسی تو را قبول دارد؟ آب که از سر گذشت ، چه یک نی ، چه صد نی حالا که جهنم می روی حداقل این چند روزه را خوش باش و. . .شخص عاقل ، نباید فریب این وسوسه ها بخورد وآینده خود را تیره و تار سازد. خداوند مهربان راه بازگشت را برای هیچ کس نبسته است و همواره توبه بنده خودش را می پذیرد مولوی می گوید: درهای بهشت هشت دراست و این هم به خاطر بیشتر بودن رحمت خداوند است (چون درهای جهنم هفت در است )که ازاین هشت در یک در، در توبه است اگر باقی درها گاهی باز وگاهی بسته است ( یعنی وقتی کار خوبی انجام می دهی باز می شود ودر غیر آن بسته می گردد) اما در توبه همیشه باز است و این بهترین فرصت برای ، دست یابی به سعادت دنیا وآخرت است .
1- شیطان ، کافران ، منافقان و نفس اماره ، انسان را به انجام کارهای زشت دعوت و از پرداختن به کارهای خوب باز می دارند.
2- به هر موجود متمرد و سرکش ازفرمان خداوند ، شیطان گفته می شود ، اما منظور ما دراین جا همان ابلیس است .
3- شیطان به سبب ، خودبینی ، نژادپرستی وحسادت نسبت به حضرت آدم ، از درگاه قرب الهی رانده شد و ازآن روز سوگند یادکرده است تا به عنوان سرسخت بنی آدم ،آنان را به انحراف وگمراهی بکشاند .
4- شیطان برای اغواگری وگمراه ساختن دیگران از وسوسه کردن ، مکر و حیله ، فریب و خدعه ، ایجاد دشمنی و کینه ، خوب جلوه دادن کارهای بد و. . . بهره می گیرند.
5- شیطان در کار خود ، یاران و هم دستانی از جن وانس دارد ، اما آنها تنها وسوسه می کنند و نمی توانند به اجبار، انسان را به گناه و معصیت بکشانند .
6- انسان مومن با تقویت ایمان خود و پناه بردن به پرتوی امدادهای خداوند ، می تواند در برابرو سوسه ها و مکر شیطان ، خود را حفظ کند واگرگاهی دچار لغزش شد ، توبه کند ، راه توبه برای همگان باز است و در اولین فرصت باید توبه کرد ، زیرا معلوم نیست فرصتی دیگر در اختیار انسان بماند تا توبه کند .
ب- کافران :واژه کفر به معنای پوشاندن ،کتمان ،الحاد، ناسپاسی ، و... آمده است و به کسانی که توحید و عاد و نبوت را نمی پذیرند ،کافرگفته می شود. در زمان هر پیامبری ، آنان که به آن پیامبر ایمان نمی آورتد .کافر به شمار می رفتند.پس از بعثت پیامبرگرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تاحال وآینده افرادی که به رسالت آن حضرت ایمان نیاورند، کافر هستند. منظور از کافردر این جا، مفهومی است که در برگیرنده مشرک نیز هست . بنابراین ملحدان ومنکران وجود خداوند متعال ، مشرکان ، اهل کتاب ( یهود ، نصاری و. . .) و منکران احکام ضروری دین اسلام، کافرشمرده می شوند .کافران ، در راه شیطان گام بر می دارند و مانند او از پذیرفتن حق سربازمی زنند ودیده عقل ودل خود را برحقیقت می بندند. آنان از یاران و شاگردان شیطان هستند .قرآن کریم سیمای کافران را چنین ترسیم می کند که آنان : بدترین موجودات نزد خداوند (انفال55)و ملعون و دور ازرحمت الهی هستند(مائده78) آنان خیر و سود مسلمانان را نخواسته(بقره105) و رنج و بدبختی آنان را می خواهند .(آل عمران118)دوست دارند مسلمانان هم کافر باشند (نساء89)و می خواهند آنان به نظام و خلق وخوی و سنت های پیش ازاسلام (جاهلیت ) برگردند(آل عمران149) کافران درباره مسلمانان از هیچ شر و فسادی دریغ نمی ورزند. (آل عمران118)آنان برای تضعیف مسلمان هرکاری که بتوانند می کنند: ازاهانت و تحقیر تا استهزاء و تمسخر باورها ومقدسات مسلمانان (نساء140و کهف106وانبیاء36)و توطئه و طراحی قتل رهبران الهی و تاثیرگذار در حفظ اسلام و مسلمانان . (انفال30)بنابراین کافران برای رسیدن به مقصود خویش ،استراتژی تهاجم و شبیخون فرهنگی به باورها و ارزش های اسلامی و رواج فساد و منکرات را برگزیده اند و برمبنای آن، طراحی و برنامه ریزی و تخصیص بودجه های هنگفت انجام می شود و توسط رسانه های گروهی و تبلیغاتی و شبکه های فساد و عوامل نفوذی مراحل عملیاتی واجرایی کردن آن رافراهم می آورند قرآن به زیبایی و روشنی این فعالیت کافران را بیان می کند. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ [انفال36 همانا آنان که کفر و رزیدند ، اموال ( و ثروت )خود را خرج می کنند تا (مردم را ) از راه خدا بازدارند.مردم انقلابی ومومن ایران اسلامی نیز هرگز فراموش نمی کنند که دشمنان این ملت و نظام جمهوری اسلامی مانند آمریکا هر سال در بودجه دولتی خود مبالغ گزافی را برای فعالیت هایی ضد ایران و علیه اسلام تصویب و هزینه می کنند .درطول تاریخ و در عصرما نیز سه گروه مرکزی ازکافران ودوگروه پیرامونی به شکل سازمان یافته علیه مومنان فعال بوده و هستند .
گروه های مرکزی :- قدرتمندان و فرمانروایان - ثروتمندان - دانشمندان
گروه های پیرامونی :- نیروهای اجرایی - عوامل نفوذی (منافقان و. . .)
قدرت ودانش کافران ، مثلثی سه ضلعی است که نقشه ها و توطئه ها را طراحی ، برنامه ها را تولید و عملیاتی می سازند البته در جهان امروز دشمنان با سرقت نام های زیبایی چون آزادی ، حقوق بشر ، دموکراسی ، مبارزه با تروریسم و. . . و سوء استفاده ازاین الفاظ به جنگ مسلمانان آمده اند به ظاهر صلح طلب ، بشر دوست ، خیر خواه، اما در باطن پراز خشم وکینه هستند .قدرت های استکباری خود را در جایگاه خدا و معبود مردم می دانند و بر این باورند که همه مردم باید در برابر قدرت و ثروت آنان کرنش کنند و به سجده بیفتند و هرکس به آنان نه بگوید ، باید اززمین و هوا ، درآتش خشم وخشونت آنان بسوزد .اما در برابر آنان مسلمانان باید با وحدت و یگانگی ، برمحور قرآن و رهبران الهی و با آتش غیرت دینی وملی خود ،آتش دشمن را خاموش کنند .
شناخت کافران و روش های آنان در برابر مسلمانان ، منافاتی با برقراری روابط اقتصادی و سیاسی با آنان ندارد تا هنگامی که منافع ملی و مصالح مردم رعایت و تامین شود و به جنگ علنی با مسلمانان برنخاسته باشند .
ج- منافقان :منافق به کسی گفته می شود که در دل به خداوند ، معاد ، رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) واحکام اسلام اعتقاد ندارند ، اما به ظاهر اسلام آورده وگاه ادعای مسلمانی او ازدیگران بیشتر است . از این افراد در زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پس از آن حضرت در زمان امام علی (علیه السّلام) خاطرات بسیار تلخ و ناگواری از ضربه زدن به اسلام ومسلمنان ، هم دستی با کافران ، اهانت و جسارت به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مقابله و ریارویی با امام علی (علیه السّلام) و ... در تاریخ اسلام وجود دارد . آنان نیز در راه حاکمیت ارزش ها (معرفت ها ) و از بین رفتن فساد (منکر ) نه تنها کار شکنی می کردند بلکه مردم رابه انجام منکرها امرکرده و از انجام معروف ها باز می داشتند ، قرآن می فرماید :الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ [توبه67مردان وزنان منافق همه از یکدیگرند آنها به منکر امر و از معروف نهی می کنند .منافقان ، در عصر انقلاب اسلامی در ایران، نخست ازپرمدعاترین گروه های مبارزه با امپریالیسم جهانی (وآمریکا ) بودند ، خود را چند برابردیگران مسلمان وانقلابی می دانست اما اینان پس ازچند صباحی از پیروزی انقلاب اسلامی با سلاح به جان زن ومرد مومن افتاده وآنان را مظلومانه به شهادت رساندند و با هدف به دست گرفتن قدرت ، بسیاری از مدیران ارشد نظام چون دکتر بهشتی را شهید کردند و سپس به عراق و دامان صدام حسین ، پناهنده شدند ودر جنگ تحمیلی علیه ایران ، در کنار سربازان بعثی ، علیه کشور ومردم خود جنگیدند واکنون نیز سربازان بی جیره و مواجب برای آمریکایی های اشغال گر به حساب آمده و علیه مردم عراق فعالیت می کنند .منافقان در راه خط شیطان ودر سمت و سوی اهداف کافران حرکت می کنند ، محور و ملاک سیاست های آنان شیطان است . امام علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه درباره اینان فرموده است :اتخذوا الشیطان لامرهم ملاکا ،و اتّخذهم له اشراکاً ،فباض و فرخ فی صدورهم.[نهج البلاغه خطبه7آنان (منافقان) شیطان را معیار (درستی و نادرستی کار ) خود گرفتند و شیطان نیز آنان را دام ( یا شریک ) خود قرار داد و در سینه های آنان تخم وجوجه نهاد !
د- نفس اماره:نفس اماره انسان ، او را به روی آوردن به گناهان وزشتی ها امرمی کند وچون پی در پی و همواره این کار را می کند آن را اماره ( بسیار امرکننده ) خوانده اند .قرآن کریم از زبان حضرت یوسف نقل می کند که :
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّی [یوسف53من خودم را تبرئه نمی کنم ، چراکه نفس سرکش ، قطعا به بدی ها بسیارامرمی کند مگر به کسی ( وآن چه )که پروردگارم رحم کند .یعنی اگر پروردگار متعال به انسان کمک نکند واو را مورد لطف و رحمت خود قرار ندهد ، اسیر نفس خود می شود اما اگرخداوند به انسان کمک کند ( وخود فرد نیز بخواهد ) او امیر برنفس خواهد شد و زمام امور را به دست خواهد گرفت .بنابراین باید مراقب باشیم که دشمنان ارزش ها (معروف ها) و جویندگان گناه و فساد (منکرات ) در زنگی فردی ، خانواده ای واجتماعی ما حضور نداشته باشند و بدانیم رسیدن به سعادت دنیا وآخرت در گروهمین مراقبت و هوشیاری است .
1- در قرآن ازگروهی ازگمراهان یاد می شود که در روز قیامت می گویند : عامل گمراهی ما ، بزرگان ما بودند ما بی چون وچرا از آنان پیروی کردیم ، آنان نیز ما را به فساد وگناه (منکرات )کشاندند. وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا [احزاب17 می گویند : پروردگارما ازسران و بزرگان خود پیروی کردیم آنان ما راگمراه ساختند .
2- در روز قیامت برخی دیگر ازگمراهان می گویند عامل گمراهی ما دوستان ما بودند و با افسوس می گویند، کاش با فلانی دوست نبودیم !لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلانًا خَلِیلا * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ [فرقان28 کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم او بود که مرا از یاد خدا ( وقرآن ) (غافل و)گمراه ساخت .بنابراین ، دو گروه یاد شده نیز با کشاندن انسان به کارهای زشت و ناپسند او را به گمراهی و تباهی می کشانند .اما موضوع دوست یابی از اهمیت ویژهای برخوردار است و روان شناسان و جامعه شناسان بر تاثیر گذار بودن دوست انسان در نوع رفتاری که از انسان بروز می یابد تاکید دارند آنان دوست ناباب را در پیدایش رفتار نابهنجاری در انسان وگرایش به کج روی وانحراف از قوانین و مقررات و ارزش های جامعه ، بسیار موثر می دانند.
1- شیطان ،کافران ، منافقان و نفس اماره ، انسان را به گناه و زشتی فرا می خوانند و ازپرداختن به ارزش ها و خوبی ها باز می دارند .
2- کافران ، دشمنان اسلام و مسلمانان و خواهان نابودی آنان هستند و در این راه از روش های مختلف و ابزار های گوناگون بهره گرفته و هزینه های فراوانی را می پردازند .
3- همکاری تنگا تنگ قدرتمندان ، ثروتمندان و دانشمندان بی ایمان با یکدیگر ، در برابر حق وحقیقت ، در طول تاریخ وجود داشته است وامروز نیز این سه گروه ، هسته مرکزی و رهبری استراتژی تهاجم و شبیخون علیه اسلام و مسلمانان راتشکیل می دهند .
4- منافقان ، افراد دو چهره اند که با زبان خود ، اسلام را اظهار می کنند ، اما در دل ، هم چنان برکفر خویش باقی اند. اسلام بیشترین ضربه را از این گروه ها ، برپیکر خویش حس کرده است .
5- برخی از افراد دارای نفوذ در جامعه و نیز دوستان ناباب ، در وادارکردن افراد به کارهای زشت تاثیر گذارند.
6- مبارزه با هوی وهوس نفسانی ازمشکل ترین مبارزه های انسان به شمار می رود واز آن به جهاد اکبر یاد شده است .
منبر دهم : جایگاه امربه معروف ونهی از منکر
آیه: آل عمران آیه113 و 114 : { لَیْسُواْ سَوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائمَةٌ یَتْلُونَ ءَایَاتِ اللَّهِ ءَانَاءَ الَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ(113)یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُسَارِعُونَ فىِ الْخَیرَْاتِ وَ أُوْلَئکَ مِنَ الصَّالِحِینَ(114) } اهل کتاب همه یکسان نیستند. گروهى به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت می کنند و سجده به جاى می آورند. (113)و به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر می کنند و در کارهاى نیک شتاب می ورزند و از جمله صالحانند. (114).
حدیث: قَالَ أَمیرُالمُؤْمِنین علیه السلام: اُوصـیکَ بِتَقْـوَى اللّه ِ... وَ الأمرِ بِالْمَعرُوفِ وَ الْنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ. على علیه السلام در وصیّت به فرزند بزرگوارشان امام حسن علیه السلامفرمودند: تـو را بـه تقــواى الهى... وامر به معروف و نهى از منکر سفارش مى کنم.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: جایگاه امربه معروف ونهی از منکر:
امربه معروف ونهی ازمنکر ، رمز پایداری و برپایی دستورات الهی ، وشور ونشاط جامعه اسلامی است . با امربه معروف ونهی از منکر بی تفاوتی ازمیان مردم مسلمان برداشته می شود و همه افراد در برابر یکدیگر مسوول شناخته می شوند . همه دستورات الهی برای خوشبختی وسعادت انسانها آمده است واین سعادت زمانی رخ می نمایاند که بایدها و نباید های الهی عمل شود. با امر به معروف و نهی از منکر به یکدیگر یاد آوری می کنیم که راه سعادت وخوشبختی خود رافراموش نکنیم بی راهه و کژ راهه را انتخاب نکنیم . امربه معروف و نهی از منکر به همه ارزش ها جان می بخشد و روح وروان فرد وجامعه را به بهداشت وسلامتی فرا می خواند امر به معروف و نهی از منکر همواره خواهان وجود وحضور زیبایی ها وخوبی ها است ومانع رشد وخودنمایی زشتی ها می گردد. در قرآن کریم می خوانیم :وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [آل عمران104باید گروهی از شما باشند که (دیگران را )به خیر دعوت کنند و به معروف امرکرده و ازمنکر نهی نمایند وآنان هستند که رستگارانند.پیام رسای این آیه آن است که آنان که امر به معروف ونهی از منکر می کنند به فلاح و رستگاری می رسند خوشبختی وسعادت را در آغوش می گیرند زیرا در راه فلاح و رستگاری جامعه خود حرکت می کنند خود را در برابر دین وارزش های آن جامعه و رشد وبالندگی آن مسوول می دانند.
در جای دیگری از قرآن چنین آمده است.کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ.. . [آل عمران110شما مسلمانان بهترین امتی هستید که برای هدایت مردم آمده اید ، امربه معروف و نهی از منکر می کنید ...آری بهترین امت ، بهترین کاری را که انجام می دهند امربه معروف ونهی از منکر است زیرا اگر کاری مهم تر و بهتر از آن وجود داشت همان در آیه ذکر می شد .روزی پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای ارشاد وهدایت مردم بالای منبر رفته بودند ، مردی از آن حضرت پرسید : یا رسول الله من خیر الناس؟
ای رسول خدا بهترین مردم کیست؟حضرت در پاسخ فرمود :امرهم بالمعروف و انهاهم عن المنکر واتقاهم لله...[تفسیرمجمع البیان ج2ص811 آن که بیشترمردم را به معروف و ادار کند و ازمنکر باز دارد و تقوای بیشتری داشته باشد بهترین مردم است .بنابراین ، امر به معروف از جایگاه مهم وکلیدی در اسلام بهره مند است به گونه ای که خیر وصلاح وفلاح جامعه اسلامی به این اصل حیات بخش وابسته است با امر به معروف ونهی از منکر ، رشد کمال فکری ومعنوی در خانه وخانواده ،که اساسی ترین نهاد اجتماعی است شکل می گیرد وافراد نسبت به یکدیگر احساس مسئوولیت ومحبت پیدا می کنند با امربه معروف ونهی از منکر زمینه تحقق همه احکام الهی وارزش های دینی در جامعه فراهم می شود .
1- امربه معروف ونهی از منکر ، عامل مهمی برای بر پایی و پایداری دستورات الهی در فرد وجامعه به شمار می رود .
2- امربه معروف ونهی از منکر ، نشانه مسئوولیت افراد نسبت به یکدیگر و نیز حفظ پاکی وسلامتی جامعه است .
3- قرآن کریم برضرورت وجود گروهی که امر به معروف ونهی از منکر کنند دلالت دارد .
4- قرآن کریم ، امت اسلامی را بهترین امت دانسته واز جمله ویژگی های آن را ، امر به معروف ونهی از منکر می داند .
5- پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهترین مردم را ،کسی می داند که بیشتراهل امر به معروف ونهی از منکر باشد وتقوای بیشتری داشته باشد .
منبریازدهم: گلواژه های امر به معروف و نهی از منکر
آیه: سوره آل عمران آیه 110 : { کُنتُمْ خَیرَْ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکاَنَ خَیرًْا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثرَُهُمُ الْفَاسِقُون } شما بهترین امتى هستید از میان مردم پدید آمده، که امر به معروف و نهى از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید. اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است. بعضى از ایشان مؤمنند و بیشتر آنها فاسقند.{ ترجمه و شرح آیه 110 سوره آل عمران } : شما بهترین امتى بوده اید که بر مردم ظاهر شده است، امر به معروف می نمائید و نهى از منکر می کنید و به خداوند ایمان دارید، اگر اهل کتاب ایمان می داشتند برایشان بهتر بود ، برخى از آنان مؤمنند و بیشترشان نافرمانند. (و چون مؤمنین را به اتّفاق و با هم بودن امر و از تفرقه و جدایى نهى نموده اکنون متّفقین از ایشان را که در ارشاد و راهنمایى سعى و کوشش دارند ستوده میفرماید:) شما بهترین امت و گروهى (ائمه و پیشوایانى) هستید که براى مردم آشکار شده اید، به معروف و پسندیده (طاعات) امر و از منکر و ناشایسته (معاصى) نهى میکنید، و به (توحید و عدل و دین) خدا ایمان دارید، و اگر کتاب داران (یهود و نصارى مانند شما بوحدانیّت و یگانگى خدا و برسالت و پیغمبرى رسول خدا و بدین اسلام) ایمان آورند هر آینه (از کفر و نگرویدن) بر ایشان بهتر بود (در دنیا و آخرت نیکبخت می شدند در دنیا از قتل و خونریزى و زد و خورد و گرفتارى و در آخرت از عذاب جاودان رهایى مییافتند) برخى از آنان (مانند عبد اللَّه ابن سلام از یهود و نجاشى از نصارى) ایمان آورده (مسلمان شده) و بیشترشان از راه حقّ بیرون رفته و گناهکاراند (مولى محسن فیض کاشانى (رحمة اللَّه) در تفسیر صافى از تفسیر علىّ ابن ابراهیم قمىّ «علیه الرحمة» نقل کرده کسى نزد حضرت صادق (علیه السّلام) قرائت نمود: کنتم خیر امة حضرت فرمود: بهترین امت امیر المؤمنین و حسن و حسین و فرزندان علىّ «صلوات اللَّه و سلامه علیهم» را میکشند؟! قارى و خواننده آیه گفت: فداء تو گردم چگونه فرود آمده؟ فرمود: خیر ائمة اخرجت للنّاس، آیا نمی بینى خدا آنها را ستوده به اینکه امر بمعروف و نهى از منکر میکنید و بخدا ایمان دارید. و از تفسیر محمّد ابن مسعود عیاشى (رحمة اللَّه) روایت نموده: از حضرت صادق (علیه السّلام) رسیده که این آیه بر محمّد صلّى اللَّه علیه و آله درباره آن بزرگوار و خصوص اوصیاء فرود آمده پس فرمود: انتم خیر ائمة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر بخدا قسم جبرئیل این چنین آن را فرود آورده، و جز محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و اوصیاء او (علیهم السّلام) را قصد نکرده و نخواسته است. ناگفته نماند: مقصود از این روایت و مانند آن آنست که جبرئیل هنگامى که این آیه را فرود آورده خیر امة را به خیر ائمة تفسیر و بیان نموده نه آنکه تحریف و تغییرى در آن شده باشد یعنى جبرئیل خیر ائمة آورده و مردم خیر امة میخوانند).
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: أصـْلِـحِ الْمُسى ءَ بِحُسْنِ فِعـالِکَ وَ دُلَّ عَلَى الْخَیْرِ بِجَمیل مَقالِکَ. امام على علیه السلام فرمودند: آدم بدکار را به وسیله کارِنیک خود اصـلاح کن، وباسخن زیبایت دیگران را به کارخیر رهنمون باش.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: گلواژه های امر به معروف و نهی از منکر:
1) امر به معروف نشانه عشق انسان به مکتب است .
2) امر به معروف نشانه تعهد و علاقه انسان به سلامتى جامعه است .
3) امر به معروف ضامن اجراى تمام واجبات است .
4) امر به معروف نشانه غیرت دینى و احساس مسئولیت است .
5) برترین معروف ترویج نیکى هاست .
6) نهى از منکر، جامعه را از سقوط نجات مى بخشد.
7) حیات معنوى جامعه در گرو امر به معروف و نهى از منکر است .
8) امر به معروف، یعنى افشاندن عطر پاکیها و پراکندن رایحه نیکیها.
9) امر به معروف، تراوش پاکى از جان سرشار پاکان است.
10) سنگر بسیجى، امروز عرصه امر به معروف و نهى از منکر است.
11) پاکان وجود نا پاکى را در جامعه بر نمى تابند پس نهى از منکر مى کنند.
12) نهى از منکر، یعنى تحمل نکردن وجود نا پاکى و آلودگى در جامعه .
13) نهى از منکر، سلاحى برنده در مبارزه با تهاجم فرهنگى .
14) نهى از منکر، بارش رحمت و هدایت بر کویر تشنه قلب گمراهان .
15) نهى از منکر، چیدن خار از گلزار زندگى .
16) اگر خود را به اخلاق نیک آراسته اى دیگران را نیز بیاراى تا همه صحرا ها را گلزار کنى .
17) اگر مى خواهى با انبیا و اولیا هم گام باشى ، هر جا در دین و اخلاق مردم ویرانى دیدى آباد کن .
18) ناهى از منکر طبیبى است که میکروب گناه را از جان گنهکار بیرون مى راند.
19) نهى از منکر پیراستن جان گنهکار از آلودگى .
20) امر به معروف، آراستن جان انسانها به زیور نیکى و زینت پاکى است .
21) نهى از منکر، یعنى پیشگیرى از سرایت بیمارى هاى اخلاقى به دیگران .
22) نهى از منکر، جلوگیرى از شیوع بیمار هاى معنوى تست .
23) نهى از منکر، نسخه شفا بخش بیماران اخلاقى است .
24) امر به معروف و نهى از منکر سنگر مستحکم رزمندگان در جبهه فرهنگى .
25) گنهکارى که از ناهى از منکر مى رنجد همانند مسافر یک کشتى است که در آن رخنه اى ایجاد مى کند آنگاه از اعتراض دیگر مسافران بر مى آشوبد.
26) به نزد من آنکس نکو خواه توست که گوید فلان خار در راه توست .
27) دوست آن به که جمله عیب تو را همچو آئینه رو برو گوید .
نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته مو به مو گوید .
28) گر چه دانى که نشنوند بگوى هر چه دانى ز نیکخواهى و پند .
زود باشد که خیره سر بینى به دو پاى اوفتاده اندر پند.
آینه چون روى تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست .
گرت نهی منکر برآید زدست چو بی دست وپایان نباید نشست . (سعدی)
منبر دوازدهم : شرایط وجوب امربه معروف
آیه: سوره آل عمران آیه 104 : { وَ لْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلىَ الخَْیرِْ وَ یَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُون }باید گروهى از شما باشند که مردم را بسوى خیر دعوت نمایند و امر بمعروف و نهى از منکر کنند و اینگونه افرادند که رستگارند.این گروه تماما رستگارند.(در تفسیر صافى نقل می کند از کتاب کافى که فرمود حضرت صادق- علیه السّلام-: امر به معروف و نهى از منکر واجب است بر آنان که سخنشان پذیرند و توانا و دانا باشند به نیک و بد ؛ نه هر ناتوان و نادان که خود تشخیص خوب از بد نداده. پس باید اول خود را بسازد بعد به سازمان دیگران پردازد)
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: أَمـَرَنـا رَسـُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اَنْ نُلْقِىَ اَهْلَ المَعاصى بِوُجُوهٍ مُکْفَهِّرةٌ. على علیه السلام فرمودند: رسـول خـدا صلی الله علیه و آله به ما امـر فرمـودند کـه با گنهکاران با چهره اى درهم کشیده برخورد کنیم.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: شرایط وجوب امربه معروف:
در چه صورتی امر به معروف و نهی ازمنکر واجب است ؟گاهی این پرسش پیش می آید که در چه شرایطی امربه معروف یا نهی ازمنکر برانسان مکلف واجب می شود ؟عالمان ودانشمندان اسلامی در کتاب های خود چهار شرط را آورده اند که اگر همه این شرط های چهارگانه وجود داشت امربه معروف و نهی ازمنکر واجب می شود در غیر این صورت ، واجب نخواهد بود اما آن چهار شرط عبارتند از :
1- علم آگاهی به معروف و منکر:فردی که امربه معروف ونهی ازمنکرمی کند باید بداند آن کاری را که مخاطب ترک کرده معروف است ، تا او را به انجام معروف وادار کند و نیز بداند کاری را که آن شخص انجام می دهد منکراست تا او را ازآن عمل نهی کند بنابراین در جایی که نمی داند آن چه ترک شده معروف و یاآن چه عمل می شود منکراست امربه معروف ونهی ازمنکرمعنا ندارد .
2- احتمال تاثیر :شخصی که امربه معروف و نهی از منکرمی کند، در صورتی که بداند یا احتمال بدهد که امرو نهی اودرمخاطب تاثیرگذار خواهد بود باید اورا امربه معروف و نهی ازمنکر کند ، اما اگر بداند که امرو نهی او تاثیری ندارد یا این که مخاطب را به انجام گناه ، بیشتر وادار می کند ازامرو نهی پرهیز کند .
رهبرمعظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای براین باورند که اگر امربه معروف ونهی از منکر فریضه ای همگانی وفراگیر گردد حتما تاثیرگذار خواهد بود ایشان فرموده اند :منکری رادیدید با زبان تذکر دهید اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما برای رفع آن منکر سخنرانی بکنید یک کلمه بگوئید :آقا ، خانم ، برادر این منکر است . شما بگوئید : نفردوم بگوید ، نفر سوم بگوید ، نفردهم بگوید ، نفر پنجاهم بگوید ،کی می تواند منکر را ادامه دهد ؟بعضی گفته اند که باید احتمال تاثیر وجود داشته باشد من می گویم احتمال تاثیر همه جا قطعی است ، مگر در نزد حکومت های قلدر، قدرتمند و سلاطین .آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمی رود و اثرنمی کند اما برای مردم ، حرف اثر دارد .[سخنرانی دانشگاه تهران22/2/77
3- استمرار گناه:در صورتی که فردی ، در حال انجام گناهی است ،که از نظر زمانی تداوم می یابد ، مانند اینکه به تمسخر ، عیب جویی و یا آزار واذیت دیگران ، مشغول است و از این کار دست برنمی دارد و یا اینکه گناهی را انجام داده است ، ولی بنا دارد ، برای بار بعدی نیز آن را تکرار کند ، باید او را از این عمل ، نهی کرد . اما اگر خود آن فرد از گناه دست بردارد و یا نشانه های اطمینان آوری از انصراف او از گناه وجود دارد ، نهی او لازم نیست .
4- امر و نهی ،مشکل ساز نباشد :اگر فردی که امرو نهی می کند ، بداند که از سوی مخاطب ، پیامد های خطرناکی برای او پدید خواهد آمد وضرری برجان و مال و یا آسیبی برآبروی او وارد خواهد شد ، امر و نهی بر او واجب نیست ، و هم چنین است ، اگر این خطر وضرر برای بستگان ودیگر مومنین پیش آید .
نکته : ضررهای پیش پا افتاده و ناچیز ، مقصود نیست .
بنابراین اگر همه این شرط های چهارگانه وجود داشته باشد ، برانسان مکلف ، امربه معروف و نهی از منکر واجب است وگرنه ، حتی با نبودن یکی ازاین چهار شرط ، امربه معروف و نهی از منکر واجب نیست . [تحریرالوسیله ج1ص446تا456
مساله: بر مکلف یادگیری شرایط امربه معروف ونهی از منکر ( واین که در کجا واجب است ودر کجا واجب نیست ودر جه مواردی جایز است یا جایز نیست ) واجب است تا در امرو نهی خود مرتکب منکر نشود .[تحریرالوسیله ج1ص448
توضیح :
أ- در صورتی که شرایط چهارگانه ای که گذشت ، وجود داشته باشد ، امربه معروف و نهی از منکر واجب است وگرنه واجب نیست .
ب- در صورتی که معروف ، جزء واجب ها باشد امر به آن واجب است ، اما اگر جزء مستحب ها باشد ، امر به آن جایز (و مستحب) است.
ت- در جایی که منکر ، جزءگناهان (وحرام ها) باشد نهی از آن واجب است ، اما اگر از مکروهات باشد ، نهی از آن جایز (ومستحب )است . (مثال هایی در درس های گذشته آورده شد.)
نتیجه : شخص آمر به معروف وناهی از منکر ، باید معروف ها (واجب ها ومستحب ها ) ومنکر ها (حرام ها ومکروها ) ونیز شرایط وجوب امربه معروف ونهی از منکر را بشناسد ، تادر امر ونهی ، دچار اشتباه و یا گناه نگردد.
1- شرط های چهار گانه وجوب امربه معروف ونهی از منکر عبارتند از :
أ- علم به آگاهی به معروف ومنکر
ب- احتمال تاثیرگذاری در مخاطب
ت- استمرار وادامه گناه
ث- نداشتن پیامد های خطرناک
2- شناخت واجب ها ومستحب ها ، حرام ها ومکروه ها پیش نیاز امر به معروف ونهی از منکر به شمار می رود .
منبر سیزدهم : شیوه های امر به معروف و نهی از منکر
آیه: سوره بقره آیه 44 : { أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَ فَلَا تَعْقِلُون } چگونه مردم را به کارهاى نیک فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید و حال آنکه کتاب خدا را می خوانید، چرا اندیشه و تعقل نمی کنید؟
حدیث: عَنْ أَبى عَبْدِاللّه علیه السلام: اِنّما یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ، مَنْ کانَتْ فیه ثـَلاثُ خِصـالٍ: عامِلٌ بِما یَأْمَرُ بِهِ تارِکٌ لِما یَنْهى عَنْهُ عـادِلٌ فیما یَأْمـُرُ عـادِلٌ فیما یَنْهى، رَفیـقٌ فیما یَأْمـُرُ رَفیـقٌ فیما یَنْهى. امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى مى توانـد امر به معروف و نهى از منکر کند که داراى سه صفت باشد: 1 ـ به آنچه امر مى کند عمل کند و از آنچه نهى مى کند اجتناب نماید. 2 ـ در امر کردن و نهى نمودن میانه روى را پیشه خود کند. 3 ـ از روى دلسوزى و مهربـانى و با مـدارا امـر و نهى کند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: شیوه های امر به معروف و نهی از منکر:
اهمیت شیوهها:پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود: ((هر که امر به معروف مىکند، باید شیوهاش نیز معروف باشد)).(141) قرآن مىفرماید: نیکى در این نیست که از بىراهه به خانهها وارد شوید، نیکى در این است که از راه آن وارد شوید.(142) امام باقر(علیه السّلام) ذیل این آیه فرمود: خانهها را از راهش وارد شوید؛ یعنى هر کارى را از راهش انجام دهید! آرى، براى هر معروف و منکرى، از هر شخصى در هر مکانى و هر زمانى، شیوهاى خاص لازم است که اگر مراعات نشود، امکان دارد اثر منفى دهد.
شیوه آئینهوار:حدیثى از پیامبرصلى الله علیه وآله نقل شده که فرمود: ((المؤمن مرأة المؤمن)) مؤمن آئینه مؤمن است. اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم، نکاتى درباره شیوه امر به معروف درک مىکنیم؛ از جمله:
1- آئینه از روى صفا عیب را مىگوید، نه از روى انتقام، غرض وکینه.
2- آئینه زمانى عیب را نشان مىدهد که خودش گرد و غبار زده نباشد.
3- آئینه مراعات مقام و مدال را نمىکند.
4- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست، نشان نمىدهد.
5 - آئینه همراه با نشان دادن عیب، نقاط قوّت را نیز نشان مىدهد.
6- آئینه عیب را روبهرو مىگوید نه پشت سر.
7- آئینه عیب را بى سر و صدا مىگوید.
8 - آئینه عیب را در دل نگه نمىدارد و همین که از کنارش رد شدى، عیب از صفحه او پاک مىشود.
9- آئینه را اگر شکستى، خردههاى آن هم زشت وزیبا را نشان مىدهد. مؤمن را اگر شکستى وتحقیر کردى، باز دست از حرفش بر نمىدارد.
10- اگر آئینه عیب مرا گفت، باید خودم را اصلاح کنم؛ نه آنکه آئینه را بشکنم. آرى! اگر مسلمانى نهى از منکر کرد، شما گناه را از خود دور کن و به انتقاد کننده اعتراض نکن.
اگر انسان بداند که جانشین خداست(143) اگر انسان بداند که فرشتگان بر او سجده کردهاند(144) او موجودى است که روح خدا در او دمیده شده است؛(145) تنها موجودى است که خداوند در آفرینش او خود را ستوده است؛(146) همه چیز را به تسخیر او درآورده است؛(147) در آفرینش، بهترین شکل را به او عطا کرده است؛(148) براى او، انبیا و کتب آسمانى فرستاده است؛(149) او را موجودى فناناپذیر قرار داده است،(150) ارزش او بهشت است و نه کمتر؛ خداوند انواع فضیلتها وکرامتها را به او مرحمت کرده است.(151)اگر انسان به این کرامتها و مقامات توجه کند، هرگز خود را به کارهاى زشت آلوده نخواهد کرد.راستى! چرا عمر ما چراگاه شیطان باشد؟ ما که جانشین خدائیم، چرا با دشمن خدا قرین باشیم؟حضرت على (علیه السّلام) فرمود: کسى که کرامت و ارزش خود را شناخت، دنیا و هوسها نزد او ناچیز مىشود.(152)
شخصى به نام شقرانى در زمان امام صادق(علیه السّلام) مرتکب شرابخوارى شد. امام صادق(علیه السّلام) به او فرمود: اى شقرانى! کار زشت از هر کس که سر زند، زشت است؛ ولى اگر از تو سرزند، زشتتر است؛ همان گونه که کار نیکو از هر کس نیکوست؛ ولى اگر از تو سرزند، نیکوتر است. این به خاطر جایگاه تو است. تو از وابستگان ما هستى. پس، قدر خود را بدان!(153)
شیوههاى امر و نهى:
- آمادهسازى: سخن حق، همچون شکر است؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوى کسى بریزیم، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به شربت شود و براى همه افراد قابل استفاده و تحمّل شود.
از خاطرم نمىرود زمانى که مىخواستم درباره روایات کفن در تلویزیون صحبت کنم، فکر کردم که بعضى مردم تحمّل شنیدن اینگونه حرفها را ندارند. پس، زمینه را این گونه آماده کردم که: از نیازهاى عمومى و همگانى، نیاز به لباس است. اسلام براى هر فصل و زمان و کارى لباس در نظر گرفته و دستوراتى داده است؛ مثل لباس کودک، لباس کار، لباس جنگ، لباس نماز عید، لباس نماز باران، لباس احرام و حج، لباس عروس، لباس دادن به برهنهها، نظافت لباس، وصله کردن لباس، رنگ لباس، دوخت لباس، جنس لباس و ...و براى هر یک از عناوین هم حدیثى و نکتهاى گفتم. کمکم مردم را براى شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم. ولى اگر از ابتدا مىگفتم: موضوع بحث امروزم کفن است، شاید میلیونها نفر تلویزیون را خاموش مىکردند.
- تلقین:چه بسیارند افرادى که از انجام معروف هراس دارند و چه بسیارند کسانى که جدا شدن از بعضى منکرات را براى خود محال مىپندارند، در صورتى که تلقین صحیح و بیان نمونهها در این زمینه کارگشا خواهد بود.
- استفاده از هنر، شعر و طنز: نقش هنر در دعوت مردم به فساد و انحراف، بر کسى پوشیده نیست. سامرى با هنر مجسمهسازى توانست مردم را منحرف و بنىاسرائیل را گوسالهپرست کند. زیباگویى، فصاحت و بلاغت، بهترین اهرم براى جذب مردم است؛ همانگونه که قیافه زیبا و موزون نقش مهمى در تأثیر کلام دارد. در قرآن، امر شده است که هنگام رفتن به مسجد، زینتهاى خود را با خود بردارید.(154) سخن زیبا و مجادله نیکو از سفارشهاى قرآن کریم است.(155) یکى از نامهاى قرآن، احسن القصص است. آرى، قصهگویى یک هنر است.
- انصاف در برخورد: قرآن کریم در نهى از شراب، اول از منافع مادى و مالى آن سخن گفته است و بعد مىفرماید: ((ضررش از نفعش بیشتر است)).(156)خداوند در برخورد با کافران و منافقان و مشرکان، همواره از عبارتِ ((اکثرهم)) استفاده مىکند، یعنى همه آنان را نفى نمىکند بلکه مىفرماید: بیشتر آنها چنین هستند. در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت و مثبت آنهارا بگوییم و سپس آنهارا متذکر کنیم.
5 . امید دادن: گاهى انسان گنهکار با خود مىگوید: دیگر از ما گذشته است، ما دیگر راهى براى بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمى شدهایم. این گونه افراد هر روز به گناه بیشترى گرفتار مىشوند. باید به آنها از عفو الهى و از پذیرفتن توبه و لطفى که خداوند به توبهکنندگان دارد بگوییم و خاطراتى از توبهکنندگان بیان کنیم تا گناه، او را به یأس نکشاند. باید به او تذکر داد که یأس از گناهان کبیره است.
- تغافل: گاهى باید انسان خود را به غفلت بزند و تظاهر کند که من متوجه خلاف تو نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شکسته نشود. قرآن مىفرماید: برادران یوسف که پس از دهها سال او را دیدند و نشناختند، به او گفتند: ما قبلاً برادرى داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود را به تغافل زد و نگفت که آن برادر من هستم و چرا به من نسبت دزدى مىدهید.(157) البتّه تغافل در مورد خلافهاى شخصى، جزئى و فردى است؛ و گرنه در مسائل مهم که دشمنان و کفار براى براندازى نظام اسلامى نقشه مىکشند، تغافل بزرگترین خواست دشمن است.(158)
- توجه به ظرفیت افراد: امام صادق (علیه السّلام) شخصى را براى مأموریتى به منطقهاى فرستاد. او در گزارش خود به امام، از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد. امام فرمود: ایمان ده درجه دارد. بعضى یک درجه ایمان دارند و بعضى دو درجه، بعضى هم هفت تا ده درجه. نباید کسانى که ایمان کاملترى دارند، از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند.(159) در شیوه تبلیغ انبیا مىخوانیم که مىفرمودند: ما مأموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت کنیم.(160)
8 . کنایه گویى: قرآن به حضرت عیسى (علیه السّلام) مىفرماید: آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را خدا بگیرید؟!(161) در جاى دیگر، خداوند پیامبر(صلّى الله علیه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داده و مىفرماید: اگر پدر یا مادرت نزد تو به پیرى رسیدند، تو با آنان درشتى نکن!(162) در حالى که همه مىدانیم حضرت عیسى مردم را به توحید دعوت مىکرد و پیامبر اسلام در کودکى پدر و مادر خود را از دست داده بود. این گونه خطابها در حقیقت به مردم است.
- ایجاد محبّت:در بخش مهمّى از قرآن، خداوند نعمتهاى خود را مىشمارد تا عشق انسان را نسبت به خود زیاد کند. قرآن که مردم را امر به عبادت مىکند، مىفرماید: پروردگارِ کعبه را پرستش کنید؛ زیرا او شما را از گرسنگى و ترس نجات داد.(163)
نمونههایى از سیره پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره جذب دل ها :
- هرگاه سه روز یکى از یاران را نمىدید، به سراغش مىرفت.(164)
- از مریضها در دورترین نقطه شهر عیادت مىکرد.(165)
- مردم را با بهترین نام صدا مىزد. حتى نام زنان و کودکان را با کرامت مىبرد.(166)
در تاریخ زندگى اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانى به چشم مىخورد که یک نمونه از آن را نقل مىکنیم:
مردى شامى به امام حسن مجتبى(علیه السّلام) جسارت کرد. حضرت، ایشان را به منزل بردند و چنان مورد تفقد قرار دادند که او از حرفهاى خود شرمنده شد.(167)
در روایات مىخوانیم: با هر کس که با تو قطع رابطه کرد، ارتباط برقرار کن و هر کس به تو بدى کرد، تو با او خوبى کن.(168)
- تحریک عواطف:شخصى به مادرش تندى کرد. روز بعد، امام صادق(علیه السّلام) او را دید و به او فرمود: چرا با مادرت تندى کردى؟ مگر نمىدانى که شکم مادرت منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادرت غذاى تو بود؟سپس فرمود: پس با او خشن نباش.(169)
- مخفیانه و مختصر باشد:در حدیث مىخوانیم: هر کس برادر دینى خود را مخفیانه موعظه کند، او را آراسته کرده، ولى هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است.(170)در حدیث مىخوانیم: هرگاه کسى را موعظه مىکنى؛ خلاصه بگو!(171)
- نمایاندن الگوها:معرفى چهرههاى موفق و تجلیل از آنها، در دعوت مردم به معروف نقش مؤثرى دارد. این که هر سال مردم در عاشورا فریاد ((یا حسین)) سر مىدهند، زمینه دورى از پذیرش طاغوتها و وفادارى به نظام اسلامى مىشود.قرآن مىفرماید: مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند که چگونه جذب مال و مقام و قدرت فرعون نشد.(172)در جاى دیگرى مىفرماید: از حضرت ابراهیم وحضرت محمّدعلیهما السلام درس بگیرید؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه و الگو هستند.(173)
- تدریج:همانگونه که شیطان انسان را گام به گام به سوى فساد مىکشاند،(174) راه اصلاح و امر به معروف نیز باید گام به گام باشد.در قرآن، در مورد تحریم ربا این مراحل به چشم مىخورد:در مرحله اول، قرآن مىفرماید: آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه مىشود، نزد خدا افزایش نیست.(175)در مرحله دوم، قرآن، رباخوارى را از عادات زشت یهودیان مىشمارد.(176)در مرحله سوم، قرآن، انسان را از رباى مضاعف و زیاد نهى مىکند.(177)در مرحله چهارم، قرآن، ربا گرفتن را به منزله اعلام جنگ با خدا مىداند.(178)
- تکرار:چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست، بلکه تربیت هم هست، لذا اوامر و نواهى باید تکرار شود. براى هر غفلت، یک تذکر لازم است. شما در نماز دهها بار جمله ((اللّه اکبر)) را در رکوع و سجود و قیام تکرار مىکنید.یاد خدا غذاى روح است و باید همچون غذاى جسم تکرار شود.
- مماشات:حضرت ابراهیم (علیه السّلام) براى نهى از بزرگترین منکر (شرک) از راه مدارا و مماشات وارد شد و گام به گام به انتقادات خود اضافه کرد.بار اول فرمود: خورشید غروب مىکند و من غروب شدنى را دوست ندارم. ((اِنِّى لا اُحِبّ الآفِلِین))(179)بار دوم فرمود: ماه پرستى انحراف است و خدا مرا گرفتار آن نکند. ((لَئِنْ لَم یَهْدَنى رَبِّى...))(180)بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه که شما شریک خدا مىدانید. ((اِنِّى بَرِىءٌ مِمَّا تُشْرِکُون))(181)
- حکمت، موعظه، جدال نیکو:قرآن کریم به پیامبر عزیز مىفرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه و نصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!(182)در امر به معروف و نهى از منکر باید روى مسائلى تکیه کرد که قابل خدشه نباشد. به سخنان محکمى که مورد قبول همه است، حکمت گفته مىشود.
مراد از موعظه حسنه، موعظهاى است که بر اساس محبت و با بیان نیکو باشد و در زمان و مکان مناسب با شیوههاى صحیح انجام شود.و مراد از مجادله نیکو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران و استدلال و مقابله به مثل در شیوهها ست.
- ریشه مفاسد را بخشکانیم:قرآن مىفرماید: ((سوء ظن نبرید و تجسّس نکنید))؛(183) زیرا سوء ظن، سرچشمه تجسّس و تجسس، سرچشمه غیبت مىشود.اگر قرآن، زنان را از پایکوبى(184) و یا گفتار همراه با ناز و کرشمه و تحریک آمیز(185) نهى مىکند، به خاطر خشکاندن سرچشمه گناه است.در مسائل سیاسى واجتماعى نیز براى اصلاح دولتها باید دولتمردان اصلاح شوند و براى اصلاح نسل نو، باید خانوادهها اصلاح شوند.قرآن مىفرماید: با رهبران کفر مبارزه کنید.(186)
- احترام به ارزشهاى دیگران:قرآن کریم، به تورات و انجیل و انبیاى گذشته احترام مىگذارد و مراکز عبادت سایر ادیان را محترم مىشمارد؛ حتى براى حفظ آن، دفاع را لازم مىداند.(187) در سفارشهاى اسلامى نیز آمده است: ((بزرگان هر قوم را احترام کنید!))(188)
- با انجام معروف، زمینه را بر منکر تنگ کنیم:قرآن مىفرماید: ((راه جلوگیرى از فحشا و منکر، انجام معروفى همچون نماز است)).(189)هنگامى که خداوند مىخواهد حضرت آدم را از غذایى منع کند، ابتدا اجازه بهرهبردارى از غذاهاى دیگر را به او مىدهد و مىفرماید: ((از هر غذایى در بهشت استفاده کن؛ ولى از این غذا استفاده نکن!))(190)تفریح و ورزش از معروفهایى است که جلو بسیارى از مفاسد، امراض و منکرات را مىگیرد.زهد و عدالت مسئولان مملکتى، از معروفهایى است که مىتواند جلو بزرگترین منکرات را که بدبینى به حکومت اسلامى است، بگیرد.
- توجه به زمان:در روایات مىخوانیم: هنگام مسافرت، خانوداه خود را به تقوى سفارش کنید؛(191) زیرا در آستانه جدایى، علاقهها اوج مىگیرد و زمینه پذیرش در انسان زیاد مىشود. در حدیث مىخوانیم: به هنگام خشم وغضب، کسى را ادب نکنید؛ زیرا در معرض افراط هستید)).(192)در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.(193)
- اعراض:قرآن مىفرماید: ((هر گاه کسانى را دیدى که در آیات ما به یاوهسرائى نشستهاند، پس به عنوان اعتراض، مجلس آنان را ترک کن! یا مسیر حرف را تغییر ده! و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، تا متوجه شدى جلسه را ترک کن و با ستمگران منشین)).(194) در حدیث مىخوانیم: ((سزاوار نیست که مؤمن در مجلس گناهى که نمىتواند آن را تغییر دهد، بنشیند.))(195)پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) مىفرماید: گناهکاران را با قیافه عبوس ملاقات کنید!(196)
141) کنزالعمال، حدیث 5523.
142) سوره بقره، آیه 189.
143) سوره بقره، آیه 30.
144) سوره حجر، آیه 30.
145) سوره حجر، آیه 29.
146) سوره مؤمنون، آیه 14.
147) سوره لقمان، آیه 20.
148) سوره تین، آیه 4.
149) سوره مزّمل، آیه 15.
150) بحارالانوار، ج6، ص 249.
151) سوره اسراء، آیه 70.
152) نهجالبلاغه، خطبه 103.
153) بحارالانوار، ج 47، ص 349.
154) سوره اعراف، آیه 31.
155) سوره نحل، آیه 125.
156) سوره حج، آیه 13.
157) سوره یوسف، آیه 77.
158) سوره نساء، آیه 102.
159) بحارالانوار، ج66، ص168.
160) بحارالانوار، ج 2، ص 69.
161) سوره مائده، آیه 116.
162) سوره اسراء، آیه 23.
163) سوره قریش، آیه 3 و 4.
164) بحارالانوار، ج16، ص 151.
165) بحارالانوار، ج16 ، ص 225.
166) سننالنبى، ص 152.
167) بحارالانوار، ج43، ص 344.
168) بحارالانوار، ج71 ، ص157.
169) بحارالانوار، ج71، ص76.
170) بحارالانوار، ج 75 ، ص374.
171) غررالحکم.
172) سوره تحریم، آیه 11.
173) سوره احزاب، آیه 21.
174) سوره بقره، آیه 168.
175) سوره روم، آیه 39.
176) سوره نساء، آیه 161.
177) سوره آل عمران، آیه 130.
178) سوره بقره، آیه 279.
179) سوره انعام، آیه 76.
180) سوره انعام، آیه 77.
181) سوره انعام، آیه 78.
182) سوره نحل، آیه 125.
183) سوره حجرات، آیه 12.
184) سوره نور، آیه 31.
185) سوره احزاب، آیه 32.
186) سوره توبه، آیه 12.
187) سوره حج، آیه 40.
188) مستدرک، ج 8، ص 395.
189) سوره عنکبوت، آیه 45.
190) سوره بقره، آیه 35.
191) مستدرک، ج 8، ص122.
192) بحارالانوار، ج 76، ص 102.
193) سوره ذاریات، آیه 18.
194) سوره انعام، آیه 68.
195) وسائلالشیعه، ج11، ص 503 .
196) وسائلالشیعه، ج11، ص 413.
منبرچهاردهم : عوامل نپذیرفتن امرونهی
آیه: سوره بقره آیه 256 : { لَا إِکْرَاهَ فىِ الدِّینِ قَد تَّبَینََ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمَِیعٌ عَلِیم }در دین، هیچ اکراه و اجبارى نیست [کسى حق ندارد کسى را از روى اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسى باید آزادانه با به کارگیرى عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهى [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گرى است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است و خدا شنوا و داناست.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: لَعَنَ اللّه ُ اَلاْمِرینَ بِالْمَعْرُوفِ التّارِکینَ لَهُ وَ النـّاهینَ عَنْ المُنْـکْرِ الْعـامِلینَ بِـهِ. حضرت على علیه السلام مى فرمودند: کسانى که مردم را به کارهاى نیک امر مى کنند و خود آن را انجام نمى دهند و کسانى که مردم را از کارهاى زشت باز مى دارند اما خود مرتکب آن مى شوند مورد لعن و نفرین الهى هستند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: عوامل نپذیرفتن امرونهی:
الف: عوامل درونى
1- جهل:کودکانى که از والدین خود اطاعت نمى کنند، به خاطر آن است که اسرار کلام والدین را نمىفهمند. انبیا به مردم منحرف مىگفتند: ((شما جاهلید وگرنه در برابر ما این همه سرسختى نشان نمىدادید)).(83)
2- تعصّب: تعصّب، زمانى مفید و مثبت است که پافشارى بر اهداف و آرمانهاى مقدس و مستدل باشد، ولى اکثر تعصبات، ریشه ملى و قومى و حزبى و نژادى و شغلى و ... دارد و بر پایه موهومات و رسومات و پندارهاى فردى و اجتماعى است. تعصب، دودى است که جلو دید چشم را مىگیرد و فرد هیچ حقیقتى جز راه و رسم خود نمىپذیرد. خداوند مىفرماید: اگر ما این کتاب را بر غیر عرب نازل مىکردیم، عربها به خاطر تعصب نابجا تسلیم نمىشدند.(84)
3- تکبر: سرچشمه تکبر، سن و علم و مال و شکل و قبیله و مقام و حزب و فرزند و امثال آنهاست. شخصى به محضر امام آمد و گفت: ((من از لباس فاخر و منزل و مرکب خوب استفاده مىکنم، آیا این نشانه تکبر است))؟ حضرت فرمود: ((نشانه تکبّر آن است که حرف حق را نپذیرى)).(85) آرى چه بسیارند فقراى متکبّر و اغنیاى پذیرنده.
4- لقمه حرام: امام حسین (علیه السّلام) روز عاشورا به لشگریان یزید فرمود: ((دلیل آنکه امر به معروف و نهى از منکر در شما اثر نمىکند آن است که شکمهاى شما از حرام پر شده است)).(86)
ب: عوامل بیرونى
1- تبلیغات سوء: یکى از شیوههاى مخالفان آن است که شخصیت پاکان و صالحان را در جامعه مخدوش کنند تا امر و نهى آنها بى اثر شود. تبلیغات سوء کار را به جایى مىرساند که مردم، انبیا را مجنون و ساحر؛ یوسف(علیه السّلام) را متهم؛ حضرت على (علیه السّلام) را واجب القتل؛ امام حسین(علیه السّلام) را شورشى؛ و خدمت به یزید را عبادت دانستند.
2- تعارضات تربیتى: تعارض میان مدرسه و منزل در مسائل دینى و تربیتى باعث مىشود تا فرزند دچار سردرگمى شود. در مدرسه با نماز آشنا مىشود امّا در خانه والدینش نماز نمىخوانند.
تعارض میان سفارش به صرفهجویى در سخن و اسراف در عمل، اعتقاد شنونده را نسبت به گوینده کم مىکند .
3- طاغوتها:در قرآن، بارها جمله ((یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّه)) به کار رفته است. افرادى که مانع راه خدا مىشوند معمولاً طاغوتها هستند، البتّه سرمایه داران دنیا طلب ویا دوستان فاسد یا والدین و همسر و استاد و مشاوران ناباب نیز مصداق این آیه مىباشند.
4- مشکلات اقتصادى: قرآن در دعوت مردم به عبادت، مىفرماید: ((فَلْیَعبدوا رَبَّ هذا الْبَیت الَّذِى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِن خَوْف))(87)؛ ((مردم باید بنده خدا باشند؛ او آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.)) در اینجا، خداوند تأمین نیازهاى اولیه مردم را زمینه دعوت آنان به عبادت قرار داده است.
83) سوره اعراف، آیه 64 ؛ انعام، 111 ؛ هود، 29 ؛ زمر، 64 و احقاف، 23.
84) سوره شعراء، آیه 198 و 199.
85) کافى، ج2، ص311.
86) بحارالانوار، ج 45، ص 8.
87) سوره قریش، آیه 3 و 4
منبرپانزدهم : اصل تأثیردر امر به معروف و نهى از منکر
آیه: سوره عنکبوت آیه 69 : { وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنهَْدِیَنهَُّمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین } و کسانى که براى [به دست آوردن خشنودى] ما [با جان و مال] کوشیدند، بی تردید آنان را به راههاى خود [راه رشد، سعادت، کمال، کرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمایى می کنیم و یقیناً خدا با نیکوکاران است.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: مَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْروُفاً وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً قـُلِبَ فَجـُعِلَ اَعْـلاهُ اَسْفـَلَهُ. حضرت على علیه السلام فرمودند: کسى که قلباً موافق کار نیک نباشد و از کار بد منضجر نباشد انسان وارونه اى است که بجاى آنکه عقل بر او حاکم باشد هوى وهوس بر او حاکم است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: اصل تأثیردر امر به معروف و نهى از منکر:
امر به معروف و نهى از منکر، براى تأثیر است؛ یعنى ببینیم که خلافکار از چه طریقى از کردار خود دست برمىدارد، از همان راه وارد شویم. آنچه اسلام از ما خواسته، منع از منکرات و سفارش به معروفهاست؛ ولى شیوه انجام آن تعبدى نیست؛ یعنى اینکه به چه نحو باشد؟ در چه زمان باشد؟ با چه وسیله باشد؟ از طرف چه کسى باشد؟ به چه شکل باشد؟ تعبّدى نیست. اسلام، اینها را به عقل واگذار کرده تا بهترین و سریعترین راه را براى تأثیر پیدا کند. بزرگان، شرط وجوب امر به معروف را احتمال تأثیر دانستهاند. یعنى اگر بدانید که اثر نمىکند، بر شما واجب نیست.
ما ضمن پذیرش این اصل کلى، به چند نکته اشاره مى کنیم:
1- ممکن است سخن ما فعلاً اثر نکند؛ ولى بعداً اثر کند و به مرور زمان موجب بیدارى و هوشیارى شود. امام حسین (علیه السّلام) فرمود: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منکر به کربلا مىروم. گرچه آن زمان، امام شهید شد و یزید و لشکرش تحت تأثیر قرار نگرفتند؛ ولى به مرور، ناحق بودن بنىامیه و مظلومیت اهل بیت پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) براى مردم روشن شد.
2- فضاسازى یک ارزش است؛ براى مثال، هر کسى که به تنهایى مشغول نماز مى شود، مستحب است اذان بگوید و در اذان، ((حىّ على الصلوة)) سردهد. گفتن این جمله یک ارزش است؛ هر چند شنوندهاى وجود نداشته باشد تا براى برپایى نماز بشتابد.
3- با نهى از منکر لذت گناه را از کام گناهکار مىگیریم و نمى گذاریم که او با خیال راحت گناه کند.
4- عذر براى ما و اتمام حجت بر گناهکار؛ قرآن مىفرماید: گفتن حقّ، مایه اتمام حجّت بر گنهکار است تا نگوید: کسى به من تذکر نداد و عذرى است براى مؤمن تا به او گفته نشود: چرا فریاد نزدى. ((عذراً او نذراً))(26) آرى، احتمال اثر شرط وجوب است؛ یعنى اگر احتمال اثر نمىدهى، واجب نیست؛ نه آنکه ممنوع باشد.
احیاى سرمایههاى درونى براى پذیرش:
1- ایمان به خدا:بهترین وسیله براى پذیرش امر به معروف و نهى از منکر، تحکیم عقیده به مبدأ و معاد است. براى مثال، به کسى که وارد منزلى مىشود، زمانى مىتوان گفت: این کار را بکن و این کار را نکن! که عقیده داشته باشد: منزل صاحبى دارد، حسابى در کار است و کارهاى او در منزل زیر نظر است. البتّه بعضى افراد ایمان دارند، ولى فراموشکارند؛ لذا هم ایمان لازم است و هم توجه. قرآن درباره بعضى مىفرماید: خدا را فراموش مىکنند(27) و یا قیامت را به فراموشى مىسپارند.(28) کسى که خدا را ناظر(29) و فرشتگانِ او را مأمور ثبت و ضبط کار خود بداند(30) و توجّه داشته باشد که در روز قیامت خداوند پرونده اعمال انسان را جلو روى او خواهد گذاشت(31) واو باید پاسخگوى همه کارها، بلکه افکار ونیّات خود باشد، چنین فردى دست به گناه نمىزند.
2- تشکر از خداوند:حضرت على (علیه السّلام) مىفرماید: حتى اگر خداوند براى گناه، کیفر دوزخ قرار نمىداد، لازم بود که انسان به خاطر تشکّر از آن همه الطاف او، از گناه و مخالفتش دورى کند.(32)
3- توجّه به نظارت اولیاى خدا:در اصول کافى، روایات متعددى نقل شده است مبنى بر اینکه : در هر هفته، اعمال انسان به امام زمان(علیه السّلام) و پیامبر اکرم(صلّى الله علیه و آله و سلّم) عرضه مىشود و آن بزرگواران را خشنود یا ناراحت مىکند.
4- توجه به آثار شوم گناه: قرآن مىفرماید: ((ما اَصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ اَیدیکُم))(33) هر مصیبت که به شما مىرسد، به خاطر عملکرد خودتان است.
آشنایى با تاریخ و زندگى اقوام گذشته که اهل منکر بودند، انسان را به دورى از منکرات مىکشاند.
در قرآن کریم دهها آیه در این زمینه آمده است:
((فَاَهلَکناهُم بِذُنُوبِهِم))(34) ما فلان قوم را بهخاطر گناهانش هلاک کردیم.
((فَاَهلِکُوا بِالّطاغِیَة))(35) طغیان مردم سبب نابودى آنان است.
((وَ مِنهُم مَن اَغرَقنا)(36) قومى را در آب غرق کردیم.
((فَاَخَذَتْهُم صاعِقَةَ العَذاب))(37) گروهى را با صاعقه نابود کردیم.
((بِریحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَة))(38) جمعى را با باد سرد کننده هلاک کردیم.
((جَعَلنا عالِیَها سافِلَها))(39) شهر قومى را زیر و رو کردیم.
آشنایى با این هشدارها، یکى از عوامل دست برداشتن از منکرات و کفر و طغیان است. تمام آیاتى که سفارش به سیر در زمین و نگاه همراه عبرت کرده و تمام آیاتى که ما را به مطالعه عاقبت کار نیکوکاران یا فاسدان دعوت کرده، به همین منظور است.
5 - توجّه به برکات معروف: آشنایى با منافع و آثار خوبىها، انسان را براى انجام معروف آماده مىسازد. امام رضا (علیه السّلام) مىفرماید: اگر مردم زیبایىهاى سخنان ما را بدانند، حتماً پیرو ما مىشوند.(40)
امام صادق (علیه السّلام) مىفرماید: خداوند متعال به موسى وحى کرد: من به خاطر تلاش پدران به فرزندان لطف مىکنم. اگر پدران نیکوکار باشند، به فرزندانشان خیر و برکت مىرسد؛ اما اگر شرور باشند، به فرزندانشان شر مىرسد.(41)
آرى، کار خیر یا شر در همین دنیا نیز بىپاسخ نمىماند. این جهان کوه است و فعل ما ندا/سوى ما آید صداها را ندا/از مکافات عمل غافل مشو/گندم از گندم بروید جو ز جو/
نمونه برکات:
- احسان به مردم، سبب احسان خداوند و مردم به ما مىشود.(42)
- صدقه دفع بلا مىکند.(43)
- حج، انسان را از فقیر شدن بیمه مىکند.(44)
- زکات، مال را بیمه مىکند.(45)
- عفو مردم، کلید عفو الهى است.(46)
- صله رحم، عمر را طولانى مىکند.(47)
- نماز، انسان را از فحشا و منکر باز مىدارد.(48)
- کارهاى نیکو، گناهان را از بین مىبرد.(49)
- عقیقه، وسیله بیمه کردن نوزاد از خطرات است.
- استعاذه و دعا، ما را از خطرات نجات مىدهد.(50)
- روزه، وسیله سلامتى است.(51)
- قناعت، کلید عزّت است.(52)
- زهد، رمز رحمت است.(53)
- یاد خدا، تنها وسیله آرامش است.(54)
آرى، براى گسترش و احیاى معروفها باید مردم را با آثار وبرکات دنیوى و اجر اخروى آنها آشنا کنیم.
25) سوره فصّلت، آیه 33.
26) سوره مرسلات، آیه 6.
27) سوره حشر، آیه 19.
28) سوره ص، آیه 26.
29) سوره علق، آیه 14.
30) سوره زخرف، آیه 80.
31) سوره کهف، آیه 49.
32) نهجالبلاغه، حکمت 282.
33) سوره شورى، آیه 30.
34) سوره انعام، آیه 6.
35) سوره حاقّه، آیه 5.
36) سوره عنکبوت، آیه 40.
37) سوره فصّلت، آیه 17.
38) سوره حاقّه، آیه 6.
39) سوره هود، آیه 82.
40) وسائلالشیعه، ج18، ص65.
41) بحارالانوار، ج13، ص 296.
42) سوره اسراء، آیه 7.
43) غررالحکم.
44) نهجالبلاغه، خطبه 110.
45) بحارالانوار، ج 10، ص 99.
46) سوره نور، آیه 22.
47) غررالحکم.
48) سوره عنکبوت، آیه 45.
49) سوره هود، آیه 114.
50) غررالحکم.
51) بحارالانوار، ج 62، ص67.
52) غررالحکم.
53). همان .
54) سوره رعد، آیه 28.
منبر شانزدهم : انواع معروفها در قرآن-مصداق شناسی
آیه: سوره فاطر آیه 4 : { وَ إِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور } اگر تو را تکذیب کرده اند، پیامبرانى را هم که پیش از تو بوده اند تکذیب کرده اند و همه کارها به خدا بازگردانده شود.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: اِئْـتَمِرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ أْمـُرُوا بِهِ وَ تَناهَوْا عَنْ المُنْکَرِ وَ انْهَوْا عَنْهُ. على علیه السلام فرمودند: پذیراى معـروف باشید و به آن نـیز دسـتور بدهید و بپذیرید نهى از منکر را و خود نیز از آن نهى کنید.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: انواع معروفها در قرآن-مصداق شناسی:
براى آمر به معروف و ناهى از منکر لازم است ابتدا معروفها و منکرها را بشناسد تا کار او براساس آگاهى و شناخت باشد.
در این بخش، انواع معروفهاى فردى و اجتماعى را که قرآن بر آنها تاکید داشته و دعوت دیگران به انجام آن را لازم شمرده، خلاصهوار مطرح مىکنیم.
1-اقامه نماز:اولین معروفى که قرآن به آن سفارش فرموده و آن را نشانه ایمان به خدا مىشمرد، نماز است.
چنانکه در آغاز سوره بقره مىفرماید: ((الّذین یؤمنون بالغَیب و یقیمون الصّلوة))، پرهیزکاران به غیب ایمان دارند و نماز بر پا مىدارند. نه فقط در اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، نماز جایگاه ویژهاى دارد. خداوند حضرت موسى را به انجام این معروف بزرگ فرمان مىدهد و مىفرماید: ((اقم الصلوة لذکرى))(197) اى موسى! نماز را به پاىدار تا یاد من در تو زنده شود. قرآن نیز پیامبر اسلام را مأمور مىکند تا خانوادهاش را به نماز دعوت کند: ((و امر اهلک بالصلوة))(198) هر مسلمانى نیز وظیفه دارد علاوه بر آنکه خود نماز مىخواند، دیگران را نیز به نماز سفارش کند، دوستان، همکاران، فرزندان و همسر خود را.
2-رسیدگى به محرومان:دستورات اسلام، به نماز و روزه و قرآن و دعا و دیگر وظایف فردى محدود نمىشود، بلکه بخش عمدهاى از دستورات دین، مربوط به جامعه و مسائل اقتصادى، سیاسى و فرهنگى آن است که یک مؤمن باید ابتدا این معروفهاى مورد نظر دین را بشناسد، تا هم خود عمل کند و هم دیگران را به آن دعوت کند. از مهمترین دستورات اجتماعى اسلام، رسیدگى به محرومان و نیازمندان در همه ابعاد زندگى است.خمس و زکات دو واجب مالى است که هر مؤمنى را ملزم مىکند بخشى از درآمد خود را صرف نیازهاى جامعه و نیازمندان کند. در تمام قرآن، هر جا نامى از نماز آمده، زکات نیز ذکر شده است تا مؤمنان گمان نکنند با اداى نماز تکلیفشان تمام مىشود. ((یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة))(199)حتى اگر کسى خود توان کمک به نیازمندان را ندارد باید دیگران را به این کار تشویق و تحریص کند و این خود یک وظیفه است. قرآن از زبان اهل دوزخ چنین بیان مىکند که مىگویند: ((و لا یحضّ على طعام المسکین))(200) ما دیگران را به اطعام مستمندان تشویق نمىکردیم.
3-احسان و نیکوکارى:نه فقط نسبت به محرومان جامعه، بلکه نسبت به همه افراد جامعه باید انسان روحیه احسان و نیکوکارى داشته باشد. مورد واجب آن، احسان به والدین است که قرآن مىفرماید: ((و بالوالدین احسانا))(201) لذا خدمت به پدر و مادر و نیکى به آنها در هر شرایطى لازم است، چه مؤمن باشند و چه کافر، چه محتاج باشند و چه نباشند.در مورد دیگر افراد جامعه نیز اسلام سفارشهاى متعددى کرده که همه نشانه توجه اسلام به روحیه تعاون و همکارى در میان افراد جامعه است. از جمله این دستورات، وام دادن به یکدیگر است که خداوند خود را گیرنده وام معرفى کرده تا وام دهنده احساس کند به خدا وام مىدهد و بر این کار تشویق شود. ((من ذا الذى یقرض الله قرضاً حسناً))(202)
4-اصلاح ذات البین:افراد جامعه در مقابل اختلافها و نزاعهایى که میان برخى مردم وجود دارد مسئولیت دارند و باید میان آنها را اصلاح کنند و آشتى دهند. خداوند مؤمنان را به این امر سفارش نموده و مىفرماید: ((و اصلحوا ذات بینکم))(203) البته قرآن براى پیشگیرى از بروز چنین اختلافهایى همواره مؤمنان را به عفو و گذشت از یکدیگر سفارش نموده و مىفرماید: شما که مىخواهید خداوند از شما بگذرد، چرا خودتان از یکدیگر نمىگذرید. ((و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون أن یغفر اللّه لکم))(204) بنابراین هر یک وظیفه داریم با گذشت از خطاى یکدیگر، صلح و صفا را در جامعه حاکم سازیم و اگر در میان دیگران نیز کینه و کدورتى وجود دارد نسبت به رفع آن اقدام کنیم.
5-عدالت ورزى:جامعه اسلامى بر قسط و عدل بنا مىگردد و مهمترین شرط حاکم اسلامى، عدالتورزى است. مؤمنان نیز باید به عدالت رفتار کنند و با یکدیگر برخورد عادلانه داشته باشند. نه فقط به دیگران ظلم نکنند، بلکه زیر بار ظلم هم نروند. ((لا تَظلمون و لا تُظلمون))(205)خداوند همواره مؤمنان را به این معروف بزرگ سفارش کرده و مىفرماید: ((ان الله یأمر بالعدل و الاحسان))(206) و پیامبر را نیز مأمور ساخته تا این فرمان الهى را به گوش مردم برساند: ((قل أمر ربى بالقسط))(207)
6-ازدواج و تشکیل خانواده:انسان نیاز به انس و محبت دارد و این نیاز طبیعى در بستر خانواده به صورت سالم و کامل برآورده مىشود. لذا اسلام آحاد جامعه را مأمور ساخته تا نسبت به ازدواج دختران و پسران جوان اقدام نموده و آنان را به عقد یکدیگر در آورند. نه فقط پدر و مادر، بلکه مسئولان جامعه نیز در این امر مسئولیت دارند و هر کس بتواند قدمى در این راه بردارد باید اقدام کند. ((وأنکحوا الأیامى منکم و الصالحین من عبادکم))(208)ازدواج، معروفى است که پیامبر همواره مردم را به آن سفارش کرده و آن را بیمه انسان از بسیارى گناهان دانسته است. طبیعى است که امر به این معروف بزرگ، تنها سفارش زبانى به ازدواج نیست، بلکه باید گامهایى عملى براى این امر برداشت.
7-حیا و عفت:قرآن از یکسو با تشویق جوانان به ازدواج، زمینه بسیارى از گناهان را در جامعه از بین مىبرد و از سوى دیگر پیامبرش را مأمور مىسازد تا به دختران و همسران خود و زنان مؤمن، سفاش کند با ناز و کرشمه سخن نگویند، با حیا راه بروند و پاى بر زمین نکوبند، مواضع زینت خود را براى مردان نامحرم آشکار نسازند و از مختلط شدن با مردان بپرهیزند. ((یا ایها النبى قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین...))(209) همچنین مردان مؤمن را فرمان مىدهد که نگاه خود را به زنان نامحرم کوتاه کنند و از چشم چرانى بپرهیزند. ((قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم))(210) آرى، در جامعه اسلامى به همان میزان که به زنان باید گفت حجاب خود را حفظ کنید، باید به مردان گفت چشمان خود را کنترل کنید.
8-صبر و استقامت:انسان در انجام تکالیف خود، گاهى دچار تنبلى و سستى مىشود. یکى از وظایف مؤمن آن است که همواره دیگران را به صبر و پایدارى در انجام وظایف دینى سفارش کند تا این تذکرات موجب شود فرد از کوتاهى بپرهیزد. چنانکه در سوره والعصر، سفارش به صبر از ویژگىهاى مؤمنان شمرده شده است. ((و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر))(211) البته صبر در برابر مصیبتهایى که به انسان مىرسد و یا صبر در برابر معصیتهایى که انسان مىتواند مرتکب شود، از دیگر مصادیق صبر است که در قرآن و روایات، سفارش دیگران به صبر در این موارد نیز مطرح شده است.
9-احیاى مراکز دینى:در فرهنگ اسلامى حتى عبادت و نیایش نیز به صورت جمعى صورت مىگیرد و مسلمانان سفارش شدهاند که نمازهاى خود را به جماعت و در مسجد بجاى آورند. هر هفته روزهاى جمعه به نماز جمعه بروند، در پایان یک ماه روزهدارى، نماز عید فطر را به جماعت باشکوه برگزار کنند. زیارت خانه خدا را همراه با دیگر مسلمانان از دیگر نقاط جهان در ایام حج بجا آورند و در یک کلمه در هر محله و منطقهاى، مکانى به نام خدا وبراى او احداث کنند تا مؤمنان در آنجا گردهم آیند و زمینههاى الفت و محبت و همکارى میان آنها فراهم شود. لذا قرآن از یک سو به احداث و احیاى مساجد سفارش نموده و از سوى دیگر از مؤمنان خواسته با بهترین لباس و به بهترین شکل در مراسم نماز جماعت حضور یابند. در زمان رسول خدا و جانشینان پس از ایشان، مسجد، مرکز مشورت با مردم، اعزام نیرو براى جهاد با دشمنان، قضاوت میان مردم، رسیدگى به محرومان و حتى محل خواندن خطبه عقد ازدواج بوده است. طبیعى است احیاى این معروفها، به تذکر و توصیه و سفارش مؤمنان به یکدیگر نیاز دارد تا هر کس به هر مقدار که مىتواند در جهت این امر بزرگ اقدام نماید.
10-وحدت و اطاعت:حفظ و بقاى یک جامعه، نیازمند وحدت و یکدلى افراد آن جامعه است. تفرقه و تشتّت ،یک جامعه را از درون مىپاشد و ناأمنى و ناآرامى را بدنبال دارد. لذا قرآن همواره مؤمنان را به وحدت سفارش کرده و مىفرماید: ((واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا))(212) به ریسمان محکم الهى چنگ زنید و دچار تفرقه نشوید. البته وحدت باید بر پایه اطاعت از خدا، رسول خدا و حاکمان برگزیده خدا باشد و گرنه کافران نیز بر باطل خود اتحاد و اتفاق دارند. قرآن در این زمینه مىفرماید: ((اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم))(213) هر یک از مؤمنان موظف است رابطه اخوّت و برادرى را که خداوند میان مؤمنان برقرار نموده و فرموده ((انّما المؤمنون اخوة))(214) حفظ کرده و دیگر افراد جامعه را نیز به این معروف مهم اجتماعى دعوت کند تا جامعه دچار تفرقه نشود.
196) سوره بقره، آیه 3.
197) سوره طه، آیه 14.
198) سوره طه، آیه 132.
199) سوره توبه، آیه 71.
200) سوره حاقّه، آیه 34.
201) سوره بقره، آیه 83.
202) سوره بقره، آیه 245.
203) سوره انفال، آیه 1.
204) سوره نور، آیه 22.
205) سوره بقره، آیه 279.
206) سوره نحل، آیه 90.
207) سوره اعراف، آیه 29.
208) سوره نور، آیه 32.
209) سوره احزاب، آیه 59.
210) سوره نور، آیه 30.
211) سوره عصر، آیه 3.
212) سوره آلعمران، آیه 103.
213) سوره نساء، آیه 59.
214) سوره حجرات، آیه 10.
منبر هفدهم : آثاروبرکات امربه معروف-آثارترک امربه معروف
آیه: سوره رعد آیه 32 : { وَ لَقَدِ اسْتهُْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ثمَُّ أَخَذْتهُُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَاب } پیامبرانى هم که پیش از تو بودند به استهزا گرفته شدند. من به کافران مهلت دادم، آن گاه همه را فرو گرفتم و آن عقوبت من چه سخت بود.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: اِذا رَأى اَحـَدُکـُمْ المـُنـْـکَر وَ لَمْ یَسْتَطِعْ اَنْ یُنـْکِرَهُ بِیَدِهِ وَ لِسانِهِ وَ اَنْکَرَهُ بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ اللّه ُ صِدْقَ ذلِکَ مِنْهُ فـَقـَدْ أَنـْـکَـرَهُ. على علیه السلام فرمودند: هرگاه یکى از شما کارزشت و ناپسندى را مشاهده کرد وتوان آنکه با دست و زبان از آن جلوگیرى کند ندارد اما با دل خود آن را انکار کند و خداوند از نیّت صادقانه او آگاه باشد، آن کار ناپسند را به حقیقت انکار کرده است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آثاروبرکات امربه معروف-آثارترک امربه معروف:
آثار و برکات امربه معروف:
الف: برکات معنوى
1- اصلاح خود انسان: حضرت على (علیه السّلام) به فرزندش فرمود: امر به معروف کن تا اهل معروف باشى.(16) همان گونه که هرکس لباس مىشوید، دست خودش نیز پاک مىشود.
2- شرکت در پاداش نیکىها: در روایات متعدد مىخوانیم: هر کس مردم را به کار خیر راهنمائى و سفارش کند، در پاداش آنان شریک است، بدون آنکه از اجر عامل کاسته شود. چنانکه هر کس دیگرى را به کار خلاف و انحراف دعوت کند، در کیفر او شریک است.(17)
3- نجات از قهر خدا: امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: هر کس منکر و خلافى را دید و قلباً از آن ناراحت شد، همانا از قهر خدا نجات پیدا کرده و تن به سلامت برده است وهرکس با زبان از کار خلاف نهى کرد، به پاداش رسیده است.(18)
ب : برکات اقتصادى :قرآن مىفرماید: اگر مردم ایمان آورند و تقوا پیشه کنند (که یکى از مصادیق تقوى امر به معروف و نهى از منکر است) به طور قطع، برکاتى از آسمان و زمین بر آنان خواهیم گشود.(19) امام باقر (علیه السّلام) مىفرماید: با امر به معروف و نهى از منکر، کسبها حلال و زمینها آباد مىشود.(20) اگر در برابر کم فروشىها، گرانفروشىها، رباخوارىها و حیله و تزویرها همه افراد حساس باشند، بازار اصلاح مىشود. حضرت على(علیه السّلام) همواره با تازیانه وارد بازار مىشد و به کسانى که جنس خود را در سایه مىفروختند تا عیب آن مخفى بماند و یا جنس بهتر را روى دیگر اجناس و نوع نامرغوب را در زیر مىنهادند، هشدار مىداد. رسول اکرم(صلّى الله علیه و آله و سلّم) به ابن مسعود فرمود: با گناهکاران معامله نکنید! اگر مسلمانان به همین جمله عمل کنند، یعنى تجار خلافکار را بایکوت و همه بر ضد آنان اعتصاب کنند، او مجبور است خود و تجارتش را اصلاح کند.
ج : برکات اجتماعى:قرآن، جامعهاى را رستگار مىداند که امر به معروف و نهى از منکر در آن زنده باشد.(21) صالحانى را که ما در هر نماز با جمله ((السلام علینا و على عباد الله الصالحین)) بر آنان درود مىفرستیم، کسانى هستند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند.(22) اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، بتدریج اشرار حاکم خواهند شد و کار به جایى خواهد رسید که خوبان هر چه فریاد زنند، پاسخى نشنوند.(23) امام صادق(علیه السّلام) به یکى از یاران خود فرمود: اگر شما دور بنى عباس را نمىگرفتید، آنها ما را خانه نشین نمى کردند. سکوت شما ما را خانه نشین کرد.(24) اگر امروز همه کشورهاى اسلامى بر سر اسرائیل غاصب فریاد زنند، او مناطق تحت اشغال خود را به اعراب پس مىدهد.
16) نهج البلاغه، نامه 31.
17) وسائلالشیعه، ج 11ص 398.
18) وسائلالشیعه، ج11، ص 405.
19) سوره اعراف، آیه 96.
20) تفسیر نمونه، ج 3، ص 38.
21) سوره آلعمران، آیه 104.
22) سوره آلعمران، آیه 114.
23) تهذیب، ج 6 ، ص 176.
24) وسائلالشیعه، ج 12، ص 144.
آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر:
الف:جامعه ساکت مرده است:قرآن مىفرماید: ((وَ لَکُم فِى الْقَصاصِ حَیاةٌ))(55) اگر قاتل را به قصاص رساندید، زندهاید.در حدیث مىخوانیم: کسى که در برابر خوبىها و بدىها بىتفاوت است، مردهاى است که در میان زندهها نفس مىکشد.(56)سکوت در برابر گناه نتیجهاى جز خسارت ندارد. براساس سوره عصر، حتى کسانى که اهل ایمان و عمل صالحاند ولى ساکت باشند و دیگران را به حق و صبر سفارش نکنند، در خسارتاند.
در قرآن مىخوانیم: اگر گروهى از مردم جلو فتنه و فساد دیگران را نگیرند، همه زمین به فساد کشیده مىشود.(57)در حدیث آمده است: اگر گناه مخفیانه انجام شود، خطرى براى همه مردم ندارد؛ ولى اگر گناه آشکارا انجام شود و مردم قدرت برخورد داشته باشند، ولى ساکت بمانند، خداوند همه را مورد قهر و عذاب خود قرار مىدهد.(58) چنانکه در قرآن مىفرماید: از فتنههایى که آتشِ آن همه را مىسوزاند، بترسید!(59)بر اساس روایات: اگر مردم امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، اشرار بر آنان مسلط خواهند شد و دعاها و نالهها دیگر اثر نخواهد داشت.(60)گاهى سکوت در برابر گناه، نشانه رضایت است که در این صورت بر اساس آیات و روایات، این گونه افراد شریک گناهکار حساب مىشوند.خداوند به یهودیان زمان پیامبر خطاب مىکند که : ((چرا شما انبیاى پیشین را کشتید؟)) در حالى که نیاکان آنان پیامبران را کشته بودند، ولى چون نسل آنها به کار پدران خود راضى بودند، خداوند، فرزندان را به کردار پدران مورد عتاب و انتقاد قرار مىدهد.(61)با اینکه قاتل حضرت على(علیه السّلام) یک نفر به نام ابن ملجم بود، ولى در شب نوزدهم ماه رمضان سفارش کردهاند که صد مرتبه بگویید: ((اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین)) خدایا! قاتلان على را لعنت کن! زیرا بسیارى دیگر نیز به این کار راضى بودند.
سیماى افراد ساکت در قیامت:
در حدیث مىخوانیم: پیامبر اکرم(صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ((به خدایى که جانم در دست اوست، از امت من گروهى از قبر برمى خیزند؛ در حالى که در قیافه بوزینه و خوک هستند. این قیافه ها به خاطر آن است که آنان قدرت بر نهى از منکر داشته، ولى با گناهکاران سازش کردند)).(62)
کسانى که سکوت را شکستند!ابن سکیت از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادىعلیهم السلام و در عین حال معلم فرزندان متوکل، خلیفه عباسى بود. روزى متوکل از او پرسید : ((فرزندان من بهترند یا حسن و حسین، دو فرزند على بن ابیطالب)) او سکوت چندین ساله را شکست و گفت : ((قنبر غلام على از تو و فرزندانت بهتر است، تا چه رسد به حسن و حسین!)) متوکل که هرگز توقع شنیدن چنین سخنى را نداشت، به شدت عصبانى شد و دستور قتل او را صادر کرد.(63)
توجیهات بهانهجویان:
1- گناه دیگران، به ما کارى ندارد:بعضى مىگویند: ((عیسى به دین خود، موسى به دین خود))، ((من و گناهکار را که در یک قبر نمىگذارند))، لذا در برابر باطل ساکت مىمانند، در حالى که جرم در جامعه قابل سرایت است. یک نفر سیگارى هواى محیط را آلوده مىکند. دروغ نیز جوّ بى اعتمادى را بر جامعه حاکم مىکند.گناه در جامعه مثل سوراخ کردن کشتى است، همین که آب وارد شد، همه را غرق خواهد کرد.
2- مانع آزادى مردم است:بعضى مىگویند: امر به معروف و نهى از منکر، نوعى دخالت در امور شخصى مردم و سلب آزادى از آنان است، در حالى که معناى آزادى آن نیست که هر کس هر کارى انجام دهد؛ زیرا این نه با عقل سازگار است و نه هیچ فرد و جامعه و رژیمى به آن تن مىدهد.آزادى در چهارچوب قانون و عقل و فطرت معنا دارد؛ وگرنه مىشود هرج و مرج و بى بند و بارى.در زندگى اجتماعى، آزادى باید بر اساس سلامت جامعه و مقررات فراگیر معنا شود. فرمان پلیس در مورد حرکت یا توقف اتومبیلها براى اصلاح امر ترافیک، در همه جاى دنیا پذیرفته شده است و کسى آن را مخالف آزادى نمىداند، در حالى که کار پلیس نوعى امر به معروف یا نهى از منکرِ عملى است.
3- حیا و خجالت:گاهى فرد خجالت مىکشد و حیا مىکند از اینکه تذکر دهد و جلوى منکرى را بگیرد. این نوع حیا در روایات اسلامى مورد انتقاد است و باید این صفت را از خود دور کرد.
4- ترس:برخى افراد مىترسند که مشترى و خریدار آنان کم شود؛ یا دوستانشان را از دست بدهند؛ یا به حرفشان اعتنایى نشود؛ یا مورد تهدید قرار گیرند و یا مردم از کار آنان انتقاد کنند. در حالى که در روایات متعدد آمده است: ((امر به معروف و نهى از منکر کنید و نترسید؛ زیرا نه رزق شما قطع، و نه مرگ شما نزدیک مىشود)).(64)
5 - با یک گل بهار نمىشود: گاهى سکوت دیگران، انسان را به سکوت وا مىدارد و مىگوید: من که به تنهایى نمىتوانم کارى بکنم، اگر همه بگویند، من هم مىگویم. در حالى که امر به معروف در آن فضاى مرگبار و ساکت، پاداش بیشترى دارد. در حدیث مىخوانیم: ((بهترین جهاد، کلمه حقى است که انسان در برابر فرد ستمگر بگوید))
6- انحراف فکرى:بعضى افراد مىگویند: اگر خدا مىخواست، خودش جلوى این افراد را مىگرفت و توبیخشان مىکرد، لابد خدا خواسته است که این کارها باشد. به ما چه ربطى دارد که مانع شویم؟این منطق نظیر آن است که بگوییم: اگر فلان کار خوب است، چرا خدا خودش انجام نمى دهد؛ اگر سیر کردن گرسنگان خوب است، خدا خودش به آنان روزى دهد؛ چرا ما خرج آنان را بپردازیم؟(65)گویا این افراد از اینکه خداوند مردم را مختار آفریده تا هر کس به انتخاب خودش عمل کند و آزمایش خودش را پس بدهد، غافلند.
7- توقع نابجا:بعضى مىگویند: نگرانیم که به گفته ما عمل نشود. این توقع نابجا است؛ مگر مردم همه سخنان انبیا و امامان معصوم را گوش دادند؟رسول اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) به حضرت على (علیه السّلام) فرمود: ((به خدا سوگند که اگر حتى یک نفر توسط تو هدایت شود، براى تو از آنچه خورشید بر آن مىتابد، بهتر است)).(66)
8 - دیگران هستند: گروهى مىگویند: اگر لازم باشد، فلان شخصیت، یا مقام و یا فلان انجمن اسلامى و دیگران هستند. غافل از آنکه امر به معروف همچون نماز، وظیفه همه است و غفلت دیگران دلیلى بر توجیه غفلت ما نیست.
9- امروز بگویم، فردا چه مىشود؟ بعضى امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند و مىگویند : ((بر فرض ما امروز جلو فساد را گرفتیم. باز فردا فساد خواهد کرد.)) مثل آن که بگوییم : ((اگر امروز منزل و حیاط را تمیز کنیم، باز هفته دیگر کثیف خواهد شد.)) تکرار گناه فردا، دلیل بر سکوت امروز ما نیست.
10- ترک وظیفه به گمان خودسازى: فراریان جنگ تبوک به پیامبراکرم(صلّى الله علیه و آله و سلّم) مىگفتند: در سفر به تبوک و جنگ با سپاه روم، نگرانیم که چشممان به دختران آنان بیفتد و گناه کنیم، لذا به این سفر نمىآییم!
11- کار از کار گذشته: بعضى مىگویند: باید فکر اساسى کرد و کار از تذکّر وموعظه گذشته است. مانند آنکه تشنهاى را مىبیند و مىتواند با کمى آب او را از مرگ نجات دهد، ولى مىگوید: باید فکر آبرسانى سراسرى باشیم.
البته، فکر اساسى و تصمیم کلى حرف منطقى است، ولى این تفکر نباید بهانه ترک امر به معروف و نهى از منکرِ موردى شود.
بیان آثار شوم منکر:
اگر از اول جلو منکر گرفته نشود، پى در پى خطراتى را به دنبال خواهد داشت. حضرت على(علیه السّلام)، نفوذ تدریجى و گام به گام شیطان را اینگونه توصیف مىکند:
((فَباضَ))؛ اول شیطان در روح انسان تخمگذارى مىکند.
((وَ فَرَّخَ فى صُدُورهم))؛ بعد جوجهها از تخم بیرون مىآیند.
((و دَبَّ))؛ سپس در روح انسان به حرکت در مىآیند.
((و دَرَجَ فى حُجُورهم))؛ پس در دامن انسان به راه مىافتند.
((فَنَظَر بِاَعیُنِهم))؛ پس شیطان به واسطه چشم آنان مىنگرد و به جاى عین الله، عین الشیطان مىشوند.
((ونَطَقَ بِاَلْسِنَتِهم))؛ و حرف خود را با زبان آنان مىزند.
((فَرَکِبَ بهم الزَّلَل))؛ و به واسطه این افراد، سبب لغزش دیگران را فراهم مىکند.(67)
احتمال ضرر و خطر:
گرچه طبق قانون ((اهم و مهم)) باید در هر اقدامى محاسبه کرد و هر حرکتى را سنجیده انجام داد، ولى باید در انجام این دو وظیفه بزرگ، گاهى به استقبال خطر رفت. اگر قرآن در ستایش از افرادى مىفرماید : ((آنان از هیچ سرزنشى نمى هراسند))(68) به خاطر آن است که عمل به وظیفه، سرزنش دارد و باید آماده آن بود. آیاتى که در انتقاد از گروهى مىفرماید : ((خداوند سزاوارتر به ترسیدن است تا مردم))(69) به ما مىگوید: از مردم نترسید! و روایاتى که مىفرماید : ((بزرگترین جهاد، کلام حقى است که نزد حاکم ستمگرى زده شود))(70) و ((حق را بگویید گرچه بر علیه شما باشد))(71)؛ الهام بخش جرأت وجسارت در انجام تکلیف الهى است. بنابراین، روایاتى که مىگویند : ((امر به معروف زمانى است که انسان بر جان خود و دوستانش نترسد.))(72) مخصوص مواردى باشد که قانون اهم و مهم مطرح است؛ یعنى منکر در حدى نیست که ارزش فدا کردن جان را داشته باشد. اصلاً امر به معروف دردسر دارد و لذا لقمان به پسرش مىگوید : فرزندم! نماز به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر نما و در انجام این وظیفه بر آنچه به تو رسد، صبر و تحمل کن که این پشتکارى نیاز به صلابت و عزم و ارادهاى قوى دارد.(73)
حمایت از آمرین به معروف :
خلیفه سوم، دستور تبعید ابوذر، یار وفادار رسول خدا را به ربذه صادر کرد و گفت: هیچ کس نباید ابوذر را بدرقه کند! اما امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسینعلیهم السلام سکوت را شکسته و به حمایت از این آمر به معروف به پا خاستند و او را بدرقه کردند. به هنگام بدرقه، هر سه بزرگوار به ابوذر دلدارى دادند و سخنانى فرمودند. حضرت على(علیه السّلام) فرمود: ((اى اباذر! تو براى خدا غضب کردى و فریاد زدى. اینها از افشاگرى تو و از دست دادن حکومت ترسیدند؛ ولى تو هم از گناهِ سکوت ترسیدى و فریاد زدى. فرداى قیامت معلوم خواهد شد که برنده کیست.)) ابوذر در ربذه غریبانه و در حالى که سرش در دامن دخترش بود، جان سپرد.
اگر مشکلات پیش آمد، چه کنیم؟
از یک سو قرآن مىفرماید: ((خداوند براى شما آسانى خواسته است و نه سختى))(74) و از سوى دیگر، امر و نهى در برخى موارد موجب درگیرى و ضرر مىشود، پس چه باید کرد؟
پاسخ: اولاً خود قرآن فرموده است: ((در این راه، هر مشکلى به تو رسید، تحمل کن!)).(75)
ثانیاً : انبیا و اولیا در راه زنده کردن حق و محو باطل، آن همه سختى کشیدند. قرآن مىفرماید: ((حوادث تلخى که براى شما پیش مىآید، با وجود تلخى و نگرانى براى شما، برکاتى نیز دارد زیرا وسیلهاى براى توبه واستغفار شماست)).(76) بنابراین، باید بنگریم که هر کجا مسألهاى اهم بود، هر چیزى هرچه هم مهم باشد، فداى آن شود. براى مثال، حفظ اسلام مهمتر از جان امام حسین(علیه السّلام) است، لذا آن حضرت شهید مىشود تا اسلام زنده بماند.
آمران به معروف را دوست بداریم! یکى از انتقاداتى که انبیا به بعضى از مردم داشتند، این بود که: ((شما ناصحین را دوست ندارید؟)).(77) امام صادق (علیه السّلام) مىفرماید: ((بهترین دوستان من کسى است که عیوب مرا به عنوان هدیه به من تذکر دهد)).(78) امام سجاد (علیه السّلام) در دعاى مکارم الاخلاق چنین مىفرماید: ((پروردگارا! به من روحیه انتقاد پذیرى مرحمت فرما تا از کسانى که مرا ارشاد مىکنند، پیروى کنم)).(79) حضرت على (علیه السّلام) مىفرماید: ((از علامات سقوط و عقب گرد، مظنون شدن به کسانى است که براى ما دلسوزى مىکنند)).و فرمود: ((هر کس تو را موعظه کرد، او را به وحشت نینداز)).(80)این منافقان بودند که هرگاه مورد نهى از منکر قرار مىگرفتند، با غرور مىگفتند: در جامعه تنها ما مصلح هستیم.(81) و این کفار بودند که هرگاه انبیا آنان را ارشاد مىفرمودند، به جاى پذیرش مىگفتند : هدف انبیا فخر فروشى بر ماست!!(82) برادر و خواهر، اگر تذکرى به شما مىدهند، سرسختى نکن! تکبّر بود که شیطان را از درگاه خدا دور کرد.
55) سوره بقره، آیه 179.
56) تهذیبالحکام، ج6، ص181.
57) سوره بقره، آیه 251.
58) کنزالعمال، حدیث 5515 .
59) سوره انفال، آیه 25.
60) نهجالبلاغه، نامه 47.
61) سوره آل عمران، آیه 183.
62) کنزالعمّال، ج 3، ص 83.
63) مستدرک سفینه البحار، ج5، ص 80.
64) میزان الحکمه، ج 6، ص 263.
65) سوره یس، آیه 47.
66) بحارالانوار، ج32، ص447.
67) نهج البلاغه، خطبه 7.
68) سوره مائده، آیه 54.
69) سوره احزاب، آیه 37.
70) وسائلالشیعه، ج 11، ص 406.
71) غررالحکم.
72) بحارالانوار، ج 10، ص 228 و 357.
73) سوره لقمان، آیه 17.
74) سوره بقره، آیه 185.
75) سوره لقمان، آیه 17.
76) سوره انعام، آیه 42.
77) سوره اعراف، آیه 79.
78) بحارالانوار، ج 74، ص 282.
79) دعاى مکارم الاخلاق.
80) غررالحکم.
81) سوره بقره، آیه 11.
82) سوره مؤمنون، آیه 24.
منبر هیجدهم: روش ها و شیو ه ها در امر به معروف ونهی ازمنکر
آیه: سوره رعد آیه 7 : { وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکلُِّ قَوْمٍ هَاد } و باز کافران (به طعنه) می گویند که چرا از خدایش بر او آیت و معجزه اى فرستاده نشد؟ (باید بدانند که) تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن (خلق از نافرمانى خدا) است و هر قومى را (از طرف خدا) رهنمایى است.
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: قَیْدِّها فَاِنَّک لا تَبُرُّها بِشَى ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَها مِن محارِمِ اللّه ِ عَزَّوَجَّلَ. شخصى نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت مادرم مرتکب گناه مى شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: او را ببند که بهترین نیـکى در حـق او منـع او از گـنـاه اسـت.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: روش ها و شیو ه ها در امر به معروف ونهی ازمنکر:
برای آن که مخاطب ، معروفی را که کنار گذاشته انجام دهد و یا اگر منکری را مرتکب می شود ، رها کند ، باید او را امر به معروف و نهی ازمنکر کرد ، روش ها گوناگونگی برای رسیدن به این هدف وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از :
1- شیوه گفتاری
در این شیوه ، آمر وناهی ، با مخاطب خو ، از راه گفت وگو ارتباط براقرار می سازد و با سخن و بیان خود او را به معروف فرا می خواند و یا از منکر بر حذر می دارد ، در این شیوه نکته های زیر ، رعایت گردد:
الف : - استفاده از گفتار نرم :آمر وناهی ، باری تاثیر گذاری در مخاطب خود ، از کلمات و سخنانی که از آن عطر دوستی به مشام می رسد ، استفاده کند . مثلاً بگوید: برادر عزیز و بزرگوار ، این کار با شخصیت شما می سازد ، یا این که اگر می خواهد او را به معروف ، وادار کند ، بگوید: آقای محترم ، شما که این قدر خوب و نجیب هستید ، اگر این کار را هم انجام دهید، چقدر بهتر می شود. به قول مولانا :
گفت : از تو کی چنین پنداشتم از تو من ، امید دیگر داشتم
امام علی (علیه السّلام) گفتار ملایم را سنت خوبان دانسته و فرموده اند :سنّةُ الاَخیار لِینُ الکلام واِفشاءُ السّلام[غررالحکم و دررالکلم ج4ص130سنت (و راه ورش ) خوبان و برگزیدگان از مردم ، سخن نرم و آشکارکردن سلام است.و در سخنی دیگر ، کلام خوب را عامل موفقیت می شمرند: مَن حَسُنَ کلامُه کان النُّجح اَمامَه [غررالحکم و دررالکلم ج5ص306هر کس سخنش نیکو باشد ، پیروزی و موفقیت پیش روی اوست.
نکته : در مواردی لازم است از لحن وکلام درشت یا عصبانیت و تهدید ، برای جلوگیری ا زمنکر وانجام معروف، استفاده شود ، [تحریرالوسیله ج1ص459] که آن هم از چارچوب ادب و اخلاق اسلامی ، نباید خارج شود.
ب - پند آمیز باشد:گفتار پندآموز در جان و روح ، ریشه دوانده و ماندگار می شود ، زیرا فطرت انسان ها ، پذیرای آن است . خداوند بزرگ ، هنگامی که حضرت موسی وهارون را برای ارشاد وهدایت فرعون می فرستد ، گذشته از آن که از آنان می خواهد با او به نرمی سخن بگویند [طه23و44 – فقولا له قولاً لَیِّناً] ، راه چگونگی سخن گفتن با فرعون را نیز نشان می دهد :اذهب الی فرعون انه طغی فقل هل لک الی ان تزکّی ؟ و اهدیک الی ربّک فتخشی [نازعات17تا19 (ای موسی ) به سوی فرعون ، که سرکشی پیشه ساخته برو، پس به او بگو ؛ آیا می خواهی که پاک و پاکیزه شوی ؟ ( آیا می خواهی ) تو را به سوی پروردگارت ، هدایت کنم ، تا بنده ای خداترس گردی ؟ این که آیا میل داری و آیا می خواهی مقرب درگاه خداوند شوی ؟ سوالی است که از هر کس بپرسند ، پاسخ منفی نمی دهد ، از این رو ، فرعون نیز پاسخ منفی نداد، اما گفت که موسی دروغ می گوید و هدفش چیز دیگری است.
ج - مخاطب را از خود بداند:آمر وناهی ، به گونه ای سخن بگوید ، که مخاطب احساس کند ، او را از می داند و خیر و صلاح او را می خواهد. آن چه را برای خود نمی پسندد ، برای او نیز نمی پسندد ، در این صورت ، احساس تقابل و جدایی در او پدید نمی آید ، بلکه احساس یگانگی و هم دلی ایجاد می شود.پیامبران الهی ، در گفتار خود با مردم نمی گفتند ؛ ای مردم چنین وچنان کنید . بلکه از تعبیر : یا قوم ( یا قومی) ای مردم من ، ای قوم من ، بهره می گرفتند[به مانندآیات20و21سوره مائده و59تا71اعراف و 28و93هود] ، حضرت لقمان نیز به فرزندش می فرماید:یا بنی لا تشرک بالله ... یا بنی انها ان تک مثقال حبة ... یا بنی اقم الصّلاة و اءمُر بالمعروف وانه عن المنکر [لقمان13تا20« یا بنی » یعنی « پسرکم » ، « فرزند عزیزم ».
نکته : از نگاه برخی استفاده از پند و موعظه ، امر به معروف ونهی از منکر به شمار نمی رود ، اما اگر مخاطب باپند وموعظه ، معروف را انجام دهد و ازمنکر دست بردارد ، باید همین روش را به کارگرفت.[تحریرالوسیله ج1ص448مسأله3
2- شیوه نوشتاری
گاهی آمر وناهی ، به دلایلی ، شرایط را برای امر به معروف ونهی ازمنکر زبانی و گفتاری ، مناسب نمی بیند. اما یادآوری کتبی ونوشتاری را موثر تشخیص می دهد و از این شیوه بهره می گیرد . روشن است ، که در یاداشت کتبی نیز، نرم بودن جملات ، پندآمیز بودن ، حفظ کرامت و شخصیت مخاطب باید مراعات گردد. از دیگر جاهای بهره گیری از این شیو ه ، نوشتن مقالات سودمند ، کتاب ها و پیام های تبلیغاتی ، در راستای تشویق به معروف ها می باشد.
3- شیوه عملی
منظور این است،که گاهی آمران وناهیان با پیبندی خود به ارزش های دینی واحکام الهی ، بهترین امربه معروف و نهی از منکر را در رفتار خود نشان می دهند ، به ویژه ،اگرازکسانی باشند که نقش الگو برای بخش هایی ازجامعه داشته باشند . روشن است ،که اگر پدر یا مادر ی ،که خود سیگاری است ، به فرزند خود بگوید : سیگار نکش ، یا خود دروغ بگوید واز او بخواهد دروغ نگو ، یا خود نماز نخواند وازاو بخواهد که نماز بخوان ، این سخنان کم ترین اثر را در دل فرزند او می گذارد . اما اگر خود او ،همه این مسائل را رعایت کند ، شاید نیازی به امر و نهی زبانی اونیز نباشد . همین گونه است نقش معلمان ،استادان ،روحانیون ،مسوولان ومدیران کشور و...
امام صادق (علیه السّلام) به شیعیان خود فرموده است :کونوا دعاه الی انفسکم بغیر السنتکم[ترجمه اصول کافی ج3ص123 مردم را به (دین ومذهب) خود، به غیر زبان هایتان ( وبا عمل خود ) دعوت کنید .
حضرت امام خمینی (ره) در این باره فرموده اند :از بزرگترین افراد امر به معروف و نهی از منکر و شریف ترین وموثرترین آن وجایگیرترین آن دل ها ، به ویژه آن که آمر وناهی ،اگر از دانشمندان دین و پیشوایان مذهب باشند ،این است که معروف را از واجب ومستحب ،عمل کنند ومنکر ومکروه را کنار گذارند و به اخلاق پیامبان و روحانیون (ومردان الهی ) متخلق گردند واز اخلاق سفیهان واهل دنیا، دوری جویند ، تا این که با عمل واخلاق خود آمر وناهی باشند ومردم به اواقتدا نمایند(و اورا الگوی عمل خویش قراردهند).[تحریرالوسیله ج1ص46مسأله15
استاد شهید آیه الله مطهری نیز اشاره زیبایی دارند :شما اگر بخواهید ، به شکل غیر مستقیم ،امربه معروف بکنند ، یکی از راه های آن این است که خودتان ، صالح و با تقوا باشید، خودتان اهل عمل وتقوا باشید ، وقتی خودتان این طور بودید ، مجسمه ای خواهید بود از امربه معروف ونهی از منکر ، هیچ چیز ، بشر را بیشتر از عمل ، تحت تاثیر قرار نمی دهد.[حماسه حسینی ج2ص106
4- شیوه « مستقیم وغیرمستقیم »
در جاهایی ،امر به معروف ونهی از منکر ،در صورتی اثر می بخشد ،که آمرو ناهی مستقیما با مخاطب خود ،ارتباط برقرار سازد وبا او به گفت وگو بنشیند ، اما گاهی شرایط زمانی ، مکانی یا اشخاص مورد خطاب ،به گونه ای است، که نمی توان به شکل مستقیم ،امر ونهی کرد و شاید هم اثر منفی داشته باشد ، در این موارد از شیوه غیر مستقیم استفاده می شود به نمونه های ازاین روش توجه شود :
أ- معلم در کلاس ، روحانی در مسجد و... (با اشاره به آن معروف یا آن منکر ) بگوید : برخی از عزیزان ،گاهی دچار فراموشی می شوند واین کار خوب را انجام نمی دهند و یا بگوید: شیطان از غفلت برخی از افراد استفاده می کند و از طریق آنان ، فلان کار ناشایست را انجام می دهد .
حضرت امام خمینی (ره)در مسائل سیاسی به ویژه در مسائل خارجی وخطاب به گروه ها وجناح های مختلف و نیز، برای تصحیح یک فکر واندیشه ،که تبدیل به یک جریان می شد ، ازاین روش بهره می گرفتند.[رک به: صحیفه نور
ب- در برخی از موارد آمر و ناهی با احترام گذاشتن ، سلام کردن وکمک کردن به مخاطب بدون اینکه درباره معروف یا منکر سخنی بگوید ،اورا به سمت عمل به معروف (مثلا نماز )کشانده یا از منکر باز می دارد .
ت-گاهی آمر وناهی ، باعمل خود به مخاطب درس پایبندی به ارزش ها را می دهد.
ث- در مواردی ، با بهره گیری از راه واسطه ( یادداشت – فرد دیگر - هدیه کتاب مناسب و...) مخاطب را به معروف ، دعوت و یا از منکر برکنار می کند ، مانند این که از دوستان و یا پدر و مادر او کمک می گیرید.
امام صادق (علیه السّلام) در باره برخی ،که رفتار ناشایستی داشتند به اصجاب خود فرمود :نزد او بروید واو را از آن (کار ناپسند ) باز دارید ،اگر پذیرفت به مقصود دست یافته اید و اگر نپذیرفت به سراغ کسانی (وواسطه هایی) بروید که می توانند او را تحت فشار قرار دهند واو از آنان حرف شنوی دارد (وسخن آنان راگوش می کند و می پذیرد).[وسائل الشیعه ج11ص414
در داستانی که در پی می آید به روشنی بهره گیری از شیوه غیر مستقیم مشاهده می شود: امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) از جایی عبور می کردند ، پیرمردی را دیدند ،که وضو می گیرد اما آن را به خوبی (ودرستی ) انجام نمی دهد. آن دو طرحی ریختند ، تا به گونه ای غیر مستقیم او را متوجه سازند ووضو کامل درست را به او بیاموزانند. هر دو به ظاهر با هم بگو مگو کردند و هر یک به دیگری می گفت ، من درست وضو می گیرم اما وضو تو درست نیست. به پیرمرد که ناظر این درگیری ساختگی بود گفتند : بیا بین ما قضاوت وداوری کن ، ما هر دو وضو می گیریم . ببین وضوی کدام یک از ما درست تر است ؟هر دو، وضوی کامل ودرستی گرفتند ومنتظر پاسخ وداوری پیرمرد ماندند اما او که به اشتباه خود پی برده بود و نیز فهمید که آنان با این روش خواسته اندکار او را اصلاح کنند گفت : وضو هر دو خوب ودرست است ، من پیرمرد جاهل هستم که وضو درستی نگرفتم واکنون از شما آمو ختم و به برکت شما توبه می کنم (وازاین پس درست وضو می گیرم ).[بحارالانوارج43ص369
5- شیوه « فردی » و « جمعی »
گاهی آمر وناهی ، با ارتباط فردی خود با مخاطب وتذکر زبانی به او ، می توان تاثیر گذار باشد ومعروف را محقق سازد ، یا این که از انجام منکر یا ادامه آن جلوگیری کند ولی گاه به تنها یی ، تاثیر گذار نیست ، اما اگر گروهی ، سه یا چهار نفره یا بیشتر با مخاطب گفت گو کنند موثر می افتد .
در این صورت لازم است به شکل جمعی ، به امربه معروف ونهی از منکر اقدام نمایند .[تحریرالوسیله ج1ص445
6- شیوه « تدریج »
آمر وناهی در برخی موارد ودرباره بعضی از اشخاص ، به شرایط ویژه ای برخورد می کند وتشخیص می دهد که در این مورد خاص باید فراخوان تدریجی به معروف داشته باشد یا از منکر نهی کند ، زیرا در غیر این صورت یا تاثیر مثبتی در مخاطب پدید نمی آید و یا اثر منفی بر جای خواهد گذاشت ، به عنوان مثال ،اگر آمر وناهی بخواهد ، فردی راکه در خانواده و محیط غیر مذهبی (یا ضد مذهبی) رشد کرده است ، به سمت اسلام وارزش های اسلام فراخواند، نمی تواند از همان برخورد آغازین همه بایدها ونباید ها را تبیین کند واز او بخواهد که این فهرست از کارها را عمل کند واین فهرست دیگر را ترک کند ،او باید از توحید شروع کند ودر مرحله عمل ،از نماز وفلسفه نماز ،سخن بگوید آن گاه به تدریج به دیگر معارف اسلامی بپردازد .در این باره داستان جالبی از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) روایت شده است ،که:مردی مسیحی ،همسایه مردی مسلمان بود،همسایه مسلمان (که خیلی دلش می خواست اورامسلمان کند وکار مفیدی انجام داده باشد )او رابه اسلام دعوت کرد (ومزایا اسلام را برشمرد ودلایل حقانیت آن را بیان کرد ) سرانجام نصرانی (قانع شد و ) اسلام آورد آن روز گذشت ، سحرگاه روز بعد (پیش از اذان صبح) آن مسلمان به در خانه مسیحی تازه مسلمان آمد ودر راکوبید صدایی بلند شد:
- کیستی - من فلانی هستم (همسایه مسلمان تو) - (این وقت شب ) چه می خواهی ؟- (خواستم بگویم ) وضو بگیر ولباست را بپوش تا به مسجد برویم ونماز بخوانیم !تازه مسلمان ، وضوگرفت وبا او به مسجد آمد (هر دو نماز خواندند وعبادت کردند ) تااین که صبح (وزمان اذان نماز) فرارسید ، نمازصبح راخواند ، وپس از نماز نیز مدتی ماند ، تا اول صبح (وهوا روشن ) شد . تازه مسلمان برخاست تا به منزلش برود اما همسایه اش گفت :کجا می روی ؟روز کوتاه است تا ظهر هم چیزی نمانده است ، در مسجد بمان ، قرآن بخوان ، تا ظهر شود اگر امروز را هم (به برکت مسلمان شدن ) روزه بگیری ، بهتر است هر دو باهم ماندند . ظهر شد(اذان گفتند ) نماز ظهر را هم خواندند،پس از نماز ظهر ، تازه مسلمانان راه منزل را در پیش گرفت ، همسایه اش گفت : اکنون که تا عصر چیزی نمانده است صبر کن نماز عصر را هم بخوانیم ؛ (با توجه به این که نماز ها را در پنج وقت و جدا از هم می خواندند ) تازه مسلمان (که بی حوصله و تقریباً عصبانی شده بود)، ماند تا نماز عصر را هم خواند و (او که دیگر رقمی برایش نمانده بود)، برخاست تا به منزل برود، همسایه اش گفت: حالا که آخر روز است، (کمی دیگر) صبر کن، وقت نماز عشا هم برسد، آن را هم که خواندیم به منزل می رویم! نماز عشا را هم خواندند و به منزل خود برگشتند ( از یکدیگر خداحافظی کردند، تازه مسلمان در دلش بسیار خوشحال بود، که خدا را شکر، این توفیق نصیب من شد و یک نفر را هدایت کردم حتماً ثواب زیادی نزد پروردگار خواهم داشت، و یقیناً این تازه مسلمان هم از این همه عبادت، لذت برده است و خوشحال است) سحرگاه روز دوم فرا رسید، در خانه تازه مسلمان به صدا درآمد:
- کیستی- من همسایه تو هستم.- چه می خواهی؟- وضو بگیر، لباست را بپوش تا به مسجد برویم و نماز بخوانیم! - برو دنبال کسی بیکارتر از من بگرد تا مسلمان شود، من آدم گرفتار و عیال واری هستم ( و باید دنبال کار و زندگی و سیر کردن شکم زن و فرزندم باشم) این دین شما دین سختی است و من توان ( عمل به دستورات) آن را ندارم![وسائل الشیعه ج11ص427تا430 این روش بکار رفته، توسط مرد مسلمانی را بررسی و تجزیه و تحلیل کنید. آیا این کار او درست بوده است یا نه؟ یا این که تازه مسلمان، تاب و تحمل اسلام و احکام آن را نداشته است؟ اگر فرد مسلمان کار معروف را فقط به مسجد رفتن و نماز خواندن منحصر نمی کرد و به آن مسیحی می گفت: در اسلام کار کردن و مخارج زن و فرزند را تامین کردن، نیز عبادت به شمار می رود و شخص کارگر مانند مجاهد در راه خداوند است، آیا آن مسیحی از اسلام گریزان می شد؟
7- شیوه تکرار
آمر و ناهی، در مواردی ممکن است با یک بار تذکر و یادآوری به مخاطب خود، نتواند او را به انجام معروف یا ترک منکر وادار سازد، اما می داند، که اگر امر به معروف یا نهی از منکر را، تکرار کند و چند بار به این کار اقدام نماید، در مخاطب تاثیرگذار، خواهد بود، باید از شیوه تکرار بهره گیرد.[تحریرالوسیله ج1ص449
8- شیوه تداوم
تداوم و استمرار، از دیگر شیوه هایی است، که آمر به معروف و ناهی از منکر، در مواردی از آن استفاده می کند، منظور از تداوم این است که اگر آمر و ناهی، بداند که با یک مرتبه و یا حتی چند مرتبه (تکرار) تاثیری در مخاطب، پدید نمی آید، اما اگر به شکل مستمر و پیوسته او را به معروف فرا خواند و از منکر باز دارد، موثر خواهد بود، لازم است این شیوه را بکار گیرد تا به هدف برسد.
9- شیوه « ستایش »
در برخی موارد و نسبت به بعضی از افراد، آمر یا ناهی تشخیص می دهدکه اگر از خوبی های مخاطب خود، مدح و ستایش کند، او در انجام معروف یا ترک منکر، عزم و ارداه بیشتری از خود نشان می دهد و به اصلاح رفتار ناشایست خود می پردازد. به هر حال، افراد دارای نقاط قوت و خصلت های خوبی، هستند که با انگشت گذاشتن بر روی آن ویژگی خوب، می توان آنها را اصلاح کرد. مثلاً به کسی که اهل مروت و جوانمردی است، گفته شود: تو که آدم جوانمردی هستی و می دانی که خداوند جوانمردان را دوست دارد، چرا به این انسان مظلوم و ستمدیده کمک نمی کنی؟! یا این که دستت را روی آدم ضعیفی بلند می کنی؟
گفت: از تو کی چنین پنداشتم؟ از تو من امید دگر داشتم
در روایتی آمده است که:گروهی از یمن نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، آمدند تا نسبت به اسلام، آشنایی پیدا کنند، در میان آنان مردی بود، که از همه بیشتر سخن می گفت و با آن حضرت بسیار بحث و گفت گو (مجادله و بگو مگو) می کرد ( و از بس به این کار، ادامه داد و سخنان بیهوده راند که) سرانجام پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از این کار او ناراحت و خشمگین شد، به گونه ای که رنگ چهره آن حضرت تغییر کرد. در این هنگام جبرئیل خدمت آن حضرت رسید و گفت: پروردگارت تو را سلام می رساند و می فرماید این مرد، انسان سخاوتمند ( و اهل جود و کرم) است، و دیگران را اطعام می کند. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با شنیدن این خبر آرامش خود را یافتند و خشم و ناراحتی، از چهره حضرت، بر طرف شد. به آن شخص رو کرده و فرمود: اگر جبرئیل از سوی خداوند، به من خبر نداده بود، که تو شخص سخاوتمندی ( و اهل جود و بخشش) هستی، به گونه ای تو را، از نزد خود می راندم، که دیگران پس از تو از آن سخن بگویند. ( یعنی داستان تو بر سر زبانها بیفتند.)( اما اکنون، که معلوم شد، انسان سخاوتمندی هستی فرد محترمی به شمار می روی و نباید با تو چنان برخوردی کرد) آن شخص، ( که از این سخن خوشحال شده بود) پرسید: و انّ ربک لیحّب السّخا؟ آیا پروردگار تو سخاوت و بخشش را دوست دارد؟ حضرت فرمود: آری، آن مرد همان وقت اسلام آورد و به توحید و رسالت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گواهی داد.[الکافی ج4ص39- وسائل الشیعه ج6ص8
1- در مدح و ستایش افراد، باید توجه شود که بیش از اندازه لازم ستایش نشود، زیرا آثار سوئی ممکن است در پی داشته باشد، مانند این که در مدح و ستایش مرتکب دروغ گویی یا گزافه گویی شده یا مخاطب، دچار نخوت و غرور شود. از این رو امام علی (علیه السّلام) فرموده اند: اذا مَدَحتَ فاختصر.[غررالحکم ودررالکلم ج3ص116
هرگاه (از دیگران) مدح و ستایش، می کنی به اختصار این کار را انجام بده.در روانشناسی تربیتی نیز بر پرهیز از تمجید زیاد، تاکید شده است تا مبادا فرزندان و یا دانش آموزان، به تعبیر مردم لوث و بی خاصیت بار آیند و از دیگران خود را، یک سر و گردان بالاتر دانسته و همواره طلبکار باشند.
2- چون، تمجید و ستایش از ویژگی های خوب افراد، به نوعی با تشویق افراد از نظر معنا و تاثیر همانندی و مشابهت دارد، از آوردن عنوان تشویق به شکل جداگانه، خودداری گردید. تشویق افراد نسبت به صفات و کارهای خوب، گذشته از این که آنان در آن کارها جدی تر می شوند، رفتارهای دیگر خود را نیز اصلاح می کنند. از سویی، افراد دیگر نیز به این رفتارها و ویژگی های خوب، روی کرد مثبتی از خود نشان می دهند. امام علی (علیه السّلام) به مالک اشتر دستور می دهند، که مسایل و مشکلات سپاهیان خود را حل کند و همواره از آنان ستایش کند و کارهای مهمی که انجام داده است برشمرد، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را بر می انگیزاند و ترسو ها را به تلاش، وادار می سازد.[نهج البلاغه نامه53
10- شیوه« نکوهش »
در پاره ای موارد و افراد آمر یا ناهی تشخیص می دهد که اگر به نکوهش و ملامت فرد، نسبت به ترک معروف یا انجام منکر بپردازد، موثر خواهد بود. مثلاً به کسی که نماز نمی خواند بگوید: تو که این همه ادعا داری، که آدم پاک و پاکیزه ای هستی، چرا نماز نمی خوانی؟ تو که می گویی انسان دلش باید پاک باشد، چرا با خدا نیایش نمی کنی؟ مگر می شود کسی نماز نخواند و دلش پاک باشد؟ چنین دلی پر از نخوت و غرور است، زیرا حاضر نیست در پیشگاه خدا، خضوع و خشوع داشته باشد.یا به کسانی که اهل نماز و مسجد هستند، اما متاسفانه غیبت کردن دیگران برای آنان موضوعی عادی است، گفته شود: تو که نماز خوان هستی و به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعتقاد داری، چرا از دیگران بدگویی می کنی؟ تو که به امام زمان (عج) زیاد اظهار ارادت می کنی، چرا این کارهای زشت را انجام می دهی؟ مگرمی شود خدا و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام زمان (عج) را دوست داشت و در جهت خلاف خواست آنان حرکت کرد؟!
1- قرآن کریم نیز در آیات متعددی به سرزنش و ملامت برخی انسان های گریزان از حق پرداخته و با تعبیر های متفاوت و متنوعی از آنان یاد کرده است:
الف – قتل الانسان ما اکفره.[عبس17 مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است.
ب – فمالهم عن التذکره معرضین، کانّهم حمر مستنفره، فرّت من قسوره.[مدثر49-51 چرا آنها از این تذکر، روی گردانند؟! به خران رمنده ای مانند، که از شیری گریزان شده اند!
ج - اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.[اعراف179 آنان همانند چهارپایان، بلکه گمراه ترند، آنان همان غافلان (از حق) هستند. (زیرا با داشتن امکانات، هدایت نشده اند.)
2- امام علی (علیه السّلام) در مورد مذمت کردن افراد، فرموده اند: اذا ذممت فاقتصر.[غررالحکم ودررالکلم ج3ص116 اگر دیگران را مذمت می کنی، به اندکی از آن اکتفا کن.زیرا مذمت بیش از حد ممکن است آثار و پیامدهای منفی، در مخاطب پدید آورد، و او را در رفتار زشت و ناپسند، بیشتر فرو برد، بدیهی است، در این صورت، اصلاح رفتار این افراد، سخت تر و دشوارتر می گردد. روانشناسان نیز در خصوص تربیت فرزندان و یا دانش آموزان بر شناخت حد و حدود نکوهش و سرزنش و زمان و مکان استفاده از آن، تاکید کرده اند.
3- سرزنش و ملامت دیگران، از مصادیق تنبیه ( و مرحله ای از آن) به شمار می رود، (از این رو، از آوردن عنوان تنبیه، به شکل جداگانه و مستقل، خودداری شده است.) هر چند تنبیه، در مراحل دیگر خود، در مواردی خاص، می تواند موثر واقع گردد.
4- سرزنش و نکوهش را نباید با بد زبانی و دشنام دادن اشتباه کرد، زیرا دو مقوله جداگانه اند. بد زبانی و دشنام دادن، آثار منفی دارد و دیگران را سرخورده عقده ای و پرخاشگر می سازد. این موضوعی است که، در جامعه شناسی و در بحث عوامل رفتارهای نابهنجار اجتماعی، از آن به عنوان برچسب زدن یاد می شود، بر اساس نظریه برچسب زنی[Lablelling Theory] افراد از آن رو به انحراف و کج روی، روی می آورند، که از سوی دیگران، برچسبهای معینی، بر آنها زده می شود.[جامعه شناسی آنتونی گیدنز،ص802- جامعه شناسی تالکوت پارسونز،ص160] مانند این که به دیگران برچسب دزد، قاتل، زنازاده، لقمه حرام و ..... زده شود، روشن است که اسلام عزیز اجازه استفاده از این واژه ها را نمی دهد و به کاربردن این گونه واژه ها را گناه و در مواردی دارای حد شرعی، می داند.اگرچه برخی از جامعه شناسان برچسب زنی از سوی مردم یا مقامات مسئول را نشانه یا دلیل بر جرم بودن رفتار فرد انگاشته اند. یعنی اینکه اگر این رفتار فرد، ناشایست نبود، این برچسب ها بر وی زده نمی شد و به عبارتی دیگر اگر برچسبی وجود نداشته باشد، جرمی رخ نداده است.[جرم وجرم شناسی راب وایت،فیوناهینز،ترجمه علی سلیمی ص44
5- در نکوهش افراد، از راهکارهای مختلف می توان بهره گرفت، به عنوان نمونه:
الف – با تحریک عواطف و احساسات مخاطب، او را نسبت به کار ناشایست خود، دچار ندامت و پشیمانی و وادار به اصلاح رفتار، بنماییم.
ب – با تحریک غیرت دینی یا غیرت انسانی.
ج – با ایجاد انگیزه رقابت با دیگران، مانند این که گفته شود: مگر تو از فلانی کمتری که او در کارهایش موفق است ولی تو گرفتار این کار ناپسند هستی؟!
11- شیوه کنترل
یکی دیگر از راه های تحقق معروف و انجام آن و ترک منکر، از سوی فرد یا افراد، شیوه اعمال کنترل و مراقبت بر رفتار مخاطب است، به گونه ای که خود او بداند، که زیر نظر قرار دارد. این شیوه در حوزه های مختلف، مانند تعلیم و تربیت فرزندان و دانش آموزان و نیز کنترل افراد در جامعه و یا کارکنان در محیط کار ( برای ارتقا و افزایش کارایی و کاهش تخلفات) و ... کاربرد دارد. اگرچه استفاده از این شیوه در تعلیم و تربیت، دقت و ظرافت بیشتری می طلبد زیرا نباید در مخاطب، احساس زندانی بودن دست دهد یا به گونه ای اعمال شود، که آزادی و اختیار و انتخاب از او سلب گردد. جامعه شناسان در بحث رفتار کج روانه و انحراف آمیز افراد و نوع برخورد با آن، دیدگاه ها و تئوری های مختلفی ارائه کرده اند، که از جمله نظارت و کنترل اجتماعی است، برخی از آنان در توضیح مفهوم نظارت اجتماعی می گویند:فرد از طریق اجتماعی شدن، یاد می گیرد که در موقعیت های گوناگون، چه الگوهای رفتاری پذیرفتنی است و تفاوت میان الگوهای رفتاری شایسته و الگوهای رفتاری ناشایسته چیست؟ نظارت اجتماعی، در واقع به بسط فراگرد اجتماعی شدن، اطلاق می شود (یعنی این که فرد از طریق اجتماعی شدن و پذیرش الگوهای رفتاری جامعه، از رفتار انحراف آمیز پرهیز می کند.)[درآمدی به جامعه شناسی-کوئن بروس ص145 برخی دیگر تعریف آن گفته اند: کنترل اجتماعی، مجموعه ای از منابع مادی و نمادین است، که یک جامعه برای برای تضمین هم نوایی رفتاری اعضای خویش، در برابر کج روی، با مجموعه ای از قواعد و اصول معین و دارای ضمانت اجرا در اختیار دارد.[جامعه شناسی کج روی،علی سلیمی ومحمد داوری،ص585 اگرچه در مسأله کنترل اجتماعی نیز دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است، اما در اصل لزوم کنترل اجتماعی، برای مهار رفتارهای انحرافی و تأثیرگذاری این کنترل ها، نوعی اتفاق نظر وجود دارد.
جامعه شناسان برای اجرایی کردن نظارت و کنترل اجتماعی، مکانیسمهای گوناگون و متعددی را مورد بحث و دقت نظر قرار داده اند. مانند:
الف - نظارت های اجتماعی درونی
یعنی درون ذهنی کردن و ملکه ساختن هنجارها، انسان ها در نتیجه یک فراگرد موفق اجتماعی شدن، هنجارهای یک فرهنگ را ملکه ذهنشان می سازند، وقتی هنجارها ملکه ذهن فرد می شوند، او دیگر، درباره درستی یا نادرستی و یا شایستگی و ناشایستگی هنجارها، تردیدی روا نمی دارد و در این صورت به خودی خود، از هنجارها پیروی می کند، چه دیگران ناظر رفتارشان باشند یا نباشند، وجدان افراد، بهترین ناظر رفتارشان، به شمار می آید.[ درآمدی به جامعه شناسی-کوئن بروس ص149
ب - نظارت های اجتماعی بیرونی (یا خارجی)
این نظارت ها را نیز به دو قسم کنترل های رسمی و غیر رسمی، تقسیم کرده اند:
الف - کنترل رسمی:
کنترل اجتماعی رسمی، دربرگیرنده تلاش ها و اقداماتی است که منابع اقتدار، آن را در جهت مقابله با وقوع جرم و کج روی در جامعه، عهده دار می شوند.[ جامعه شناسی کج روی،علی سلیمی ومحمد داوری،ص585
ب – کنترل غیر رسمی:
گونه ای از انواع مکانیسم های کنترل اجتماعی است، که در گستره ای به فراخنای تمامی جامعه، توسط هر یک از اعضای آن و در محیط های متفاوتی، مانند: خانواده، مدرسه، محل کار، اماکن مذهبی و .... مجال تحقق می یابد.[ جامعه شناسی کج روی،علی سلیمی ومحمد داوری،ص585برخی از جامعه شناسان، بر اهمیت توجه، به مکانیسم های داخلی (درونی) و خارجی (برونی) هر دو، تاکید دارند و بر این باورند که: هنگامی که کنترل اجتماعی به اندازه کافی قوت داشته باشد از وقوع کج روی و انحراف جلوگیری می شود، اما وقتی کنترل های داخلی یا خارجی ضعیف بود یا از هم پاشیده بود، رفتار کج روانه، ظاهر می گردد.[ جامعه شناسی کج روی،علی سلیمی ومحمدداوری،ص500اما برخی دیگر چون دورکیم بر کنترل های خارجی و تاثیر آن بر پیش گیری از رفتار انحراف آمیز تاکید بیشتری دارند. وی می گوید:انسان ها موجوداتی با آرزوهای نامحدودند، آنان برخلاف جانوران دیگر، با برآورده شدن نیازهای زیستی شان سیری نمی پذیرند، از این سیری ناپذیری طبیعی نوع بشر، چنین بر می آید، که آرزوهای انسان را، تنها می توان با نظارت خارجی مهار کرد. در جوامع خوب تنظیم شده، نظارت های اجتماعی، محدودیت هایی را بر گرایش های فردی می نهد، چندان که هر فرد در محدوده خویش کم و بیش تشخیص می دهد، که تا چه حد می تواند به بلند پروازی هایش میدان دهد، بدین سان هدف و سرانجامی بر سودای فرد نهاده می شود.[ جامعه شناسی کج روی،علی سلیمی ومحمدداوری،ص568
1- منظور ما از بهره گیری از شیوه کنترل ( در راستای برپایی ارزش ها و ترک منکرها) کنترل خارجی است نه درونی، یعنی پدرها و مادرها، به گونه هایی مراقب فرزندان خود، دوستان آنان و ... باشند. مربیان و معلمان نیز، نظارتی بر رفتارهای دانش آموزان، در محیط مدرسه داشته باشند، در حوزه نظام سیاسی کشور؛ مسوولان و مدیران ارشد نظام، بر رفتار مدیران و مسؤولان و مدیران ارشد نظام، بر رفتار مدیران و مسؤولان رده های بعدی نظارت داشته باشند و آنها نیز بر مجموعه های تحت پوشش خود. نیروهای امنیتی و پلیس نیز برای حفظ امنیت مردم ( که از معروف های بزرگ شمرده می شود) با مکانسیم های خاص خود مراقب، رفتار افراد شرور و مزاحم مردم باشند.امیرمومنان، امام علی(علیه السّلام) در منشور حکومتی خود به مالک اشتر در زمینه نظارت بر رفتار کارگزاران چنین فرموده اند:ثم تفقّد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصّدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فی السّر لامورهم حدوهُ لهم علی استعمال الامانه و الرّفق بالرّعیه.[نهج البلاغه،نامه53در کارهای کارگزارانت تفقد (جستجو بررسی) نما و جاسوسانی (و نیروهای اطلاعاتی ویژه) که از مردم راست گوی و وفادار باشند، بر آنها بگمار (تا رفتار آنان را زیر نظر گرفته و برای تو گزارش کنند)، زیرا مراقبت و نظارت نهانی و مخفی تو بر کارهایشان، آنان را به رعایت امانت و مدارا و مهربانی با مردم وا می دارد.
2- جامعه شناسان، معمولاً کج روی[ Deviance] و رفتار انحرافی، را به رفتارهایی که با هنجارها و ارزش های اکثر اعضای یک گروه یا جامعه، هم نوا نیستند، اطلاق می کنند.[ جامعه شناسی گیدنز،ص786از سویی هنجارها و قواعد و اصول پذیرفته شده، توسط هر جامعه ای با جوامع دیگر متفاوت است، در نتیجه، این هنجارها و ارزش ها، به شکل امری نسبی در می آید، که در جامعه ای خوب است و مخالفت با آن انحراف تلقی می شود و در جامعه ای دیگر پذیرفته شده نیست و بنابراین مخالفت با آن، کج روی و انحراف به شمار نمی رود. موضوع نسبیت ارزش ها و خوب و بد، موضوعی است که در جای دیگر باید پیرامون آن بحث کرد.هدف از یادآوری آن در اینجا، ارائه نتیجه بدست آمده از دیدگاه های جامعه شناسان است. اما در اسلام عزیز، ارزش ها (معروف ها) و ضد آن (منکرها) نسبی نیستند.اعتقاد به توحید، ایمان به رسالت انبیاء، عدل، راست گویی، مدارا و مهربانی با دیگران، احسان به پدر و مادر، صله رحم و عبادت پروردگار و ... همه خوب است و ارزشمند، خواه به عنوان هنجارها، مورد پذیرش یک جامعه واقع شوند یا نشوند. از سویی دیگر؛ شرک، ظلم، قتل و غارت، تجاوز به حقوق دیگران، قماربازی، رباخواری، زنا، لواط و ...بد و زشت و ضد ارزش بشمار می روند، خواه به عنوان ناهنجاری از سوی جامعه شناخته شوند یا نه؟ هر چند بر اساس آیات الهی و احادیث معصومان (علیهم السّلام)، بر این باوریم که همه دستورات الهی مطابق با فطرت انسان ها و سازگار با سرشت آنان است، اگر فطرت الهی انسان ها از گرد و غبار جهل و خرافه و هوس، پاک شوند، همه در برابر ارزش های الهی سر تسلیم، فرود خواهند آورد و در اینجاست که باید گفت: « چیست از تسلیم، خود محبوب تر »در بینش اسلامی، هر کس مطیع خداوند و رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او باشد ( به دستورات و اوامر آنان عمل کند و از هر چه نهی کرده اند، پرهیز کند)، انسانی خوب و ارزشی است و هر کس نافرمانی آنان را پیش گیرد به حرام ها و منکرها عمل کند و واجب ها را ترک گوید، انسانی بد، منحرف و عاصی است. بنابراین به شکل کلی و صددرصد، نمی توان پذیرفت، که اگر فردی با هنجارها و قواعد پذیرفته شده در جامعه، از سر مخالفت درآید، کج رو و منحرف است، زیرا در جامعه ای که همجنس بازی و ازدواج هم جنس بازان امری رسمی و پذیرفتنی تلقی می گردد، نه مخالفت با آن انحراف است و نه مخالف با آن، منحرف!، اصولاً پیامبران الهی برخلاف هنجارهای پذیرفته شده جوامع خود حرکت می کردند، مثلاً در جامعه بت پرست و مشرک، بت پرستی و شرک، امری قابل قبول و متخلف از آن مورد سرزنش و ملامت و گاه شکنجه واقع می شد. در حالی که پیامبران با شعار توحید و مبارزه با بت پرستی به پا خاستند، پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گذشته از برافراشتن پرچم توحید، با زنده بگور کردن دختران بی گناه، ظلم و بی عدالتی، رباخواری و شراب خواری و ... که همه از امور پذیرفته شده ی اکثریت یا بخش هایی از آن جامعه و (به تعبیر جامعه شناسان) جزء هنجارها و ارزش های آنان به شمار می رفت، به مبارزه برخاست، بنابراین با این تفاوت دیدگاه ها و نتیج بدست آمده از آن، باید توجه و دقت لازم را به کار بست تا شبهه ای در ذهن و اشتباهی در استنتاج پیش نیاید.
12- شیوه « یادآوری نعمت ها و مسئولیت ها»
برخی از افراد، گاه بر اثر غفلت زدگی، در انجام واجب ها، سستی می ورزند، یا پاره ای از گناهان را مرتکب می شوند، اگر کسی به آنان یادآوری کند که؛ عزیز من این قدرت و سلامتی جسم و .... نعمت هایی است که خداوند به تو ارزانی داشته است، سپاس گزاری از خداوند و شکر نعمت هایش، استفاده درست از آنها و در راهی است که برای سعادت و خوشبختی تو قرار داده است، شکر چشم؛ مطالعه، کسب علم و معرفت، زیارت پیشوایان دینی و برادران ایمانی و صله رحم و .... می باشد و شکر گوش و زبان و سایر اعضا نیز، به کارگرفتن آنها در جهت کار و تلاش سالم و سازنده است، انسان در برابرهمه این نعمت ها مسؤول است و مورد سؤال قرار خواهد گرفت، و باید پاسخ گو باشد.
در قرآن کریم می خوانیم:- إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا.[اسراء36 همانا گوش و چشم و دل، از همه اینها، انسان مورد سؤال قرار می گیرد.- ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ.[تکاثر8در روز قیامت یقیناً همه شما، از نعمت هایی که داشته اید بازپرسی خواهید شد.- وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[نحل93 از آن چه انجام داده اید، حتماً بازپرسی خواهید شد.
در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است:از جمله پندهایی که لقمان به پسرش می داد این بود که:و اعلم انک ستسال غداً اذا وقفت بین یدی الله عزّوجل عن اربع: شبابک فیما ابلیته و عمرک فیما افنیته و مالک مما اکتسبته و فیما انفقته، فتاهب لذلک و اعد له جواباً[الکافی ج2ص135بدان فردا روز قیامت که در دادگاه الهی، حاضر شوی از تو درباره چهار چیز، سؤال خواهد شد؛ از جوانیت، که در چه چیزی آن را گذراندی و از عمرت، که در چه چیزی آن را فانی و سپری کردی و از مال و ثروتت، که از کجا بدست آوردی؟ و از این که آن مال و ثروت را، در کجا خرج و هزینه کردی؟ ( این پرسش ها از تو خواهد شد) پس خود را برای آن و پاسخ دادن به پرسش ها آماده کن.بنابراین نعمت هایی که خداوند به انسان داده است و نیز مسؤولیت های انسان در برابر آن شکر و سپاس آدمی را می طلبد، که در اطاعت پروردگار، تجلی می یابد. و کفران نعمت های او (که در نافرمانی حق رخ می نماید)، عامل زوال نعمت ها می گردد.
13- شیوه بیان پاداش
گاهی آمر یا ناهی، با بیان پاداش عمل خوب، می تواند مخاطب را به انجام آن ترغیب کند و با بیان کیفر و عقاب عمل زشت و منکر، او را از انجام یا تکرار آن باز دارد.در سرتاسر قرآن کریم، و در موارد بسیاری، از این شیوه استفاده شده است. به عنوان نمونه:- یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإنْسَانُ مَا سَعَى * وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرَى * فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى * وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَى.[نازعات35تا41 روزی که قیامت، انسان به یاد سعی و تلاش خود (در دنیا)، می افتد و جهنم برای هر بیننده، آشکار می گردد، اما آن که سرکشی (و طغیان) کرده و زندگی دنیا را برگزیده است، همانا جهنم جایگاه اوست و اما آن که از مقام پروردگارش ترسیده و خود را از هوای نفس بازداشته، یقیناً بهشت جایگاه اوست.
- در روایتی آمده است، که شخصی قرآن می خواند، به این آیه رسید:إِنَّ لَدَیْنَا أَنْکَالا وَجَحِیمًا * وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِیمًا [مزمل12و13 همانا نزد ما غل و زنجیرها و دوزخ است و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک!پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از شنیدن این آیه، غش کرد. (و بیهوش شد.)[تحفة الاحباب، ص119 از پیشوایان دینی ما درباره ثواب و عقاب اعمال، سخنان فراوانی رسیده است. مانند این که:
- پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره کسی که بدنبال علم باشد، فرموده است: خداوند او را به راه بهشت می برد و فرشتگان برای خواهان علم، بال های خود را با خشنودی، فرو نهند و همه آنان که در آسمان ها و زمین هستند، برای او آمرزش خواهند.[ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص294- امام صادق (علیه السّلام) درباره جوانی، که قرآن بخواند، فرموده اند: هر کس در جوانی قرآن بخواند و مومن باشد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته شود و خداوند او را با فرشتگان که سفیران حق هستند، همدم سازد و قرآن برای او حایل و مانعی از آتش دوزخ باشد و در حق وی دعا کند.[ ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص226- امام باقر (علیه السّلام) در مورد ظلم به دیگران فرمود:ظلم در دنیا، همان ظلمات (و تاریکی ها) در آخرت است.[ ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص620(یعنی عامل ظلمت و تاریکی در آخرت، برای فرد ظالم، ضلم و ستم او در دنیاست، و بدیهی است جای تاریکی، در جهنم است، همان گونه که نور با بهشت، سنخیت و تناسب دارد.)
14- شیوه تغافل
در برخی موارد، برای اصلاح رفتار ناشایست فرزند، دانش آموزان، کارمند، دوست و .... بهترین واکنش، تغافل در برابر عمل مخاطب است. تغافل یعنی خود را به غفلت زدن، یعنی با اینکه آن حرف را شنیده ای، آن را نشنیده بگیری، و با اینکه آن کار را دیدی، آن را ندیده بگیری و روی خود نیاوری! این واکنش شما سبب می شود تا فرد از رفتار خود شرمنده شود و در پی اصلاح رفتار خود و بازسازی آبروی از دست رفته اش برآید. در این موارد، برخورد صریح، گاه نتیجه عکس می دهد. در روزنامه ها خبر خودکشی جوانی را نوشته بودند که در رشته کامپیوتر تحصیل می کرد. او در خانواده مذهبی و معتقد رشد کرده بود، روزی از خانه بیرون رفته بود که زود برگردد و کامپیوتر خود را روشن گذاشته بود. مادرش برای پاک کردن و نظافت اتاق وی، به آن جا می رود و اتفاقاً دستش به موس کامپیوتر می خورد و مانیتور از حالت خاموشی موقت بیرون آمده و روشن می شود. چشم مادر به تصاویر زشت و غیر اخلاقی می افتد، بسیار ناراحت گشته، موضوع را به پدر منتقل می کند هر دو آکنده از خشم و ناراحتی هستند، آن دو باور نمی کنند و از فرزند خود انتظار چنین رفتاری ندارند، فرزند که وارد می شود او را به باد ناسزا و اهانت می گیرند و چون قرار بود به مهمانی بروند، ادامه برخورد را به پس از بازگشت از مهمانی واگذار می کنند. جوان که گویا کوهی را بر سر او خراب کرده اند در خانه می ماند، پدر و مادر پس از بازگشت به اتاق فرزند خود می روند، پیکر او بر زمین افتاده بود، او با خوردن قرص های فراوان دست به خودکشی زده بود او تحمل آن رسوایی و نیز آن برخورد را نداشت!، آیا به راستی راه بهتری برای اصلاح رفتار او وجود نداشت!روانشناسان این شیوه و روش در اصلاح رفتار را ، روش خاموشی[ٍExtinction] می نامند و بر این باورند که اگر به رفتاری که شخص از خود بروز می دهد، توجه نکنیم و آن را مورد تقویت قرار ندهیم، آن رفتار خاموش شده و احتمال تکرار آن کم می شود. مثلاً اگر دانش آموزی در کلاس بی اجازه صحبت کند، معلم توجه ای به او ننماید، کم کم این رفتار خاموش می شود.
اگر بخواهیم از این روش برای کاهش رفتار نامطلوب استفاده کنیم، باید به نکاتی توجه کنیم:
1- در درجه اول، این که رفتاری را که شخص انجام می دهد ضرر و زیان جسمانی و روانی نداشته باشد، اما اگر خطری فرد را تهدید می نماید، خاموشی جایز نیست. مثلاً فرض کنیم، کودک می خواهد میخی را درون پریز برق بکند، در اینجا باید فوراً جلوی او را گرفت.
2- در جایی از خاموشی می توان استفاده کرد و نتیجه گرفت که تقویت کننده های رفتار نامطلوب، تحت کنترل درآیند. اگر مثلاً در خانه، فرزند رفتار نامطلوبی دارد و پدر با رعایت شیوه تغافل یا خاموشی می خواهد او را اصلاح کند، زمانی موفق خواهد بود که دیگر اعضا خانواده مشوق آنرفتار نامطلوب نباشند.[بررسی رفتار در روان شناسی تربیتی، حسین کریمیان
15- شیوه ی « ارائه جایگزین »
شاید دیده باشید پدرها و مادر هایی را ، که در خانه ، به فرزندان کوچک خود ( که به اقتضای سن و از روی حس کنجکاوی ، رفتارهایی از خود نشان می دهند)، پیوسته ، توصیه می کنند ، نکن ، بشین ، چرا گوش نمی دهی ؟ اگر دوباره چنین کنی دوستت ندارم . اگر یک بار دیگر این کا ررا بکنی می گم هاپو تو را بخوره ! و... از این نمونه برخودها فراوان مشاهده می شود . اما این که به فرزندان خودنشان دهند که چکار باید بکنند؟ خیلی کمتر به چشم می آید ، بیشتر پدرها و مادرها در ارائه جایگزین یا فکر نکرده اند یا درست فکر نکرده اند !، این یکی از مشکلات تربیتی در محیط خانه بشمار می رود.مانند آن چه گفته شد، در محیط های مدرسه ، دبیرستان ، دانشگاه و... نیز وجود دارد ، هر چند کاری که از یک نوجوان و جوان سر می زند به اقتضای سن خود اوست و از رفتار دوران خرسالی عبور کرده است . مسئولان فرهنگی ، تربیتی واجتماعی موظف هستند ، برای هر سنی ، رفتارهای مناسب وجایگزین رفتارهای نامناسب را تعریف و راه کارهای اجرایی آن را ، پیش بینی کنند، اما آن چه در حوزه امر به معروف ونهی ازمنکر ودر محدوده شناخت امر وناهی ، باید مورد کنکاش قرار داشته باشد ، این است که گاه به فردی که عمل نادرستی انجام می دهدف پیشنهاد انجام کار دیگری بدهند . مثلاً اگر در مجلسی که گروهی ، گرد هم آمده ا ند ، تا به اصطلاح گپی بزنند وخوش باشند! چنانچه منکری رخ دهد ، و غیبت و بدگویی دیگران را در پیش گیرند، ناهی از منکر ، نخست تلاش کند مسیر و سمت و سوی این گفت و گوها را تغییر دهد ومجلس را از غیبت ، بیرون برده وموضوعی دیگر را جایگزین آن سازد و اگر موفق نشد ، خود از آن مجلس برود، تا به گناه آلوده نگردد.مثال دیگر : اگر کسی صدای خوب و زیبایی دارد، اما با آن ترانه های مبتذل و پوچ را می خواند، ضمن تمجید از آواز خوش او، و یادآوری این که این صدای خوب نعمت خداوند به اوست و او از آن باید استفاده درست بنماید، به او پیشنهاد شود از اشعار حافظ که از زیباترین اشعار است، بهره گرفته و صدای زیبای خود را با این اشعار پیوند دهد، تا زیبایی او دوچندان گردد.و یا اگر کسی استعداد و ذوق شعر و شاعری دارد، اما در عالم توهم سیر می کند و اشعاری بی مایه، یا با محتوایی نادرست ارائه می دهد، به او پیشنهاد شود که از روش بزرگان این هنر درس گرفته، هم به صورت (و ظاهر) اشعارش و هم به سیرت و محتوای آن، زیبایی حقیقی بخشد. در این باره به این روایت توجه شود:شخصی به نام زاذان، که از اصحاب امیرالمومنین (علیه السّلام) بوده است، قرآن را با صدای زیبا و به خوبی می خوانده است، از او پرسیدند، این گونه قرائت را نزد که آموختی؟ او لبخندی زد و در پاسخ گفت:روزی امیرالمومنین (علیه السّلام) می گذشت، من با صدای زیبای خود، شعری را خواندم آن حضرت از صدای من، دچار شگفتی شد و خوشش آمد، به من فرمود: ای زاذان چرا با این صدای زیبا قرآن را نمی خوانی؟ گفتم: به خدا قسم چیزی از قرآن بلد نیستم به جز همان مقدار که در نماز می خوانم! حضرت فرمود: نزدیک بیا، نزدیک رفتم، سخنی در گوش من فرمود، که نفهمیدم و ندانستم چه بود، به خداوند سوگند، از آن روز تمامی قرآن را (با قرائت درست) حفظ شدم و نیاز پیدا نکردم، که درباره قرآن از کسی سؤال بکنم.این داستان را از امام باقر(علیه السّلام) پرسیدند؛ حضرت فرمودند: زاذان راست می گوید. امیرالمومنین (علیه السّلام) در گوش او اسم اعظم خداوند را خوانده بود.[تحفة الاحباب، ص155(بااندکی تغییردرعبارات) نتیجه، این که با راهنمایی کردن افراد برای شکوفایی استعدادهای خود در راه درست و تشویق آنان، می توان از هدر رفتن استعداد و عمر آنان در کارهایی که شایسته نیست پیش گیری کرد.
16- شیوه « تخلیه روحی – روانی »
برخی افراد که به رفتارهای نابهنجار گرایش دارند، از جامعه (خانه، مدرسه، محیط) طرد می شوند، جای برخوردهای عاطفی و تربیت دینی، در زندگی این اشخاص، خالی است و یا حضور کم رنگی از آن را می توان مشاهده کرد، معمولاً به این افراد و رفتار و گفتار آنان بی توجهی شده است، از این رو عقده ای بزرگ، بر روح آنان سایه انداخته و رنجی ریشه دار با آنان، همراه گردیده است و اندوهی جانکاه، آینده را برای آنان تیره و تار جلوه می دهد، افسردگی در خانه دل آنان، زاد و ولد کرده است، چنین روح و روانی، در برابر مشکلات زندگی، بسیار شکننده می شود و یا احساس شکست می کند، از این رو به برخی اعمال نادرست روی می آورد، تا آن احساس تلخ را بپوشاند، مانند: کشیدن سیگار، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به مشروبات الکلی، معاشرت با دوستان ناباب، قماربازی و ....برخی از این افراد، در عمر خود هرگز فرد صالح و شایسته ای را نیافته اند، تا درد دل خود را برای او بازگو کنند و از او راهنمایی بخواهند. وقت گذاشتن و گوش دادن به سخنان آنان، تا حد زیادی آنان را آرام می کند و به تعبیر خود آنان، با بیان کردن این درد دل ها، سبک می شوند و احساس راحتی می کنند. گوش دادن و توجه به گفتار آنان، خود نوعی درمان به شمار می رود. این را نباید دست کم گرفت و ناچیز پنداشت، آنان می گویند، همین که کسی به حرف ما گوش بدهد – هر چند نتواند گرهی از مشکلات ما باز کند – ما را بس است و نیازی دیگر نداریم! « حاجتش نبود تقاضای دگر » بنابراین آمر و ناهی در برابر این افراد با حلم و بردباری؛ زمینه ای برای گفتگو فراهم سازد و با ایجاد اعتماد، به اصلاح رفتار آنان بپردازد .در دنیای امروز و در سال های اخیر، مبحث تعامل اجتماعی به شکل یکی از رشته های علمی درآمده و صاحب نظران به پژوهش های دقیق و منظمی در این باره روی آورده اند. آنان در موضوع مهارت اجتماعی در ارتباطات میان فردی، گوش دادن به سخنان مخاطب را از زمینه ها یا عوامل موثر در ایجاد ارتباطات میان فردی، دانسته و کارکردهایی برای گوش دادن را، مورد توجه قرار داده اند. مانند:
1- تمرکز بر پیام های دیگران
2- دست یابی به برداشتی کامل و دقیق در مورد منظور دیگران.
3- ابراز علاقه، نگرانی و توجه
4- تشویق طرف مقابل به ابراز کامل، آزادانه و صادقانه مسایل
5- اتخاذ روی کرد دیگر مدار، (Other-Centred ) در حین تعامل.[مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی،ویکسون و...ص217
روشن است که اگر درباره افراد عادی جامعه، به این کارکردها باید توجه شود، نسبت به اشخاصی که گوش دادن نوعی درمان روحی آنان به شمار می رود، این کارکردها اهمیت دوچندان می یابد.پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به سخن کسانی که، با او گفت و گو می کردند، به دقت گوش می داد، هر چند که بسیاری از سخنان آنان، نکته مهم یا مفیدی نداشت، اما پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سر تا پا گوش می شد، تا سخن او را بشنود، این روش پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست مایه منافقان شد، تا به عنوان یک خصلت منفی از آن حضرت یاد کنند[رک.به:تفسیرالمیزان،ج9ص31وتفسیرمجمع البیان،ج3ص44] و بگویند؛ او فقط گوش است و زود باور، حرف های دیگران را می شنود و باور می کند. خداوند متعال پیک وحی را فرو فرستاد و این خصلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نقطه قوت او دانست:
وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ ...[توبه61
برخی ازآنان (منافقین) کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند: او گوش است(زودباور است)، بگو: گوش خوبی برای شماست (و خوش باور بودن او به نفع شماست)، او به خدا ایمان دارد و به سخن مومنان نیز باور دارد.بنابراین انسان های مومن اگر بخواهند،این خصلت و خلق و خوی پیامبری را در خود پدید آورند، گوش آنان، هم باید برای شنیدن پیام های وحی (و عمل کردن به آنها) آماده باشد و هم برای شنیدن سخن دیگران (و ایجاد ارتباط عاطفی) تا زمینه اصلاح برخی افراد فراهم آید.گوش انسان مومن وحی ما را می شنود و آن را حفظ می کند، چنین گوشی قرین و همدم دعوت کننده حق است و پیام های حق را می گیرد.
17- شیوه « استناد به الگوها »
در هر جامعه ای، الگوهایی شایسته، در حوزه های مختلف وجود دارد؛ الگوهایی علمی، فرهنگی و اجتماعی، که در زمینه های علم، فرهنگ و هنر، دین و اخلاق و ... با برخورداری از ویژگی هایی، چون؛ بلند همت بودن، عزم و تصمیم جدی داشتن، صداقت و شجاعت داشتن، کمک به هم نوعان و ... زبانزد عام و خاص هستند در موارد بسیاری برای اصلاح رفتار افراد، استناد به این الگوها سودمند و کارساز است. پروردگار متعال پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نیز پیشوایان معصوم (علیهم السّلام) را الگو و اسوه ی مردم قرار داده است و پس از آن، مومنان حقیقی و به کمال رسیده را، اسوه دیگران، معرفی می نماید:
- قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ [ممتحنه4 قطعاً برای شما، در پیروی از ابراهیم و کسانی که با اویند (مومنان)، سرمشق خوبی برای زندگی است.
- لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ [احزاب21یقیناً برای شما، در اقتدا به رسول خدا، سرمشقی نیکوست.
مردم بدانند یا ندانند، آگاهانه یا ناآگاهانه، در زندگی خود از الگوهایی، سرمشق می گیرند و رفتار و گفتار و حتی چگونگی لباس پوشیدن و نوع لباس، راه رفتن و حرف زدن و .... را از آن الگوها، فرا گرفته و بکار می بندند. بنابراین بهتر آن است انسان الگوهای رفتاری خود را افرادی رشد یافته و انسان های کامل قرار دهد، که همه رفتار آنان بر مبنای آموزه های الهی بوده است، نه از سر هوا و هوس.گریه و خنده و سخن گفتن چنین الگویی از او نیست، بلکه همگی ریشه در اخلاق خداوند دارد.
درباره استناد به الگوها برای تصحیح رفتار دیگران، به یک نمونه تاریخی توجه گردد:
روزی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره رستاخیز و وضع مردم در دادگاه بزرگ الهی بیاناتی فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعی گریستند، و به دنبال آن گروهی از یاران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تصمیم گرفتند، پاره ای از لذت ها و راحتی ها را بر خود تحریم کرده و به جای آن به عبادت بپردازند، روزها را روزه گرفته و شب ها را به عبادت و نیایش صبح کنند. عثمان بن مظعون هم، سوگند خورد که از آمیزش با همسر خود پرهیز کند، روزی همسر عثمان بن مظعون، که زن جوان و زیبایی بود، نزد عایشه آمد، عایشه از وضع او شگفت زده شد و پرسید: چرا به خودت نمی رسی و زینت نمی کنی؟در پاسخ گفت: برای چه کسی زینت کنم، همسرم مدتی است که مرا ترک کرده و رهبانیت پیش گرفته است. این سخن به گوش پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید، دستور داد همه مسلمانان به مسجد آیند، هنگامی که مردم در مسجد جمع شدند بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار، فرمود: چرا بعضی از شما چیزهای پاکیزه را بر خود حرام کرده اید، من سنت خود را برای شما بازگو می کنم (اگر من سرمشق و اسوه شما هستم، باید مانند من باشید)، هر کس از آن روی برگرداند از من نیست، من بخشی از شب را می خوابم و با همسرانم رابطه جنسی دارم و همه روزها را روزه نمی گیرم ( و برخی از روزها روزه هستم) آگاه باشید من هرگز به شما دستور نمی دهم، که مانند کشیشان مسیحی و رهبان ها، ترک دنیا گویید، زیرا این گونه مسایل و نیز دیر نشینی، در آئین من نیست. رهبانیت امت من در جهاد است، بر خود سخت نگیرید، زیرا جمعی از پیشینان شما، بر اثر سخت گرفتن بر خود هلاک شدند.[تفسیرمجمع البیان،ج2ص235ذیل آیه 87سوره مائده وکتاب داستان های تفسیرنمونه ص301
18- شیوه « تنظیم روابط»
پیش از این گفته شد، هدف از امر به معروف و نهی از منکر، انجام دادن معروف و ترک منکر است. این هدف گاهی با ایجاد رابطه با مخاطب و یا کم و زیاد کردن ارتباط، به دست می آید تنظیم رابطه با مخاطب – با توجه به شرایط – به سه گونه شکل می گیرد:
الف – گسترش روابط:این مرحله از ایجاد ارتباط، آغاز و به مراحل توسعه و گسترش آن می رسد. آمر و ناهی، گاه تشخیص می دهد؛ در صورتی که با مخاطبان خود طرح دوستی و رفاقت بریزد و این دوستی را تداوم و توسعه دهد، می تواند آنها را به انجام معروف ها وادار و یا از انجام منکرها باز دارد. این شیوه در بسیاری از موارد اثر بخش می باشد. بزرگان بشریت از این شیوه برای هدایت انسان و دعوت به توحید و خیر و نیکی بهره فراوان گرفته اند. به عنوان نمونه به این داستان توجه شود:حضرت عیسی (علیه السّلام) دو نفر از یاران نزدیک خود را برای تبلیغ دین و دعوت به توحید و دست برداشتن از بت پرستی، به شهر انطاکیه[نام شهری درترکیه امروزی] فرستاد، آنها برای جلب اعتمادمردم به اذن خدا برخی از مریض ها را شفا می دادند. داستان این دو نفر به گوش پادشاه آن دیار که بت پرست بود رسید. آنها را احضار کرد و پرسید شما کیستید؟ گفتند: فرستادگان حضرت عیسی هستیم، آمده ایم تا تو را از پرستش بت هایی که قدرت شنیدن و دیدن ندارند، به پرستش خداوندی که می شنود و می بیند، دعوت کنیم.پادشاه: مگر شما غیر از بت های ما، خدای دیگری می پرستید؟- آری کسی که تو را، حیات و زندگانی بخشیده است.پادشاه که خشمگین شده بود، دستور داد آن دو را شکنجه و زندانی کنند، حضرت عیسی هم برای کمک به آن دو نفر وصی خودش، شمعون را فرستاد. شمعون به شکل ناشناخته به آن شهر وارد شد. او از روز نخست با درباریان و اطرافیان پادشاه طرح دوستی ریخت و با آنان نشست و برخاست داشت، آنها که از نوع برخورد و ادب و نیز بزرگواری او، بسیار خشنود بودند، به او انس و علاقه ای خاص پیدا کرده بودند و نزد پادشاه از وی تمجید نموده و به نیکی یاد کردند، پادشاه او را نزد خود فرا خواند و وی را انسانی بزرگ یافت، از معاشرت با او خرسند بود و احترام او را رعایت می کرد، روزی شمعون که شرایط را مناسب دید، گفت: ای پادشاه شنیده ام دو نفر را به جرم اینکه تو را به آیین دیگری خوانده بودند، شکنجه و زندانی کرده ای؟ آیا به سخنان آنان گوش داده ای؟پادشاه: خیر، در آن هنگام خشم تمام وجودم را گرفته بود.شمعون: اگر نظر شما مثبت باشد، آن دو بیایند تا ببینم چه می گویند!پادشاه دستور داد آن دو را آوردند، در اینجا شمعون با زیرکی خاصی و با توجه به این که آن دو از دوستان خود او بودند، مدیریت جلسه را بر عهده گرفت و از آنان پرسید: از سوی چه کسی به این جا آمده اید؟گفتند: از سوی پروردگاری که آفریننده هر چیزی است و شریکی ندارد.شمعون: چه آیه و نشانه ای، برای راست گویی خود دارید؟گفتند: هر چه شما بخواهید.پادشاه دستور داد نابینایی آوردند، تا آن دو به او بینایی بدهند، آن دو دعا کردند. آن شخص بینا شد.شمعون از فرصت استفاده کرد و به پادشاه گفت: شما نیز اگر از بت های خود بخواهید که چنین کاری بکنند، شرافت و بزرگی آنان را اثبات خواهد کرد.
پادشاه: بین من و تو که چیز پنهانی وجود ندارد، خدایان ما نه ضرری را دفع می کنند و نه سودی به ما می رسانند. آن گاه پادشاه برای این که از موضع انفعال بیرون بیاید، پیشنهاد دشوارتری داد: اگر خدای شما مرده ای را زندهکند، به او ایمان می آوریم.آنان پذیرقتند و گفتند: خدای ما به هر چیزی توانا است. پادشاه دستور داد مرده ای را که هفت روز از مرگ او گذشته بود آوردند ( برخی گفته اند آن مرده، فرزند او بوده است ) آن دو دست به دعا نزد پروردگار برداشتند: شمعون نیز آهسته و دل خود دعا می کرد، تا آن مرده زنده شود، به اذن خداوند مرده زنده شد. در اینجا بود که پادشاه به توصیه شمعون، به حضرت عیسی (علیه السّلام) ایمان آورد و عده زیادی از مردم نیز به دین خدا گرویدند.[تفسیرمجمع البیان ج4ص420
خواننده گرامی، توجه دارد که این همه برکت و آثار مثبت، نتیجه تلاش های زیرکانه شمعون و ایجاد رابطه دوستانه او با شاه و اطرافیان او و بهره برداری بجا و مناسب از شرایط بوده است.
ب – محدود سازی روابط
نوع دیگری از تنظیم رابطه ، محدود سازی آن با مخاطب است ، به این معنا که آمروناهی ، با فرد یا افرادی دوستی یا پیوند خویشاوندی دارد و با آنان رفت وآمد می کند ، برخی از آنان ، نسبت به انجام معروف ها ، سهل انگارند . (مثلا خمس مال خود رانمی دهند یا نماز نمی خوانند و ...) وبرخی دیگر ، پاره ای از منکر ها را انجام می دهند (مثلا دروغ می گویند ، یا درباره افراد تهمت می زنند ،عیب جویی می کنند و یا ...) اگر آمروناهی ، احتمال دهد که امرو نهی ربانی او تاثیر گذار است باید آن را امربه معروف ونهی از منکر کند. اما اگر گفتن را کارساز نمی داند ولی کم کردن رابطه را موثر می داند ،باید ازاین شیوه استفاده کند ورفت وآمدهای خود را با آنان کمتر نماید .این روش نیز در مخاطب ،آثار تربیتی مثبتی ، برجای می نهد واو را نسبت به خطاها واشتباهات خود ،آگاه می سازد .به عنوان مثال ،اگر پدری بخواهد فرزندش را ازراه اشتباهی که در پیش گرفته بازدارد ،وشیوه های ملاطفت ،گفت وگوی دوستانه وکمک بیشتر به او ، موثرنیفتاد، می تواند رابطه خود با او را ،کم رنگ سازد واز کمک هایی که به اومی نموده است ، بکاهد . همین گونه است رابطه معلم بادانش آموزودانشجو ونیز رابطه ما با دوستان ، بستگان و یا سایر افراد جامعه .
ج - قطع روابط
گاهی ، مخاطب یا مخاطبان ،که امربه معروف را ترک کرده اند و یا به منکرروی آورده اند ، نه امرو نهی زبانی را پذیرا هستند و نه با توسعه روابط ، به راه می آیند و نه از محدود سازی ارتباط ، هراسی به خود می دهند ! در این صورت ،اگرمساله ، خانواده ای است ، در درون خانه و اگراجتماعی است ، در جامعه ، باید با آن فرد یا افراد ، روابط خود راقطع نمایند و به تعبیری دیگر ،آنان را از برکت ونعمت نشست وبرخاست ومعاشرت وگفت وگو محروم سازند ، تا به خود آیند واز خطای خود دست بردارند « دور کن هم خویش وهم بیگانه را »
امام صادق (علیه السّلام)به اصحاب خود فرمود :چرا مانع رفتار ناشایست برخی افراد نمی شوید ؟پاسخ دادند :آنها سخن ما را نمی پذیرند . حضرت فرمود : در این صورت از آنان کناره گیری کنید وازنشست وبرخاست با آنان ، بپرهیزید .[وسائل الشیعه ج11ص415
به دو نمونه ازاین شیوه که یکی در حوزه خانواده است ودیگری در حوزه اجتماع ودر صدر اسلام رخ داده است ،توجه کنیم :
نمونه 1- پس از حضرت خدیجه کبری ، مادر بزرگوار فاطمه زهرا (علیها السّلام) پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) زنان متعددی داشته اند ، (که به دلیل جلب نظر قبایل مختلف یاشکستن برخی خرافات رایج در میان مردم وجهات دیگر سیاسی واجتماعی صورت گرفته است .)گاه این زنان ، درخواست های از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)داشتند و یا کارهای می کردند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) راناراحت وغمگین ، می ساخت یک بارخواسته هایی داشتندکه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای تادیب آنان ، یک ماه رابطه خود با آنان را قطع کرد برخی ازمفسران گفته اند : همسران پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ازمال وثروت دنیا ، چیزهایی ازاوخواستند (واین که بودجه زندگی آنان را بیشتر کند ) وبرخی ازروی حسادت زنانه نسبت به برخی دیگر موجبات آزار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رافراهم می ساختند .[فتح القدیرج2ص501جلال الدین سیوطی ،از دانشمندان اهل سنت در تفسیر خود می نویسد :ابوبکر برخاست ، تا (دخترش) عایشه و عمربرخاست ، تا (دخترش )حفصه راکتک بزند .گفتند :چیزی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می خواستید که نداشت ! [الدّرالمنثور ج6ص594]طبری ازدیگر دانشمندان اهل سنت نیز می نویسد :این آیه (آیه 27سوره احزاب : یا نساءانبی . . . ) به سبب اینکه عایشه از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیزی از متاع دنیا – مانند زیادی در هزینه زندگی یا غیر آن – راخواسته بود نازل شده است ، و برخی آن را جسارت عایشه نسبت به دیگر زنان و تقاضاهایی از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)دانسته اند .[تفسیرطبری ج21ص156اما در تفسیر منهج الصادقین به نقل از امام صادق (علیه السّلام)چنین آورده است :پس از پیروزی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بریهودیان خیبر وبه دست آوردن غنیمت های (فراوان از )آن ، زنان آن حضرت گفتند: ازاین غنیمت به ما هم بده ، حضرت فرمود: آن را به دستور خداوند ، میان مسلمانان تقسیم کرده ام .آنها ناراحت شدند وگفتند :گمان می کنی اگرما را طلاق دهی ،درمیان قوم خود کسی غیراز تورا پیدا نمی کنیم ! با این سخن (که پیامبررا ناراحت ساخت ) خداوند به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد (یک ماه )از آنان کناره گیری کند (و با آنان رابطه خویش را قطع نماید ) پس ازآن آیه (27-احزاب ) نازل شد وآنها را بین ماندن و پذیرفتن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا طلاق گرفتن آزاد گذاشت .[تفسیرمنهاج الصادقین ج7ص310به هرحال ، سخن ودرخواست زنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معقول ، منطقی ودرشان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبوده است ،که آن حضرت یک ماه ازآنان قطع رابطه می کند تا آنان بیدار شده و به خطا واشتباه خود آگاهی یابند .
نمونه 2- در سال نهم هجری ، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مردم را برای جنگ با رومیان فراخواند . زیرا خبر یافت ،که دولت روم ، سپاه عظیمی فراهم کرده است ، تابه جنگ مسلمانان بیاید . ازطرفی ، فصل تابستان وگرمی هوا و رسیدن میوه ها وآسایش در سایه درختان میوه دار ، وازسویی، دوری راه و نگرانی از سپاه فراوان دولت روم ،کار بسیج کردن مسلمانان را ، دشوار ساخته بود . رسول خدا دراین جنگ ، برخلاف جنگ های دیگر – از همان آغاز ، مقصد و هدف خود را برای مردم ،آشکارکرد تا مردم برای پیمودن راهی دور وکاری دشوار و و نبرد با دشمنی قدرتمند آمادگی کامل داشته باشند .سپاهیان اسلام به راه افتادند اما در این میان ، سه تن ازمومنان به نام های کعب ، مراره و هلال ، ازروی تنبلی و سستی ، با آنان همراه نشدند واز حضور در این جنگ دفاع ازاسلام ، سرباز زدند آنان پس از رفتن سپاه ، پشیمان شدند ، اما ماندند تا پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برکردد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز بدون این که جنگی رخ دهد (گفته اند ؛ رومیان باشنیدن حرکت سپاه اسلام ، سپاهیان خود را به پایگاه های خود برگردانده بودند ) مراجعت کردند اگرچه در این مسافرت طولانی ، مسلمانان سختی های زیادی را تحمل کردند .
پس ازبازگشت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این سه نفرنزد پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده و عذرخواهی کردند اما پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با آنان سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد تا از سخن گفتن با آنان خوداری کنند حتی خویشاوندان آنان و زن و فرزند آنان ، فقط برایشان غذا می بردند ، ولی با آنان سخن نمی گفتند. این قطع رابطه ، زمین را با همه بزرگیش ، برآنان تنگ ساخت .آنان گاه در میان مردم وگاه در کوه و بیابان به سر می بردند ،کعب می گوید : روزی در بازار مدینه راه می رفتم ،که یکی از اهالی شام که برای خرید وفروش به مدینه آمده بود ازمن سراغ می گرفت واز مردم می خواست ،کعب را به اونشان دهند . به من اشاره کردند ، نزد من آمد. او نامه ای از پادشاه غسان ، برای من آورده بود ، پادشاه داستان ما را شنیده بود و با سوء استفاده ازاین فرصت ، به من نوشته بود که : خبر یافتم که سرورت ، برتوجفا کرده است ، باآن که خدا تحمل خواری وزبونی را برتو واجب نکرده است ، نزد ما بیا تا با تو همراهی کنیم !
کعب می گوید : باید دید ، چرا کارمن به اینجا کشیده است ،که مردی مشرک نسبت به (جذب )من طمع کرده است ؟!به هر حال ،این سه تن که ده ها روز ،آواره و منزوی بودند حتی تصمیم گرفتند ، خود آنان با یکدیگر نیز ، سخن نگویند و به دعا و توبه مشغول باشند و بالاخره پس از پنجاه روز ،آیه ای نازل شد (آیه 118-سوره احزاب : وعلی الثلاثه . . . ) و توبه آنان راپذیرفت وآنها با خوشحالی به دامان جامعه اسلامی برگشتند.[تفسیرمجمع البیان ج3ص79 وتاریخ پیامبراسلام-دکترآیتی ص644
اگر مسلمانان ، نسبت به ارزش های الهی وانسان ساز ،احساس مسوولیت کنند ، افراد بی بند و بار در اقلیت قرار خواهند گرفت و با روش هایی که گفته شد می توان به اصلاح آنان اقدام کرد .
1- روش هایی که در تنظیم رابطه بیان شد ، در حوزه تعلیم و تربیت ،کاربرد فراوان دارد . پدران ومادران و مربیان جامعه ازاین روش ها با ظرافت هایی (که لازم است به کار گیرند ) می توانند ، به اهداف تربیتی خود نایل گردند .
2- شیوه هایی دیگرراهم می توان برآن چه گفته شد افزود مانند :
- شیوه ایجاد ترس و امید نسبت به آینده
- شیوه بیان عبرتها
- شیوه تنبیه و تشویق
- شیوه تعظیم خوبان و تحقیربدان
- شیوه مدارا و مماشات (همراهی)
- و...
اما آن چه یاد شده است ، مهمترین شیوه ها می باشد .
3- در همه موارد امر به معروف یا نهی از منکر، می توان از یک یا چند شیوه ، به تناسب شرایط بهره گرفت .
4- چنان که بارها یادآوری شده است ، هرچند بر اساس نظر برخی از فقها، بر به کارگیری این شیوه ها ، امر به معروف و نهی از منکر، نمی توان نام نهاد، اما از آن جا که این شیوه ها ،همان هدف امر به معروف و نهی از منکر را تحقق می بخشد، از باب مسامحه و مجاز، نام امر به معروف و نهی از منکر را می توان برآن اطلاق کرد .گذشته ازاین، در صورتی که، هدف امر به معروف و نهی از منکر، با یکی از این شیوه ها محقق شود ( و نه با امر و نهی مصطلح) ، باید همان شیوه را به کار گرفت.
منبر نوزدهم : آسیبشناسی امر به معروف و نهی از منکر با نظر به تجارب تاریخی:
آیه: سوره نساء آیه 165 : { رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کاَنَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا } این پیمبران (که ما آنها را به رسالت فرستاده ایم مأمور بوده اند که) به اشخاص فرمانبر و مؤمن مژده ثواب و بهشت دهند و مبشّر به سعادت بعدى آنها باشند و به اشخاص نافرمان و کافر وعده عقاب و دوزخ دهند و منذر به شقاوت اُخروى آنها باشند تا آنها را حجّتى بعد از فرستادن پیمبران بر خدا باقى نماند (و نگویند اگر براى ما پیمبرانى میفرستادى که شریعتى براى ما بیاورند و راه را از چاه بما نشان دهند و آنچه نمیدانستیم بما بیاموزند ما خیر خود را از دست نمی دادیم [نگویند ما نمی دانستیم زیرا رهبر دینى نداشتیم]) و خداوند همواره غالب است و مکابرى او را مغلوب نمی کند و آنچه میکند بر وفق حکمت و صلاح است.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: ... وَ انْهَوْا غَیْرَکُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تَناهَوْا عَنْهُ فـَإِنَّمـا أُمِـرتُمْ بِالنَّهىِ بَعـْدَ التـَّناهِى. امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمودند: ... دیگران را از منکر باز دارید و خود نیز از آن دورى کنید زیرا شما مأمور شده اید که اوّل خودتان منکر را ترک کنید بعد نهى از منکر نمائید.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آسیبشناسی امر به معروف و نهی از منکر با نظر به تجارب تاریخی:
دورههای تاریخی امر به معروف و نهی از منکر در سه دورة کلی دستهبندی میشود که در هر دوره این فریضة اسلامی به شیوة خاص خود به اجرا در میآید. اما در هر دوره با مشکلات اجرائی و عملی خاص خود مواجه میگردد و در عمل، به بنبست یا انحراف کشیده میشود و به ناچار به تعطیلی میانجامد. این سه دوره عبارتند از:
1ـ دورة انفرادی؛
2ـ دورة سازمانی؛
3ـ دورة تشریفاتی.
الف) دورة انفرادی:
این دوره از زمان پیغمبر اسلام (ص) آغاز شده و تا اوایل دورة عباسیان ادامه داشته است. در این دوره وظیفة نهی از منکر به صورت انفرادی انجام گرفته است به نحوی که نگرش به آن به عنوان یک وظیفهی فردی مثل نماز و روزه بوده و هر فرد مستقل از دیگران خود را موظف به انجام آن میدیده است و نه به عنوان وظیفهای که در گروهی تعریف شده و در هماهنگی با آن معنی میشود.در این دوره، این وظیفه را گاهی شخص پیغمبر و گاهی مأموران خلیفة مسلمین به انجام میرساندند و شیوة کار هم به صورت گشت زدن در خیابان ها و بازارها و نظارت بر اصناف و اقشار مختلف و دادن تذکرات لازم به آنها بود. گاهی هم نمایندگان خلیفه به این کار مأموریت مییافتند.به عنوان مثال در مدینه خود پیغمبر در بازار گشت میزد (متقی، 4158، حدیث 9970) و ضمن تذکراتی شفاهی به محتکران و گران فروشان بر آنها نظارت میکرد یا افرادی مثل سعید بن عاص (همان، ص285) و عمر بن خطاب (ابن اخوه، ص54) را برای نظارت به شهرهای دیگر مأمور میفرمودند.امام علی علیه السلام هم، علی رغم مشغلههای فراوانی که در دورة پرآشوب حکومتش پشت سر گذاشت گاهی خود، شخصاً به ایفای این وظیفه میپرداخت (متقی، همان جا؛ حر عاملی، 16332، 18578 و 2284؛ نعمان، 2536، حدیث شماره 1912) و گاهی هم نمایندگانی به شهرهای مختلف مأموریت میداد. به عنوان مثال رفاعه در اهواز (نعمان، 236) و مالک اشتر درمصر (نهجالبلاغه، ص1017) مأمور امام علی علیه السلام در اجرای این وظیفه بودند.گاهی هم وظیفة نهی از منکر زیر نظر قاضی یا به دست شخص قاضی انجام میشد و نهی از منکر مصداقی از مصادیق کار قضا به حساب میآمد(نعمان، همان جا، ابن خلدون، ج1؛ ابراهیم حسن، 1436 و 433 به بعد). سایر آحاد مردم نیز خود را موظف به انجام این وظیفه میدانستند و کم و بیش بدان اقدام میکردند.
مشکلات روش انفرادی:
1 ـ عدم تعمیم:هم چنان که در متون دینی صریحاً ذکر شده ایفای وظیفة نهی از منکر بر عهدة همه افرادی است که دارای شرایط ویژه آن، از قبیل عالم و مطاع بودن، قادر بودن و … باشند (حر عاملی، 11200؛ نجفی، 21359 به بعد) و بر این اساس از عهدة کسانی که فاقد آن شرایط باشند ایفای این مهم، مثل هر واجب مشروط دیگر رسماً ساقط است (حلبی، 263؛ حلبی یحیی بن سعید، 241؛ سلار بن عبدالعزیز، 261؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، 1467). با این اوصاف، اگر این وظیفه را به روش انفرادی انجام دهیم به دلیل محدودیت واجدان شرایط حقیقی و محدودیت فرصت کافی در افراد واجد شرایط، امکان توسعه و تعمیق این وظیفه میسر نمیگردد و این اصل نخواهد توانست در زوایای مختلف زندگی انسان تأثیر خود را به طور قابل توجهی بر جای گذارد و دیگر انتظار آن آثار شگرفی که در روایات برای این اصل ذکر گردیده است (حر عاملی، 11403؛ مجلسی، 10079؛ رشید رضا، 421؛ شیخ طوسی، تهذیب، 6176؛ نهجالبلاغه، نامة 47؛ ایثر 327 و 330) انتظاری بیجا و دور از باور خواهد بود.
از سوی دیگر اگر همچون پارهای از صاحب نظران برای توسعه و تعمیم همین اصل، یا به خاطر ندرت افراد واجد شرایط، ایفای چنین وظیفة خطیری را برای افراد معمولی و عموم آحاد ملت جایز بدانیم (شیخ طوسی، نهایه، 299؛ مصباح المتهجد، 854؛ شیخ مفید، مقنعه، 805 )، هم با اجماع فقها (نجفی، 21359؛ امام خمینی، همان، ص465) و هم بانصوص اسلامی که شرایط خاصی برای آمران و ناهیان مقرر کرده است منافات خواهد داشت (ری شهری، همان جا؛ حر عاملی، همان، ص 400؛ مجلسی، 10093). مضاف بر اینکه با گفتههای دیگر بعضی از نویسندگان در تضاد خواهد بود، آنجا که میگویند «بدون شک جاهل حق ندارد وارد این کار (امر به معروف و نهی از منکر) شود» (سروش، حکمت و معیشت، ص274) و «این امر به عهدة رهبری علمی و اجتهاد فقهی هر عصری است که از طریق اجتهاد، معروف و منکرهای هر عصری را مشخص کند وآنگاه امر به معروف را رهبری کند»(شریعتی، شیعه،ص56؛ سروش، همان، ص75 و279).
2 ـ خطر عوام زدگی:اگر مشکل عدم تعمیم در روش انفرادی، تأثیر آن را محدود و ناچیز میکرد، تعمیم آن و به کار گرفتن افراد غیر عالم و ناآگاه در این کار از جهاتی دیگر زیانبخش و دارای تأثیرات نامطلوب خواهد بود و حتی اگر بر خلاف بعضی از فقهای سنی (محتسب، ص 216؛ نویری، 6291؛ بصری ماوردی، ص 293) اجتهاد را شرط لازم برای امر به معروف و نهی از منکرندانیم و صرف نظر از این که اجتهاد مصطلح (امام خمینی، مجلة پاسدار اسلام، همان جا) شرط باشد یا نباشد، آگاهیهای دقیق و پیچیدهای نیاز است (رشید رضا، 444؛ زیدان، 194؛ بادکوبه، 129؛ جزایری، 225؛ زمخشری، 1396) که کوچکترین خطا در آن حوزه، میتواند این اصل را به تأثیر واژگون و نامطلوب گرفتار سازد که نهی از آن چنان نهی از منکری، شایستهتر است تا توصیه کردن بدان (امام خمینی، تحریر الوسیله، 1467).
در هیچ کدام از واجبات، شرط احتمال تأثیر مطرح نشده و تنها در این وظیفه شرط شده است (سیوری، ص357؛ مطهری، ده گفتار، ص72). پس چگونه بدون آگاهی از شیوههای دقیق و تأثیر گذار و ویژگیهای روحی متفاوت افراد جامعه میتوان در مورد احتمال تأثیر قضاوت کرد و در نتیجه به وجوب یا عدم وجوب نهی از منکر در هر موقعیتی فتوی داد؟
با توجه به پیچیدگیهایی که در بسیاری از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد میتوان گفت که «این اصل، امروز عملی نیست وقتی آدم دربارة منظرههای هولناک و وحشیانهای که در این اواخر، به نام امر به معروف اتفاق افتاده است فکر میکند با خود میگوید چه خوب شد چنین امر به معروف و نهی از منکرهایی از بین رفت. باید گفت اگر امر به معروف و نهی از منکر این است خوب است متروک بماند» (مطهری، همان، ص61).
داستانهایی واقعی و مستند حکایت از آن دارند که از صدر اسلام تاکنون، هرگاه افرادی متعصب اما ناآگاه، متصدی این وظیفه خطیر گردیدهاند، علی رغم حسن نیت کامل و تنها به خاطر عدم آگاهی از ظرایف نهفته در این امر، فجایعی به بار آوردهاند که دلها را به درد میآورد (ر.ک. مطهری، همان، ص 62؛ شریعتی، همان، ص52 به بعد).
3 ـ ناچیز بودن نتیجه عمل:به دلیل نوعی از معنای اجبار و علو که به قول علمای علم بیان در معنای واژهی نهی و امر نهفته است و از آنجا که امر طلب عادی نیست بلکه طلب عالی از دانی است (صدقی، ص64؛ حلبی، ابوالمجد، ص262؛ قرشی، 1110) وظیفة امر به معروف و نهی از منکر ماهیتی خاص مییابد ماهیتی که آن را از یک وظیفة شفاهی و نظری که از عهدة اکثر افراد برآید به یک وظیفة عملی و اجرائی خاص تبدیل میکند که بالاتر از ارشاد، وعظ و دعوت باشد و به منظور خارج کردن دستورات و ارزشهای دینی از حد نظریه و سخن و سوق دادن جامعه به اجرای آنها انجام پذیرد.
بدیهی است چنین وظیفة خطیری که از نوع اجرا و حکومت و قضاوت است نیازمند افرادی است که از ویژگیهای خاصی که این امور میطلبد برخوردار باشند، ویژگیهایی چون قدرت و مقبولیت (کلینی، 559؛ طوسی، تهذیب الاحکام، 6177) و در مواردی که در میدانی وسیعتر مطرح میشود به داشتن عِده و عُده و تشکیلات و سازماندهی و امکاناتی از این دست.
بیتوجهی به این نکته و واگذاری این وظیفه به افرادی که فاقد چنان صلاحیتها و امکاناتی باشند و با دیدی انفرادی به این مهم نگریستن، به جای درمان دردهای جامعه، خروارها پند و نصیحت به ارمغان میآورد و از دیرباز گفتهاند که «یک جو درمان بهتر از خروارها پند و نصیحت است» (مطهری، همان، ص65ـ 69) و اگر عمل در کار نیست بهتر است زبان هم بسته باشد (همو، ص82) و بزرگترین منکر، فردی کردن نهی از منکر است (شریعتی، همان، ص56) و توصیة خداوند به مردم برای نهی از منکر به این فرض مسبوق است که جامعه چنان باشد، که در آن انجام این امر امکانپذیر است (سروش، همان، ص267). اگر نهی از منکر به صورت فردی انجام شود و امر به معروف از سوی نهادهای حاکم یا قدرتهای ذی نفوذ مورد حمایت نباشد محکوم به شکست است (همایون، ص181؛ امام خمینی، همان جا) به خصوص در صورت لجاجت و اصرار فاعلان و احتمال ضرر برای ناهی یا جامعه.
اگر در جامعه، زمینههای روانی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و … برای اقامة معروف و قلع منکر فراهم نباشد، نه تنها امر به معروف و نهی از منکر کاری از پیش نخواهد برد، بلکه هیچ تعلیم و تربیتی و حتی قرآن کریم هم مؤثر نمیافتد(سروش، ص310ـ 311). مگر نه این است که قرآن کریم هدایتگر متقین است (بقره، 2) و ظالمان را جز گمراهی و خسارت و نفرت چیزی نمیافزاید؟ (اسراء، 41 و 82)
وقتی که قرآن هم، بدون زمینههای قبلی مؤثر نباشد، پند و اندرزهای تعدادی ناصح بیسلاح کاری از پیش خواهد برد یا تهدیدهای خشونتآمیز مأموران مسلح؟
4 ـ لزوم تخصیص اکثر:در کتابهای فقهی، به طور ضمنی یا صریح، مواردی از وجوب نهی از منکر مستثنی گردیده است (محقق حلی، 1342؛ نجفی، 21366 به بعد؛ ابن حمزه، ص205؛حلبی، اشاره السبق، ص146) که در آن موارد، حتی با فرض ترک معروف و وقوع منکر، نهی از آن واجب نیست.
با نگاهی به موارد استثناء شده در مییابیم که اکثریت منکرات جامعه از مصادیق آن مستثنیاتاند و اگر به راستی در چنان مواردی نهی از منکر واجب نباشد حالتی پیش میآید که فقها به آن «تخصیص اکثر» میگویند. همان که به گفتة خود فقها محال است (روحانی، 1434؛ آشتیانی، ص13؛ خوئی، 133) و هر تفسیری از احکام شرعی که به چنین حالتی انجام پذیرد، محکوم به بطلان است.
اگر بنا باشد، نهی از منکر تنها در مواردی واجب شود که ارتکاب منکر از سوی فاعل، با علم قطعی و بیهیچ شبههای سر بزند و منکریت فعل، از اتفاقیات باشد (غزالی، همان، 247؛ امام خمینی، همان، ص466) و در فرض شناخت مرجع تقلید فاعل، میان مرجع تقلید او و مرجع تقلید ناهی هیچ اختلافی نباشد (زمخشری، 1396؛ سیوری، ص407؛ امام خمینی، همان جا). و صدور منکر از فاعل با قطع و یقین برای ناهی به اثبات رسیده باشد (غزالی، همان، ص286) اگر نگوییم در همة موارد، لااقل در اکثر موارد، به دلیل عدم تحقق شروط فوق و مانند آنها، نهی از منکر و امر به معروفی انجام نمیگیرد و تنها در مواردی بسیار نادر به وقوع میپیوندد و این وظیفة مهم دینی کمرنگ و نامحسوس و تقریباً متروک میگردد.
ب) روش سازمانی:
به خاطر وجود مشکلاتی که در روش انفرادی احساس میشد و به دلیل نیازمندی نهی از منکر به عِده و عُده و علم و مهارتهای پیچیده (رشید رضا، 438 ـ 40) همچنان که پیش از این گفتیم، گاه حتی از عهدة یک مجتهد هم به تنهایی بر نمیآید و نیز وابستگی این وظیفه به مسایل اجتماعی و امکان بروز هرج و مرج در جامعه در صورت عمومیت دادن و مردمی کردن آن و همچنین به سبب ضرورتهای فراوان دیگری از این دست، جامعه اسلامی، به تدریج در اندیشة آن افتاد که به این مهم، به شکلی سازمانی بنگرد (شیخلی، ص120).«دایرة حسبه» علی رغم اختلاف نظرهای موجود (بادکوبه، ص25 و 30 و 115 الی 120؛ صرامی ص289؛ طاعتنژاد، ص25؛ میانجی، ص10؛ شیخلی، همانجا) که به گفتة اکثر تاریخ نویسان در زمان «مهدی» ـ خلیفه سوم عباسی ـ به طور رسمی بنیانگذاری میشود (ابراهیم حسن، ص498؛ شیخلی، ص117؛ صرامی، ص46؛ امیرعلی، ص361؛ یعقوبی، ص3) نمودی از این احساس ضرورت است.دایرة حسبه یک سازمان است زیر نظر دولت که هماهنگی و اجرای نهی از منکر را عهدهدار است (دهخدا، ذیل واژة حسبه و محتسب؛ ابن اخوه، ص22 و23 و51؛ بادکوبه، ص64؛ لقبال، ص30) و میکوشد تا با امکانات و نظارت قوای دولتی به ایفای همه جانبة این وظیفة خطیر بپردازد.افراد دایرة حسبه، محتسب نام داشتند و از میان افراد ذی نفوذ جامعه و روحانیان و اهل تقوی انتخاب میشدند (عبکری، 226؛ ابن اخوه، ص85؛ شیزری، ص6؛ امینی، 491؛ ابراهیم حسن، همان، ص490؛ قلقشندی، 11209) و این دایره بیش از هفتاد مورد متفاوت از موارد زندگی اجتماعی را تحت نظارت خود داشت (بصری ماوردی و ابن اخوه، بخش ولایت حسبه) از کارهایی مانند نظارت بر امور اقلیتها (ابن اخوه، همانجا؛ زیدان، 1236) وضع خانهسازی و مبارزه با بدعتگذاران (بصری ماوردی، همانجا) و نظارت بر داروسازان (دهخدا؛ ابن اخوه، همان) و طبیبان و مکتبخانهها (زیدان، همانجا) تا رسیدگی به امور بازار (مقریزی، 2462 و 464؛ ابن اخوه، ص27) به وسیلة مأموران مخفی (شیرزی، ص12) یا آشکاری که «عریف» یا «امین» (متز، ص281) نام داشتند.
مشکلات روش سازمانی:
این شیوه گرچه به دلیل حمایت فکری، مادی و معنوی دولت از آفات و عوارض روش انفرادی در امان بود به تدریج، خود نیز با مشکلاتی دست به گریبان شد.
1 ـ ظاهر گرایی:بیشک وظیفة نهی از منکر، دفع منکرات پنهانی نیست و محتسب به جز در مواردی بسیار مهم مانند هتک ناموس محترم و … در قبال خلوتها، وظیفهای ندارد و یکی از شروط وجوب نهی از منکر، آن است که منکر به صورت آشکار رخ داده باشد (ابن اخوه، ص32؛ بصری، ص295؛ امام خمینی، همان، ص234؛ غزالی، همان، ص286).
این دیدگاه، گرچه به دلایلی چون «اهم بودن حکم حرمت تجسس از وجوب نهی از منکر» (غزالی، 2468) و این که امنیت از اخلاق بالاتر است و «در بینظمی و هرج و مرج مفسدهای است که از مفسدة منکر بزرگتر است» (همانجا) مستند گردیده است با وجود این و علی رغم استحکام قابل قبول این دلایل، آفتی که میتواند ایجاد کند آن است که مخفی کردن جنایتهای بزرگ و تزیین ظاهری را به عنوان راهی برای استمرار جنایتها و فسادها به فاعلان منکر بیاموزد و پس از زمانی نه چندان طولانی جامعهای با اخلاق منافقانه به ارمغان بیاورد و از سوی دیگر، محتسب را نیز دچار احساسی کاذب کند و بپندارد منکرها از بین رفته و تکلیف به انجام رسیده است در حالی که میدانیم تکلیف نهی از منکر به منظور اصلاح جامعه و اقامة قسط و عدل تشریع گردیده است و بر خلاف وظایفی چون تبلیغ (همایون، ص56) و ارشاد و وعظ و دعوت و حتی جهاد، اثر بخشی شرط وجوب آن است (سیوری، ص357؛ مطهری، همان، ص72؛ محقق حلّی، ص342؛ نجفی، ص367). آیا پنهان کردن جنایات و ایجاد ظاهری آراسته، همان اثری است که در متون دینی مورد نظر بوده است و فقها در شرط وجوب ارادة آن را کردهاند؟ و از وظیفة نهی از منکر که فعل انبیاء و هدف اصلی بعث پیغمبران (غزالی، ص442؛ ری شهری، ج 2، حدیث 2387؛ قرطبی، ص47؛ نراقی، ص 45) و انجام دهندهاش خلیفة خدا و رسول است چنین نتیجهای مورد نظر بوده است؟
و شاید از همین روست که در ایران اسلامی هم «از سال 62 به بعد فسادها افزایش یافته و سختگیریهای بیجا، موجب رواج ریا در جامعه گردیده است» (زورق، ص320).
2 ـ کمرنگ شدن بُعد مردمی:تعمیم این وظیفه به آحاد مردم چیزی نیست جز دامن زدن به مشکلاتی که در ذیل شیوة انفرادی گفتیم و نادیده انگاشتن پیچیدگیها و ظرافتهایی که ضرورت تشکیل سازمان حسبه را پدید آورده بود. از سوی دیگر، عدم تعمیم آن نیز با وجوب عینی این وظیفه (سیوری، ص405؛ نجفی، ص59) منافات دارد. مضاف بر این که با تصدی یک گروه، نیاز آحاد مردم به نهی از منکر مرتفع نمیگردد و پیوسته، همة افراد ملت محتاج تذکر و امر و نهی خواهند بود، حتی اعضای سازمان حسبه و متصدیان اصلی ایفای این وظیفه. سازمانی که برای نهی از منکر تأسیس میگردد، با همه ضرورتی که دارد، نباید به گونهای باشد که موجب خلع سلاح مردم و انحصار این وظیفة شرعی در جمعی مخصوص گردد.
3 ـ ایجاد مصونیت کاذب:هرگاه وظیفة نهی از منکر را به افرادی خاص که در استخدام سازمان مخصوصی قرار دارند منحصر سازیم علاوه بر غیر مسئول جلوه دادن و خلع سلاح ضمنی عموم مردم، این مشکل را نیز پدید میآورد که این گروه، مسئول مستقیم ایفای این وظیفه شناخته میشوند و سایر افراد جامعه در تشخیص منکر و معروف و شیوههای کار محتاج کسب اجازه از آن گروه و رایزنی با آنها باشند و از این رهگذر نوعی مصونیت کاذب برای اعضای این سازمان ایجاد میکند و آنها را در موضعی قرار میدهد که همیشه نهی از منکر را آنها انجام میدهند و غیر آنها مرتکب منکر نمیشوند و گویی دامن خود آنها از آن نوع منکرها کاملاً پاک است و هیچ گاه نباید دیگران به نهی آنان مشغول گردند و آنها خوب و زشت و منکر و معروف را بهتر از هر فرد دیگر میشناسند. از این سبب، و هم از آن رو که مدام با فاعلان منکر و جنایتکاران حرفهای در تماسند ممکن است شیوههای ارتکاب منکرهای پیچیده و طریق پنهان کاری را بهتر بیاموزند و آگاه و ناآگاه در دامهای مرموز شیطان گرفتار گردند و با ظاهری آسوده و در موضع قدرت به ارتکاب منکرها پردازند و علاوه بر آن که کشف جرم آنها برای مردم عادی میسر نباشد هیچ کس گمان چنان کاری را هم نسبت به آنان روا ندارند.
در فرهنگ اسلامی، هیچ احدی به جز چهارده معصوم «کریت» و اعتصام ندارد با وجود این، معصومان خویش را در برابر خداوند در جایگاه بیم و خوف مییافتند و پیامبر (ص) میگفت که اگر من گناه کنم یا شرک بورزم از خدا میترسم (انعام، 15؛ یونس، 15؛ زمر، 13) و خداوند در مورد او میفرماید که اگر به ما چیزی نسبت میداد که خلاف واقع باشد دست او را قطع میکردیم (الحاقه، 42 و 45).امام علی (ع) هم که میفرمود مشورت حق را از من دریغ نکنید (خطبة 207، ص 617)، چگونه میشود در حکومتهای غیر معصوم نهی از منکر را به گونهای در یک نهاد منحصر کرد که حق دخالت از مردم سلب گردد؟
4 ـ غفلت از بعد بینالمللی:یکی از ابعاد نهی از منکر بعد برون مرزی آن است و هیچ دلیلی، وظیفة نهی از منکر را به مرزهای جغرافیایی محدود نمیکند.اگر به وظیفة نهی از منکر به عنوان یک وظیفه از وظایف حکومت بنگریم در اجرای بعد برون مرزی آن پیشرفتی حاصل نخواهیم کرد. زیرا در غالب موارد اجرای بعد برون مرزی و مبارزه با منکرات خارجی، همچون اعدام سلمان رشدی با مسلمات حقوق بینالملل و مصالح سیاسی در تضاد قرار میگیرد (امام خمینی، صحیفة نور، 2188، بطور ضمنی). این مسلّمات برای زندگی در یک جهان پهناور و حفظ حقوق بینالمللیِ خود، برای همة کشورها ضرورتی اجتناب ناپذیر است و پافشاری در عدم رعایت آنها نیز به منزلة اعلام جنگ با جامعة جهانی و به خطر انداختن اصل نظام است. عقب نشینی از اجرای بعد برون مرزی نهی از منکر نیز به شکلی دیگر چشم پوشی از ارزشهای بنیادین نظام و قربانی کردن کیان اسلامی است. یعنی امت اسلامی در جمع خانوادة بینالمللی در یک دو راهی بزرگ قرار میگیرد و میبیند که از یک سو اجرای امر به معروف و نهی از منکر در بعد خارجی به خطر انداختن نظام اسلامی را در پی دارد و از سوی دیگر ترک آن هم برایش قابل تحمل و پذیرش نیست زیرا میداند که اسلامی بودن نظامش وابسته به احیای دقیق و کامل این اصل بزرگ است (آل عمران، 110) و رسالت اصلی حکومت اسلامی و فلسفه تشکیل آن چیزی جز امر به معروف و نهی از منکر نیست.
5 ـ سیاسی شدن:یکی از اصول مسلم فقهی، قاعدة «الاهم فالاهم» است (یزدی، 2319؛ گلپایگانی، 2210) و در مسئلة امر به معروف و نهی از منکر این پیغام را به ما میدهد که هرگاه اجرای معروف یا نهی از منکر موجب مفسدهای مهمتر باشد از چنین نهی از منکر یا امر به معروفی چشمپوشی کنیم (امام خمینی، تحریر الوسیله، 1472).
این چنین برداشتی از قاعدة فوق، با همة وضوح و بداهتی که دارد در بعد سازمانی نهی از منکر میتوان برانگیزندة آفاتی باشد. زیرا هدف سازمان احتساب از سویی ازالة منکرات و اقامه معروفات است (مفید، ص809). از سوی دیگر برای حفظ مصحلتهای بزرگتر به ناچار موظف است فعالیتهای خود را با سازمان و تشکیلات فراگیر دولت هماهنگ سازد و به دلیل اشراف سازمان دولت در حد منحصر به فردی بر مصالح عمومی جامعه و برنامهریزیهای کلان به نوعی از او کسب تکلیف نماید و از همین جاست که ممکن است وظیفة الهی نهی از منکر دستخوش مصلحت بازیهای سیاسی و قربانی افراط و تفریطهای زمامداران گردد. زیرا عرصة سیاست، عرصهای لغزنده و وادی مصلحت، میدانی فراخ است و به آسانی قابلیت سازماندهی و قانونمندی را ندارد و همواره هر چیزی را میتواند مصداق مصلحت و مخالفت با آن را مصداق ترک اهم جلوهگر سازد و به تدریج، کلیة فعالیتهای سازمان حسبه و وظیفة مقدس نهی از منکر را به بهانة تعارض با مصلحتهای بزرگتر به تعطیلی بکشاند و دایرة حسبه را به سازمانی برای حفظ و پیشبرد برنامههای دولتی مبدل سازد.
بدین سان، تنها نهادی که عهده دار قلع منکر و احیای معروف است، چون ابزاری در دست حاکمان قرار میگیرد. حاکمانی که اگر در فراز و نشیب دوران و به مدد شیوههای نادرست عزل و نصب، به ناحق بر منصبی نشسته باشند، میتوانند این نهاد را همچون حربهای برای سرکوب مخالفان خود به کار گیرند و از این رهگذر، درهای هر انتقادی را ببندند و به سوی نظامی خودکامه پیش تازند و از سازمان حسبه، سازمانی مدافع منکرهای حکومتی و مصداقی از آمران به منکر و ناهیان از معروف بسازند. یعنی همان فاجعة اسفباری که روایات اسلامی بدان هشدار دادهاند (برقی، 1295؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، 6176؛ ابویعلی، 12220) و نمونههایی از آن را در عصر خلفای عباسی و اموی و … خوانده یا شیندهایم و آلوده شدن محتسب به رشوهخواری (لقبال، ص54 و55) شلاق زدنِ دستگیر کنندگان شارب خمر (ساکت، ص373)، پاک کردن شعارهایی که در مدح علی بود از دیوارهای مسجد (باستانی پاریزی، ص34) و گرفتن مالیاتهای غیرقانونی، (ساکت، ص317 و309) اعدامهای بیدلیل، به منصب فرماندهی نشاندن یک شارب خمر در جایی (نظام الملک، ص64) و یک شاعر مبتذل در جای دیگر، دستگیری و شکنجه شیعیان به جرم طرفداری از خاندان پیغمبر (جوزی، 10208) و عاقبت به شهادت رساندن ائمة اطهار و همگی تحت عنوان مبارزه با منکر و احیای دین، نمونههایی از آن است.
ج ـ دورة تشریفاتی:
این دوره، دورهای است که در آن به سبب ضعیف شدن بعد مذهبی حکومتهای گذشته و انحراف مسیرحکومتها از مذهب و جدایی خلافت از سیاست، مسئلة حسبه به صورت تشریفاتی و بدون اختیارات مهم و بدون عمق و غنای فرهنگی و مذهبی به حیات خود ادامه میدهد و به تدریج شکل اولیة خود را از دست میدهد، به صورت نهادی فرعی و همچون جزئی از نهاد شرطه، در آن ادغام میگردد (قلقشندی، 5452، 3484، 1351، 11209 ـ 211 و 2281). این دوره از اواسط روزگار فاطمیان و اواخر عهد عباسیان آغاز میشود و تا پایان دورة صفویان ادامه مییابد. در این دوره، علاوه بر دولت مصر و بغداد (حکومت مرکزی اسلامی) به طور پراکنده در کشورهای دیگر از قبیل ایران و هند هم سازمانهایی تحت عنوان حسبه تشکیل میشد (قلقشندی، 11209 و 3483؛ انوری، ص227 ـ 228) ولی آنها هم بعد از مدتی ماهیت خود را از دست دادند و جز نامی از آن باقی نماند (ساکت، ص311).
و عاقبت در دورههای بعد، این نام هم جای خود را به نامهای دیگر مانند شرطه، دیوان بیگی، کلانتر، پلیس و غیره میدهد(دهخدا ذیل واژة کلانتر؛ جوادی،ص23- 25) و حتی نامی از احتساب و امر به معروف در دوایر دولتی باقی نمیماند.
علائم دورة تشریفاتی:
از آنجا که تشریفاتی شدن آفتی است که معلول مشکلات و اعمال شیوههای نادرست در دورههای پیشین است نیازی به نقد ندارد زیرا معلولی بیش نیست و نقاط مثبت هم ندارد. اما آنچه در این بخش شایان ذکر است این است که علائم این بیماری را تحلیل کنیم تا از این رهگذر، راههای پیشگیری از آن را بشناسیم.
1 ـ افراط و تفریط در امور:امت اسلامی امتی میانه است (سورة بقره،143) و اسلام هم دینی میانه و خداوند پارهای از امور را بیان کرده و در مورد پارهای دیگر از امور سکوت کرده است (نهجالبلاغه، ص135). اگر امتی میخواهد خدایی باشد باید دربارة آنچه خدا سکوت کرده است صبورانه سکوت کند و آنچه را هم خدا فرموده شجاعانه اعلام دارد و آن را ضایع نکند (همانجا) و اگر شیوة ما خلاف این باشد بیتردید با افراط و تفریط در امور خود، از امت و شیوة اسلامی فاصله گرفتهایم و از مسیر اعتدال و معروف دور افتادهایم و آنگاه شایستة این که متولی نهی از منکر و امر به معروف باشیم نخواهیم بود.
نمونههایی از این افراط و تفریطها را در عصر فاطمیان میبینیم. برای مثال، چون فاطمیان یک گروه سیاسی بودند و علیه خلفا به قیام برخاسته بودند هنگامی که حکومت را به دست گرفتند حتی از مصرف غذاهایی که مورد علاقة خلفا بود، مردم را منع میکردند تا بدین وسیله کینة خود را به خلفا ابراز دارند (ماجد، 2163 ـ 166). اضافه کردن جملاتی به اذان و اقامه و اصرار بر اجرای بعضی افعال مستحب در نماز به منظور جلوگیری از شیوههای رایج در حکومتهای پیشین (همان، ص166-167) نمونههای دیگری است از زیادهرویها و تعصبات بیجایی که به نام اسلام و امر به معروف در تاریخ اسلام رخ داده است.
2 ـ احتمال فساد مالی:بنابر آنچه نصوص اسلامی به ما آموخته، امر به معروف و نهی از منکر، فعل انبیاء (ری شهری، 6255؛ قرطبی، 447؛ نراقی، 2245)، ناهی از منکر جانشین خدا در زمین است (ری شهری، حدیث 12386؛ متقی، حدیث 5564). لذا کسی که این شغل را به عهده میگیرد باید به اخلاق پیغمبرانه مزین باشد و نباید همچون اصحاب شیطان به شکل غیرمتعارف و ناشایستی به دنیا حریص باشد. زیرا دلبستگی به دنیا سرچشمة همة خطاها و اعظم آنها است (شیخ طوسی، الامالی، ص662؛ لیثی، ص118؛ حلی، ص27؛ احسایی، 127؛ مجلسی، 14312 و 33) و با وظیفة نهی از منکر که جلوگیری از خطاهاست هرگز قابل جمع نمیباشد.
تاریخ نویسان گفتهاند، حقوق و مستمری محتسبان در دورة فاطمیان بسیار زیاد بوده و علاوه بر مستمری، هدایای زیادی نیز از خلیفه، به بهانههای مختلف به آنان میرسیده است که شاید جلوی رشوهخواری آنان گرفته شود (ماجد،2163ـ 166).
محتسب الممالک که کارش نظارت بر بازار بود، به راحتی میتوانست به ساز و باز با فروشندگان بپردازد و با اخذ رشوههای هنگفت قیمت کالاها را به میل فروشندگان تنظیم کند. چون نظارت بر قیمتها و تعیین نرخ و مجازات گرانفروشان کار محتسب بود (لمبتون، سیری در...، 150 و151؛ لقبال ص54 و55). «تنکواین»، جهانگرد فرانسوی مینویسد «محتسب بر کنار از رشوه ستانی نبوده است و بارها پشتیبانی خود را با رشوة سوداگران معامله میکرد» (ساکت، ص183).
«شاردن» جهانگرد فرانسوی دیگر که در پایان حکومت صفویان به ایران آمده است بیان میدارد که نرخ کالاها در اصفهان، هر شب به وسیلة محتسب تعیین میشد و کسی که از آن سرپیچی میکرد در خور مجازات سنگین بود. همو میافزاید تعیین نرخها راه را برای رشوه دادن به محتسبان باز گذاشته بود و متخلفان به این بازرسان هدایایی پیشکش میدادند تا آنان نرخ کالاها را در بالاترین سطح خود نگه دارند (همان، ص309).
3ـ اضمحلال تدریجی:احتساب، وظیفة خاصان و آگاهان جامعه است (ری شهری، حدیث 12459؛ مجلسی، 10093) و اگر واجدان شرایط به دلیل مشغلههای دیگر یا موانع سیاسی و غیره از این کار کنارهگیری کنند و چنین امر خطیری به عهدة افراد ناآگاه و متزلزل واگذار گردد حفظ ظاهر دین به جای اساس آن و پرورش جامعهای ظاهر الصلاح به جای صالح و مؤمن، به تدریج اضمحلال نهاد حسبه، و تمکین بیبند و باری و فراموشی ارزشهای بنیادین دین را به ارمغان خواهد آورد.
وقتی فرماندة نظامی شارب الخمر باشد (نظام الملک، ص63ـ64) وقتی حاکم مسلمین مانند یزید بن معاویه غرق در عیش و نوش و باده گساری باشد سازمان حسبه اگر هم وجود داشته باشد کاری از پیش نخواهد برد. شواهدی از تاریخ در دست است که فی المثل در دورة فاطمیان اکثر وظایف حسبه به عهدة شرطه بوده و حسبه جز یک وجود تشریفاتی نداشته است (قلقشندی، 5452).
در اواخر قرن دوازدهم هجری سازمان حسبه، به عنوان یک سازمان دینی و اخلاقی مضحمل شده و از میان رفته است و تنها بعد مادی آن، آن هم با نامهای دیگر و تحت عناوین دیگر باقی مانده است و بعد معنوی آن که میبایست در دست مجتهد عادل باشد، با تشکیل دادگستری و تصویب امور حسبی در تیر ماه 1319 شمسی به دادگاههای دادگستری سپرده شد که البته این بعد معنوی هم چیزی جز همان عزل و نصب قیم برای صغار و وصیت وارث نبود (ساکت، ص211).
در سدة نوزدهم م. سازمان حسبه در بیشتر شهرهای ایران از بین میرود. این سازمان در شیراز از حدود 1857 م. و در اصفهان حوالی سال 1249 ش. (1877م.) به بعد از هم میپاشد(همان جا) و در سال 1312 هجری احتساب به نظافتگری شهر و امور شهرداری اطلاق شده که زیر نظر شهربانی به انجام میرسید (لمبتون، ص151؛ ساکت، ص311).
این دو فریضة الهی زمانی از آفات در امان خواهند بود که شیوههای اجرایی آنها حداقل از ویژگیهای زیر برخوردار باشند:
1 ـ تشکیلات و سازماندهی:آفاتی از قبیل «هرج و مرج» و «عوامزدگی» و «ناچیز بودن نتیجة عمل» در عدم انسجام و سازماندهی ریشه دارد و در اثر رویکرد فردی و استقلالی به این وظیفه پدید میآید و همچنان که در ابتدای مقاله نیز بیان شد، فلسفة تشکیل «سازمان حسبه» و تمرکز اجرای این دو فریضه در قالب این نهاد دولتی، پیشگیری از چنین آفتهایی است.
2 ـ استقلال مالی:وابستگی مالی، مقدمة وابستگی فکری و علمی و استراتژیک است و هیچ وابستة مالی نمیتواند به معنای واقعی کلمه به طور مستقل تصمیم بگیرد وعمل کند. آفاتی چون «سیاسی شدن» و «فساد مالی» و مانند آن، ریشه در این وابستگی دارند. لذا برای اجرای این دو فریضة بزرگ به نهادی نیازمندیم که بدون وابستگی مالی به دولت و حتی به ملت با آزادی کامل و قدرت کافی، راهها و مأموریتهای خود را انتخاب کند.
3 ـ استقلال سیاسی و تشکیلاتی:همچنان که وابستگی مالی، وابستگی فکری و عملی را در پی دارد، وابستگی سیاسی و تشکیلاتی به طریق اولی دست و پای آمران به معروف و ناهیان از منکر را میبندد. وظیفهای به این اهمیت که ادامة رسالت انبیاء و هدف همة ادیان است (مجلسی، 1079)، اگر به إذن و امر کسانی وابسته شود که خود در معرض انواع منکرها و از اساسیترین اهداف این مبارزهاند، به نوعی دور باطل میانجامد و توقف این وظیفة بزرگ را به دنبال دارد.نهادی که عهدهدار این وظیفه است باید در موقعیتی باشد که جز از خدا نترسد (احزاب، 39) و سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نتواند فعالیتهای او را متأثر سازد (مائده، 54).
4 ـ داشتن اختیارات و اطلاعات کافی:عوارضی چون «عوامزدگی» و «ظاهر گرایی» و «تخصیص اکثر» در بعضی از مصادیقش که روشهای اجرایی امر به معروف و نهی از منکر را دستخوش آفاتی کرده بود، ریشه در کمبود اختیارات یا اطلاعات لازم دارد. این اختیارات و اطلاعات در توان فرد عادی و حتی یک تشکیلات معمولی نیست. انجام چنین رسالتی، به تشکیلاتی قدرتمند و مسلط بر اوضاع جامعه نیازمند است که ضمن آنکه به اطلاعات و امکاناتی در حد اطلاعات و امکانات دولتی مجهز است، در عین حال خارج از سلطة دولت باشد.بدیهی است در این صورت، برای پیشگیری از تعارض این نهاد با دولت و بروز «هرج و مرج» و «دولت در دولت» باید تمهیدات لازم پیشبینی شود که شاید «اشراف مرجعیت دینی یا ولایت فقیه جامع الشرایط بر این نهاد» به جای اشراف دولت و «الزام نهادهای دولتی به پیشگیری خواستههای این نهاد» به جای دخالت مستقیم آن در امور، از جملة آن تمهیدات باشد. یعنی تقریباً چیزی مشابه به آن چه در ایران اسلامی ما، تحت عنوان «نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها» مرسوم است.
5 ـ امکان بازرسی و نظارت:یکی از مشکلات مهمی که سد راه این دو فریضة بزرگ وجود داشت، «ایجاد مصونیت کاذب» برای مأموران اجرای آن بود و موجب یک طرفه شدن و انحصار آن در افراد خاصی میشد و نتیجهای جز خودکامگی و انحراف به دنبال نمیآورد.نهاد امر به معروف و نهی از منکر باید به گونهای باشد که امکان بازخواست و استیضاح او وجود داشته باشد و اهرمهای معقول و علمی برای این کار پیشبینی شود زیرا داشتن ولایت و اختیارات، بدون بازرسی و نظارت نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه خود مشکل آفرین است و چنین مصونیت کاذبی توان لغزاندن هر غیر معصومی را دارد.گفتنی است ارائة یک نظام نظارتی کارآمد، به شکلی که از ایراد «تسلسل یادور ناشی از نظارت غیر معصوم بر غیر معصوم» در امان باشد، باب وسیعی از بحث را باز میکند که از حوصلة این مقاله بیرون است و ما در جای دیگر خود به این مسأله اشاراتی را کردهایم.
6 ـ تعمیم پذیری و قابلیت جذب نیرو:اگر تمام نکات پیش گفته نیز محقق شود اما ایفای این وظیفه در افرادی معدود و یا سازمانی مشخص منحصر باشد، باز هم ره به جایی نخواهد برد. زیرا ماهیت این وظیفه با انحصار و یک جانبهنگری بیگانه است و ایجاد محدودیتهای کاذب و طرح شرایط دشوار و دست نیافتنی، زمینة خودکامگی و سوء استفادههای دیگر را فراهم میآورد.ذکر قیود و شروط خاص برای متصدیان این وظیفه در متون دینی (حر عاملی، 11200) و آنچه به عنوان ادلّة وجوب کفایی این دو فریضه مورد استفاده قرار گرفته است (نجفی،21359) نباید به گونهای تلقی شود که این وظیفه در انحصار افراد خاصی قرار گیرد و سایر افراد خلع سلاح، و از ادای این وظیفه، سلب مسئولیت گردند. زیرا متصدیان این وظیفه غیر معصومند و لذا برای امر به معروف و نهی از منکر به کسانی غیر از خودشان نیاز دارند و انحصار این وظیفه در آنان نوعی تناقض و نقض غرض و تعطیل بعدی از ابعاد آن را به دنبال میآورد و نوعی از امر به معروف و نهی از منکر سد راه نوعی دیگر میگردد.بنابراین، برای ایفای صحیح این رسالت بزرگ به نهادی نیازمندیم که دارای ضوابطی خاص و قابل اکتساب، برای شرکت همگانی در ایفای این وظیفه باشد و هیچ متقاضی و مکلفی جز به دلیل محدودیتهای شرعی از شرکت در این وظیفه محروم نگردد.این که «آیا نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود چون احزاب یا انجمنها و مطبوعات و … قابلیت تحقق این پیشنهادها را دارند و میتوانند قالب مناسبی برای رسیدن به این هدفها و اجرای صحیح این دو فریضة دینی باشند یا خیر؟» پرسشی است که مؤلف، مقالههای بعدی را به آن اختصاص خواهد داد.
منابع:
- کلینی ، ابو جعفر محمدبن یعقوب ، اصول کافی ، تهران انتشارات علمیه اسلامیه ، 1344 ش.
- طوسی،محمد بن حسن، تهذیب الاحکام ، تعلیق حسن موسوی الخرسان .
- ـــــــــ، ولایت فقیه ولایت فقاهت وعدالت، تنظیم وویرایش محمد محرابی، مرکز نشر اسراء ،قم ، 1378 ش .
- ابن اثیر ، مبارک ابن محمد ، النهایة فی غریب الحدیث ، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمد محمدالطناحی ،قم ، موسسه اسماعیلیان ،1364 ش.
- حلبی، جمال الدین احمدبن محمد ، التحصین ، تحقیق مدرسه الامام المهدی ، قم .
- صدقی ، محمد جمیل ، جواهر البلاغه ، بیروت ، دارالفکر ، 1414 ق.
- ــــــــــــــــــــــ ، مصباح المجتهد ، بیروت ، 1411 ق 1991 م .
- مطهری ، مرتضی ، ده گفتار ، تهران ، صدرا ، 1366 ش.
- متفی ، علاء الدین علی ، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال ، بیروت ، موسسة الرسالة ، 1399 ق1979 م.
- القرطبی ، ابن عبدالله ، الجامع لاحکام القرآن ، مصر ، دارالکتب المصریه ، 1372 .
- نراقی ، محمد بن مهدی،جامع السعادة ، نجف ، جامعة النجف الدینیة ، 1383 ق.
- ابن اخوه ،محمدبن محمد ، معالم القربه فی احکام الحسبه ، تحقیق محمود شعبان، الهیئة المصریه العامه للکتاب ، 1976 م.
- ابن جوزی ،ابوالفرج، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم ،بیروت، دارالصادر ، 1358 ق.
- گلپایگانی ، محمد رضا ، مجمع المسائل ، قم ، دارالقران الکریم .
- شیخلی ، صباح ابراهیم سعید ، اصناف درعصر عباسی ، ترجمه دکتر هادی عالم زاده تهران ، مرکز نشر دانشگاهی ، 1362 ش .
- مفید ، محمدبن محمد ، المقنعه ، قم ، 1410 ق .
- امیرعلی، سید، مختصرتاریخ العرب و التمدن اسلام، قاهره،مطبع العثمانیه المصریه،1352ق.
- مطهری ، مرتضی ، بیست گفتار ، قم ، انتشارات صدرا (بی تا ).
- یعقوبی،ابوالقاسم ، «حسبه و ولایت فقیه»، فصلنامه حوزه ، شماره 85 و86 .
- امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر فی الکتاب والسنه والادب ، بیروت ، الطبعه الرابعه، 1977 م1397 ق.
- لمبتون ، آن کی اس ، دولت وحکومت در اسلام ، ترجمه وتحقیق سید عباس صالحی و محمد مهدی فقهی ، عروج ، تهران ، 1384 ش.
- غزالی ، ابوحامدمحمد بن محمد ، احیاء علوم الدین ، مصر ، المطبعة العثمانیه المصریه 1352 ق.
- صرامی ، سیف الله ، حسبه یک نهال حکومتی ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیة قم ، 1377 .
- روحانی ، سید محمد صادق ، فقه الصادق ، قم ، مدرسة الا مام امیرالمومنین ، 1412 ق
- نهج البلاغه ، ترجمه فیض الاسلام ، تهران ، 1351 .
- خویی ، ابوالقاسم ، مصباح الفقاهه ، قم ، مکتبة الداوری ،
- لقبال ، موسی ، الحسبة المذهبیه فی بلاد المغرب العربی ، الجزایر ، الشرکة الوطنی للنشر والتوزیع، 1971 م.
- شریعتی ، علی ، شیعه ( مجموعه آثار هفت ) ، نشر الهام ، دفتر تدوین وتنظیم آثار معلم شهید دکتر علی شریعتی ، چاپ هفتم ، 1378 ش.
- حلبی ، ابو الصلاح ، الکافی فی الفقه ، تحقیق رضا استادی ، اصفهان ، مکتبة امیر المومنین ، 1403 ق.
- حر عاملی ، محمدبن الحسن ، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، داراحیاء التراث العربی،بیروت.
- انوری ، حسین ، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی وسلجوقی ، کتابخانه طهوری ، چاپ سوم ، 1357 ش.
- نجفی ، محمد حسن ، جواهر الکلام ، تهران ، دارالکتب الاسلامی ، چاپ هفتم .
- سیوری ، جمال الدین ، کنز العرفان فی فقه القرآن ، تهران ، 1343 ش .
- ابویعلی الموصلی، احمد بن علی، مسند ابی یعلی ، بیروت ، دارالمامون التراث ، 1977 م 1379 ق.
- ـــــــــــــــــــ ، علم چیست، فلسفه چیست ، موسسه فرهنگی صراط، تهران .
- نویری ، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب ، نهایة الارب فی فنون الادب ، ترجمه محمود مهدوی دامغانی ، نشر امیر کبیر ، تهران ، 1364 ش.
- یزدی طباطبایی ، محمد کاظم ، العروة الوثقی ، بیروت ، موسسة الاعلمی ، 1409 ق.
- خمینی ، امام روح الله ، صحیفه نور ، وزارت ارشاد اسلامی .
- میانجی ، احمد ، مجلة نور علم ، دوره دوم ، شماره4 .
- زیدان ، جرجی ، تاریخ تمدن اسلام ، ترجمة علی جواهر کلا م ، موسسة مطبوعاتی امیر کبیر ، 1333 .
- بصری ماوردی ، ابی الحسن علی بن محمد ، الاحکام السلطانیه والولایات الدینیه ، قم دفتر تبلیغات حوزه علمیه.
- جوادی ، شجاع ، تاریخ سیر پلیس ، قم ، 1355 ه.ش (2535شاهنشاهی).
- آشتیانی ، محمد ، کتاب القضا، قم ، دارالهجره ، 1404 ق 1363 ش.
- قرشی،سید علی اکبر ، قاموس قرآن ، تهران، دارالکتب الا سلامیه، 1357 ش.
- سلار بن عبدالعزیز ، المراسم العلویة فی الاحکام النبوی ،تحقیق محسن الحسینی الامینی
- نظام الملک ، ابوعلی حسن بن علی ، سیاستنامه(سیرالملوک)، به کوشش جعفر شعار ، انتشارات زوار ، تهران ، 1357ه.ش(2537شاهنشاهی).
- همایون ، محمد هادی ، تبلیغات یک واژه در دو حوزه ، مرکز چاپ ونشر فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی ، 74.
- باد کوبه هزاوه ، احمد ، حسبه در سرزمینهای شرق اسلامی از آغاز تا سقوط بغداد، پایان نامة دوره دکتری دانشکده الهیات ومعارف اسلامی دانشگاه تهران ،1379شهریور.
- باستانی پاریزی ، ابراهیم ، سیاست واقتصاد در عصر صفوی ، تهران ، انتشارات صفی علیشاه ،1357 ش.
- لمبتون ، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام ، ترجمة یعقوب آژند.
- عبکری الدمشقی ، عبدالحی بن احمد ، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ، دارالکتب العلمیه.
- زورق،محمدحسین، مبانی تبلیغ ، انتشارات سروش ، چاپ اول ، 1368 ش .
- رشید ، رضا ، تفسیر المنار ، بیروت ، دارالمعرفة ، 1412 ق .
- نعمان ، قاضی بن محمد، دعائم الاسلام، قاهره ، 1383 ق1963 م.
- الاحسایی ، ابن ابی جمهور ، عوالی الئالی العزیز یه فی الا حادیث الدینیه ، تحقق السید المرعشی و مجتبی العراقی، قم، 1403 ق.
- ــــــــــــــــــــــ ، الاقتصاد الهادی الی الرشاد ، تحقیق شخ حسن سعید ، مطبعة خیام قم .
- ــــــــــــــــــــــ ، الامالی ، قم ، 1414 ق .
- مقریزی ، تقی الدین بن عباس ، الخطط ، بیروت ، دارالصادر.
- لیثی الواسطی ، علی بن محمد ، عیون الحکم والمواعظ ، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، دارالحدیث ، 1376 ش.
- مجلسی،محمدباقر ، بحار الانوار ، بیروت ، موسسة الوفاء ، 1403 ق1983 م.
- محقق حلی ، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام ، نجف ، 1389 ق.
- حلبی، یحیی بن سعید ، الجامع للشرایع ، تحقیق جمعی از فضلاء ، قم ، 1405 ق.
- برقی ، ابی جعفر احمد بن محمد ، المحاسن ، تصحیح وتعلیق سید جلال الدین الحسینی ، دارالکتب الاسلامیه.
- ابن خلدون ،عبدالرحمن ، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی ، بنگاه ترجمه ونشرکتاب ، تهران ، 1355 ش.
- ماجد ، عبدالمنعم ، تاریخ الحضارة الاسلامیة فی العصور الوسطی ، قاهره ، مکتبة الانجلوا المصریه ، 1972م.
- قلقشندی ، ابی العباس احمد بن علی ، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء ، المؤسسة المصریه العامه لتآلیف والترجمه.
- ری شهری، محمدی ،میزان الحکمة ،مکتبة الإعلام الاسلا می ، قم ، 1404 ق.
- سروش ، عبدالکریم ، حکمت ومعیشت ، موسسه فرهنگی صراط ،تهران، 1373 ش.
- ـــــــــــــــــــــــ ،اوائل المقالات ،به کوشش مهدی محقق، تهران ، 1372 ش .
- شیزری، عبدالرحمن بن نصر ، نهایة الرتبة فی طلب الحسبة ، بیروت ، دارالثقافة .
- خنجی ، فضل الله بن روزبهانی،سلوک الملوک ، انتشارات خوارزمی ،1362 ش .
- دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه ، دانشگاه تهران- سازمان لغت نامه ، 1339 ش .
- زمخشری ، محمود ، الکشاف ، بیروت ، داراالکتاب العربی ،
- خمینی ، امام روح الله ، تحریر الوسیله ، قم ، انتشارت قدس محمدی .
- ساکت،محمدحسین، نهاد دادرسی دراسلام ،آستان قدس رضوی، 1365 ش .
- ابن حمزه ، ابی جعفرمحمد بن علی ، الوسیله الی نیل الفضیله ، تحقیق محمد الحسون قم،1408 ق.
- متز ، آدام ، الحضاره الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری ، بیروت ، دارالکتب العربی 1378 ق1967 م.
- طاعت نژاد ، ذوالفقار ، احکام ومبانی امور حسبیه در فقه امامیه ، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، بهمن1380.
- ــــــــــــــــــــــ ، النهایة فی مجرد فقه والفتاوی، قم، انتشارات قدس محمدی .
- حلبی ، ابو المجد ابی الحسن علی بن احسن ، اشارة السبق ، تحقیق ابراهیم بهادری ، قم ،موسسه النشرالاسلامی .
- ابراهیم حسن ، حسن ، تاریخ الاسلام ، مصر ، مکتبه النهضه ،1946.
نویسندگان : عبدالحسین رضایی راد - دکتر سید محمدتقی قبولی درافشان برگرفته از : سراج منبع: maroofyaran.co //: http
منبر بیستم : امر به معروف در نهضتحسینى علیه السلام:
آیه: سوره نحل آیه 125 : { ادْعُ إِلىَ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِْکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحَْسَنَةِ وَ جَدِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِین } یا محمّد (ص) مردم را با حکمت و موعظه نیکو به سوى راه و دین پروردگارت دعوت کن، و با ایشان به طریقى که نیکوتر است استدلال نما ، پروردگارت بهتر می داند چه کسانى از راهش گمراه شده و چه کسانى هدایت یافته اند.
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: أَلدّالُّ عَلَى الْخَیْرِ کَفاعِلِهِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسى که دیگران را به کار نیک راهنمائى کند گـویـا خـود آن را انـجـام داده اسـت.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امر به معروف در نهضتحسینى علیه السلام:
زائر در سفر معنوى زیارت به دیدار آمران به معروف و الگوهاى نهى از منکر مىرود و گامهاى بلند آنان در جهت پاسدارى از ارزشها را یادآور مىشود. از این مقال به نمونههایى از «معروفگرایى» و «منکرستیزى» از درسهاى «مکتب زیارت» آشنا مىشویم.امام حسین(ع) در بیان هدف خودش از نهضت الهى و عظیم عاشورا از امر به معروف و نهى از منکر یاد مىکند و مىفرماید: و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر: من بدین هدف (از مدینه) بیرون آمدم که امت جد خویش را اصلاح نمایم و تصمیم دارم امر به معروف و نهى از منکر کنم.
جهت معرفى امر به معروف و نهى از منکر به نمونههایى از آن اشاره مىکنیم.
الف. نهى از همکارى با ستمگران:امام صادق(ع) به یکى از شیعیان خود به نام «عذافر» فرمود: بلغنى انک تعامل «ابا ایوب» و «ابا الربیع» فما حالک اذا نودى بک فى اعوان الظلمة: به من اینگونه خبر رسیده که با «ابى ایوب» و «ابا الربیع» همکارى مىکنى! حالت چگونه خواهد بود اگر تو را در قیامت در ردیف همکاران ظالمان صدا بزنند.چون «عذافر» چهره در هم کشید.حضرت فرمود: من تو را به چیزى ترساندم که خداوند مرا به او ترسانده است.
ب. صفوان جمال از یاوران و اصحاب امام موسى بنجعفر(علیهماالسلام) شترهاى خویش را به هارون اجاره مىدهد و پس از اینکه خدمتحضرت مىرسد با این کلمات مورد عتاب قرار مىگیرد که «کل شىء منک حسن جمیل ما خلا شیئا واحدا» همه کارهاى تو نیکوست مگر یکى از آنها. از حضرت مىپرسد: فدایتشوم، کدامیک از کارها؟ امام مىفرماید: کرایه دادن شترهایتبه هارونالرشید! عرضه مىدارد به خدا قسم که من فقط آنها را براى رفتن او به مکه دادهام بدون اینکه حتى خودم به همراه او باشم. حضرت مىفرماید: آیا دوست دارى آنها تا هنگام پرداخت کرایه شترانت زنده بمانند؟ مىگوید: بلى! امام مىفرماید: «من احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم کان وروده على النار» هر کس زنده بودن آنها را دوستبدارد از آنها خواهد بود و همراه آنها به آتش وارد خواهد شد. پس از فرمایش امام(ع) بود که صفوان به بهانه اینکه پیر شده است و توان اداره شتران خویش را ندارد تمامى آنها رافروخت.
ج - نهى از منکر در کاخ خلیفه ستمگر عباسى:نزد متوکل خلیفه عباسى از امام على النقى(ع) سعایت کردند که قصد شورش علیه حکومت تو را دارد. از این رو دستور داد شبانه امام(ع) را نزد او بیاورند. متوکل چون امام را دید احترام کرد و آن حضرت را در کنار خود نشاند، سپس جام شرابى را به امام تعارف کرد! حضرت سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار. او دستبرداشت و گفتشعرى بخوان. حضرت فرمود: من چندان از شعر بهرهاى ندارم. متوکل گفت: چارهاى از آن نیست. امام اشعارى خواند که ترجمه آن چنین است: زمامداران جهانخوار و مقتدر بر قله کوهسارها شب را به روز درآوردند درحالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مىکردند ولى قلهها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند. آنان پس از مدتها عزت از جایگاههاى امن به زیر کشیده شدند و در گودالها و گورها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندى! پس از آنکه به خاک سپرده شدند فریادگرى فریاد برآورد کجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟ کجاست آن چهرهاى در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پردهها مىآویختند؟ گور به جاى آن پاسخ دهد: اکنون کرمها بر سر خوردن آن چهرهها با هم مىستیزند. آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند ولى امروز آنان که خورنده همه چیز بودند خود خوراک حشرات و کرمهاى گور شدهاند. چهخانههایى ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کنند ولى سرانجام پس از مدتى این خانهها و خانوادهها را ترک گفته به خانه گور شتافتند. چه اموال و ذخایرى انبار کردند ولى همه آنها را ترک گفته رفتند و آنها را براى دشمنان خود واگذاشتند خانهها و کاخهاى آباد آنان به ویرانه تبدیل شد و ساکنان آنها به سوى گورهاى تاریک شتافتند.متوکل از شنیدن این اشعار گریستبه اندازهاى که از اشک چشمش ریشش تر شد و جام شراب را بر زمین زد و بساط عیاشى و هرزگىاش برچیده شد.
د - جلوگیرى از شبههپراکنى:اسحاق کندى که از فلاسفه عراق به شمار مىآمد در زمان خود تالیف کتابى به نام «تناقضات قرآن» را آغاز کرد. او مدتهاى زیادى در منزل نشسته و خود را به نوشتن آن کتاب مشغول ساخته بود. تا آنکه یکى از شاگردان او به دمتحضرت امام حسن عسکرى(ع) رسید. حضرت به او فرمود: آیا در میان شما مردى رشید وجود ندارد که استادتان کندى را از کارش باز داشته برگرداند. شاگرد گفت: ما شاگرد او هستیم و نمىتوانیم به اشتباه او اعتراض کنیم.امام فرمود: اگر مطالبى به تو تفهیم شود مىتوانى به او برسانى؟ گفت: آرى.امام فرمود: از اینجا که برگشتى با او به لطف و مدارا رفتار کن و هنگامى کهکاملا با او انس گرفتى به او بگو مسالهاى به نظرم رسیده مىخواهم آن را از تو بپرسم و آن این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود، معنایى غیر از آنچه تو گمان کردهاى اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلى ممکن است زیرا که او مرد باهوشى است. پس به او بگو شما چه مىدانید شاید گوینده قرآن معانى دیگرى غیر از آنچه تو براى آن حدس زدهاى اراده کرده باشد.شاگرد به نزد کندى رفت و طبق دستور امام سؤال را مطرح کرد. فیلسوف با کمال دقتبه سؤال شاگرد گوش داد و فتسؤال خود را تکرار کن. او سؤال را تکرار نمود. استاد فکرى کرد و گفت: بلى امکان دارد که چیزى در ذهن گوینده سخن باشد که شنونده، خلاف آن را فهمیده باشد.استاد که سؤال فوق را دقیق یافت رو به شاگرد کرد و گفت: قسم مىدهم تو را که بگویى این سؤال را از کجا آموختى؟ شاگرد گفت: همین طور به ذهنم خطور کرد. کندى گفت: این کلامى نیست که از مانند تو صادر شود. به من بگو از کجا آن را یاد گرفتى؟ شاگرد گفت: امام حسن عسکرى(ع) مرا به آن امر فرمود. کندى گفت: آرى این مطالب فقط بر قامت این خاندان زیبندگى دارد. سپس دستور داد آتشى روشن کنند و تمام آنچه در این باره تالیف کرده بود سوزانید.در زیارتنامههاى معصومین (علیهم السلام) امر به معروف و نهى از منکر یکى از شاخصهاى اساسى و مهم زندگى آنها به شمار آمده است. چنانکه در زیارت جامعه آمده است «وامرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فى الله حق جهاده حتى اعلنتم و بینتم فرائضه»: امر به معروف و نهى از منکر نمودید و حق جهاد را در دین خدا بجا آوردید تا آنکه دعوت الهى را آشکار ساخته، واجباتش را بیان نمودید.نیز در زیارت امام حسین(ع) در حرم امیرالمؤمنین(ع) مىخوانیم: «و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و تلوت الکتاب حق تلاوته»: امر به معروف و نهى از منکر نمودى و قرآن را چنانکه شایسته استخواندى.اما آنچه در این مساله اهمیت ویژه دارد شناختشیوههایى است که معصومین(علیهم السلام) به منظور به کار بستن این دو فریضه مهم یعنى امر به معروف و نهى از منکر انجام مىدادند، که باختصار به چند مورد آن اشاره مىکنیم.
شیوههایى از معصومین(علیهم السلام):
- محبت و نرمخویى:زمانى که حضرت موسى به همراهى برادرش هارون ماموریت مىیابد که به سوى فرعون حرکت کند و او را به توحیدفرا خواند شیوه و دستورالعمل الهى براى آنها این گونه مقرر مىشود: «و قولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشى»: با فرعون به نرمى سخن گویید شاید به یاد خدا افتد و ترس خدا را پیشه کند. یکى از عوامل مهم موفقیت رسول گرامى اسلام نیز محبت و نرمخویى آن حضرت به شمار آمده است. قرآن کریم در این زمینه مىفرماید: «و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»: اگر تندخو و سختدل بودى مردم از گرد تو متفرق مىشدند.و در باره آن حضرت نقل شده است: به هنگامى که یکى از کافران با تندى به آن بزرگوار پرخاش کرد اصحاب تصمیم گرفتند با او به ستیز و نزاع برخیزند و حضرت آنها را نهى کرد و خود نسبتبه آن مرد کافر محبت فراوان نمود و با خوشرویى از او استقبال کرد به حدى که آن فرد تحت تاثیر الطاف آن حضرت قرار گرفت و اسلام آورد. سپس حضرت رو به اصحاب خود فرمود: مثل من و شما همانند فردى است که شترش سرکش شده باشد و هر یک از مردم به آن شتر نهیبى زنند و آن شتر وحشىتر شود. اما صاحب شتر مىگوید من خود آشناترم، اجازه دهید خودم او را رام مىکنم. و سپس صاحب آن او را رام مىکند. چنانکه دیدید که این فرد رام شد و اسلام را انتخاب نمود.نمونه دوم: فردى از اهل شام که نسبتبه اهل بیت عصمت و طهارت دشمنى دیرینه داشتبه مدینه مىآید و به امام حسن و پدرش(علیهما السلام) اهانت مىکند. امام حسن(ع) با خوشرویى و کلمات ملاطفتآمیز با او برخورد مىکند. شامى که خود را در مقابل اقیانوسى از بزرگوارى و فضیلت مشاهده مىکند، مىگوید: پیش از آنکه تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمنترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوبترین فرد نزد من هستید. و بدین ترتیب در ردیف دوستداران و معتقدان خاندان پیامبر قرار گرفت.نمونه چهارم: زهیر بنقین از افرادى بود که دوست نمىداشتبا امام حسین(ع) روبرو شود. همراهان او مىگویند ما جمعى بودیم که به هنگام مراجعت از مکه وقتى در بین راه به امام حسین مىرسیدیم از او کناره مىگرفتیم زیرا که حرکتبه همراهى حضرت ناخوشایندمان بود. در یکى از منازل بین راه مجبور به ماندن در محلى شدیم که امام حسین(ع) نیز در آنجا بود. امام قاصدى را به سوى زهیر روانه کرد و از او خواست که با حضرت ملاقات کند. زهیر به خدمتحضرت رفت و زمانى نگذشت که شاد و خرم با چهرهاى برافروخته برگشت و دستور داد که خیمه او را نزدیک سراپرده حضرت نصب کنند. بدین گونه بود که با برخورد نیک امام حسین(ع) در ردیف شهداى کربلا قرار گرفت.نمونه پنجم: وقتى که مردى نصرانى به امام باقر(ع) جسارت فراوان مىکند حضرت به او مىفرماید: «ان کنت صدقت غفر الله لها و ان کنت کذبت غفر الله لک»: اگر آنچه گفتى راست استخداوند از کرده مادر من درگذرد و اگر دروغ مىگویى خداى تو را بیامرزد. راوى اضافه مىکند: چون مرد نصرانى این بردبارى و بزرگوارى را که از حوصله بشر بیرون است دید و پشیمان شد و مسلمانى اختیار کرد.
- دورى از دشنام:قرآن، کلام زیباى حق است و پیروان خویش را دعوت کرده است که با مردم به نیکى سخن بگویند «و قولوا للناس حسنا» و از اینکه حتى به کافران دشنام داده شود نهى کرده است. چنانکه مىفرماید: «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوابغیر علم»: به آنان که غیر خدا را مىخوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روى جهالتخدا را دشنام دهند.گویا امیرمؤمنان(ع) به هنگامى که مشاهده مىکند یکى از اصحابش به سپاه معاویه دشنام مىدهد، مىفرماید: «انى اکره ان تکونوا سبابین»: من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید. و در یکى از نقلها آمده است که به حجر بنعدى و عمرو بنحمق فرمود: «کرهت ان تکونوا لعانین شتامین، ... و لکن لو وصفتم مساوى اعمالهم فقلتم من سیرتهم کذا و کذا و من اعمالهم کذا و کذا کان اصوب فى القول». ناخوشایند استبراى من که شما را دشنامگر ببینم ولى اگر اعمال بد و سیره ناپسند آنها را بیان کنیدبهتر خواهد بود. آن دو گفتند: اى امیرمؤمنان، ما موعظهات را به جان و دل پذیراییم و خود را با آدابى که به ما مىآموزى مؤدب خواهیم ساخت.به همین سبب بود که امام صادق(ع) دوستى چندین ساله خویش را با فردى که به غلام و خدمتگزارش فحش و ناسزا گفت، قطع نمود.
- برخورد استدلالى و حکمتآمیز:اساس دعوت پیامبران الهى را حکمت تشکیل مىدهد. آن بزرگواران به هنگام برخورد با کافران و ملحدان محکمترین استدلالها را بیان مىکردند نمونههایى از آن را قرآن کریم در داستان ابراهیم(ع) و برخورد آن حضرت با ستارهپرستان و معتقدان به الوهیتخورشید و ماه بیان نموده است. و بر این اساس است که تعلیم وآموزش حکمتیکى از فلسفههاى بعثت پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله به شمار آمده است چنانکه در سوره جمعه مىخوانیم: «هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة»: اوستخدایى که میان مردمان درس نیاموخته پیغمبرى از خود آنها برانگیخت تا بر آنان آیات وحى خدا را تلاوت کند و آنها را پاکیزه سازد و به آنها کتاب و حکمت آموزش دهد. و در پى همین هدف است که پیامبر گرامى اسلام(ص) از سوى خداوند ماموریت مىیابد که: «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة»: مردم را به راه پروردگارت بر اساس حکمت و پندهاى نیک دعوت کن.تاریخ زندگى آن حضرت تجسم صفحات زرینى از اینگونه رفتارهاستبه طورى که این امر مورد اعتراف مخاطبان آن حضرت قرار مىگرفت و بر همین اساس به اسلام مىگرویدند. در یکى از نقلها آمده است هر موقع پیامبر اکرم متوجه مىشد که شخصیتى از عرب وارد مکه شده استبا او تماس مىگرفت و آیین خود را به وى عرضه مىداشت. روزى شنید که «سوید بنصامت» وارد مکه شده است. فورا با او ملاقات نمود و حقایق نورانى آیین خود را براى او تشریح کرد. وى فتشاید این حقایق همان حکمت لقمان است که البته من هم مىدانم. حضرت فرمود: گفتههاى لقمان نیکوست ولى آنچه خدا بر من نازل فرموده استبهتر و بالاتر است زیرا آن مشعل هدایت و نورافکن فروزانى است. سپس حضرت آیاتى چند براى او خواند و وى نیز آیین اسلام را پذیرفت.اصولا احتجاجات و استدلالهاى معصومین(علیهم اسلام) با مذاهب و مکاتب مختلف نمونه خوبى از برخوردهاى حکمتآمیز مىباشد که کتاب «احتجاج مرحوم طبرسى» و کتابهایى از این قبیل، آیینهاى از این نوع برخوردهاست. اینکه امام رضا(ع) به (عالم آل محمد«ص») لقب یافته است همین احتجاجات و برخوردهاى استدلالى و کلامى آن حضرت یا ادیان و مکاتب گوناگون بوده است زیرا این زمینه براى آن بزرگوار بیش از معصومین دیگر فراهم بوده است.در خاتمه به اعتراف یکى از منکران توحید به نام ابن ابىالعوجاء که در باره برخوردهاى حکمتآمیز امام صادق(ع) ذکر نموده است مىپردازیم. مفضل در مقدمه کتاب خود (توحید) مىگوید در یکى از روزها در مسجد پیامبر(ص) به ابن ابىالعوجاء برخوردم در حالى که سخنان کفرآمیزى بر زبان مىراند. از شدت خشم نتوانستم خوددارى کنم و گفتم اى دشمن خدا، ملحد شدى و پروردگارى که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده و از حالات گوناگون گذرانده انکار کردى ...!ابن ابىالعوجاء گفت: اى مرد اگر تو از متکلمانى با تو به روش آنان سخن بگویم. و اگر از یاران جعفر بنمحمد صادق هستى او خود با ما چنین سخن نمىگوید. او از سخنان ما بیش از آنچه تو شنیدى بارها شنیده ولى دشنام نداده است و در بحثبین ما و او از حد و ادب بیرون نرفته است. او بردبار و آرام و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهتبر او چیره نمىشود. سخنان و دلایل ما را مىشنود تا آنکه هر چه در دل داریم به زبان مىآوریم. گمان مىکنیم بر او پیروز شدهایم آنگاه با کمترین سخن دلایل ما را باطل مىسازد و با کوتاهترین کلام حجت را بر ما تمام مىکند چنان که نمىتوانیم پاسخ دهیم. اینک اگر تو از پیروان او هستى چنانکه شایسته اوستبا ما سخن بگو. و بر این مبناست که در زیارتنامه معصومین(علیهم السلام) مىخوانیم:«و نصحتم له فى السر و العلانیة و دعوتم الى سبیله بالحکمة و الموعظة الحسنة و بذلتم انفسکم فى مرضاته»: به خاطر خدا مردم را در پنهان و آشکار نصیحت کردید و به راه حق یا برهان و حکمت و پند و موعظه نیکو دعوت کردید و در راه خشنودى خدا از جان خود گذشتید.منبع: ماهنامه کوثر- نویسنده:عباس کوثرى
منبر بیست ویکم : بی تفاوتی" اجتماعی به جای "مسئولیت پذیری اجتماعی
آیه: سوره احزاب آیه 45 و 46 : { یَأَیهَُّا النَّبىُِّ إِنَّا أَرْسَلْنَکَ شَهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا (45) وَ دَاعِیًا إِلىَ اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا (46) } اى پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده دهنده و بیم دهنده باشى. (45) و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناک باشى. (46)
حدیث: عَنْ عَلى علیه السلام: اُؤْمُر بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ اَهْلِهِ. على علیه السلام فرمودند: امر به معروف کن تا از اهل معروف شوى.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: بی تفاوتی" اجتماعی به جای "مسئولیت پذیری اجتماعی:
"به تو چه!"،"مگه تو پلیسی؟"،"تو چیکاره ی مملکتی؟"،"هر کسی رو تو گور خودش میذارن!"،"موسی به دین خود، عیسی به دین خود!" اینها اصطلاحات و ضرب المثل های رایجی هستند که بارها و بارها از زبان افراد مختلف و در موقعیت های گوناگون شنیده ایم.کافیست فردی را در حال انجام یک عمل مخالف با هنجارهای شرعی و قانونی ببینید و به او تذکر دهید. اگر عملی که انجام می دهد تعمدا و با اشراف بر غیرقانونی و غیرشرعی بودن آن باشد، احتمال زیادی وجود دارد که جملات بالا را از زبان او بشنوید. امر به معروف و نهی از منکر پیش از آنکه یه تکلیف شرعی باشد، وظیفه ای انسانی است که به ساده ترین شیوه، اجتماع را از خطرات غیرقابل جبران مصون میدارد.امر به معروف و نهی از منکر، یعنی من در قبال سلامت جامعه احساس مسئولیت می کنم.امر به معروف و نهی از منکر، یعنی من نسبت به سرنوشت خود و کلیت جامعه ای که در آن زندگی می کنم و تک تک افراد آن بی تفاوت نیستم.امر به معروف و نهی از منکر یعنی من انسان ها را دوست دارم؛ سالم بودن و سالم ماندن آنان برای من مهم است...امر به معروف و نهی از منکر یعنی من هم از این جامعه حقی دارم؛ عقلا بر هیچکس حرجی نیست اگر در پی احقاق حقوق خود باشد .اما چرا برخی این قاعده عقلی مبتنی بر ساده ترین و بدیهی ترین اصول روانشناختی1 را برنمی تابند؟چه اتفاقی می افتد که "بی تفاوتی" اجتماعی جای "مسئولیت پذیری اجتماعی" را می گیرد؟
اول: (فرار از قانون):مفهوم قانون، در پس پرده زیبا و مدرن و دهان پرکن خود، صرفا به معنی "تن دادن به محدودیت" است. یعنی چه؟ یعنی من وقتی قانونی را می پذیرم خود را موظف نموده ام فقط در چارچوب تعریف شده ی در آن قانون رفتار کنم.مثال: وقتی قانون به من تکلیف می کند که در پیاده رو و محل گذر عابرین، بساط دستفروشی پهن نکنم، یعنی من را محدود کرده به داشتن محلی خاص که مورد قبول قانون باشد.
این محدودیت می تواند بنا به یک حکم شرعی باشد یا یک قانون مدنی یا...وقتی شخصی حاضر نباشد محدودیت ایجاد شده را بپذیرد در اصطلاح از قانون فرار کرده است. فرار از قانون، واکنش افرادی است که بی آنکه بدانند تمایلات شخصی خود را بر مصالح عمومی ترجیح میدهند و به همین دلیل از محدودیت های اعمال شده توسط قوانین گریزانند.نمونه بارز این خصیصه را می توان در افراد فراری از حجاب در سطح جامعه -به وفور- دید؛ یعنی افرادی که تمایلات شخصی خود را به قانونی که سلامت اخلاقی جامعه را تامین می کند ترجیح می دهند.
دوم: (بی اطلاعی):بی انصافی است اگر همه افرادی که در مواجهه با امر به معروف و نهی از منکر جبهه می گیرند را در صف افراد فراری از قانون قرار دهیم. بسیاری از این اشخاص به دلیل جهلی که نسبت به قوانین -و یا فایده قوانین- دارند به این ورطه می غلتند. به عنوان یک مثال ساده: مسلما اگر یک خانم بداند که بدپوششی چه مخاطراتی برای وی در پی دارد هیچگاه از تکلیف شرعی و قانونی عفاف و حجاب سرپیچی نخواهد کرد. (متاسفانه برخی افراد تا مورد تعرض قرار نگیرند حاضر به پذیرش اصل بازدارنده بودن پوشش مناسب نیستند؛ بگذریم...)
سوم: (تصورات غلط):
1- امر به معروف و نهی از منکر دخالت در امور شخصی افراد و مغایر با حقوق بشر است!این شبهه رایج را می توان با تعریف صحیح "امور [زندگی] شخصی" به راحتی پاسخ گفت. (مشروط به اینکه فرد به "خطا بودن" عمل انجام شده واقف باشد،) اعتقاد به تاثیر متقابل فرد و جامعه، شخص را به این باور میرساند که زندگی یا امورات شخصی محدود به اموری است که تاثیر -حتی المقدور- مستقیمی بر سلامت جامعه نداشته باشد.مضاف بر این، آنهایی که امر به معروف و نهی از منکر را "دخالت در زندگی شخصی" افراد می دانند بیشترین اعتراضات را نسبت به کم و کاستی ها و خطاهای دیگران دارند.
2- امر به معروف و نهی از منکر، وظفه مجری قانون است نه افراد عادی!مجری قانون یعنی اِعمال کننده قانون، در حالیکه امر به معروف و نهی از منکر در مرحله تذکر زبانی نیازی به اعمال قانون ندارد. البته قطعا در مراحل پیشرفته آن، نیاز به حکم حاکم شرع و اجرا توسط مجری قانون است (مانند قطع ید سارق -با لحاظ تمامی شرایط- توسط مجری قانون)
3- اینهمه بی قانونی در مملکت واقع می شود که به آنها رسیدگی نمی کنند؛ بی قانونی یعنی اختلاس 3000 میلیاردی نه بیرون بودن موی دختران و روزه خواری و ...!به جرأت می توان گفت احمقانه ترین و بی منطق ترین نوع برخورد افرادی که در برابر امر به معروف و نهی از منکر جبهه می گیرند در مورد شماره 3 ملاحظه می شود. کدام قاعده عقلی می پذیرد که وجود یک بی قانونی و خطا را توجیهی برای خطاهای دیگر بدانیم؟ چه منطقی می پذیرد که به دلیل برخورد وقوع یک جرم از خطاهای دیگر چشم پوشی کنیم؟ پدری را تصور کنید که به دلیل کتک کاری یکی از فرزندانش، از فحاشی فرزند دیگر می گذرد!! یا مثلا یک معلم را در نظر آورید که به دلیل درس نخواندن یکی از شاگردان، از بی نظمی بقیه دانش آموزان چشمپوشی می کند!! خنده دار نیست؟
چهارم:فرهنگ مطالبه گری صحیح:
بی انصافی است که دامنه امر به معروف و نهی از منکر را به تذکر دادن به افراد بدپوشش محدود کنیم. امر به معروف و نهی از منکر یعنی فرهنگ صحیح مطالبه حقوق فردی و اجتماعی! مسلما دامنه حقوق فردی و اجتماعی انسان بسیار گسترده تر از چیزی است که امروز جامعه با عنوان امر به معروف و نهی از منکر میشناسد.
فرهنگ مطالبه گری صحیح یعنی کارمند اداره بداند اگر ده دقیقه از تایم اداری را مشغول امور شخصی خود باشد مورد مواخذه همکاران و ارباب رجوع قرار می گیرد. زیرا این حق ارباب رجوع است که در تایم اداری به مراجعه وی پاسخ داده شود.فرهنگ مطالبه گری صحیح یعنی فروشنده بداند در صورت کم فروشی، پیش از اینکه پای مجری قانون به میان آید، مورد مواخذه خریداران قرار می گیرد. زیرا این حق خریدار است که به اندازه پولی که هزینه می کند خرید نماید.فرهنگ مطالبه گری صحیح یعنی زن و مرد بدانند در صورت بروز رفتارهای غیر اخلاقی -اعم از بدپوششی، دعوا و فحاشی در ملا عام، انجام رفتارهای خلاف شئونات اسلامی و ...- مورد مواخذه دیگر اعضای جامعه قرار می گیرند زیرا حق تک تک افراد جامعه است که در محیطی سالم -به لحاظ اخلاقی- زندگی و فعالیت کنند.و این همه چه زیبا در قالب قانون مدرن و مترقی امر به معروف و نهی از منکر گنجانده شده اند.کلام آخر اینکه، امر به معروف و نهی از منکر نه تنها تکلیف، بلکه حق هر انسان - اعم مسلمان و غیر مسلمان- است که بنا به قاعده عقلی تاثیر متقابل فرد و جامعه و لزوم زندگی در یک جامعه سالم پذیرفته می شود.اگر فرهنگ مطالبه گری صحیح از تک تک آحاد جامعه، از مسئولین عالیرتبه حکومت گرفته تا افراد عادی، تبدیل به یک رویه عادی و جاری میشد کمتر شاهد هنجارشکنی های بزرگ و کوچک بودیم. نه کسی جرأت می کرد به بیت المال دست اندازی کند و نه حتی کسی سیگارش را در یک مکان عمومی روشن می کرد...
1- فرد فرد انسان ها در کنار یکدیگر جامعه را تشکیل می دهند. اگر انجام یک رفتار غلط به مرور بین افراد جامعه رواج یابد و تبدیل به یک امر عادی در جامعه گردد، افراد سالم اجتماع نیز از خطر آن مصون نیستند. در علم روانشناسی اجتماعی، مبحث کنش متقابل، به تفصیل به این مسئله پرداخته شده است.
پی نوشت1: می نویسم که فراموش نکنم... دعا کوچکترین و کم هزینه ترین کاری است که می توان در حق بندگان خدا کرد.
پی نوشت2: بسم الله الرحمن الرحیم. قُلْ یا عبادیَ الذینَ أَسْرَفوا علی أَنفُسهِم لا تَقْنطوا من رَّحْمَةِ الله إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنوبَ جَمیعًا إنَّهُ هو الغفور الرحیم
پی نوشت3: عقل پرسید که دشوار تر از مُردن چیست؟/ عشق فرمود "فراق" از همه دشوار تر است...
منبر بیست ودوم : امربه معروف و نهی از منکر درکلام ولایت(1)
آیه: سوره مائده آیه 99 : { مَّا عَلىَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَکْتُمُون } بر پیامبران جز رساندن احکام خدا وظیفه اى نیست و خدا هر چه را آشکار سازید یا پنهان دارید، می داند.
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: مـَنْ اَمَرَ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهى عَنْ مُنـْکَرٍ أَوْدَلَّ عَلى خَیْرٍ اَوْ أَشارَ بِهِ فَهُوَ شَریکٌ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هرکس دیگرى را به کار نیکى امر کند یا او را از کار زشتى باز دارد یا اینکه او را به خیرى راهنمائى نماید و یا اشاره به امر خیرى داشته باشد در آن کارنیک شریک خواهد بود.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امربه معروف و نهی از منکر درکلام ولایت(1):امام خمینی :
این دو از والاترین و شریفترین واجبات هستند، و به وسیله این دو واجب، دیگر واجبات برپا مىشود.
وجوب آن دو از ضروریات دین، و منکر وجوب آن در صورت توجه به لوازم انکار خود و پذیرش آن، کافر خواهد بود.
امربهمعروف و نهىازمنکر، دو اصلى است در اسلام که همه چیز را مىخواهد اصلاح کند؛ یعنى با این دو اصل مىخواهد تمام قشرهاى مسلمین را اصلاح بکند، به همه مأموریت داده. به همه، به تمام افراد زیر پرچم مأموریت داده که باید وادار کنید همه را به کارهاى صحیح و جلوگیرى کنید از کارهاى فاسد.
همانطورى که هر شخص و هر فردى موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند؛ اصل امر به معروف و نهى از منکر براى همین است که جامعه را اصلاح کند.
انبیاى عظام، تا آن جا که توانستند جدیت کردند که ظلم را از این بشر ظالم بزدایند؛ به موعظه، به نصیحت، به امر به معروف، به نهى از منکر.
نهى از منکر اختصاص به روحانى ندارد، مال همه است؛ امت باید نهى از منکر بکند، امر به معروف بکند.
من مراعات همه شما را بکنم، شما هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه چرا بگوییم، همه را، هر فردى، به فردى لازم کرده به اینکه امربهمعروف کند.
امربهمعروف و نهىازمنکر از امورى است که بر همه کس واجب است، یک چیزى نیست که بر یکى واجب باشد بر دیگرى نه، همه ما مکلفیم که همانطور که مکلفیم که خودمان را حفظ کنیم و خارج کنیم از ظلمت به نور، مکلف هستیم دیگران را همینطور دعوت کنیم.
امربهمعروف و نهىازمنکر بر همه ملت واجب است؛ اگر یک خلاف یکى کرد باید او را نهى بکنید، باید بازدارید او را از این کار.
ما همه امروز وظیفه داریم؛ امربهمعروف و نهىازمنکر بر همه مسلمین واجب است؛ جلوگیرى از منکرات بر همه مسلمین واجب است؛ سفارش به حق که امربهمعروف است و نهىازمنکر است، بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام امورى که مربوط به دستگاههاى اجرایى است امربهمعروف کنیم و اگر اشخاصى پیدا مىشوند که خلاف مىکنند، معرفى کنیم به مقاماتى که براى جلوگیرى مهیا هستند و مشکلات را هم تحمل کنیم.
از این جهت که شما مىخواهید اطاعت امر خدا را بکنید، نهىازمنکر کنید.
آن مردمى را که دارند حیثیت اسلام را از بین مىبرند، حقوق ضعفا را پایمال مىکنند و... باید نهىازمنکر کرد.
اگر در سکوت علماى دین و پیشوایان مذهب، ترس این باشد که معروف منکر و منکر معروف شود، برایشان واجب است علم خود را آشکار نمایند، و سکوت جایز نیست.
من مسائل کلى را قبلا نوشتهام که باید ایران یک مملکت اسلامى و همه چیزش اسلامى باشد. اگر کسى در احوال شخصىاش مرتکب معصیت و فساد هم بشود و بر فرض اثبات هم، روى موازین شرعى باید امربهمعروف و نهىازمنکر نمود؛ نباید کسى از این معنا سوء استفاده کند و در خیابانها کار خلاف شرع انجام دهد.
با او با کلام نرم لیّن گفتگو کند، باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر بترسد این دستور امربهمعروف و نهىازمنکر است... اکنون تو نیز که مىخواهى امربهمعروف و نهىازمنکر کنى و خلق خدا را ارشاد کنى از این آیات شریفه الهیه که براى تذکر و تعلم فرو فرستاده شده متذکر شو تعلم گیر با قلب پر از محبت و دل با عاطفه با بندگان خدا ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو و چون قلب خود را رحمانى و رحیمى یافتى به امر و نهى و ارشاد قیام کن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلبت نرم کند و آهن قلوب، به موعظه آمیخته با آتش محبت لیّن گردد و این وادى غیر از وادى بغض فى اللّه و حب فى اللّه است که انسان باید با اعدا دین عداوت داشته باشد.
و باب امربهمعروف و نهىازمنکر از وجهه رحمت رحیمیه است. پس، بر آمر به معروف و ناهى از منکر لازم است که به قلب خود از رحمت رحیمیه بچشاند، و نظرش در امر و نهى خودنمایى و خودفروشى و تحمیل امر و نهى خود نباشد؛ زیرا که اگر با این نظر مشی کند، منظور از امر به معروف و نهى از منکر که حصول سعادت عباد و اجراى احکام اللّه در بلاد است، حاصل نشود؛ بلکه گاه شود که از امربهمعروف انسان جاهل، نتیجه معکوس حاصل شود و چندین منکر سربار شود؛ براى یک امر و نهى جاهلانه که از روى خواهش نفسانى وتصرف شیطانى واقع شود و اما اگر حس رحمت و شفقت و حق نوعیت و اخوّت انسان را به ارشاد جاهلان و بیدار کردن غافلان وادار کند، کیفیت بیان و ارشاد که از ترشحات قلب رحیمانه است، طورى شود که قهرا تأثیر در مواد لایقه بسزا کند و قلوب صلبه سخت را نیز از آن استکبار و استنکار فرو نشاند.
سزاوار است که آمر به معروف و ناهى از منکر در امر و نهى و مراتب انکار خود، مانند پزشک معالج مهربان یا پدر مهربان مراعات شخص آلوده به گناه را بنماید؛ انکار او، لطف و رحمت براى مرتکب و بلکه براى همه امّت باشد و سزاوار است قصد او، تنها خدا و رضایت او باشد و عمل خود را از آمیخته شدن با هواهاى نفسانى و اظهار بزرگى، حفظ کند و نفس خود را منزه نداند و براى آن، برترى و بزرگى بر مرتکب قائل نباشد؛ چه بسا مرتکب منکر هر چند مرتکب گناهان بزرگ، صفات پسندیدهاى داشته باشد که خد او را به خاطر این صفات دوست دارد، گرچه به واسطه ارتکاب گناه، عملش مبغوض خداوند است و اى بسا امر و نهى کننده، به عکس او باشد (صفاتى را داراست که مورد رضایت خداوند نیست) هر چند بر خود او مخفى است.
از بزرگترین مصادیق امربهمعروف و نهىازمنکر و شریفترین و دقیقترین و شدیدترین آنها از نظر تأثیر و دلنشینترین آنها بویژه اگر آمر و ناهى از علماى دین و سران مذهب باشد، آن امربهمعروف و نهىازمنکرى است که از شخصى صادر شود که خود، لباس معروف چه واجب و چه مستحب را به تن کرده باشد و از منکر؛ بلکه از مکروه دور باشد (یعنى خود، عامل به معروف و تارک منکر باشد) و کسى باشد که به اخلاق انبیا و اهل معنویت، آراسته باشد و از اخلاق نادانان و اهل دنیا بدور باشد تا با عمل و روش و اخلاقش، آمر و ناهى باشد و مردم به او اقتدا کنند، و اگر العیاذباللّه خلاف این باشد و مردم ببینند عالمى که مدعى جانشینى پیامبران و رهبرى امت است، آنچه را مىگوید عمل نمىکند، این وضع موجب ضعف عقیده مردم و جرأت پیدا کردن آنان بر گناهان و بدگمانى ایشان نسبت به علماى گذشته خواهد شد؛ به همین جهت بر علما، خصوصا سران مذهب لازم است از مواضع و موارد تهمت، دورى کنند و از بزرگترین موارد تهمت، نزدیک شدن به پادشاهان ستم و رؤساى ستمگر مىباشد و بر امت اسلامى لازم است که اگر عالمى را اینچنین دیدند، کار او را با احتمال صحت حمل بر صحت نمایند (و بگویند این کار او به خاطر مصلحتى بوده) و اگر احتمال صحت نسبت به کار او نمىدهند، باید از او دورى کنند و او را طرد نمایند، زیرا او غیر روحانى است که به لباس روحانیون درآمده و شیطانى است که در لباس علما است که از امثال او و شرّ آنها براى اسلام به خدا پناه مىبریم.
اصل امر به معروف و نهى از منکر براى این است که جامعه را اصلاح کند.
این کشور باید همه افرادش آمر به معروف و ناهى از منکر باشند و اعوجاج ها را خودشان رفع کنند.
ما موظفیم همه در تمام امور که مربوط به دستگاههاى دولتى است ، امر به معروف کنیم .
انحرافات همه از منکرات است . جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است .
امر به معروف و نهى از منکر مهمترین واجبات و اشرف آنهاست .
سید الشهدا ( سلام الله علیه ) از همان روز اول که قیام کردند ، انگیزه شان این بود که معروف را اقامه کنند و منکر را از بین ببرند.
نهى از منکر اختصاص به روحانى ندارد ، امت باید نهى از منکر کند ، امر به معروف کند .
همانطور که هر فردى موظف است خودش را اصلاح کند ، موظف است دیگران را هم اصلاح کند .
سزاوار است که آمر به معروف و ناهى از منکر در امر و نهیش همچون طبیبى مهربان و پدرى دلسوز باشد که پیوسته مصلحت مرتکب منکر را در نظر بگیرد.
یاد گیرى شرایط امر به معروف و نهى از منکر و موارد وجوب و عدم وجوب آن واجب است تا در امر و نهى خود مرتکب منکر نشود.
اگر اقامه معروف و جلوگیرى از منکر موقوف بر اجتماع جمعى از مکلفین باشد ، واجب است اجتماع کنند.
از عظیمترین مصادیق امر به معروف و نهى از منکر و شریفترین و دقیقترین و شدید ترین آنها از نظر تأثیر و دلنشین ترین آنها آن است که از شخصى صادر شود که خودش لباس معروف را چه واحب و چه مستحبش پوشیده و به آن عمل کرده باشد و از منکر و حرام بلکه از مکروه دور باشد.
فرائض دینى به سبب امر به معروف و نهى از منکر استوار مى گردد.
اگر احتمال دهد امر یا نهى او در تأخیر وقوع منکر یا تسریع انجام معروف مؤثر است ، امر و نهى واجباست .
اگر بداند امر و نهى او جلوى معصیت را نمى گیرد ولى از آن مى کاهد ، امر و نهى واجب است .
اگر بداند یا احتمال دهد امر یا نهى اش با تکرار مؤثر است ، واجب است تکرار کند.
اگر گنهکار از گناه دست برداشت ولى توبه نکرد ، امر او به توبه واجب است .
اگر بدعتى در اسلام واقع شود و سکوت دانشمندان دینى و رهبران مذهبى ، سبب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمانان شود ، بر آنها واجب است که به هر وسیله ممکن نهى از منکر کنند ، هر چند بدانند مؤثر واقعنمىشود.
امر به معروف و نهى از منکر براى این است که جامعه را اصلاح کند.
امر به معروف و نهى از منکر دو اصل است در اسلام که همه چیز را مى خواهد اصلاح کند.
وجوب امر به معروف و نهى از منکر از ضروریات دین است .
منبر بیست وسوم : امربه معروف و نهی از منکر درکلام ولایت(2)
آیه: سوره آل عمران آیه 159 : { فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلىَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّین } پس [اى پیامبر] بواسطه ى لطف الهى بود که با آنها [که در احُد نافرمانى کرده بودند] مهربان شدى در حالى که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده می شدند، پس از آنها درگذر و [حتّى] براى ایشان طلب مغفرت نما و در کارها با آنها مشورت کن و چون بر امرى تصمیم گرفتى، [تنها] بر خداوند توکّل کن که خداوند، توکّل کنندگان را دوست می دارد.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: مَنْ کانَ فیه ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنیا وَ الاْخِرَةُ: یـَأْمُرُ بِالْمـَعْرُوفِ وَ یـَأْتـَمِرُ بِـهِ وَ یَنْهى عَنِ المْنُکَرِ وَیَنْتَهى عَنْهُ وَ یُحافِظُ عَلى حُدُودِاللّه ِ جَلَّ وَ عَلا. على علیه السلام فرمودند: کسى که سـه چیز در او باشد، دنیـا و آخرتش سـالم مى مـاند: 1. امر به معروف کند و خود نیز پذیراى آن باشد. 2. نهى از منکر کند وخود نیز پذیرا باشد. 3. حدود الهى را نگهدارى کند
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امربه معروف و نهی از منکر درکلام ولایت(2):مقام معظم رهبری مدظله العالی
او [امام خمینى] آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فىسبیلاللَّه بود.
امر به معروف و نهى از منکر، یادآورى یک واجب فراموش شده:ما باید خود را به سرچشمهى اسلام برسانیم تا زندگى به تمامى، شیرین شود؛ قرآن کریم مىفرماید: «الّذین ان مکّناهم فى الارض اقاموا الصّلوة و اتوا الزّکوة و امروا بالمعروف و نهوا عنالمنکر» . من مىخواهم این واجب فراموش شدهى اسلام را بهیاد شما و ملت ایران بیاورم: امربهمعروف و نهىازمنکر، همهى آحاد مردم باید وظیفهى امر کردن به کار خوب و نهى کردن از کار بد را براى خود قایل باشند؛ این، تضمینکنندهى حیات طیبه در نظام اسلامى خواهد بود؛ عمل کنیم تا آثارش را ببینیم؛ امربهمعروف، یک مرحلهى گفتن و یک مرحلهى عمل دارد؛ مرحلهى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور، این مرحله، امروز به عهدهى حکومت است و باید با اجازهى حکومت انجام بگیرد ولاغیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.
روزى بود که اگر کسى، کار خلافى مرتکب مىشد و دیگرى به او اعتراض مىکرد، نظام حاکم آن اعتراض را مىکوبید. ما دیده بودیم که اگر گناهى انجام مىگرفت، گناهکار تشویق مىگردید؛ اما معترض به گناه کوبیده مىشد! امروز، بهعکس است. امروز، نه اینکه گناه در جامعه نیست؛ هست. زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) هم در جامعه گناه بود؛ اما مهم این است که نظام و تشکیلات حاکم بر جامعه - آن کسانى که اداره و مدیریت کشور را بر عهده دارند- میل به طرف صلاح دارند و با گناه و تخلف مخالفند.
گفتن گناه به گناهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جایى هم با زبان تند -در مواردى که مفسدهیى به وجود نیاید - گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. چرا ما از این موضوع غافلیم؟ همهى آحاد مردم، در محیط کسب و خانه و جمع دوستان و در محیط درس و دانشگاه و کلاً در هر جایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلافکار بگویند: این، از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام مىدهى؟ گفتن همین یک کلمه مؤثر است. اگر زبانهاى گوناگون و نفسهاى مختلف گناه را تذکر بدهند، گناهکار به طور غالب از گناه و تخلف دست خواهد کشید؛ چه این تخلف، تخلف شرعى و چه تخلف از قوانین باشد.
اعمال و گفتار تفرقهانگیز و دلسردکننده از هر کسى صادر شود، خیانت به امام و اسلام است. از حضرات نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، ائمهى محترم جمعه، گویندگان مذهبى و رسانههاى عمومى تقاضا مىکنم همگان را به این وظیفهى انقلابى توجه دهند؛ و البته ضمانت اصلى براى این کار، آحاد مردم حزباللَّهاند که با مشاهدهى تخلف از این وظیفهى الهى، موظف به نهى ازمنکر و اعراض از متخلفین مىباشند.
همهى مسؤولین و دستاندرکاران و مردم، موظف به رعایت حریم مقررات اسلامى مىباشند. مردم مسلمان و متشرع، تاکنون نیز در همه جا به همین نحو عمل کرده و پاس وقف را داشتهاند و اگر کسى یا کسانى تخطى نمایند، باید نهىازمنکر و ردع از خلاف شوند.
امربهمعروف و نهىازمنکر که یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همهى فرایض اسلامى است، باید در جامعهى ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسؤول احساس کند.
ما هنوز تا یک جامعهى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را بهطور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصلهى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امربهمعروف و نهىازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.
ما هنوز تا یک جامعهى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را بهطور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصلهى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امربهمعروف و نهىازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.
مبارزهى با منکرات، حساس است.
امر به معروف و نهى از منکر را اقامه کنید:
جوانان در محیط خودشان، امربهمعروف و نهىازمنکر کنند. چرا این واجب -امربهمعروف، امر به کارهاى خوب - در جامعهى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمىتواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضى خیال مىکنند تا منکرى دیده شد، باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خیلى کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کارى نمىکند.
بعضى جوانان به ما نامه مىنویسند که اجازه بدهید ما با این تظاهرات منکراتى، مقابله و مبارزه کنیم. خیلى خوب، مقابله بکنید؛ اما چهطور؟ بریزید، طرف مقابل را تکه پاره کنید؟! نه، این نیست. حرف بزنید، بگویید؛ یک کلمه بیشتر هم نمىخواهد؛ لازم نیست یک سخنرانى بکنید. کسى که مىبینید خلافى را مرتکب مىشود - دروغ، غیبت، تهمت، کینورزى نسبت به برادر مؤمن، بىاعتنایى به محرّمات دین، بىاعتنایى به مقدسات، اهانت به پذیرفتههاى ایمانى مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت - یک کلمهى آسان بیشتر نمىخواهد؛ بگویید این کار شما خلافاست، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.
چرا کسانى از گفتن ابا مىکنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىکنند، یک عده هم خیال مىکنند که گفتن فایدهیى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زباناز دست خیلى مهمتر است. امربهمعروف و نهىازمنکر را اقامه کنید؛ نگذاریددر جوامع جوان - چه در مدرسهها، و چه در دانشگاهها - کار به فساد بکشد. این مراکز براى دشمن هدف است. بدانید که نسل جوان این جامعه و این ایران اسلامى زنده است؛ دشمن هم این را بداند. با بودن شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است.
با همگانى شدن، امر به معروف و نهى از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.
امر به معروف و نهى از منکر یک واجب اسلامى است و باید در میان مردم رایج بشود.
«امر به معروف و نهى از منکر» - یعنى سوق دادن به نیکیها و باز داشتن از بدیها-
چندى پیش گفتم: «همه، امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مىکنم: نهىازمنکر کنید. این، واجب است.این، مسؤولیت شرعى شماست. امروز مسؤولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.
به من نامه مىنویسند؛ بعضى هم تلفن مىکنند و مىگویند: »مانهىازمنکر مىکنیم. اما مأمورین رسمى، طرف ما را نمىگیرند. طرف مقابل را مىگیرند!« من عرض مىکنم که مأمورین رسمى - چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى - حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. همه دستگاه حکومت ماباید ازآمربه معروف وناهى از منکر دفاع کند.این، وظیفه است.اگر کسى نماز بخواند و کس دیگرى به نمازگزار حمله کند، دستگاههاى ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یااز آن کسى که سجّاده رااز زیر پاى نمازگزار مىکشد؟ امربهمعروف و نهىازمنکر نیز همینطور است. امربهمعروف هم مثل نماز، واجب است. در نهجالبلاغه مىفرماید: «و ما اعمال البّر کلها و الجهاد فى سبیلاللَّه عند الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر الا کنفثة فى بحر لجّى.» یعنى امر به معروف ونهى از منکر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد بالاتر است؛ چون پایه دین رامحکم مىکند. اساس جهاد راامربه معروف ونهىازمنکراستوار مىکند. مگر مأمورین و مسؤولین ما مىتوانند آمربه معروف وناهى از منکر را بادیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به اینکه نقطه مقابلاو را تأیید کنند!؟ البته جوان حزباللّهى هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش رابازکند و نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و بهنام امربه معروف ونهىازمنکر، فسادى ایجاد نماید که چهره حزباللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده خودتان است. من یقین دارم - و تجربههاى این چندسال هم نشان داده - تانیروهاى مؤمن وحزبالّلهى براى انجام کارى به میدان مىآیند، یک عدّه عناصر بدلى و دروغین، با نام اینها در گوشهاى فسادى ایجاد مىکنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزبالّلهى و مردمى چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله امربهمعروف و نهىازمنکر، مثل مسأله نمازاست. یادگرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امربهمعروف ونهىاز منکر کرد؟ البته من عرض مىکنم - قبلاً هم گفتهام - در جامعهاسلامى، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهىاز منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امربهمعروف و نهىازمنکر زبانى، مهمتر است. عاملى که جامعه رااصلاح مىکند، همین نهىازمنکر زبانى است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمى که اشاعه فحشا مىکند، به آن آدمى که مىخواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. دهنفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى کند. این، شکنندهترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزبالّلهى؛ یعنى همین عامه مردم مؤمن؛ یعنى همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایى که جنگ را اداره کردند؛ همینهایى که از اوّل انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را مىتوانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، که اگر نبودند - این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود - در جنگ هم شکست مىخوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شکست مىخوردیم و آسیبپذیر بودیم. کارخانه ما را مىخواستند به تعطیلى بکشانند؛ نیروى حزبالّلهى از داخل کارخانه مىزد به سینهشان. مزرعه ما را در اوایل انقلاب مىخواستند آتش بزنند؛ نیروى حزبالّلهى از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، مىزد توى دهانشان. خیابانها رإ؛ مىخواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروى حزبالّلهى مىآمد سینه سپرمىکرد و در مقابلشان مىایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروى اصلى کشوراست. نظام اسلامى متّکى به این نیروست. اگر مردم؛ یعنى همین نیروهاىمؤمن و حزباللّهى، با نظام باشند، با دولت باشند - که هستند بحمداللَّه - اگراین نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شکست ناپذیر مردمى در کنار مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد - که بحمداللَّه هست هیچ قدرتى نمىتواند با جمهورىاسلامى مقابله کند.
این جامعه اسلامى، باید زنده، هوشیار، آسیبناپذیر، پرامید، آماده مقاومت، آماده ضربهزدن و به صورت یک موجود زنده مقاوم بماند و مقاومت کند. این، چگونه ممکن است؟ این است که بنده موضوع امربهمعروف ونهىازمنکر را مطرح کردم. موضوع امربهمعروف که موضوع جدیدى نیست. این، تکلیف همیشگى مسلمانان است. جامعه اسلامى، با انجام این تکلیف زنده مىماند. قوام حکومت اسلامى، با امربهمعروف و نهىازمنکر است، که فرمود: اگر این کار نشود، آن وقت «لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم».
قوام حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امربهمعروف ونهىازمنکر باشد. امربهمعروف فقط این نیست که ما، براى اسقاط تکلیف، دو کلمه بگوییم. آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشند. وقتى یک جامعه را موظّف مىکنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهى کنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟ وقتى که همه، به معناى واقعى در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار داشته باشند به کارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف شناس و منکر شناس باشند. این، به معناى یک نظارت عمومى است؛ یک حضور عمومى است؛ یک همکارى عمومى است؛ یک معرفت بالا در همه است.
امر به معروف، اینهاست. والّا اگر ما امربهمعروف را در یک دایره محدود، آن هم به وسیله افراد معلومى، زندانى کنیم، دشمن هم در تبلیغات خودش بنا مىکند سمپاشى کردن؛ که در ایران بناست از این به بعد، نسبت به زنهاى بدحجاب، اینطور عمل شود! این واجب به این عظمت را، که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایرهاى محدود، در خیابانهاى تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنى که وضع حجابشان مثلاً درست نیست. این است معناى امربهمعروف؟! این است معناى حضور نیروهاى مؤمن در صحنههاى گوناگون جامعه؟! قضیه، بالاتر از این حرفهاست. تخلّفها یک اندازه و یک نوع نیست. تخلّفها، تخلّفهاى فردى نیست. بالاترین تخلّفها، آن تخلّفها و جرایمى است که پایههاى نظام را سست مىکند. نومید کردن مردم، نومید کردن دلهاى امیدوار، کجنشان دادن راه راست، گمراه کردن انسانهاى مؤمن و بااخلاص، سوء استفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامى، کمک کردن به دشمن، مخالفت کردن با احکام اسلامى و تلاش براى به فساد کشاندن نسل مؤمن. امروز دستهایى تلاش مىکنند تا فساد را به صورت نامحسوس - نه آن طورى که شما در خیابان آن را ببینید و بفهمید و مشاهده کنید - به شکلهاى گروهکى، ترویج کنند و جوانان را به فساد بکشانند؛ پسرها را به فساد بکشانند؛ مردم را به بىاعتنایى بکشانند. منکرات اینهاست؛ منکرات اخلاقى، منکرات سیاسى، منکرات اقتصادى. همهجا، جاى نهىازمنکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس مىتواند نهى از منکر کند. یک کارمند شریف هم، در محیط کار خود مىتواند نهىازمنکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار خود مىتواند نهىازمنکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، مىتواند نهىازمنکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهمترین عوامل نهىازمنکر و امربهمعروفند. نمىشود این واجب بزرگ الهى را در دایرههاى کوچک، محدود کرد. کار هم کار همه است. اینطور نیست که مخصوص عدّه خاصى باشد. البته هرکس وظیفهاى دارد. من در پیام تشکّرى که منتشر شد، عرض کردم: قشرهاى مختلف، باید جایگاه خود را در امربه معروف و نهىازمنکر، پیدا کنند. هر کس جایگاهى دارد. کجا باید نهىازمنکر کنید؟ شما در مقابل کدام منکر مىتوانید مقاومت کنید و بایستید؟ کدام رامىشناسید؟ کار، کار مردمى است. البته، علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند؛ کیفیّت نهىازمنکر را بیان کنند و منکر را براى آنها شرح دهند.
باید خطر را بشناسیم. باید نقاطى را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامى را تهدید مىکند، درست بشناسیم. آن عبرتهاى قضایاى صدر اسلام را براى مردم و براى خودمان، باز کنیم. مهمترین وظیفهاى که در صراط امربه معروف ونهىازمنکر وجود دارد، این است که نیروهاى مؤمن وآمربهمعروف و ناهىازمنکر و آنهایى که در نظام اسلامى انگیزه دارند، باید در صحنه باشند. همهجا باید حضور داشته باشند. حزبالّلهى بودن، یعنى آماده کار بودن براى انجام تکلیف الهى. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابى است. در نظام اسلامى، همه جا، کسى که داراى روحیه حزب الّلهى است بر کسى که داراى روحیه حزب الّلهى نیست، ترجیح دارد.
با امربهمعروف و نهىازمنکر؛ که وظیفه شما در داخل محیط کارهایتان و در همه جاهاست. با این روشها، کارى کنید که فضا، فضاى اسلامى شود
ما به آحاد ملت عزیز عرض کردیم؛ و گفتیم امربهمعروف ونهىازمنکر، این واجبالهىرابرپابدارید. دربینجواناندرسرتاسر کشور، شوروغوغایى به وجودآمد. پس، پیداست که این جوانان متمایلبهامربهمعروف ونهىازمنکرند. بنابراین، وظیفه ما، مسؤولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و زمینهرابراىاجراىاینواجبالهى هموار و فراهمکنیم. امروزبحمداللَّه مجلس شوراىاسلامى، مجریان، مسؤولین کشور و دستگاه قضایى، همه از خود این ملتند. مبادا در گوشهوکنار، یا در دستگاه انتظامى یا قضایى، کسانىباشندکهراهراجلو آمربه معروف و ناهىازمنکر سدکنند! مباداکسانىباشند که اگرکسى امربهمعروف ونهىازمنکرکرد، ازاوحمایت نکنند، بلکهازمجرم حمایت کنند! البتهخبرهایى ازگوشه وکنارکشور، در بعضى ازموارد به گوش من مىرسد. هر جا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشىپیداکنم که آمربه معروف وناهى از منکر، خداى نکرده موردجفاى مأمور و مسؤولى قرارگرفته، خودم واردقضیه خواهم شد. این، آنچیزىاست کهقوام کشور و استقلال کشوررا حفظ خواهدکرد. والّا ما دشمن زیاد داریم. چرادشمنتاامروزنتوانستهاست مویىازسراینملت کم کندوبهاینکشورضربه بزند؟ بحمداللَّه ایران اسلامى، با قدرت وصلابتکامل، درمقابلهمهشانایستادوایستادهاست. چرا؟ ایرانکههمانایران صدوپنجاهسال قبلاست! این، به خاطر احساس وظیفه شما، بهخاطرهمینحضور شما، به خاطرهمین روحیه حزب اللّهى شما و به خاطر این است که زنومردمسلمان، تاهمهجا حاضرندازایمان و اسلام وانقلابشان دفاعکنند.اینهاست کهاینکشور را حفظ کرده است. مگر طور دیگرى مىشود این کشور را، بااین همهدشمن و بدخواه که چشم طمع به منابع زیرزمینى و بازارهاى آن دوختهاند، حفظ کرد؟! مگر مىشود در مقابلآنها، بدوناین روحیه مقاومتکرد؟! این گونه است که کشور حفظ مىشود؛ با امربه معروف ونهىازمنکر. منتهامن دو تذکّر به شماجوانان عزیز - درهرجاىکشورکههستید - مىدهم. اوّلاً امربهمعروف ونهىازمنکریک واجباست که رودربایستى و خجالتبر نمىدارد.ماگفتیم: اگر دیدیدکسىمرتکب خلافىمىشود، امرکنید به معروف ونهى کنید از منکر. یعنى بهزبان بگویید. نگفتیم مشت وسلاحوقوّت به کار ببرید. اینها لازم نیست. خداىمتعالکهاین واجب رابر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مىداند مصلحت چگونهاست. ماهم تاحدودى حکم و مصالح الهى را درک مىکنیم. بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرارکردناست. اینکهیک نفربگوید امّا دهنفرساکت بنشینند و تماشاکنند، نمىشود. اگر یکىدچارضعف نفسبشود، یکىخجالت بکشد و یکى بترسد، اینکه نهىازمنکرنخواهدشد. گناهکارهم فقط بدحجاب نیست که بعضى فقط به مسأله بدحجابى چسبیدهاند. این، یکىاز گناهاناست وازخیلىازگناهانکوچکتراست.خلافهاىفراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه وجوددارد: خلافهاىسیاسى، خلافهاىاقتصادى، خلاف درکسب وکار، خلاف درکارادارى، خلافهاى فرهنگى. اینهاهمهخلافاست. کسىغیبت مىکند، کسى دروغ مىگوید، کسىتوطئهمىکند، کسىمسخرهمىکند، کسىکم کارىمىکند، کسىناراضىتراشى مىکند، کسىمالمردم را مىدزدد، کسىآبروىمردم رابرباد مىدهد. اینها همه منکراست. درمقابلاینمنکرات، عاملبازدارنده، نهىاست؛ نهىازمنکر. بگویید: »آقا، نکن.« این تکرار »نکن«، براى طرف مقابل، شکننده است. ایننکته اوّل؛ کهنهىازمنکر، ارادهوتصمیم وقدرت وشجاعت لازم دارد، کهبحمداللَّه، درقشرهاىمردم ما و در زن و مرد ما وجوددارد. بایدآن را به کاربگیرید .منتظرنباشید کهدستگاههابیایند و کارىبکنند.
بعضى ازمردم به اینجا تلفنزدند، نامهنوشتند و سفارشکردندکه»آقا! شماگفتیدنهىازمنکر. سیلپشتیبانیها هم انجام گرفت. اماعملاً کارىنشد!« عملاً چه کار مىخواستید بشود؟مگرلازم است که اینجاهم دولت وارد شودیادستگاهقضایى مستقیماً واردشود؟خودمردم بایدوارد شوند. خودمردم بایدنهى کنند. البتهدولت، مجلسشوراىاسلامى، دستگاهقضایى و نیروىانتظامى، موظّفند که ناهىازمنکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفه آنهاست. مباشر کار، خودمردم مىتوانند باشند وبایدباشند.بخش عمده قضیه، اینجاست. جوانرزمنده، خانواده شهیدداده، خانواده ایثارگر، خانواده اهل انفاق، مؤمنین نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفکران علاقهمند بهمفاهیم اسلامىوانقلابى؛ همه اینها باید در صحنه باشند.
تذکّر دوم این است که مواظب باشید کسانى از این واجب الهى، سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به خردهحسابهاىگذشته رسیدن، پردهدرى، آبروریزى، تعرّضبه نوامیس وعرضومالاینوآن بهبهانه اینواجبالهى، اینها نباید باشد. مردم باید هوشیارباشند.مردم همواره ودرهمه قضایا تیزهوشند. تیزهوشى مردم استکه خیلى از اوقات دستگاهها را متوجّه قضایاى گوناگون مىکند. درهمینقضایاىرذالتهاوموذىگریهاى ضدّانقلاب وگروهکها ازروزاوّل تاامروز، غالباً مردم بودند که کمک کردند، مباشرت کردند، تیزبینىکردند، دقّت به خرج دادند، چیزى را دیدندواقدامى راانجام دادند و مسؤولین راهم هدایت کردند.اینجا نیز همانطوراست.خودمردم، با تیزهوشى نباید بگذارند اینواجب الهى و این فریضه بزرگ زمینبماند، یاخداى ناکرده مورد سوء استفادهقرارگیرد.
با هر چه که این نظام را سرپا نگهمىدارد، دشمنند. حتّى با شعارهاى شما هم دشمنند. آنها شعار امربهمعروف و نهىازمنکر را تمسخر مىکنند؛ شعار حزباللّهىگرى را تمسخر مىکنند و شما را متّهم مىنمایند. اما حقیقت این است که همان امربهمعروف و نهىازمنکر و همان حرکت حزباللّهى و همان پایبندى به اصول است که مىتواند در مقابل انحرافها و خطاهاى فاحش دنیاى امروز بایستد. هیچ چیز دیگر نمىتواند. ملتها هم این را مىخواهند.
بر همین اساس، من تأکید مىکنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم - زن و مرد مسلمان - امربهمعروف و نهىازمنکر را که دو فریضه الهى و جزو ارزشهایى است که مىتواند در این جهت، براى ملت ما وسیله بسیار مفید و مؤثّر و پیشبرندهاى باشد، فراموش نکنند و دستگاههاى مختلف کشور - دستگاههاى دولتى وانقلابى - هم سعى کنند که خودشان را هرچه بیشتر، به موازین و اصول انقلابى، اسلامى نزدیک کنند.
این بانوان مسلمانى که در اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زىّشان و منششان مسلمانى باشد؛ و شما در این زمینه تکلیف و مسؤولیت دارید. البته با روش اسلامى؛ با همان شیوهاى که نهىازمنکر اسلامى دارد و نه با روشهاى غیراسلامى و خشونتهاى نادرست.
به خداى متعال توکّل کنید و از او کمک بخواهید.
کار دنیا به جایى رسیده است که قدرتهاى زورگوى عالم، جلو چشم مردم دنیا، معروف را منکر و منکر را معروف مىکنند!
جهاد با همان شکل اسلامىاش - که البته حدودى دارد - ظلم نیست. در جهاد، تعدّى و تجاوز به حقوق انسانها نیست. درجهاد، بهانهگیرى و کشتن این و آن نیست. در جهاد، از بین بردن هرکسى که مسلمان نیست دیده نمىشود. جهاد، یک حکم الهى است که بسیار هم با عظمت است. اگر جهاد باشد، ملتها سربلند خواهند شد. بعد مىفرماید: «وعلیکم بالتّواصل و التّباذل.» با هم ارتباط داشته باشید. به هم کمک کنید. بذل کنید. «وایاکم والتّدابر والتّقاطع.» به هم پشت نکنید. پیوندها را قطع نکنید. «لاتترکوا الامر بالمعروف والنّهى عن المنکر.» امربمعروف و نهىازمنکر را، هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید «فیولّى علیکم شرارکم.» آنجا که نیکى، دعوت کننده و بدى، نهى کننده نداشته باشد، اشرار برسرکار مىآیند و زمام حکومت را دردست مىگیرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بدیها عادت نکنند، بدها بر سرکار مىآیند و زمام امور را در دست مىگیرند. »ثم تدعون.« بعد شما خوبها دعا مىکنید که «خدایا، ما را ازشرّ این بدها نجات بده!» «فلا یستجاب لکم.» خدا دعاى شما را مستجاب نمىکند.
این، وصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام است که از اوّل تا آخر، حدود بیست موضوع از مهمترینها را دستچین و بیان فرموده است.
امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امربهمعروف و نهىازمنکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگ امربهمعروف و نهىازمنکر است. البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مىرسد؛ امام حسین براى این آماده بود. گاهى هم به نتیجه شهادت مىرسد؛ براى این هم آماده بود.
کارهاى خیر مثل اسمش است و از هر چیز دیگر بهتر است. کارهاى نیکى که انسان انجام مىدهد، از هر آنچه که به ذهن بگذرد، بهتر است. اگر به عیادت مریض مىروید، اگر به مؤمن احسان مىکنید، اگر در کارها تعاون مىکنید، اگر علم مىآموزید، اگر به دنیا بىاعتنایید، اگر جهاد فى سبیل اللَّه و یا امربهمعروف و نهىازمنکر مىکنید و اگر عبادت خدا را انجام مىدهید؛ همهاینها کارهاى خیر است. این کارها از همه امورى که به ذهن انسان بگذرد، مثل مال و فرزند و جاه و مقام و دیگر ارزشهاى گوناگون بهتر است. هم مرحوم مجلسى و هم صاحب تحف العقول چند احتمال مىدهند که یکى از آنها همین احتمال است. احتمالات دیگر هم مىدهند که ظاهراً همین احتمال متیقن است.
بعضى از این برنامهها، فضاى زندگى را قابل زیست مىسازد؛ مثل برنامه حکومت، تشکیل دولت، امربهمعروف و نهىازمنکر، دشمنى با ستمگران، خوبى و نیکى با مردمان صالح و مؤمن، کمک به اصلاح امور عمومى جهان و جامعه، کمک به از بین بردن فقر و دیگر برنامههایى که مربوط به سطح جهان و محیط زندگى و جوامع است. مجموع این برنامهها، در این اردوگاه بزرگ و در این دوران زندگى، براى من و شما گذاشته شده است.
هر کس باید واعظ خود باشد، خود را مراقبت کند، از تخطّى خود مانع شود، امربهمعروف و نهىازمنکر هم بکند که آن امرخود به معروف و نهى خود از منکر و موعظه کردن خود، بر امر و نهى و موعظه دیگران مقدّم است.
نظام اسلامى باید تضمین کند که ارزشهاى الهى حاکم باشد. آیه مبارکه «الّذین ان مکّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلاة و اتوا الزّکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر »، ناظر به همین معناست؛ چون اگر در محیطى حکّام، فرمانروایان و زمامداران، مردم را به نیکى امر کردند و از بدى باز داشتند و نماز را اقامه کردند، در آن محیط ارزشها رشد مىکند.
این که ما روى مسأله فساد و فحشا و مبارزه و نهىازمنکر و این چیزها تکیه مىکنیم، یک علّت عمدهاش این است که جامعه را تخدیر مىکند.
عوامل بقا را در اسلام مشاهده کنید! یکى از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکى از عوامل بقا، امربهمعروف و نهىازمنکر است. بدیهى است که در جامعه، فساد به وجود مىآید. هیچ اجتماع بشرى نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضى کسان تا چشمشان به مظاهر فساد مىافتد، مىگویند «پس مسؤولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!» غالباً فسادى را که به چشم مىبینند فریاد بر مىآورند و سراغ از مسؤولین مىگیرند. اما آن فسادى که به چشم دیده مىشود، خیلى کوچکتر از فسادهایى است که با چشم ظاهرى در کوچه و بازار و خیابان نمىشود دید. کسانى که واردند، مىدانند و مىفهمند که فسادهاى کلان، اغلب از دیدهها پنهان است. لذا محیط جامعه باید به گونهاى باشد که اگر در آن فسادى پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین برود. مثل جریانهاى عظیم آب.
رودخانههاى عظیم دنیا را مشاهده مىکنید؟ هر چه در این رودخانهها آلودگى و کثافت بریزند، کمى آن طرفتر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین مىبرد و در عوض، مواد حیاتى تولید مىکند. محیط جامعه، باید این گونه باشد. باید چنان زلال باشد که اگر کسى قطره فسادى هم در آن چکاند، خود جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد. چگونه امکانپذیر است؟ با امربهمعروف، با نهىازمنکر و با دعوت به خیر. قرآن مىفرماید: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة. » حکمت، حکمت، حکمت. اندیشه مستحکم را تعبیر به حکمت مىکنند. حکمت، که انبیا به آن ممتازند و از آن بندگان برگزیده و صالح است، همان فکر مستحکمى است که هیچ ابزار عقلانى نمىتواند آن را نفى کند و از بین ببرد. هیچ استدلال و تجربهاى هم نمىتواند آن را خنثى کند. شما در قرآن به آیاتى که حکمت را معیّن مىکند، بنگرید، و ببینید چه چیزهایى است: «ذلک ممّا اوحى الیک ربّک من الحکمة. » چیزهایى است که اگر بشریت تا ابد هم تلاش کند، نمىتواند آنها را رد کند. هیچ منکرى، هیچ مغرضى، هیچ معاندى نمىتواند در ردّ آنها بکوشد. حکمت یعنى مستحکمترین افکار و اندیشهها. اینکه حکما، حکمت را «صیرورة الانسان عالما مضاهیا للعالم الحسّى » مىگویند، همان است. یعنى چنان افکار برجسته و مستحکم و غیر قابل خدشهاى در روح او - بنده برگزیده و صالح - گسترش پیدا کرده است، که خود تبدیل به یک عالم شده است و شما مىتوانید کون را وجود را، و همه گیتى را در سخن او، در اشاره او و در اقدام او مشاهده کنید.
این، حکمت است. آن وقت «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة.» این گونه مردم را به سوى خدا دعوت کنید. «والموعظة الحسنه. » «و جادلهم بالتى هى احسن. » این هم هست. یعنى اینها عوامل بقاست. اینها هست که تفکر اسلامى تا امروز توانست بماند.
عزیزان من! روحانیت باید بداند که نظام و جامعه اسلامى، اگر خود را به گونهاى که اسلام فرموده است شکل دهد، و عوامل بقا را در خود فراهم کند، هیچ نیرویى در دنیا قادر به مقابله با آن نخواهد بود؛ نه نیروى مادّى و نه نیروى نظامى، که پیوسته تهدید مىکنند هواپیما مىآید؛ موشک مىآید، چه مىآید، چه مىآید. مگر مىتوانند؟! ایادى استکبار به مدّت هشت سال کشور ما را تهدید کردند و به تهدیدهاى خود، جامه عمل هم پوشاندند. در طى این مدّت چه غلطى کردند که بعد از این بتوانند بکنند؟! امروز استکبار جهانى، نیروى علمى و خیل رجل خود را بسیج کرده تا بلکه بتواند با تفکّر و فرهنگ و ابزار دانش، تفکّر اسلامى را متزلزل کند. اما با این ترفند هم، نخواهد توانست کارى از پیش ببرد. البته، شرط ناکامى و ناتوانى استکبار این است که در اینجا، همان گونه که اسلام فرموده است، عمل شود. یعنى: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنه.» در این صورت، حتّى با ابزارهاى فساد هم نخواهد توانست کارى کند.
عوامل استکبار، امروز فیلم بد درست مىکنند، نوار بد درست مىکنند، حرفهاى بد درست مىکنند، شعر بد مىگویند، داستان بد مىنویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم عادّى پخش و منتشر مىکنند و یا از طریق ماهواره، رواج مىدهند. این مورد اخیر - ماهواره - واقعاً گنداب فسادى است که تیرهاى زهرآگین خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگیرى مىکند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شوراى اسلامى، با حسن فهم قضیه، ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن عمل شود، هیچکدام از ابزار و عوامل فساد، نمىتواند کمترین اثرى بکند. به معناى دقیقتر، توجّه از جوانب مختلف و امربهمعروف و نهىازمنکر، نمىگذارد دشمن پیروز شود. این است که جامعه اسلامى، یک جامعه ماندگار است. این است که «انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون. » این است که «ولینصرن اللَّه من ینصره. »
این است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. » اینها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه نظام جمهورى اسلامى تهمت بزنند. بحمداللَّه اینجا بناى مستحکمى است. بنایى است که هر کس با آن زورآزمایى کند، دست و پنجه خودش را زخمى و مجروح خواهد کرد. امروز همه عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامى هست. کسانى هم که گاهى اوقات نسبت به بعضى از کارهاى دینى و شعارهاى اسلامى، اعتراض دارند و نق مىزنند که «آقا؛ شما هم دیگر شورش را درآوردید! دائم راجع به ارزشهاى اسلامى مىگویید! فلان شعار دیگر چیست و فلان کار دیگر کدام است؟!» در واقع حرف دشمن را تکرار مىکنند. دشمن مایل نیست که اسلام به طور کامل پیاده شود؛ چون اگر اسلام به طور کامل پیاده شد، آسیبناپذیر مىگردد. حال، براى اینکه آسیبپذیر شود، باید چه کار کنند؟ باید ناقصش کنند.باید یک گوشهاش را نگذارند عمل شود. مثلاً نسبت به «لایحه قصاص» و «قانون مجازات»، جنجال آفرینى کنند.
وظیفه علما و مبلّغین و روحانیون و معمّمین، اینجا روشن مىشود. البته روشن است و بحمداللَّه، آقایان وظایفشان را خیلى خوب مىدانند. ما هم نمىخواهیم وظیفه علما را به آنان یادآور شویم. چون اهل علمند، و خودشان مىدانند. اینکه مىگوییم، براى «تذکّر» است. براى دانستن جوانان و تازه رسیدگان به این راه است که بدانند این راه، راه مبارکى است. این راه، راه شکستناپذیرى است. این راه، راهى است که در آن، همه امکانات براى بقا، به وسیله حکمت پروردگار عالم، فراهم شده است. این راه، هم جهاد دارد، براى دفع دشمن؛ هم «رحماء بینهم» دارد، براى محیط قابل زیست در داخل کشور؛ هم «لاینهیکماللَّه عنالذین لم یقاتلوکم» تا «ان تبروهم و تقسطوا الیهم » دارد، براى ارتباطات حسنه با کشورها و ملتهاى دنیا و هم «انما ینهیکماللَّه عنالذین قاتلوکم فىالدین » دارد، براى مبارزه با اسرائیل و امریکا. یعنى همه چیز دارد. هم دنیا دارد، هم آخرت، هم حفظ ارزشها با دقّت و وسواس و هم رفتن به دنبال سازندگى و ایجاد دنیاى خوب و استقرار و کشف بواطن طبیعت، به وسیله دستهاى توانا. همه چیز هست. هم عواطف و احساسات مردم را دارد، هم کمک الهى را دارد، هم کار در آن هست و هم توکّل. لذاست که آن وقت این آیه معنا پیدا مىکند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لا یحتسب. » اگر تقوا باشد - یعنى، این مجموعه با هم باشد – آن وقت دیگر هیچ کس نمىتواند آسیب برساند.
مسلمانان خصوصیتى دارند که مىتوانند اراده خود را در حرکت عالم مؤثّر کنند. به خاطر چه؟ به خاطر احکام نورانى اسلام؛ بلکه به خاطر روحیّات و خلقیّاتى که اسلام به مسلمانان مىدهد؛ مثل ظلم ستیزى و کنار نیامدن با بدى و فساد، مثل امربهمعروف و نهىازمنکر و جهاد فىسبیلاللَّه، که جهاد فىسبیلاللَّه میدان گسترده وعرض عریضى دارد و مخصوص صحنه نبرد رویاروى جسمانى نیست، بلکه جهاد داخل خانهها همممکن است و همهجا انسان مىتواند با دشمن خدا جهاد کند؛ اگر اراده داشته باشد و اگر بداند باید چه کارکند.
این، مجموعه احکام اسلامى است. این، جهاد و امربهمعروف و عدم کنار آمدن بابدى و فساد و تحمّل نکردن ظلم است: «لاتظلمون و لاتظلمون ». مجموع این احکام و معارف موجب شده است مسلمان به طور طبیعى در هر جاى دنیا که هست - چه به صورت یک ملت و چه از یک ملت کوچکتر، تا یک فرد - به برکت این احکام قادر باشد اراده خود را در اداره جهان و محیط خودش مؤثّر سازد. این، خصوصیت مسلمان است. استعمارگران از چنین خصوصیتى ناراحتند. ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند.
استکبار مىخواهد در این کشور و در میان این ملت، ایمان عمیق نباشد، سرگرمى به شهوات باشد، »معروف« اسلامى نباشد و آنچه از نظر اسلام «منکر» است، رایج باشد.
رشته بعدى هم رشته نهى از منکر و امر به معروف، در بالاترین شکل آن است که در نامه به معاویه در کتابهاى تاریخ نقل شده است - نقل شیعه هم نیست - اتّفاقاً این نامه را - تا آن جاکه در ذهنم هست - مورّخین سنّى نقل کردهاند؛ به گمانم شیعه نقل نکرده است؛ یعنى من برخورد نکردهام؛ یا اگر هم نقل کردهاند، از آنها نقل کردهاند. آن نامه کذایى و نهىازمنکر و امربهمعروف ، تا هنگام حرکت از مدینه است که بعد از به سلطنت رسیدن یزید است که این هم امربهمعروف و نهىازمنکر است. «ارید ان امر بالمعروف وانهى عن المنکر». و
ببینید؛ یک انسان، هم در تلاش نفسانى و شخصى - تهذیب نفس - آن حرکت عظیم را مىکند؛ هم در صحنه و عرصهى فرهنگى، که مبارزه با تحریف، اشاعه احکام الهى و تربیت شاگرد و انسانهاى بزرگ است و هم در عرصه سیاسى که امربهمعروف و نهىازمنکر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان، که مربوط به عرصه سیاسى است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازى و پیشرفت است.
حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبهه خودسازى - این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علیهالسّلام که آقا و مولاى شماست - هم در جبهه سیاسى - که آن امربهمعروف و حرکت و حضور سیاسى است و در جایى که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسى در مقابل دنیاى استکبار - هم در جبهه فرهنگى - یعنى آدم سازى، خود سازى، خودسازى فکرى و اشاعه فکر و فرهنگ - اینها وظیفه همه کسانى است که امام حسین علیه السّلام را الگو مىدانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسینبنعلى علیه السّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مىشمارند. حتى خیلى از غیر مسلمانها این گونهاند.
هنگامى که به خاطر هجوم دشمن، فریضهى جهاد اهمیت مىیابد، یا بر اثر دشوارى زندگى قشرهایى از مردم، فریضهى زکات و انفاق، همه را مخاطب مىسازد، یا به اقتضاى تلاش دشمن در عرصهى فرهنگ و اخلاق، امر به معروف و نهى از منکر واجب همگانى مىشود، در همهى این شرائط، نماز، نه فقط از شأن «خیرالعملى» فرو نمىافتد، بلکه به مثابهى پشتوانهى روحى و معنوى همهى مجاهدتها و ایثارها و خطرپذیرىها، بر اهمیت آن افزوده مىشود.
نماز است که مایههاى لازم ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانهى حتمى واجبات پر خطر و دشوار همچون جهاد و نهى از منکر و زکات است، در روح آدمى پدید مىآورد و او را شجاعانه بدان میدانها گسیل مىدارد.
بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟
بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهىازمنکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، اینطور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهىازمنکر و امربهمعروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان».
تعجّب نکنید. من به شما عرض مىکنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفتهام امربهمعروف و نهىازمنکر. البته عدّهاى این کار را مىکنند؛ اما همه نمىکنند. همه تجربه نمىکنند، مىگویند آقا چرا اثر نمىکند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مىتواند منکر را ادامه دهد؟
البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى، ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى گفتهاند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مىگویم احتمال تأثیر، همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمىرود و اثر نمىکند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.
وظیفه جوانان حزبالّلهى و مؤمن در مقابل کجرویها و سوءنیّتهایى که در بعضى جاها مشاهده مىشود، چیست؟
اگر منکر است، وظیفه نهى از منکر است.
لطفاً بفرمایید آیا در زمینه فرهنگى، اقدام انقلابى را صلاح مىدانید؟ به عبارت دیگر، در زمینه فسق و فجور، آیا برخورد فیزیکى را در مواردى که مسؤولان کوتاه آمده و به وظیفه خود عمل نمىکنند، صلاح مىدانید؟
نه. شما شرعاً بههیچوجه موظّف به برخورد فیزیکى با منکر نیستید؛ شما فقط موظّف به گفتن هستید. شما چهکار دارید؛ حرف خود را بگویید. شما نمىگویید، خیال مىکنید که اگر بگویید، نمىشود. امتحان کنید، بگویید؛ بارها هم بگویید. البته یک نفر بگوید، معلوم است که اثر نمىکند. دیگران را وادار کنید بگویند. خود گفتن، اثرش به مراتب از مشت بیشتر است؛ حتّى گاهى از اخم هم اثرش بیشتر است؛ با اینکه اخم اثر سازنده دارد و مثل مشت نیست. بههرحال، در نهىازمنکر، اگر برخورد فیزیکى لازم باشد، کار حکومت است، نه کار مردم؛ مگر وقتى که حکومت اجازه دهد و کسى را مأمور کند. آن بحث دیگرى است که ما امروز چنین وضعى نداریم. ما واقعاً کسى را مأمور نمىکنیم و مصلحت نمىدانیم که اینطور چیزها وجود داشته باشد.
در خصوص امر به معروف و نهى از منکر حدیثى دیدم که از جمله چیزهایى که براى آمربهمعروف و ناهىازمنکر ذکر مىکند، «رفیق فیما یأمر و رفیق فیما ینهى » بود. آن جایى که جاى رفق است - که غالب جاها هم از این قبیل است - انسان باید با «رفق» عمل کند؛ براى این که بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا بدهد و جایگزین کند. تبلیغ براى این است؛ براى زنده کردن احکام الهى و اسلامى است.
چهره دوم در مورد پایبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است. در اینجا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود ندارد. اینجا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امربهمعروف است. امام، به این عقیده داشت. پس اوّل چیزى که در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامى و حاکمیت اسلامى در صحنه ایمان و در صحنه عمل است.
یک نکته را هم مىخواهم یادآورى کنم و آن نظام امربهمعروف و نهىازمنکر است. امربهمعروف و نهىازمنکر واجب حتمى همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسؤولان کشور وظیفهمان در باب امربهمعروف و نهىازمنکر سنگینتر است. باید از شیوهها و وسایل مناسب استفاده کنیم؛ اما آحاد مردم هم وظیفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب امربهمعروف نه از وجوب مىافتد، نه ارزش تأثیرگذاریش ساقط مىشود. قوام و رشد و کمال و صلاح، وابسته به امربهمعروف و نهىازمنکر است. اینهاست که نظام را همیشه جوان نگه مىدارد. حال که نظام ما بیستویکساله و جوان است و در مقایسه با نظام فرتوت هفتاد و چند ساله پیر کمونیستى در شوروى به طور طبیعى هم جوان است؛ اما اگر صد سال هم بر چنین نظامى بگذرد، چنانچه امربهمعروف باشد و شما وظیفه خودتان بدانید که اگر منکرى را در هر شخصى دیدید، او را از این منکر نهى کنید، آنگاه این نظام اسلامى، همیشه تر و تازه و با طراوت و شاداب مىماند. طرف امربهمعروف و نهىازمنکر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتى اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر کنید؛ نه اینکه از او خواهش کنید؛ باید بگویید: آقا! نکن؛ این کار یا این حرف درست نیست. امر و نهى باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء معنایش این نیست که آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امربهمعروف، مدل امر و نهى است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست. نمىشود گفت که خواهش مىکنم شما این اشتباه را نکنید؛ نه، باید گفت آقا! این اشتباه را نکن؛ چرا اشتباه مىکنى؟ طرف، هر کسى هست - بنده که طلبه حقیرى هستم - از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امربهمعروف و نهىازمنکر قرار مىگیرد.
هر چند فریضهى امربهمعروف و نهىازمنکر یکى از بزرگترین واجبات اسلامى است و توصیه به آن در قرآن و گفتارهاى پیامبر خدا (صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم) و امیر مؤمنان و دیگر امامان : داراى لحنى کم نظیر و تکان دهنده است، ولى اگر کسى از این همه چشم پوشى کند و تنها به نداى خرد انسانى گوش بسپرد، باز هم بیشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد شمرد. به نیکى خواندن و از بدى برحذر داشتن را کدام خرد سالم، ستایش نمیکند؟ و کدام انسان خیرخواه و حسّاس، از آن روى میگرداند؟ هنگامى که به این وظیفه عمل شود، به تعداد آمران و ناهیان، دعوت به خیر در میان مردم صورت میگیرد، و بیگمان لبیک گویان به این دعوت نیز کم نخواهند بود. این فراخوانى، بگمان زیاد بر خود داعیان نیز نشانهى نیک برجاى میگذارد و از دو سو، راه صلاح را هموار میسازد. کار نیکى که مخاطب خود را به آن امر میکنیم و رفتار زشتى که وى را از آن برحذر میداریم، هر چه بزرگتر و تأثیر اجتماعى یا فردى آن ژرفتر و ماندگارتر باشد، امربهمعروف و نهىازمنکر ما ارزشمندتر است و چنین است که عمل به این وظیفه، تضمین کنندهى دوام و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشى سپردن آن، زمینه ساز سلطهى اشرار و نابکاران.
شما دوستان ارجمند که اکنون همت به ترویج این فریضه گماشتهاید، کار بزرگ خود را چنانکه شایستهى این فریضه است، پاس بدارید و با همهجانبهنگرى در این کار، زبان بدگویان و ذهن بىخبران را از فرو افتادن در ورطهى ناسپاسى از این عملاصلاحى بزرگ، نجات بخشید.
از خداوند متعال توفیق روزافزون شما را مسئلت میکنم.
سیدعلى خامنهاى
23/8/79
بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مىکنم - که مربوط به عموم مردم است - در درجه اوّل عبارت است از امربهمعروف و نهىازمنکر در مسائل اجتماعى؛ البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زندهتر و پرهیجانتر از خطاب امربهمعروف و نهىازمنکر نیست. امربهمعروف و نهىازمنکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از اینکه معناى امربهمعروف و نهىازمنکر، درست تشریح نمىشود. امربهمعروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهىازمنکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربهمعروف زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مىکنید - مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر - و مىگویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است. وقتى کسى را از منکرات نهى مىکنید - مثلاً ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومى را حیف و میل کردن، دست درازى به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامى کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامى کار کردن، با دشمن اسلام همکارى کردن - و مىگویید این کارها را نکن؛ وقتى که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهى، یک نهى صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهىتان عمل مىکنید. اگر خداى نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله مىشود که «لعن اللَّه الامرین بالمعروف التّارکین له». کسى که مردم را به نیکى امر مىکند، اما خود او به آن عمل نمىکند؛ مردم را از بدى نهى مىکند، اما خود او همان بدى را مرتکب مىشود؛ چنین شخصى مشمول لعنت خدا مىشود و سرنوشت بسیار خطرناکى خواهد داشت.
اگر معناى امربهمعروف و نهىازمنکر و حدود آن براى مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکى از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوههاى تعامل اجتماعى، همین امربهمعروف و نهىازمنکر است و بعضى افراد دیگر درنمىآیند بگویند »آقا! این فضولى کردن است«! نه؛ این همکارى کردن است؛ این نظارت عمومى است؛ این کمک به شیوع خیر است؛ این کمک به محدود کردن بدى و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه اسلامى، گناه، همیشه گناه تلقّى شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شود. وقتى که امربهمعروف و نهىازمنکر در جامعه رایج شد، این موجب مىشود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئهها علیه مردم این است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوب - کارهایى که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست - در نظر مردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به کارهاى خوب تبدیل شود. این خطر بسیار بزرگى است.
بنابراین اوّلین فایده امربهمعروف و نهىازمنکر همین است که نیکى و بدى، همچنان نیکى و بدى بماند. از طرف دیگر، وقتى در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسى که در رأس جامعه قرار دارد و مىخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکى سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنى نخواهد توانست، یا به آسانى نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام دهد. یکى از موجبات نا کامى تلاشهاى امیرمؤمنان - با آن قدرت و عظمت - در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتى که مىخوانم، روایت تکان دهنده و عجیبى است. مىفرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم »؛ باید امربهمعروف و نهىازمنکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلّط مىکند؛ یعنى زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجّاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفهاى که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهى مىکرد و در مسجدش خطبه مىخواند، به خاطر ترک امربهمعروف و نهىازمنکر، به مرور به جایى رسید که حجّاجبنیوسف ثقفى آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجّاج چه کسى بود؟ حجّاج کسى بود که خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتى نداشت! به همان راحتى که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجّاج یک انسان را مىکشت. یک بار حجّاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفر خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه، گردنش زده مىشود! با ترک امربهمعروف و نهىازمنکر، مردم اینگونه دچار ظلمهاى عجیب و غریب و استثنایى و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتى که امربهمعروف و نهىازمنکر نشود و در جامعه خلافکارى، دزدى، تقلّب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه شود، زمینه براى روى کار آمدن آدمهاى ناباب فراهم خواهد شد.
البته امربهمعروف و نهىازمنکر حوزههاى گوناگونى دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است؛ یعنى شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهى کنید. مردم باید از مسؤولان، کار خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههاى گوناگونى وجود دارد.
در مسأله امربهمعروف و نهىازمنکر، فقط نهىازمنکر نیست؛ امربهمعروف و کارهاى نیک هم هست. براى جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکارى اجتماعى، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پسندیده در زندگى، همه جزو اعمال خوب است. براى یک مرد، براى یک زن و براى یک خانواده، وظایف خوب و کارهاى بزرگى وجود دارد. هر کسى را که شما به یکى از این کارهاى خوب امر بکنید - به او بگویید و از او بخواهید - امربهمعروف است. نهىازمنکر هم فقط نهى از گناهان شخصى نیست. تا مىگوییم نهىازمنکر، فوراً در ذهن مجسّم مىشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکى باید بیاید و او را نهىازمنکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.
نهىازمنکر در همه زمینههاى مهم وجود دارد؛ مثلاً کارهایى که افراد توانا دستشان مىرسد و انجام مىدهند؛ همین سوء استفاده از منابع عمومى؛ همین رفیقبازى در مسائل عمومى کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدى و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سوى مسؤولان. یک وقت دو نفر تاجر و کاسبند و با هم همکارى و رفاقت مىکنند، آن یک حکم دارد؛ یک وقت است که آن کسى که مسؤول دولتى است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار مىکند؛ این آن چیزى است که ممنوع و گناه و حرام است و نهى از آن بر همه کسانى که این چیزها را فهمیدهاند - در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او - واجب است؛ تا فضا براى کسى که اهل سوء استفاده است، تنگ شود.
در محیط خانواده هم مىشود نهىازمنکر کرد. در بعضى از خانوادهها حقوق زنان رعایت نمىشود؛ در بعضى از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمىشود؛ در بعضى از خانوادهها، بخصوص حقوق کودکان رعایت نمىشود. اینها را باید به آنها تذکّر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت نکند؛ نه. سوء تربیتها، بىاهتمامیها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
منکراتى که در سطح جامعه وجود دارد و مىشود از آنها نهى کرد و باید نهى کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است؛ یک منکر دینى است؛ یک منکر اقتصادى و اجتماعى است؛ نهى از این منکر هم لازم است؛ هر کسى به هر طریقى که مىتواند؛ یک مسؤول یک طور مىتواند، یک مشترى نانوایى یک طور مىتواند، یک کارگر نانوایى طور دیگر مىتواند. طبق بعضى از آمارهایى که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمى که از خارج وارد کشور مىکنیم! آیا این جاى تأسّف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهى از آنها لازم است. طبق نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین نهى از اینها را یکى از محورهاى اصلى توصیههاى خود قرار داده است. در باب مسؤولان، آنطور مشى کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معیّن کردن؛ در باب عموم مردم هم آنها را وادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعى، با همین امربهمعروف و نهىازمنکر.
وظیفه بزرگى بر دوش ما قرار دارد. امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سر این کار گذاشت؛ همچنان که تمام عمر خود را از وقتى که مىتوانست تلاشى بکند - از همان وقتى که اسلام آورد، از اوان کودکى تا آخر عمر؛ چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه در دوران خلافت - در همین راه مصرف کرد و یک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد. براى انسان والایى که مىخواهد برفراز همه پدیدههاى عالم وجود پرواز کند و هیچ چیزى پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقى، امیرالمؤمنین است.
یک جریان فساد هم فسادهاى اخلاقى و رواج منکرات است. با این هم باید مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مىدانیم، این جزو تعالیم اسلام است که با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقى آشنا کرد و از منکرات دور نگهداشت. این به جاى خود درست؛ اما با شیوع منکرات و با تظاهر به آن باید مقابله کرد. اسلام مرتکب منکر را نصیحت و هدایت مىکند؛ اما حد هم براى او مىگذارد. با صرف زبان و توصیه نمىشود کارى کرد. قدرت نظام باید جلو سیر فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید که هوسهاى یک عدّه معدود و یک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواى ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنى شود که هیچ انگیزه فسادى ندارند. شما باید جلو آنگونه افراد را بگیرید
تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مىآید - بدون اجازه حکومت - خودش یک جرم است؛ مگر نهىازمنکر زبانى، که بارها گفتیم نهىازمنکر زبانى جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمىشود؛ اما آنجایى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزى مجوّز این نیست که بگویند چون نیروى انتظامى و قوّه قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثهاى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صریحاً به آنها خواهد گفت.
بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است.
امربهمعروف و نهىازمنکر هم جزو مهمترین مسائلى است که جوانان باید به آن اهتمام کنند. همچنین در برابر فریب رسانهها در واژگونه جلوه دادن حقایق، تسلیم نشوند. امروز مهمترین تلاش دشمن این است که از پیشرفتهترین ابزار و روشهاى ارتباطاتى مدرن و فوق مدرن استفاده کند؛ براى اینکه حقایق کشور ما را واژگونه جلوه دهد. تسلیم خواسته آنها نشوید و اندیشمندانه با مسائل برخورد کنید.
* چند وقتى است که مشکل بدحجابى و ارائه فرهنگهاى غلط در دانشگاهها دغدغه بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمه کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالى چیست؟
- قاطعیت یعنى چه؟ یعنى برخورد فیزیکى و جسمانى؟ اینکه درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمىکنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاق خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثى را براى جمعى مىخواندم که آمر به معروف و ناهى از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهى مىکند، هم عالم باشد و هم عامل. »رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهى«؛ با رفق و مدارا امر و نهى کند. امر و نهى، یعنى دستور دادن - بکن، نکن - غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم اینطورى باید عمل شود.
* با توجّه به اینکه یکى از جنبههاى تهاجم دشمن، تهاجم فرهنگى و فاسد کردن جوانان و بخصوص زنان و توجه دادن مردم به شهوات و نفسانیّات است و در بسیارى از جوامع اسلامى، دشمنان ابتدا از این طریق مردم را خلع سلاح کردهاند، و نیز با توجّه به بحران کنونى حجاب در جامعه و حتّى در دانشگاهها، وظیفه مردم، بخصوص دانشجویان و تشکّلهاى اسلامى در جامعه و در دانشگاهها چیست و راه حل، حکم و توصیه شما در این مورد به تشکّلهاى اسلامى چیست؟
- توصیه بنده معلوم است: حجاب را رعایت کنید و این لازم و واجب است. به برادر یا خواهرى که این نامه را نوشتهاند، مىخواهم بگویم اینطور هم نیست که شما مىگویید زنهاى ما بىحجاب شدهاند. ممکن است بعضى بگویند چشم شما به خواهرانى افتاده که همه حجاب دارند؛ نه، من گاهى به خیابان مىروم تا مخصوصاً وضع مردان و زنان را ببینم؛ البته با نگاه حلال و نه حرام. آنطور که بعضى تصویر مىکنند، به نظر من نمىآید. البته چرا، اشکالاتى وجود دارد؛ من هم از همه گوشه و کنارها با خبر نیستم. هرجا چنین وضعى وجود داشته باشد، راه آن نهىازمنکر است.
در جامعه اسلامى تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهى از منکر با لسان است .
امروز امر به معروف و نهى از منکر هم مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست .
نقش امر به معروف و نهى از منکر در ایران اسلامى روز به روز حیاتى تر مى شود.
پایه دین و اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منکر محکم و استوار مى کند.
مهمترین وظیفه اى که در صراط امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد این است که باید نیرو هیا مؤمن و حزب الله و آمر به معروف و ناهى از منکر و آنهایى که انگیزه دارند ، در نظام اسلامى در صحنه باشند و همه جا حضور داشته باشند.
آحاد مردم باید با شجاعت و قوت نفس از عملى شدن خلافهاى سیاسى ، اقتصادى ، ادارى و فرهنگى در جامعه ممانعت کنند .
چیزى که جامعه را اصلاح میکند همین نهى از منکر زبانى است . اگر افکار عمومى روى وجود و ذهن آدم بدکار سنگینى کند ، این براى او شکننده ترین چیز هاست .
امر به معروف و نهى از منکر طنین وحى و صداى خداست که در گوش هستى مى پیچد و آواى انبیاست که زمین و زمان را به عبادت و عدالت و وحدت فرا مى خواند .
جامعه اسلامى باید با امر به معروف و نهى از منکر مانع بروز هر گونه فساد بشود.
مسأله امر به معروف و نهى از منکر تکلیف همیشگى مسلمانهاست .
همه مردم باید وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را براى خود قائل باشند و با لحن مناسب خلاف و گناه را به خاطى تذکر دهند.
هنگامى ممکن است همه آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند که همه در متن مسائل کشور به معناى واقعى حضور داشته باشند.
قوام حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار به این است که در جامعه امر به معروف و نهى از منکر زندهباشد.
امر به نیکى و صلاح و نهى از بدیها ، مفاسد و تخلفات از نظر قرآن کریم و اسلام ، تضمین کننده خط صحیح و راه راست است .
امر به معروف و نهى از منکر در مقیاس وسیع و عمومى حتى از جهاد بالاتر است .
امر به معروف و نهى از منکر که یکى از ارکان اسلامى اسلام و ضامن بر پا داشتن همه فرایض اسلامىاست، باید در جامعه ما احیاء شود.
روحانیون در محیط هاى مختلف یکى از مهمترین عوامل نهى از منکر و امر به معروف هستند . نمى شود این واجب الهى را در دایره هاى کوچک محدود کرد . این کار ، کار همه است .
علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند ، کیفیت نهى از منکر را براى مردم بیان کنند و منکر را براى آنها شرح بدهند.
امر به معروف و نهى از منکر فقط این نیست که ما براى اسقاط تکلیف ، دو کلمه بگوییم ، آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست مهمترین منکرات باشند.
مأمورین رسمى چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى حق ندارند از مجرم دفاع بکنند . مأمورین باید از آمر و ناهى شرعى دفاع بکنند . دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع بکنند.
هر کس به اندازه وسعت وجودى و شعاع قدرت خود مسئول است و نباید در مقابل تخلفات ، بدعت گذاریها از میان رفتن سنت ها و زمینه سازى هایى که براى تهاجم دشمن صورت مى گیرد ، بى تفاوت باقى بماند.
در مسائل جهانى ، ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى موظف به امر به معروف و نهى از منکر هستند.
تکلیف الهى امر به معروف و نهى از منکر وظیفه شرعى عموم مسلمین است و در همه جا باید انجام شود.
امر به معروف هم مثل نماز واجب است .
جامعه اسلامى با امر به معروف و نهى از منکر زنده مى ماند.
دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط ، فساد و فحشا سعى مى کند جوانهاى ما را از دست ما بگیرد.
امر به معروف و نهى از منکر براى طراوت داشتن و حرکت دائمى دین یک امر ضرورى و لازم است .
امر به معروف متعلق به همه مردم است .
اگر چنانچه کار دست حزب الهى ها نبود ما این مرزهایى را که امروز داریم نداشتیم .
قوام حکومت اسلامى به امر به معروف و نهى از منکر است .
همه باید حزب الهى ها را باور کنند ، آنها مرزهاى میهن اسلامى را حفظ کردند.
نیرو هاى حزب الهى و انقلابى همه موانع را از سر راه بر میدارند .
استفاده از حزب الهى و جبهه رفته افتخارات روز افزون را در پى خواهد داشت .
همه باید امر به معروف و نهى از منکر بکنند.
منبربیست وچهارم : رهیافتها و رویکردها در فرضیتین
آیه: سوره بقره آیه 119 : { إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَا تُسَْلُ عَنْ أَصحَْابِ الجَْحِیم } (اى پیغمبر) ما تو را به حق فرستادیم که مردم را (به نعمت بهشت) مژده دهى و (از عذاب جهنم) بترسانى، و تو مسئول کافران که به راه جهنم رفتند نیستى.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤمِنین علیه السلام: مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ شَّد ظُهُورَ الْمُؤْمِنینَ على علیه السلام فرمودند: کسى که امـر به معـروف کـند پشتِ مؤمنان را محکم کرده است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: رهیافتها و رویکردها در فرضیتین:
1- می توان گفت در امر به معروف و نهی از منکر یک مسئله چند وجهی است یعنی مسائلی در این باب وجود دارد که به نحوی باید در علوم و رشته های دیگر بررسی و تبیین شده و سپس به عنوان اصل موضوعه در این باب بکار گرفته شود. به عبارت دیگر هر چند این بحث در فقه اسلامی طرح گشته و از فرعیات تشیع به حساب می آید ولی نیازمند به مبادی تصوری و تصدیقی است که در حوزه های دیگر باید تشریح شوند. علاوه بر آنکه نفس این مساله را نیز می توان بعنوان یک پدیده دینی با رهیافتهای بودن دین ، مورد مداقه و کنکاش قرار داد.
2- رهیافت تاریخی:می توان در امر به معروف و نهی از منکر را به نحو تاریخی دنبال کنیم- این رهیافت که بودن دینی است به ما کمک می کند تا بدانیم : 1- سیر تحول این امر چگونه بوده است؟ 2- قرائت های گوناگون از آن چه بوده است ؟ 3- شناسایی آراء چهره های بارز در این باب. 4- فهم دورانهای ظهور و افول 5- قلمرو و حدود آن در دوره های مختلف 6- کشف علل و عوامل روی آوری و عدم روی آوری مردم به این مساله و ... سیر تحول این امر در تاریخ و پاسخ های پرسش های فوق ، عناصر را که در تبیین ما در باب امر به معروف و نهی از منکر ، باید بیشتر مد نظر قرار گیرند ، روشن می سازد.
3- رهیافت جامعه شناسی دین:جامعه شناسی دین همانند روان شناسی دین و فلسفه دین یک حوزه علمی میان رشته ای است . حوزه های میان رشته ای حاصل تاملاتی هستند که از بر قراری ارتباط و نسبت میان دو قلمرو علمی ایجاد می شوند و مسائل و موضوعات تازه ای را برای دانشمندان هر دو معرفت فراهم می کنند. در عنوان فوق ( جامعه شناسی دین )، چارچوب علمی مطرح و مضافه الیه موضوع دانش است . بنابراین جامعه شناسی دین ، بدین معناست که ما پدیده دین و ارکان آن را در قلمرو جامعه شناسی و با روشهای جامعه شناسی مورد مطالعه قرار می دهیم . جامعه شناسی دین کار جامعه شناسائی است که از سرنوعی دغدغه یا علاقه به دین می پردازند و با الگوهایی که در جامعه شناسی به مطالعه وجوه مختلف دین ، بالاخص آنجا که دین وجه اجتماعی ، نهادی و گروهی پیدا می کند، می پردازند.« امر به معروف و نهی از منکر » صرف نظر از یک واجب شرعی که برای افراد وضع شده است دارای بعد اجتماعی است . در واقع یک مسلمان با به جا آوردن این وظیفه به نوعی در امر اجتماع مشارکت می جوید و می کوشد تا جامعه را از انحراف و فساد مصون ساخته و به فلاح و رستگاری هدایت کند. این رفتاردینی زمانی که به شکل یک نهاد جمعی سامان دهی می شود ( ستاد امر به معروف و نهی از منکر ) خصلت جمعی پیدا کرده و می توان آنرا از دیدگاه جامعه شناسی مورد مداقه قرار داد . در اینجا جامعه شناس دین به مساله امر به معروف و نهی از منکر – بماهو – نمی پردازد و از دلیل و حقانیت یا بطلان آن سخن نمی گوید، بلکه از آن جهت به این مساله می پردازد که هویت اجتماعی پیدا کرده و در رابطه ، نظامات و ساختارهای اجتماعی حضور پیدا کرده است . باید توجه داشت که وجود خارجی یک امر، لزوما و همیشه در خدمت ماهیت آن امر نیست بلکه گاه به آن ماهیت خیانت می ورزد. جامعه شناس باید این خدمت و خیانت را نشان دهد. از این رو جامعه شناس دین می توان از سرشفقت و درد دین نقش اجتماعی و بیرونی دین را بیان کند و نقاط خدمت و خیانت او را به ماهیت دین به ما نشان دهد.رهیافت جامعه شناسی به امر به معروف و نهی از منکر همانقدر اهمیت دارد که ماهیت شناسی آن،در تمثیل روح و بدن ،نمی توان گفت که چون انسانیت انسان به روح او و به ملکات نفسانی آن است ، پس می توان به جسم بی اعتنایی ورزید، کوچکترین اختلالی که در جسم پدید آید ، در روح نیز انعکاس می یابد. آدمی برای حفظ و سلامت روحش باید در سلامت جسم خود نیز بکوشد. بررسی ابعاد اجتماعی و بیرونی امر به معروف و نهی از منکر در واقع کنکاش در پیکره آن است و این کوشش نقاط ضعف تبیینی ما را در برخی از روح ماهیت یا غلظت از مرتب و شرایط امر به معروف و نهی از منکر نشان می دهد ، چرا که ما مدعی هستیم که اسلام به کاملترین و جامعترین وجه اعمال دینی را ترسیم نموده که اگر در درست بدان عمل شود، انسان را به سعادت که غایت دین است ، رهنمون میکند، بنابراین توجه به عدم بازدهی مطلوب امر به معروف و نهی از منکر یا بعضا نتیجه معکوس دادن آن در جامعه (جامعه شناسان ) به ما کمک می کند تا در ترسیم صحیح و معقول و موجه ماهیت امر به معروف و نهی از منکر بیشتر دقت ورزیم و در این جستجو نکات غفلت شده را مجددا بکار بریم.
ناگفته نماند که دریچه های گوناگونی برای ورود به بحث جامعه شناسان درباب امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که هر کدام قدر، منزلت و اهمیت خود را دارا هستند:
1-3- شناخت فوق و گروههایی که این مساله را بکار بسته اند{ فوق یک دین}
2-3- شناخت نقاط اشتراک و افتراق این رفتار دینی – اجتماعی – در ادیان ابراهیمی یا ادیان سنتی .
3-3- کشف نحوه کارکرد و نهادهای دینی درباب امر به معروف و نهی از منکر { کارکرد سپاه پاسداران،سازمان تبلیغات اسلامی ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، دفتر تبلیغات اسلامی ، بسیج،نهاد رهبری در دانشگاهها و ...}
4-3- کشف نحوه کارکرد نهادهای دولتی { نیروی انتظامی ، وزارت کشور ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی }در این باب .
4- رهیافت جامعه شناسی دینی: باید توجه داشت که جامعه شناسی دینی غیر از جامعه شناسی دین است . جامعه شناسی دین یک بحث بودن دینی درباب دین است که بر اساس روشهای تجربی و نظری جامعه شناسی دینی انجام می گیرد ولی جامعه شناسی دینی یک بحث درون دینی است که نگرشها و جهت گیری هایش را از مباحث مختلف معارف دینی اخذ می کند. جامعه شناس دین ،مطالعه اجتماعی درباب پدیده های دینی ( مثل رفتارهای دینی ) است ولی جامعه شناسی دینی مطالعه غیر تجربی دینداران درباب نگاه دین به مسائل اجتماعی و آموزشهای اجتماعی ادیان و رفتار اجتماعی دینداران است . به عبارت دیگر جامعه شناسی دین در مباحث خودانگیزه دفاعی و تبلیغی خاص را دنبال نمی کند ولی جامعه شناسی دینی می خواهد نشان دهد که دین در محدوده های اجتماعی نظرات خاصی دارد.بنابراین در این رهیافت ،سعی می شود که سهم امر به معروف و نهی از منکر در تحولات اجتماعی از نگاه درونی تبیین و تشریح شود. در این نگرش می توان آثار – مثبت یا منفی-اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر یا ترک آن را راهیابی کرد. به برخی از این آثار از دیدگاه اسلام اشاره می شود:
1-4- ترک آن موجب انقراض و هلاکت یک اجتماع می شود و انجام آن سبب فلاح و نجات از هلاکت .« پس چرا از نسلهای پیش از شما خردمندانی نبودند که مردم را از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکی از کسانی که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانی که ستم کردند به دنبال ناز نعمتی که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند . و پروردگار تو{ هرگز} بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاح گرند ، به ستم هلاک کند.»
2-4- موجب اتحاد در جامعه می گردد . « همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان { یکدیگر} بودید،پس میان دلهای شما الفت انداخت ، تا به لطف او برادران هم شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید ... و باید از میان شما ، گروهی { مردمی را } به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند . و چون کسانی مباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و باهم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سنگین است. قرار گرفتن آیه امر به معروف و نهی از منکر میان امر به اتحاد و نهی از تفرق و اختلاف ، بیانگر این مطلب است که مراد از خیر همان اتحاد می باشد یعنی درمیان مسلمانان باید جماعتی باشند که همیشه مسلمانان را به وحدت و اتحاد دعوت کنند. و با توجه به آیه بعدی ، مراد از منکر همان تفرقه و پراکندگی است . گویا مجموع این سه آیه می خواهد بگوید که قرآن در میان خیرها حسن تفاهم و وحدت و اتفاق میان مسلمانان را مادر و مبدا همه خیرها می داند و در میان زشتیها و پلیدیها ، آنچه را از همه بدتر می داند اختلاف و تفرقه است ، از این رو با امر به اتحاد و پرهیز از اختلاف که در سایه امر به معروف و نهی از منکر پدیدار می گردد . جامعه بسوی وحدت سوق داده می شود.
3-4- موجب برپایی واقامه شعایر دیگر اجتماعی دین می شود . « و مردان و زنان با ایمان ، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند و نماز را برپا می کنند و زکات می رسند و ازخدا وپیامبرش فرمان می برند. آنانند که خدا به زودی مشمول رحمتشان قرار خواهد داد ، که خدا توانا و حکیم است »در این آیه قسمتهای بطور علت و معلول مرتب بر یکدیگر ذکر شده است . لازمه ایمان حقیقی ، علاقه و محبت به سرنوشت یکدیگر است ولازمه این محبت وعلاقه امر به معروف و نهی از منکراست و لازمه امر به معروف و نهی از منکر قیام بندگان به عبادت ، هر قیام به وظیفه کمک و دستگیری از فقراء یعنی زکات که یکی از شعائر دینی که دربعد اجتماعی – اقتصادی مسلمانان مفید و کارآمد است – می باشد.
4-4- موجب اصلاح جامعه می شود .امام حسین (ع) در وصییتنامه معروف خود خطاب به برادرش محمد بن حنیفه به کار خود عنوان « اصلاح » و به خود عنوان « مصلح» داد و این اصلاح را درپرتو امر به معروف و نهی از منکر عملی دید . البته هرچند اصلاح درپرتو امر به معروف و نهی از منکر که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام می باشد ، تحقق می یابد ولی باید توجه داشت که هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست، ولی هراصلاح اجتماعی ، مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست.
5-4- امر به معروف و نهی از منکر ،خود نوعی نظارت عمومی بر قدرت که یکی از نهادهای مهم و اساسی اجتماعی تلقی می گردد، می باشد . ازدیدگاه اسلام محدوده امر به معروف و نهی از منکر فراتر از گناهان فردی است بلکه گناهان اجتماعی را نیز که از سوی قدرت حاکمه به جامعه تزریق می شود و منجر به تضعیف ارکان و محو آثار دین و گمراهی مسلمانان می گردد، شامل میشود،این مساله از منظر فقهاء اسلامی به حدی اهمیت دارد که هیچ حد و مرزی برای آن یعنی برخورد با گناهان اجتماعی- وجود ندارد و تا مرز ریخته شدن خون عزیز ترین فرزندان اسلامی باید برآن پای فشرد.
5- رهیافت روانشناسی دین:روان شناسی دین مانند جامه شناسی دین یک رهیافت برون دینی است. این علم به دنبال آن است که دین و ارکان آن از لحاظ روانی بر شخص متدین چه آثار ونتایجی را دارد ، همچنین انگیزه هایی را که انسان برای متدین بودن می تواند داشته باشد ، مورد مطالعه قرار می دهد.با این نگرش می توان بررسی کرد که اولا امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک عمل دینی اجتماعی چه آثاری را بر رفتار و روان افراد یک جامعه در گرایش به کارهای شایسته ، روا ، خوشایند ، پسند و نیک و عدم گرایش به اعمال ناشایست، ناروا،بدآیند، ناپسند و بد می گذارد . و ثانیا می توان با روشهای تجربی در روانشناسی انگیزه های یک فرد مومن را در انجام این فریضه ، جستجو کرد. انگیزه هایی همچون عشق به مکتب ، عشق به مردم عشق به محیط اسلام ، حضور در صحنه و ... در این مدل قابل رهیابی است . بهرروی باید توجه داشت که در این رهیافت هیچگاه از نگاه دینی و با کمک معارف دینی به تاثیر امر به معروف و نهی از منکر دررفتار افراد اجتماعی وهمچنین کشف انگیزه های یک فرد مومن درانجام این فریضه ، پرداخته نمی شود بلکه با استعداد بکارگیری روشهای تجربی درعلم روان شناسی تاثیر و انگیزه ها تبیین می گردند نتایج این رهیافت به اندیشمندان دینی کمک می کند تا تاثیر منفی از مثبت را بازجسته و انگیزه های غلط و نادرست از صحیح ، معقول و موجه آن را روشن سازند و در این راستا مشکلات تئوریکی در عدم تبیین درست ماهیت امر به معروف و نهی از منکر و نکات غفلت شده ، بازیابی می شوند
6- رهیافت کلامی:این رهیافت درون دینی است بدین معنا که یک متدین ودیندار ، امر به معروف و نهی از منکر را یک سلوک و رفتار دینی می داند که شارع بما هو شارع آن را برانسان تکلیف کرده است .از این رود او خود را موظف می داند که علاوه بر تبیین و تنظیم این سلوک وعمل دینی ، آن را از چالشهایی که توسط منکران دین یا بد فهمان دیندار طرح کرده اند رهانیده و برموجه بودن آن دلیل اقامه کند. شاید بر نگارنده خرده گرفته شده که بحث از امر به معروف و نهی از منکر موخر ازمباحث کلامی است که در باب اثبات خدا ، نبوت ، معاد، شریعت و ... می باشد- و با اثبات آنها دیگر جای چون و چرا وجود ندارد تا به رهیافت کلامی نیازمند باشیم . اما این نکته اولا از سر عدم توجه به قلمرو و علم کلام است ، چرا که دائره علم کلام و تنها اصول اعتقادات نمی باشد بلکه فروع این را نیز شامل است .چنانکه برخی ازبزرگان بدان تصریح کرده اند ، ثانیا ازدخالت تبیینهای کلامی در تشریح احکام اسلامی غفلت شده است چرا که اگر قلمرو دین ، فطری بودن علاقه بر جمع و اجتماع و نسبی بودن اخلاق را روشن نسازیم ، استنباط ما از فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر ، تفسیر " معروف " و"منکر" و قلمرو آن دو تفاوت خواهد بود، جالب آن است که بسیاری از شبهات که یک متکلم موظف به پاسخ یابی وپاسخ دهی به آن می باشد- در این باب اطراف مبانی نظری همین سه امر می گردد. ثالثا گاهی اوقات برای تبیین بهترین حکم شرعی { اهمیت ، ضرورت و جایگاه } می توان مباحث کلامی را به استخدام گرفت. این مساله به دلیل ذهن کنکاشگرجوانان صاحب فکر در دوران معاصر اهمیت مضاعف پیدا کرده است:
1-6- یک مورد گرایش فطری انسان به میل به زندگی جمعی است ، این مساله نقش مهمی در فلسفه تشریع امر به معروف و نهی از منکر دارد . چرا پیکره این فلسفه را سه اصل مهم تشکیل می دهد: الف) گناه مسری بر حال جامعه مضر است ب) ما در قبال جامعه خود مسئولیم ج) تغییر جو گناه زده و منحرف به دست مردم می باشد. این اصول مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که باید تبیین و تدلیل شوند. مهم ترین آن عبارتند از :
1-1-6- فطری بودن میل به زندگی جمعی با قرائتهای مختلفی که وجود دارد . که آیا این اصل فطری اول است یا فطری ثانوی ؟
2-1-6- رشد و تحول تکاملی این تمایل در فطرات انسان
3-1-6- توجه اسلام به اجتماع و قالب ریزی احکام اسلامی در قالب اجتماع.
4-1-6- نحوه شرایط فرد و جامعه
5-1-6- هدف اجتماع اسلامی
6-1-6- نقش قوانین اسلامی دراجتماع و نحوه شرایط آن با جامعه
البته می توان این مبحث را در جامعه شناسی و دینی نیز جاسازی کرد ولی مقصود ما از طرح آن در رهیافت کلامی آن است که یک متکلم و مدافع دین باید به این مساله که جزء مبانی اصول شمارش شده در تشریع امر به معروف و نهی از منکر می باشد، توجه داشته و در تبیین ، تنظیم و رفع شبهات پیرامون آن بکوشد .
2-6- قلمرو معروف و منکر یا به عبارت دیگر قلمرو دین. این موضوع یکی از مهم ترین و کلامی ترین مباحث کلامی است و نقش قابل توجهی در مبحث امر به معروف و نهی از منکر دارد. مطمئنا کسی که دائره دین را تا حد یک تجربه درونی فرو می کاهد با فردی که معتقد است اخلاقیات و شریعت قلمرو و اجتماع را نیز تحت پوشش دارد درباب قلمرو دین یکسان سخن نمی گویند. اگر کسی قائل باشد که دین ناظر به امور دنیوی بشر نیست دیگر معروف و منکر در عرصه سیاست – اقتصاد و حکومت برای وی معنا نخواهد داشت . اگر کسی دین را تنها در اخلاقیات فردی خلاصه کند چگونه نمی توان در مقابل گناه اجتماعی – در صورت پذیرش چنین عنوانی از سوی او – موضع گیری کند؟ دیدگاهی که بر آن است که هدایت دین هدایت قلی است و کمال دین را در آنچه دین برای آن آمده تفسیر می کند.در باب قلمرو امر به معروف و نهی از منکر یکسان بیندیشند؟! شخصی که معتقد است گفتار و رفتار پیامبر با قوم خود فقط ارزش الگویی دارد و برای آن نیست که همه جا و در همه نسلها طابقا الفعل باالفعل عملی شوند ، بلکه آنها مصادیقی هستند از اصول کلی و ترموم باید مصداق اصول کلی خود را بجوید و بیابد با کسی که نقش ویژه ای برای سنت حضرت رسول (ص) قول و فعل و تقریر- قائل است ، یکسان در باب قلمرو معروف و منکر فتوا می دهند؟!جالب آن است که این اختلافات در میان دینداران و اندیشمندان دینی است. یعنی در میان کسانی که توحید ، نبوت ، معاد و امامت را قبول دارند ولی حوزه شریعت را محدود می دانند و بالتبع قلمرو معروف و منکر را در این باب باید موضوعات ذیل بررسی و تحلیل شوند تا محدوده معروف و منکر مشخص گردد:
1-2-6- گوهر و صدف دین (معنا، ویژگیها ، کارکردها )
2-2-6- نیاز به دین ( معنا ، قلمرو )
3-2-6- هدف دین ( معنا ، ارکان )
4-2-6 انتظار از دین ( معنا ، روشها ، قلمرو )
5-2-6 کمال و جامعیت دین ( مفهوم ، قلمرو )
6-2-6 دین و دنیا ( معنا ، نسبت )
3-6- معنای معروف و منکر. این موضوع که نقش قابل توجهی با موضوع سابق دارد یکی از مباحث مهم کلامی در باب امر به معروف و نهی از منکر می باشد. بسته به تفسیر و تحلیلی که از ماهیت معروف و منکر داده می شود، حوزه آن تنگ و فراخ می گردد. عموما گفته می شود: « معروف » یعنی عمل خیر و نیک و « منکر » یعنی عمل زشت و ناپسند اما سخن آن است که ما چگونه خیر و نیک و زشت و نازیبا را بفهمیم و اصلا مراد از این خیر و شر اخلاقی نیست؟آیا مقصود همان حسن و قبح عقلی است ؟ یا فطری بودن معرفت حسن و قبح می باشد؟ آیا این دو قابل جمع اند؟ از طرفی دین نقشی در تعریف این دو دارد یا خیر، همان اصل عقلی و فطری را امضاء می کند؟ به عبارت دیگر ریشه این خیر و شر کجاست؟ آیا در فطرت است ، آیا در دین است ، آیا در عقل است؟ آیا در وجدان فرد یا اجماع جمع یا قاون طبیعی و یا شهود عقلانی است؟ در این میان نقش ارزشهایی که در یک جامعه برگرفته از سازمان یا فراتر فرهنگ ملی – بومی – منطقه ای است. در تفسیر معروف و منکر چه مقدار می باشد؟ به عبارت دیگردر یک جامعه ای به اقتضاء دیدگاه فرهنگی خاص که منشاء منطقه ای دارد ، می توان معروف و منکر را تفسیر کرد؟ آیا اصلا معروف و منکری که در شریعت آمده است این حوزه را نیز دربر می گیرد یا خیر؟ در صورت تعارض ارزشهای خوده فرهنگها چه باید کرد؟ و دهها پوشش دیگر که نقش بسزایی در فهم و تفسیر معروف و منکر دارند که نیازمند به پاسخ جدی هستند . در این میان موضوعات ذیل برای روشن شدن مفهوم و منکر از اهمیت بسزایی برخوردارند.
1-3-6 نسبت دین و اخلاق ( مفهوم ، مرزها ، غایب شناسی )
2-3-6 بنیانهای اخلق (عقل ، فطرت ، وحی ) {منفصله حقیقتیه اند، یا مانقد اجمع یا مانته الخلو}
3-3-6 نسبیت اخلاقی ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
4-3-6 ثبات اخلاقی در جهان متغیر ( مفهوم ، مبانی ، لوازمات )
5-3-6 اخلاق و آداب و رفتار سازمانی ( مفهوم ، محدوده ، نسبیت )
نکته حائز اهمیت در سد ساحت رهیافت کلامی یعنی – فطری بودن تمایل بر زندگی جمعی ، قلمرو امر به معروف و نهی از منکر و تفسیر معروف و منکر – آن است که مرجع تفسیر این سد ساحت چیست و کیست؟ چرا که برخی از نوائد یشان دینی معتقدند که سیستم تفکر دینی اسلام یک سیستم باز است برخلاف مسیحیت کاتولیکی یعنی در مسیحیت کاتولیکی ساختار و سیستم دین مسیحی سه ضلع دارد : خداوند ، انسان و کلیسا ، این سه ضلع یک مثلث کامل حکایتگو یک سیستم بسته است . در این سیستم کلیسا که مفسر رسمی و غیر قبل تخلف پیام خداوند است ، در خود ساختار دین پیش بینی شده است. به عبارت دیگر از نظر مسیحیت وقتی خداوند در تاریخ حلول می کند و متجد می شود و پیام می رساند ، این پیام یک حافظه رسمی و عینی در بستر تاریخ دارد و آن کلیسا است که باید این پیام را حفظ و بیان کند . در این صورت دگماهای مسیحیت به وجود می آید، که کسی حق تخلف از آنها را ندارد. اما در اسلام ضلع سوم پیش بینی نشده است و خود مردم مخاطب پیام و تفسیر کنندگان پیام هستند. این تفسیر کنندگان از یک طرف اصل تصوف اند، طرف دیگر فیلسوف اند، طرف دیگر فقها ء اند، طرف دیگر متکلمان اند و همینطور... نگارنده قبول دارد که « دگما » در مسیحست با « فتوا » در اسلام در جهات عیده ای متمایز و متباین اند. ولی باید در تفسیر ، تنظیم و تبیین آراء اسلامی در مساله معروف و منکر مرجعی مشخص وجود داشته باشد که آمرین و ناصحین را از تردید در پروژه ای مستقل بصورت جدی پی گیری شود.
7- رهیافت قرآنی و روانی:این رهیافت نیز درون دینی است و آیات و روایات معتبر و صحیح السندی را که در باب امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، گرد آورده و طبقه بندی می کند. این جستجو و طبقه بندی آن ، دینداران و یا کسانی را که علاقه مند به آشنایی متون دینی ما هستند ، در فهم بهتر این مساله و مباحث ذیل آن یاری کرده و در پرتو این فهم بصیرت جامعی را در این باب فرا روی محققان قرار خواهد داد.
8- رهیافت سیره ای: این رهیافت درون دینی بوده و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) وقتی علماء بزرگ اسلامی را فرا می گیرد. اندیشمندان دینی معتقدند که سیره منبع مهمی برای شناخت اسلام است در قطعا برای شما در { اقتدابه } رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز باز پسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند. باید توجه داشت که این رهیافت با رویکرد تاریخی ، متفاوت است، در رویکرد تاریخی تنها به توصیف و روایت ظواهر امر بسنده می شود و آنها تحلیل و علت یابی نشده و عمق اعمال و شیوه رفتار مغفول می ماند . ولی سیره یعنی سبک شناسی در واقع سیره نگاهی دوباره و از سر تحلیل و با دقت در عمل و رفتار است. بنابراین رهیافت تاریخی منبع مناسبی برای سیره شناسی است ولی این به معنا یکسان انگاشتن آن دو نمی باشد. نتایج این رهیافت نقش قابل توجهی در فهم صحیح و درست ما از شرایط امر به معروف و نهی از منکر ، شرایط کامل امر به معروف و منکر ، مراتب امر به معروف و نهی از منکر و مساله ترس، برترین امر به معروف، همگانی بودن امر به معروف و آثار امر به معروف دارد.
9- رهیافت فقهی:در کتابهای فقهی، احکامی در باب امر به معروف و نهی از منکر وارد شده است . بر این اساس و از چشم انداز احکام فقهی می توان این مساله را تحقیق کرد. این رهیافت می تواند از دریچه های گوناگون صورت پذیرد:
1-9- سیر فقهی این موضوع از زمانهایی پیش تاکنون ( تحول ، تکامل ، نقاط تمایز و اشتراک ، علل و دلایل )
2-9- از دیدگاه یکی از فقهاء ( ماهیت ، ارکان ، شرایط ، مراتب )
3-9- فقیهان یک دوره حال یک سده یا دوره حاکمیت یک حکومت مثل دوران صفویه ( دیدگاهها ، نقاط تمایز و اشتراک علل و دلایل )
به نظر می رسد در این رویکرد ، نکاتی وجود دارد که باید بصورت شفاف تر برای دینداران تبیین شوند. ما مهم ترین آنها را با توجه به دیدگاه حضرت امام رضوان- تعالی علیه – که این سال و این اجلاس ترین با نام و یاد اوست . خاطرنشان می سازیم:
الف) اقسام امر به معروف و نهی از منکر:حضرت امام رضوان – تعالی علیه – امر به معروف و نهی از منکر را بسته به واجب ،مستحب و مکروه بودن متعلق آن واجب ، مستحب و مکروه تقسیم کرده اند .
علاوه بر آنکه بر وجوب شرعی ، وجوب عقلی و بر جهت شرعی قبح عقلی را نیز افزوده اند. در آخر هم به عنوان یادآوری فرموده اند که در واجب بودن نهی از منکر فوق نمی کند که " منکر " گناه کبیره باشد یا گناه صغیره.
در اینجا باید محورهای ذیل برای مخاطبان و آمران و ناهیان تبیین شود:
1- مصادیق واجب ، حرام و مکروه در این زمان ( خصوصا موارد مشتبه و مصادیق مستحدثه )
2- حسن عقلی و قبح عقلی ( ماهیت ، ارکان و قلمرو )
3- حدمیان گناه کبیره و گناه صغیره ( تعاریف ، تمایز و مصادیق )
ب) شرایط امر به معروف و نهی از منکر:دراین قسمت چند موضوع حائز اهمیت و نیازمند به بازبینی و بازخوانی دوباره است ، علی الخصوص که فراگیری این شرایط واجب می باشد.
1- شناخت صحیح معروف و منکر:اولین شرط امر به معروف و نهی از منکر شناخت معروف و منکر است و این شناخت هم طبق دیدگاه حضرت امام (ره) شرط وجوب است نه شرط واجب . واضح است که تحصیل شرط وجوب لازم نیست برخلاف شرط واجب که تحصیل آن لازم است . مکلف باید وضو را که شرط واجب است ، تحصیل کند ولی لزومی ندارد استطاعت را که شرط وجوب حج است . تحصیل کند . بنابراین باید اولا این مساله را جا انداخت که بر کسی که امر به معروف و نهی از منکر را نمی شناسد واجب نیست که دست به اقدام بزند . ثانیا علم پیدا کردن بر معروف و منکر هم واجب نیست .ثالثا اندیشمندان دینی باید موارد اختلاف دیدگاه فقهاء را در معروف و منکر شناسایی کرده و با تبیین نقاط اختلاف و اشتراک ، مرجع حل تعارض فتاوا را روشن سازند . رابعا با توجه به تحولات و تغییراتی که طبیعی گذر زمان است و با عنایت بر دیدگاه حضرت امام در تلقی نوین از اجتهاد را با استنباط از منابع دینی و به روش فقه سنتی، عنصر زمان و مکان در شناسایی مصادیق معروف و منکر – اگر مدعی نشویم در کشف مفاهیم متکاملتر معروف و منکر – نقش بسزایی داشته و به نظر می رسد بری این تشخیص علاوه بر منابع دینی و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) . علومی همچون روانشناسی ، جامه شناسی ، فرهنگ شناسی ، سیاست و بعضا مباحث اقتصادی، دخالت چشمگیری در فهم مفاهیم و مصادیق معروف و منکر دارند . به آن نمونه از تاریخ صدر اسلام توجه فرمایید تا نقش زمان و تحولات آن را در معروف و منکر دریابید :« حماد بن عثمان می گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم، مردی بعد از حضور امام گفت : آقا ! شما فرمودید حضرت علی(ع) در زمان خودشان لباس خشن می پوشیدند لباسی به قیمت چهار درهم ، اما شما لباسهای خوب می پوشید . امام صادق (ع) فرمودند : علی بن ابی طالب در زمانی می زیست که شایستگی داشت چنین لباسی بپوشد. ( یعنی ایشان در راس حکومت قرار گرفته بودند و مردم هم در وضعیت معیشتی مناسبی نبودند) اگر امام علی (ع) لباس مرا می پوشید ، شهرت پیدا می کرد وانگشت نما می شد . لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است . در این زمان انسانها وضع معیشتیشان بهتر است و من هم در راس حکومت اسلامی نیستم. اما امام زمان (ع) وقتی تشریف بیاورند. باز همانند امیر المومنین (ع) رفتار خواهند کرد.»
2- احتمال تاثیر:یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر آن است که انسان احتمال اثر بدهد این شرط وقتی اهمیت بیشتر می یابد که با اعمال عبادی دیگر سنجیده شود. هیچگاه به ما گفته نشده است که اگر احتمال اثر معنوی در روحت می دهی نماز بخوان یا روزه بگیر ولی عمل به امر به معروف و نهی از منکر متوقف است بر احتمال اثر. این جاسازی تدبیر و مال اندیشی در این عمل عبادی بدلیل آن است که نتیجه این عمل یک اثر وضعی بر جامعه می گذارد و اگر این اثر وضعی منفی باشد هدف و غایب این عمل عبادی محقق نگشته، بلکه نتیجه معکوس می دهد. چنانکه عملکرد خوارج علاوه برآنکه باعث گریز افراد زیادی از اسلام شد موجب انقراض خود آن فرقه نیز گردید. چرا که در فقه خوارج امر به معروف و نهی از منکر یک تعبد محض است یعنی انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد کند. او باید کورکورانه و چشم بسته امر به معروف و نهی از منکر کند ولو یقین داشته باشد که در این عمل به نتیجه مطلوب نمی رسد بهرحال در این فریضه عبادی با توجه به این شرط ، باید، تدبیر و فکر و منطق به کار برده شود. در این باب موضوعات ذیل باید بررسی و تبیین شوند:
1-2- مفهوم تاثیر و احتمال ( فردی و اجتماعی )
2-2- تشخیص بر احتمال تاثیر ( ملاکها ، قلمرو )
3-2- مرجع تشخیص ، احتمال تاثیر ( فردی و اجتمای )
4-2- مرجع حل تعارضها در فهم و مصداق احتمال تاثیر ( ستاد امر به معروف ، وزارت کشور ، نهاد رهبری ، نیروی انتظامی ، وزارت اطلاعات ، وزارت آموزش عالی ، مراجع )
3- بدعت:حضرت امام ره در ذیل مسائل شرط چهارم امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند: اگر بدعتی در اسلام واقع شد و سکوت علماء و اندیشمندان دین در مقابل این بدعت ، موجب هتک اسلام و تضعیف عقاید مسلمانان شود نهی از آن – بعنوان یک منکر- به هر وسیله ممکن واجب می باشد.حال چه این معنی از منکر در ریشه کن شدن این فساد – بدعت – موثر باشد ، چه نباشد....پدیده بدعت با سد رهیافت قابل مطالعه است : رهیافت حقوقی ، کلامی و جامعه شناختی . صرف نظر از رهیافت جامعه شناختی . در رهیافت حقوقی بدعت به صورت یک عمل نگاه می شود که باید برای آن احکامی صادر شود ( مانند همین مسئله فوق ) . در رهیافت کلامی ، جنبه های اعتقادی بدعت مورد بررسی قرار می گیرد. اینکه بدعت با چه نوع اعتقادی درگیر است ، چه مبانی ای دارد ، چه چیزی بدعت اعتقادی است چه چیزی بدعت اعتقادی نیست ، انواع بدعت و... به دلیل تجربه تلخ و اندوه بار این مسئله در تاریخ که آن را به عنوان وسیله ای برای تف******* و تفسیق اندیشمندان و نو آوران دینی به کار می گرفته اند . و اکنون نیز به کار می گیرند. باید این پدیده به دقت شناسایی و حد و حدود آن مشخص گردد تا به عنوان حربه ای منفی برای آزاد اندیشی تلقی نگردد. در این راستا ، تبیین مسائل و موضوعات ذیل بسیار حائز اهمیت است:
1-3- چیستی بدعت ( آیا هر نوآوری بدعت است و هر بدعتی نو آوری )
2-3- حوزه معنایی بدعت ( عبادت ، معاملات ، اعتقادات )
3-3- نسبت سنت و بدعت ( نقاط اشتراک ، نقاط تمایز)
4-3- بدعت و قلمرو دین ( مبانی و نسبت )
5-3- بدعت و انتظار از دین ( مبانی و نسبت )
6-3- بدعت مشروع و غیر مشروع ( تعریف ، قلمرو )
7-3- بدعت و تحول فهم دینی ( نسبت و مبانی و تعاریف )
8-3- بدعت و تجدد ( تعریف و نسبت )
9-3- مرجع تعیین بدعت ( مراجع عظام ، ولی فقیه ، نهادهای دینی )
تذکر : شرایط کمال امر به معروف و نهی از منکر ، هرچند عدالت و عامل بودن در امر به معروف و نهی از منکر شرط نشده است. ولی گفته شده است که: شرط کمال این امر واجب آن است که فرد آمر یا ناهی خود به آنچه می گوید ، عمل کند خصوصا اگر این فرد از علماء دین باشد. در این باب هرچند تا کنون مطالبی گفته شده است ولی با توجه به اهمیت آن تکرار و گسترش آن امری ضروری و بایسته است. چرا که تاثیر این گونه امر به معروف و نهی از منکر عمیق تر و ماندگارتر ، می باشد. صاحب جواهر ، قدس الله نفسه الزکیه پس از نقل کلام شیخ طوسی در این باب می فرماید: از بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر و بالاترین و پایدارترین و موثرترین آنها خصوصا نسبت به رهبران دینی این است که عملا کار نیک بپوشد و در کارهای خیر چه واجب و چه مستحب عملا پیش قدم باشد جامه زشت کاری را از اندام خود دور کند ، نفس خویش را به اخلاق عالی تکمیل کند و اخلاق زشت را از خود دور کند.
ج ) مراتب امر به معروف و نهی از منکر:در این موضوع هم چند مسئله حائز اهمیت ، دقت و نیازمند به بازبینی مجدد وجود دارد که به مهمترین آنها اشاره می شود:
1- تغافل ، امر به معروف و نهی از منکر دارای مراحلی است که هر کدام آنها نیز برای خود مراتبی دارند . مرحله اول که گاهی از آن به مرتبه قلب و گاهی به امر به معروف و نهی از منکر بدون زبان تعبیر می شود ، خود دارای مراتبی است که باید در عمل به این فریضه عبادی – اجتماعی مرتبه به مرتبه اجرا شود و بدون نتبجه گیری از مرتبه اول نمی توان به مرتبه دوم دست زد و اقدام کرد. مرتبه اول از مرحله قلب، غمض عین یا تغافل است. تغافل ، یعنی اینکه انسان چیزی را بداند و از آن آگاه باشد ولی با اراده و عمد، خود را غافل نشان دهد و به صورتی وانمود کند که از آن عمل نا آگاه و بی اطلاع است .این عمل اگر بجا و در مورد صحیح انجام پذیرد از نظر اخلاقی بسیار پسندیده و ممدوح است و درباره ای از موارد می تواند نمرات عالی و نتایج مهم ببار آورد . در زمینه برخی از انحراف های قانونی و اخلاقی لازم است آگاهیهای خود را به رو نیاوریم و خویشتن را غافل نشان دهیم تا پرده حیاء گناهکار پاره نشود و در عمل ناروای خود جدی و جسور نگردد. به عبارت دیگر این اصل و این مرتبه می گوید : در امور زندگی و آمیزشهای اجتماعی نباید کور باشیم ولی در بعضی از مواقع باید چشمهای خود را ببندیم.در مورد این مساله روایات متعدد و فراوان و اعجاب انگیز وجود دارد که ذهن را مدهوش و قلب را متول خود می سازد . و این خود گواه صادقی است که این مساله جایگاه اساسی و رفیعی در مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی دارد که متاسفانه از آن غفلت شده است . حضرت رسول (ص) خود یکی از نمونه های بزرگی هستند که به این مساله اهمیت داده و به آن عمل می کردند . منافقان درغیاب حضرت رسول (ص) زیاد بد گویی می کردند و با سخنان ناروای خود آن حضرت را بسیار آزار می دادند، پیامبر گرامی (ص) از زشت گوییهای آنان نیک آگاه بودند ولی تغافل کردند و به روی خود نمی آوردند. گاهی به منافقان خبر می رسید که بدگوئیها و سخنان زشت شما به نبی اکرم (ص) رسیده است ، آنها برای آنکه چاره جویی کنند و خویشتن را از شک مصون دارند حضور پیامبر مشرف می گشتند و گفته های خود را نفی می کردند ، حضرت با اینکه می دانستند آنها دروغ می گویند ولی ظاهرا سخنانشان را می پذیرفتند ، بعد هنگامی که منافقان دور هم جمع می شدند ، می گفتند « هواذن » یعنی حضرت رسول (ص) سر تا پا گوش است هرچه ما می گوییم می پذیرد ، در حالیکه ما دروغ می گوییم ، آیه ذیل در همین رابطه نازل شد ، خداوند می فرماید : « از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می دهند و می گویند او زود باور است . » بگو : « گوش خوبی برای شما است ، به خدا ایمان دارد و سخن مومنان را باور می کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند رحمتی است . کسانی که پیامبر خدا را آزار می رسانند عذابی پردرد { در پیش} خواهند داشت.»به هر حال ما بخواهیم یا نخواهیم حیات زندگی دنیوی از انواع بلایا و آفات اجتماعی احاطه کرده است ، افرادی که روحشان ضعیف و ظرفیتشان کم می باشد وقتی با حادثه ای مصیبت بار- از لحاظ اجتماعی و فردی – برخورد می نمایند . سخت متالم و بی تاب می شوند ولی اشخاص قوی با ظرفیت هنگامی که گرفتارپیش آمدی ناگوار از لحاظ اجتماعی – می شدند، عاقلانه می اندیشند، اگر بتوانند آن را رفع می کنند و اگر نتوانند حتی المقدور آن را نادیده می انگارند .چرا که اگر چنین نکنند زندگی را بر خود سخت و ناگوار ساخته اند.
در این باب موضوعات ذیل قابل بررسی و پژوهش است :
1-1- چیستی تغافل ( ماهیت و ارکان )
2-1- تغافل ممدوح و مذموم (مفهوم – قلمرو – نقاط تمایز )
3-1- تغافل در تغافل عرفانی ( مفهوم – قلمرو – نقاط تمایز و اشتراک )
4-1- تغافل و برد باری ( نسبت و مفهوم)
5-1- تغافل و شامح ( مفهوم به نسبت ، نقاط تمایز )
6-1- تغافل و تربیت ( نقش تغافل در تربیت )
7-1- تغافل در روایات و آیات ( تعریف و مصادیق )
8-1- تغافل در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه هدی و اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
9-1- قلمرو و تغافل ( عبادات ، معاملات ، اعتقادات )
2- موعظه . مرحله دوم از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ،مرحله زبان است ، این مرحله که پس از ناامیدی از مرحله قلب قابل اجرا است . خود داری مراتبی است که با نادیده انگاشتن هر مرتبه نمی توان و جایز نیست که به مرتبه بعدی دست زد و اقدام کرد. موعظه کردن با نرمی ملایمت ،امروزی معمولی و امروز نهی مقرون با تهدید . نگارنده از دو مرتبه اخیر صرف نظر کرده و نکاتی را نسبت به مرتبه اول یعنی موعظه خاطر نشان می سازد که قابل بررسی و پژوهش می باشد:
1-2- چیستی موعظه
2-2- اقسام موعظه ( مستقیم و غیر مستقیم )
3-2- شرایط موعظه ( زمان شناسی ، مکان شناسی ، تلطف ، سعه صدر ، منطقی بودن )
4-2- موعظه و نقد ( تعریف ،نسبت )
5-2- موعظه و مدارا ( تعریف ، نسبت )
6-2- موعظه و خشونت گفتاری ( تعریف ، نسبت ، نقاط تمایز )
7-2- موعظه ، تبشیر ، تنذیر ، تنفیر ( تعاریف ، نسبت ها )
8-2- روش موعظه ( چیستی و ارکان )
9-2- ابزار موعظه در عصر حاضر ( منیر ، نشریات ، وسایل ارتباط جمعی و ... )
10-2- محتوای موعظه ( برهانی ، جدلی ، خطابی )
11-2- وعظ در آیات و روایات ( روش شناسی ، شرایط شناسی ، ابزار شناسی ، محتوا شناسی )
12-2- موعظه در سیره حضرت رسول (ص) ، ائمه اطهار(ع) اندیشمندان دینی ( الگو و رهنمود )
3- برخورد فیزیکی ، سومین مرحله از مراحل سه گانه امر به معروف و نهی از منکر ، مرحله عمل و برخورد فیزیکی می باشد که خود دارای مراتبی است از جمله جدائی انداختن میان شخص و عمل ناروا ، ضرر زدن مالی و جانی ، این مرحله به جهت ظرافت و دقت خاصی که می طلبد ، باید با اذن فقیه جامع الشرائط و در زمان استقرار حکومت دینی با اجازه ولی فقیه و بازوان اجرایی وی صورت پذیرد. در این مرحله مهمترین مساله آن است که نخست مشخص گردد که چه نهادهایی متکلف این برخورد فیزیکی می باشند و ثانیا برای عدم تداخل وظایف هر یک از این نهادها و اساس، چارچوب قانون مشخص گردد. چرا که ما پس از پیروزی انقلاب با نهادهایی مواجه هستیم که از نظر بودجه و سازمان به دولت ( به معنای state ) تعلق دارند اما کارکرد عمدتا دینی دارند . مثل سازمان تبلیغات اسلامی ، ستاد اقامه نماز ، مجلس خبرگان ، امام جمعه ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر و....البته برخی معتقدند که نهادهای فوق را باید نهادهای بینا بینی است یعنی نهادهایی که هم دینی و هم دولتی اند. نگارنده فعلا به این مسئله که آیا درست است یا خیر نمی پردازد. اما آنچه که بصورت یک واقعیت در جامعه قابل لمس است این مسئله می باشد که بسیاری از نهادها – دولتی و دینی – وجود دارند که به نحوی در باب امر به معروف و نهی از منکر مدعی و دخیل اند – این مسئله تنها به برخورد فیزیکی اختصاص ندارد بلکه در دو مرحله دیگر یعنی – مرحله قلب و مرحله زبان – نیز قابل مشاهده تر و عامه تر است. مانند بسیج ، ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر ، وزارت کشور ، وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و هیئتهای مذهبی ، باید برای مشخص کردن منشاء جایگاه کارکردها و کارکردهای غالب هر یک از این نهادها ، تعیین نقاط اصطکاک ، همپوشانی ، تماس و نسبت آنها با یکدیگر ( مشروعیت ، اقتدار ، نفوذ ) و روشن سازی بحران ها و مشکلات آنها تحقیقی جامع صورت پذیرفته و نحوه دخالت و حد و حدود آن در باب امر به معروف و نهی از منکر خصوصا در باب برخورد فیزیکی مشخص گشته و بصورت قانون در آمده و این قانون یا قوانین در جامعه نهادینه شود تا شاهد بحرانهای جبران نا پذیر آن –همچون ماجرای تلخ کوی دانشگاه – در جامعه نباشیم- چنین باد.
10- رهیافت حقوقی . در زبان فارسی کلمه حقوق دارای تعاریف و معانی گوناگون می باشد . اما آنچه مد نظر ما است « حقوق » مجموعه قواعد و مقررات اسلام لازم الاجرایی است که بر روابط افراد یک جامعه حاکم است » آنجا که حقوق از روابط افراد صحبت می کند حقوق فردی یا خصوصی نامیده می شود و آنجا که صحبت از روابط اجتماعی و روابط افراد با دولت به میان می آید حقوق عمومی نامیده می شود . حقوق اساسی به عنوان شاخه اصلی حقوق عمومی یک سلسله اصول و قواعدی است که اساس تشکیلات عالمیه مملکتی مبتنی بر آن می باشد و از روابط بنیادین میان مردم و حکومت بحث می کند . بنابراین ، امر به معروف و نهی از منکر در این رهیافت به عنوان فریضه ای که خود برای احیاء اصلاح و تداوم و گسترش حقوق انسانی تشریع شده است با حقوق اساسی و عمومی که در حکومت دینی در قالب قانون اساسی مطرح گشته است . نسبت سنجی و نحوه شرایط این امر با حقوق کلی واساسی شهروندان جامعه تبیین می گردد. علاوه بر آنکه می توان به مفاد امر به معروف و نهی از منکر با توجه به این اصول نگاه کرد. بهر صورت در جامعه ای که ما مدعی هستیم دین بر آن حاکم می باشد و قانون اساسی آن که منشور حقوق دینی و ملی آن به شمار می رود و مهلم از آیات و روایات و سیره حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) اجرای و بیانگر روح و جوهره کشور می باشد، امر به معروف و نهی از منکر آن جامعه نیز باید با قانون اساسی و حقوق مطروحه در آن همخوان باشد ، از این رو بازخوانی و قرائت دوباره امر به معروف و نهی از منکر با توجه به حقوق اساسی و اجتماعی شهروندان امری ضروری و پر اهمیت می باشد.
اصلهایی که باید در قرائت جدید امر به معروف و نهی از منکر در رهیافت حقوقی مورد توجه قرار گیرند
عبارتند از :
حقوق ملت : ( فصل سوم قانون اساسی )
اصل 19 – مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد ، زبان و مانند اینها نخواهد بود.
اصل 20 - همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی ،سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
اصل 40- هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.
حقوق اجتماعی ( حقوقی است که افراد یک جامعه در روابط با موسسات عمومی و رسمی اداره یک کشور از آن برخوردار و به طور کلی حقوق سیاسی ، اداری و مدنی ، فرهنگی و اقتصادی و قضایی را در بر می گیرد. )
بند 7 از اصل 3 – تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.
بند 8 از اصل 3- مشارکت عامه مردم در نعیین سرنوشت سیاسی،اجتماعی و فرهنگی خویش.
بند 14 از اصل 3- تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عمومی در برابر قانون.
اصل 23- تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد .
اصل 24- نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه محل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفضیل آن را قانون معین می کند.
اصل 25- بازرسی و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات ، تلفنی ،افشای مخابره تلگرافی و تلکس ، سانسور ،عدم مخابره و نرساندن آنها ،استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.
اصل 26 – احزاب ، جمعیتها ،انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند مشروط به این که اصول استقلال ، آزادی وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اصل 27- تشکیل اجتماعات و راهپیماییها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلامی نباشد آزاد است .
اصل 33- هیچ کس را نمی توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه ای ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت : مگر در مواردی که قانون مقرر می دارد.
اصل 22 – حیثیت ، جان ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون دست مرگ در مواردی که قانون تجویز می کند.
اصل 32- هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگربه حکم و ترتیبی که قانون معین می کند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد . مختلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود .
اصل 34- دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کسی می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچ کس را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.
اصل 35- در همه دادگاهها طرفین دعوی ، حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد.
اصل 36- حکم مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانونی می باشد.
اصل 37- اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل¬38- هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است ، اجبار شخص به شهادت ،
اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار سوگندی فاقد ارزش و اعتبارات . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.
اصل 39- هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون، دستگیر ،بازداشت ، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
به نظر می رسد توجه به حقوق بشر جهانی در قرائت امر به معروف و نهی از منکر لازم نباشد . چرا که اولا ما شهروند و تبعه نظام حقوق ملی داریم نه جهان وند و عضو جامعه کل بشری یا انسان سیاره ای ثانیا نظام حقوق داخلی با دین ، عرف ،آداب و هویت ملی پیوندی تنگاتنگ دارد چنانکه قانون اساسی ما با همین نگرش ، تدوین و سامان دهی شده است . بنابراین حقوق شهروندی با نظام حقوق واحد بیش ازحقوق بشر جهانی پیوند دارد . در نظام حقوق اساسی ما ، حکومت صریحاً دینی و مذهبی ( اصل اول و دوم قانون اساسی ) تعیین شده است و از این رو حقوق شهروند فقط در محدوده فقه اسلامی قابل قبول است . بله اگر حقوق بشر اسلامی که تمام فوق و مذاهب اسلامی را در بر بگیرد – ایجاد شود ، می توان نسبت امر به معروف و نهی از منکر با آن ارزیابی و بررسی کرد.با توجه به حقوق پیش گفته در اصول قانون اساسی ، در رهیافت حقوقی امر به معروف و نهی از منکر موضوعات ذیل قابل پژوهش می باشد.
1-10- امر به معروف و نهی از منکر و حقوق مساوی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
2-10- امر به معروف و نهی از منکر و حمایت قانونی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
3-10- امر به معروف و نهی از منکر و منافع عمومی ( تعاریف ،قلمرو ، نسبت )
4-10- امر به معروف و نهی از منکر و آزادی سیاسی و اجتماعی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
5-10- امر به معروف و نهی از منکر و مشارکت عمومی ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
6-10- امر به معروف و نهی از منکر و تفتیش عقاید ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
7-10- امر به معروف و نهی از منکر و بازرسی و تجسس ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
8-10- امر به معروف و نهی از منکر و تشکلها ،احزاب ، جمعیتها ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
9-10- امر به معروف و نهی از منکر و امنیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
10-10- امر به معروف و نهی از منکر محاکمه و مجازات ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
11-10- امر به معروف و نهی از منکر و اصل برائت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
12-10- امر به معروف و نهی از منکر و هتک حرمت و حیثیت ( تعاریف ، قلمرو ، نسبت )
در پایان این نوشتار ذکر سه نکته که در پژوهشها،رهیافتها و رویکردهای درونی دینی در امر به معروف و نهی از منکر توجه آن لازم و ضروری می باشد ، بایسته است .
1- در تبیین ، توجیه و تدلیل این فریضه عبادی- اجتماعی لازم است که به ابعاد دیگر دین اسلام نیز توجه شود و به عبارت دیگر به گونه ذره ای به این موضوع نگریسته نشود بلکه آن را با توجه به هندسه معرفتی اسلام ارزیابی کرد ، برخی از این ابعاد که به فهم کامل و نوینی از این مساله می انجامد عبارتند از:
1-1- پیروی از برهان ، استدلال ، تعقل ، تفکر و اندیشیدن.
2-1- پذیرش تفاوت و گوناگونی سلیقه ها ، دیدگاهها ، نظر گاه به مثابه یک امر طبیعی.
3-1- برداشتن محدودیتهای مادی و زنجیرهای روحی.
4-1- رافت ، رحمت و مهربانی در مقام دعوت ، تبلیغ و تبیین.
5-1- ارزش نهادن بر تضارب آراء و اندیشه ها.
6-1- پذیرش بهترین ، منطقی ترین و مستحکم ترین اندیشه.
7-1- واسطه قرار دادن صبر و تحمل برای به حداقل رساندن تصادم.
8-1- پیروی از حق در همه مباحث.
9-1- نهی از مورد برخورد.
2- باید توجه داشت که روح دین اسلام بر سماجت بنا شده است همانکه حضرت رسول (ص) فرمودند ولکن بعثنی بالحنیقیه السمی خدا مرا مبعوث کرده است بر شریعت و دینی که با گذشت است . و در برخی روایات سهولت نیز به آن اضافه شده است که آسان گیری شریعت را نیز می رساند . احکام امر به معروف و نهی از منکر با این روح باید تبیین و تشریع شود . به نظر می رسد فراگیری معروف و منکر به عنوان شرط وجوب نه واجب ، مرحله و مرتبه بندی امر به معروف و نهی از منکر، اصل تغافل ، احتمال تاثیر ، موعظه و واگذاری برخورد فیزیکی به حاکمان دینی بیانگر گوشه هایی از گذشت و آسان گیری این فریضه عبادی و اجتماعی است که باید بر جان و روح آن حاکم باشد.
3- آیا در اعمال و دعوت و انجام فرایض دینی روح تبشیر باید حاکم باشد یا روح تنفیر؟ آیا رافت و رحمت باید حاکم باشد یا نامهربانی و خشونت ؟! نگارنده نیک آگاه است که هر چیز بجای خویش نیکو است ولی پوشش اساسی آن است که آیات قرآن و سیره حضرت رسول (ص) رافت رحمت را اساس می داند؟ یا تنفیر و تنذیر را هم طراز با تبشیر مقدم بر تنذیر است و روح رافت و رحمت در تبلیغ دین – که امر به معروف و نهی از منکر تجلی آن است – اساس واصل است و خشونت و نامهربانی فرع و در مرتبه آخر . یکی از علل گسترش اسلام ، به حاکمیت روح رافت، تلطف و مهربانی شمارش شده که متاسفانه مهجور و مغفول مانده است. امر به معروف و نهی از منکر باید با چنین نگرش و حاکمیت مهربانی و رحمت تبیین و در جامعه عملی شود ، این مساله باید به عنوان یک اصل در جامعه و خصوصا در اذهان عاملان و ناصحان نهادینه شود . به این فراز از سخنان حضرت امام (ره) – که این اجلاس به عنوان یادمانی از یکصدمین سال تولد آن معمار کبیر برپا گردیده است. توجه کرده و نیک بیندیشیم که ایشان چه نصایح اخلاقی به آمران و ناهیان می کنند:
1-3- همچون پزشک معالج دلسوز و پدری مهربان باشید که تنها به مصلحت مرتکب عمل می اندیشد.
2-3- سزاوار است که امر به معروف و نهی از منکر از روی لطف ، مهربانی و رحمت به فرد یا عموم مردم باشد.
3-3- در امر به معروف و نهی از منکر نیتتان و مقصودتان تنها خدا و رضایت او باشد.
4-3- عمل خود را در انجام این فریضه از هواهای نفسانی و اظهار برتری جویی خالص سازید.
5-3- هیچگاه خود را منزه ندانید و خود را برتر و بهتر از مرتکب عمل ناپسند نپندارید چه بسا مرتکب گناه و لو گناه کبیره دارای صفات پسندیده ای باشد که مرضی و محبوب خداوند است ولی آمر و ناهی بر عکس او بوده و این امر بر او پوشیده باشد.
منبع: www.kh-setadehya.ir- حجت الاسلام محمد کاشفی
منبر بیست وپنجم : وجوه نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم
آیه: سوره قلم آیه 4 : { وَ إِنَّکَ لَعَلىَ خُلُقٍ عَظِیم } ( ای پیغمبر ) تو داراى خُلق عظیم و اخلاق بسیار نیکو هستى.
حدیث: عَنْ اَبىجَعْفَر علیه السلام: اَلْأَمْرُبِاْلمَعْرُوفِ وَالنَّهىٌ عَنِ الْمُنْکَرِ خـُلقـانِ مِـنْ خـُلْـقِ اللّه ِ فَمَنْ نَصَرَهُما أَعـَزَّهُ اللّه ُ وَ مَنْ خَذَ لَهُما خـَذَلَهُ اللّه ُ. امام باقر علیه السلام فرمودند: امر به معـروف و نهى از منـکر، دو خصلت از خصلتهاى خداوند مى باشد، هرکس آن دو را یارى کند، خداوند او را عزیز و آقا گرداند و هر کس آن دو را خوار نماید، خداوند او را خوار و ذلیل گرداند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: وجوه نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم:
با تامل در آیاتى که در آن ها به نوعى سخن از امر به معروف و نهى از منکر است، درمى یابیم که این آموزه در قرآن کریم داراى اشکال و وجوه گوناگونى است. در این مقال تلاش خواهیم کرد تا این وجوه را مشخص کرده و درباره هر یک توضیحات کوتاهى ارایه کنیم.
۱) عام و خاص:خداوند نیز آمر به معروف و ناهى از منکر است. این امر و نهى را مى توان در دو گروه جاى داد: الف: امر و نهى عام: این نوع از امر و نهى دقیقا مشابه اوامر و نواهى بسیارى است که در آیات گوناگون آمده و خداوند به تمامى «مومنین و مومنات» سفارش بیان آنها را نموده است. این اوامر و نواهى شکل وعظ و نصیحت عام دارد. مثل آن که گفته شود: عدالت بورز، به خویشان و نزدیکانت احسان کن، از فحشا دورى کن و غیره: «ان الله یأمرو بالعدل و الاحسان و ایتا ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون» (بقره، ۹۳). به درستى که خداوند امر مى کند به عدل و نیکویى و عطا کردن به خویشان نزدیک و نهى مى کند از کار زشت و کردار بد و ستم.
ب: امر و نهى خاص: هر چند این نوع از امر و نهى نیز به عموم «مومنین و مومنات» سفارش شده است، اما از آنجا که فراوان تکرار شده و اساسا علت اصلى ارسال رسل این امر ونهى بنیادین است، مى توان آن را امر و نهى خاص (بلکه خاص الخاص) نامید. «و لقد بعثنا فى کل امه رسولاً ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت» (نحل، ۳۶). به میان هر ملتى پیامبرى مبعوث کردیم که خدا را بپرستید و از طاغوت دورى جویید. بنابراین روشن گردید که خاص ترین امر به معروف همانا امر به توحید و خاص ترین نهى از منکر، نهى از طاغوت (غیر خداوند) است. کافى است به آیات زیر دقت کنید تا خاص بودن و اساسى بودن این امرو نهى برجسته گردد:انعام ،۱۴ انعام ،۱۶۳ یونس ،۷۲ یونس ،۱۰۴ نمل ،۹۱ زمر ،۱۱ غافر ،۶۶ شورى ،۱۵ انعام ،۵۶ مائده ۱۱۷.مى توان به چندین و چند آیه دیگر نیز اشاره کرد که در برخى از آنها با واژه «امرنا» بدین نکته مهم توجه داده شده است اما با همین مختصر به سادگى مى توان دریافت که اصلى ترین و اساسى ترین (و در نتیجه خاص ترین) امر و نهى در قرآن کریم همانا سفارش به توحید و نهى از توجه به «غیرالله» است.
۲) نهى از اعمال درون جاهلیت:نهى از این گونه اعمال را مى توان - از جمله - در آیات ذیل مشاهده کرد: از میان شما کسانى که زنانشان را «ظهار» مى کنند و مى گویند: پشت تو چون پشت مادر من است ]و یا تو چون مادر من هستى[ آنان مادرانشان نیستند. مادران آنها تنها کسانى اند که ایشان را زاده اند و قطعا آنها سخنى زشت و باطل مى گویند و(لى) خدا مسلما در گذرنده اى آمرزنده است. (مجادله، ۲)و نیز آیه اى که در آن چندین مصداق منکر برشمرده شده است و جالب آن که مخاطبین زنان «مومنى» هستند که به قصد بیعت نزد پیامبر (ص) آمده اند:اى پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند که (با این شرط) با تو بیعت کنند که چیزى را با خدا شریک نسازند و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند و در کار نیک از تو نافرمانى نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است. (ممتحنه، ۱۲)
۳) عقلانى:ناگفته پیداست که امر به معروف و نهى از منکر در قلمروهایى معنا دارد که عقل پذیر باشد. مثلا اگر به شخصى که در حال احتضار است گفته شود که قبل از وفاتش اموال خود را میان فرزندان و اقربا به عدل و نیکى تقسیم کند، هر چند از جنبه درونى این توصیه براى او على السویه باشد، اما با توضیحات منطقى درمى یابد که بهتر است به چنین توصیه اى عمل کند، زیرا دست کم براى او مسلم مى شود که بعد از وفاتش خانواده اش بر سر مال و منال او به اختلاف کشیده نمى شوند و غیره. بدین ترتیب آیه ۱۸۰ از سوره بقره را مى توان تذکارى به «صاحبان خرد» تلقى کرد، کسانى که «هات برهان» برایشان اهمیت دارد و یا آن که آوردن دلیل عقلایى به برطرف کردن جهلشان و در نتیجه عمل به این دسته از نیکى ها منجر خواهد شد. «کتب علیکم اذا حضرکم الموت ان ترک خیر الوصیه الوالدین و الاقربین بالمعروف حقا على المتقین» بر شما مقرر شده است که چون یکى از شما را مرگ فرا رسید، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خویشاوندان (خود) به طور پسندیده وصیت کند، (این کار) حقى است بر پرهیزکاران.اگر مشاهده مى کنیم که این توصیه عقل پذیر نیز عطف به تقریر الهى گردیده و عمل حقى از سوى «متقین» دانسته شده، بازمى گردد به فضاى اخلاقى قرآن کریم. در این فضا آن چنان که ایزوتسو نیز بیان کرده است، تمامى گفتار و رفتار اخلاقى انسان راجع و معطوف به خداوند متعال است و موضوع وصیت کردن قبل از مرگ مثل بسیارى از اعمال دیگر با عقل بشر منطبق است.
۴) ناظر به امکان وجودى انسان:کافى است که آدمى به درون خود رجوع کند، با اندک تاملى درمى یابد که از امکانات خاصى برخوردار است. امکاناتى که به او - از جمله - بسیارى از نیکى ها و بدى ها را مى شناساند.
این که در قرآن کریم به انسان خطاب مى شود، کار خوب (عمل صالح) انجام دهد، به کدام بعد از ابعاد وجودى او اشاره دارد؟ اگر نزد شما چیزى نباشد، من چگونه مى توانم از شما چیزى بخواهم؟ حتما انسان داراى امکاناتى است که به وسیله آن مى تواند خوبى و بدى را، دست کم به طور نسبى، درک کند. نکته اى را که در عبارت قرآنى: «فالهمها فجورها و تقویها» مى خوانیم به امکان وجودى انسان راجع است. اگر در بسیارى از آیات، انسان به «عمل صالح» و «قول معروف» دعوت شده است، با توجه به چنین امکانى است. قرائت پیوسته آیاتى که در آن به صاحب اختیار بودن انسان در برگزیدن کفر و ایمان تاکید شده است، مى تواند ما را به مفهومى که از «امکان وجودى» در نظر داریم نزدیک تر کند. پس از قرائت این آیات، بلافاصله باید ذهن را بدین نکته حساس کرد که انسان واجد چه امکاناتى است که خداوند متعال برگزیدن کفر و ایمان را بدان ارجاع داده است. در تمامى این آیات مساله انتخاب (کفر و یا ایمان) پیوسته بر عهده انسان نهاده شده است. خداوند متعال دلایل خاصى را براى صاحب انتخاب و اختیار بودن انسان بیان داشته است: «خداوند اگر مى خواست قطعا همه را هدایت مى کرد» (انعام ۱۴۹،). از این رو، وظیفه تمامى پیامبران را تنها ابلاغ مبین ذکر کرده و حتى تحریص پیامبر (ص) را براى هدایت مردم مورد پرسش و عتاب قرار داده است (یونس ۹۹،) و به طور کلى تبیین این حقیقت را که جز الله معبودى لایق پرستش و درخواست کمک نیست، وظیفه اصلى پیامبران دانسته و بیان داشته است که: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» (انسان ، ۳). ما راه را به انسان بنمودیم پس یا شاکر است و یا بسیار ناسپاس.
۵) معروف و منکرهایى که پیامبر بیان فرموده است:از مضمون آیه ۱۲ سوره ممتحنه درمى یابیم که بیعت زنان مومن با پیامبر در صورتى پذیرفته مى شود که آنان، «چیزى را با خدا شریک نسازند، دزدى و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه هاى حرامزاده پیش دست و پاى خود را با بهتان (و حیله) به شوهر نبندند» و در نهایت در کارهاى نیک از پیامبر نافرمانى نکنند «ولا یعصینک فى معروف». همچنین در آیه هفتم از سوره حشر بر اطاعت از پیامبر اسلام در امور معروف تاکید شده است: ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا «آنچه را که فرستاده او به شما داده آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت بازایستید». این آیات به اضافه آیاتى که در آنها (به طور عام) بر لزوم اطاعت از پیامبر تاکید شده است نشان از وجه دیگرى از وجوه نوزده گانه امر به معروف و نهى از منکر در قرآن دارد. براساس این آیات مسلمین مى توانند به آنچه پیامبر تحت عنوان معروف از آنها یاد کرده است عمل نمایند، خصوصا آن که در آیات سوم و چهارم از سوره نجم مى خوانیم: و ما ینطق عن الهوى ان هوالا وحى یوحى. «]پیامبر[ از سر هوس سخن نمى گوید این سخن به جز وحى اى که وحى مى شود نیست». از این آیه البته مى توان دریافت که این گونه معروف ها ملهم از وحى است.
۶) بخشوده شدن منکرات (انواع مناهى):در صورتى که اصل را بر آیه «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریما» (نساء، ۳۱) بگذاریم، نص این آیه شرط پوشاندن گناهان کوچک را نزدیک نشدن (اجتناب) به گناهان بزرگ دانسته است اما اگر به آیاتى همچون «ان الله یغفر الذنوب جمیعاً» (در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد) (زمر، ۵۲) و یا اگر به آیات: ۲۱ سوره نساء، ۱۲ و ۶۵ مائده، ۲۹ انفال، ۸ تحریم، ۷۰ فرقان، ۷ عنکبوت، ۱۶ احقاف، ۲ محمد، ۵ فتح، ۱۹۵ آل عمران استناد کنیم باید بگوییم که در نهایت تمامى گناهان آمرزیده خواهد شد. و البته آنگونه که از آیات قرآن استنباط مى شود تنها یک شرط اساسى براى آمرزش گناهان وجود دارد و آن داخل شدن در دایره مومنین است: «فمن یعمل من الصالحات و هو مومن فلا کفران لسعیه و انا له کاتبون» (انبیاء، ۹۴). «پس هر که کارهاى شایسته انجام دهد و مومن هم باشد براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود و ماییم که به سود او ثبت مى کنیم». حتى اگر این مومنین قبل از آن که توبه کرده و ایمان بیاورند، غیر خدا را خوانده باشند و قتل نفس و زنا کرده باشند و چنان که در آیه ۱۲ سوره ممتحنه مشاهده کردیم از زنان «مومنى» که براى بیعت با پیامبر (ص) آمده بودند، خواسته شده است که از زنا، دزدى، تهمت و قتل اولادشان بپرهیزند.
۷) ویژگى مومنین و مومنات:در قرآن کریم یکى از مهم ترین صفاتى که براى زنان و مردان مومن ذکر شده است آمر و ناهى بودنشان است. این دو ویژگى حتى قبل از نماز و زکات آمده است: «والمومنون و المومنات بعضهم اولیا بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و یطیعون الله و رسوله اولئک سیر حمهم الله ان الله عزیز حکیم» (توبه، ۷۳). و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند بازمى دارند و نماز را برپا مى کنند و زکات مى دهند و از خدا و پیامبرش فرمان مى برند، آنانند که خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد که خدا توانا و حکیم است.
۸) ویژگى منافقین و منافقات:در مقابل مومنین و مومنات، منافقین و منافقات عکس این آموزه عمل مى کنند. آنان در کنار این صفت - نفاق - داراى بخل نیز هستند. بنابراین، از آن جا که خداوند را فراموش کرده اند، و یا به عبارت دیگر، به مواعظ خداوند توجه نکرده اند، خداوند نیز به آنان توجهى نخواهد کرد. بى توجهى به امر به معروف و نهى از منکر به اضافه صفت «بخل» منافقون و منافقات را شایسته صفت «فسق» کرده است. «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یبقضون ایدیهم نسواالله فنسیهم ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه، ۶۹). مردان و زنان دو چهره (همانند) یکدیگرند. به کارهاى ناپسند وامى دارند و از کارهاى پسندیده بازمى دارند و دست هاى خود را (از انفاق) فرو مى بندند. خدا را فراموش کردند؛ پس (خداوند هم) فراموششان کرد. در حقیقت، این منافقانند که فاسقند.
۹) «تمکن» و امر به معروف و نهى از منکر:«الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلواه و اتوالزکوه آمروا باالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور» (حج، ۴۱). همان کسانى که چون در زمین به آنها توانایى دهیم نماز برپا مى دارند و زکات مى دهند و به کارهاى پسندیده وامى دارند و از کارهاى ناپسند بازمى دارند و فرجام همه کارها از آن خداست.این آیه واجد چند نکته مهم است. اول آن که تمکن در آیه شامل همه گونه توانایى و امکان است به هر نوع تواناى اى که لوازم تحقق اهداف مذکور در آیه را فراهم سازد. دوم آن که در اقامه این دو آموزه عاقبت کارها به خداوند متعال ارجاع شده است. این ارجاع نشان مى دهد که در مرحله اجرا صرف توصیه و تذکار اهمیت دارد و نه اکراه و اجبار.
۱۰) امت برتر:«کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون باالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله» (آل عمران، ۱۰۹).شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده اید؛ به کار پسندیده فرمان مى دهید و از کار ناپسند بازمى دارید و به خدا ایمان دارید.از سیاق آیه فوق مى توان دریافت که بهترین اجتماع، اجتماعى است که در آن گروهى از مردم (مثلا با تاسیس سازمان ها، نهادها و مراکز مشخص) در جامعه حضور داشته باشند تا معروف را بشناسانند و به انجامش توصیه کنند و منکر را منفور و مطرود سازند و مردمان را از انجامش نهى کنند. نکاتى که در ذیل این آیه مطرح است و باید روشن شود این است که اولا آیا این خروج براى امر به معروف و نهى از منکر داوطلبانه است یا اجبارى؟ ثانیا امر به معروف و نهى از منکر با هدف نمایاندن و معلوم ساختن و تفکیک خیر و شر براى مردمان است یا وادار کردن آنها به انجام برخى امور و ممانعت آن ها از انجام برخى امور دیگر؟ ثالثا به فرض اگر داوطلبانه است و با هدف صرف نمایاندن خیر و شر صورت مى گیرد آیا تشکیل سازمانى دولتى در تضاد با مقاصد و شرایط مذکور نیست؟ آن چنان که از مجموع آیات مورد بررسى در صفحات پیشین برمى آید؛ اولا خروج براى انجام امر به معروف و نهى از منکر امرى داوطلبانه و اختیارى است و نه اجبارى. ثانیا غایت آنى امر به معروف و نهى از منکر نمایاندن، شناساندن و تفکیک خیر و شر براى مردمان و آگاه ساختن آنان است نه وادار کردن آن ها به انجام یا عدم انجام فعلى معین. بنابراین، نتیجه آنى امر به معروف و نهى از منکر آگاهى بخشیدن است و آمر به معروف و ناهى از منکر صرفا مى بایست این نتیجه را تحقق بخشد. اما نتیجه آتى و غایى امر به معروف و نهى از منکر این است که افرادى که امر به معروف و نهى از منکر شده اند و آن آگاهى را دریافت کرده اند، در عمل رو به معروف آورند و از منکر دورى کنند. براى تحقق این نتیجه اراده و انتخاب خود فرد واسطه است. بنابر این، آمر به معروف و ناهى از منکر تنها وظیفه دارد که این واسطه را از طریق تبلیغ و آگاهى بخشى تحریک و تحریض کند و آن را فعال سازد. به محض این که او بخواهد این واسطه را دور بزند و آن را نادیده بگیرد و خود مستقیما براى تحقق نتیجه آتى و غایى امر به معروف و نهى از منکر وارد قلمرویى مى شود که خداوند پیامبر را (مطابق آیات پیشین) از آن بازداشته است. در این جاست که امر به معروف و نهى از منکر مستعد آن مى شود که به ضد خود تبدیل گردد. ثالثا در انجام امر به معروف و نهى از منکر سازمان هاى غیردولتى و غیررسمى و داوطلبانه بر سازمان دولتى اولویت دارند، زیرا آمر به معروف و ناهى از منکر باید عملش را مومنانه انجام دهد و در انجام آن قصد و نیت خیر داشته باشد و به معروف عمیقا علاقه مند باشد واز منکر بپرهیزد و آن را منکر تلقى کند، نه این که صرفا براى کسب حقوق و انجام تکلیف ادارى امر به معروف و نهى از منکر کند. چنین کسانى بسا خود در زندگى عادیشان منکر را بسى بیشتر از معروف بپسندند. آیا به نظر شما چنین کسانى مى توانند و صلاحیت دارند که آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟ قطعا چنین نیست. بنابراین، سازمان هاى دولتى مربوطه مى بایست کسانى را در این قلمرو بگمارند که به کار خویش عشق بورزند و شرایط را براى جابه جایى مداوم آن هایى که دیگر علاقه اى به فعالیت در این قلمرو ندارند فراهم سازند. متاسفانه در سازمان دولتى غالبا چنین امکانى وجود دارد. نتیجه این که سازمان هاى غیردولتى و داوطلبانه در انجام امر به معروف و نهى از منکر صددرصد اولى تر از سازمان هاى دولتى و رسمى اند. بنابراین وظیفه اصلى دولت در پیگیرى اصل امر به معروف و نهى از منکر تشویق سازمان هاى داوطلبانه و فراهم ساختن امکان لازم براى شکل گیرى آن هاست.
۱۱) مژده (بشارت) به آمرین و ناهین:در آیه ۱۱۲ از سوره توبه ضمن برشمردن صفات و ویژگى هاى مومنین به آمر و ناهى بودن آنان نیز اشاره شده و براى مجموعه این صفات به آنان بشارت داده شده است.
۱۲) شیطان و امر به معروف و نهى از منکر:تبعیت از خطوات (گام هاى) شیطان منجر به دخالت او در زندگى انسان مى شود. این دخالت بدان جا مى انجامد که شیطان پیروان خود را به فحشا و منکر امر مى کند و این در حالى است که اگر فضل الهى شامل حال بندگانش نمى شد، هیچ یک از بندگان، قادر به پاک نگه داشتن خود از گناه (منکر) نبودند. یا ایهاالذین امنوا لاتتبعوا خطوات الشیطان فانه یامر باالفحشا و المنکر لوفضل الله علیکم و رحمته ما زکى منکم من احدا ابدا و لکن الله یزکى من یشا، والله سمیع علیم (نور، ۲۱).«اى کسانى که ایمان آورده اید، پاى از پى گام هاى شیطان منهید و هر کس پاى بر جاى گام هاى شیطان نهد (بداند که) او را به زشت کارى و ناپسندى وامى دارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمى شد. ولى این خداست که هر کس را بخواهد پاک مى گرداند و خدا(ست که) شنواى داناست». جالب توجه است که در این آیه نیز مخاطب مومنین هستند (درباره مخاطبین قرآن در بخش مربوطه توضیحاتى داده ایم) و جالب است که توانایى شیطان در انحراف انسان ها به اندازه اى است که اگر فضل و عنایت خداوند نسبت به بندگان نبود حتى یک تن از مومنین نمى توانست پاک بماند.
۱۳) نمونه ها و مصادیق:مى توان صفحات زیادى را به ذکر مصادیق امر و نهى در قرآن کریم اختصاص داد و بسیارى از آن ها را و بلکه همه اش را برشمرد، لیکن این کار به تطویل مى انجامد. لذا، تنها به ذکر برخى از مصادیق که در سوره لقمان بدان ها اشاره شده است مى پردازیم. ذکر این نمونه ها در ضمن مى تواند ما را با گفتار شخصى که خداوند به او حکمت عطا کرده است آشنا کند. جالب توجه است که حکمت عطا شده به لقمان با شکر خدا، که در مقابل کفر قرار گرفته است، برابر دانسته شده و غیرشاکر (کفور) ظلم کننده به نفس خویش خوانده شده است. در فرازى دیگر «حکیم» را در مقام وعظ و نصیحت به فرزندش مشاهده مى کنیم: و اذ قال لقمان لا بنه و هو یعظه یا بنى لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم (لقمان، ۱۳). «و یاد کن هنگامى را که لقمان به پسر خویش - در حالى که وى را اندرز مى داد - گفت: اى پسرک من به خداوند شرک میاور که به راستى شرک ستم بزرگى است.»این اولین وعظ لقمان حکیم است که در آن به اساسى ترین نهى (نهى خاص) پرداخته شده است. در دومین فراز، فرزند خود را به عدالت خداوند و این که تمامى اعمال او نظارت کننده اى دارد توجه مى دهد: یا بنى انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فى صخره او فى السموات او فى الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر (لقمان، ۱۶) اى پسرک من اگر (عمل تو) هموزن دانه خردلى در تخته سنگى یا در آسمان ها یا در زمین باشد خدا آن را مى آورد که خدا بس دقیق و آگاه است.»در هفدهمین آیه همین سوره، پسر لقمان به اقامه صلوة و امر به معروف و نهى از منکر سفارش شده و به او تاکید شده است که در این راه باید صبور و مقاوم بود، زیرا صبر و پایدارى «من عزم الامور» است: «اى پسرک من نماز را برپاى دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار و بر آسیبى که بر تو وارد آمده است شکیبا باش. این (حاکى) از عزم (و اراده تو در) امور است». در ادامه آیات (۱۸-۱۹) لقمان حکیم، پسرش را از نخوت با مردم، خودپسندى و لاف زنى نهى کرده و به بدون تکبر راه رفتن (مشى کردن) و آرام سخن گفتن امر کرده است.
کلیه اعمال معروف - که البته شامل گفتار معروف هم مى شود - را مى توان تحت عنوان کلى «صالحات» آورد. این نکته بسیار حایز اهمیت است، چرا که در گفتمان قرآنى هیچ بنده مومن، مسلم، موقن و مخلصى را نمى توان یافت که از عمل صالح به دور باشد و یا به نوعى با آن ارتباط نداشته باشد. این نکته از نظر پروفسور ایزوتسو چنان داراى اهمیت است که آن را مرادف ایمان دانسته است: «یک رابطه بسیار قوى عمل صالح و ایمان را از لحاظ وابستگى معنایى به هم مى پیوندد و به صورت یک واحد تقریبا جدایى ناپذیر بیرون مى آورد، همچنان که سایه از جسم تبعیت مى کند و هر کجا که جسم باشد سایه آن هم هست، هر کجا ایمان هست عمل صالح (صالحات) نیز هست...». شایان ذکر است که واژه «سیئات» عملا در تضاد با واژه «صالحات» قرار دارد. این نکته با رجوع به قرآن به خوبى قابل اثبات است.
۱۴) تبعات اجتماعى:آیاتى که در پى مى آیند متضمن این نکته اند که عدم توجه افراد به این آموزه منجر به اضمحلال و نابودى جامعه اى خواهد شد که در آن زیست مى کنند. در این آیات به ضرورت رواج و گسترش امر به معروف و نهى از منکر پى مى بریم و نیز روشن مى گردد که فراموش کردن منهیات منجر به فسق مى گردد و نتیجه چنین فسقى، ظلم خواهد بود (ظلم به نفس و ظلم در معناى عام آن) و پیامد تمامى اینها نزول تکوینى عذاب است. در این میان این آمرین و ناهین هستند که نجات مى یابند.فلما نسوا ما ذکورا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئس بما کانوا یفسقون (اعراف، ۱۶۵). «پس هنگامى که آن چه را بدان تذکر داده شد بودند از یاد بردند، کسانى را که از (کار) بد باز مى داشتند نجات دادیم و کسانى را که ستم کردند به سزاى آن که نافرمانى مى کردند به عذابى شدید گرفتار کردیم.»در ادامه همین آیه (۱۶۶) به مسخ کسانى که از منهیات سرپیچى کرده بودند اشاره شده است: «فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قرده خاسئین. «وچون از آن چه نهى شده بودند سرپیچى کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانى رانده شده باشید».در آیه بعدى نیز ضمن آن که بر ضرورت وجود «خردمندانى» که مى باید وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در جامعه را به عهده بگیرند تاکید شده است، سخن از عدم نابودى شهرهایى است که مردم آن به «اصلاحگرى» مى پردازند. - فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا منهم واتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانو مجرمین / و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون (هود، ۱۱۶-۱۱۷). «پس چرا از نسل هاى پیش از شما خردمندانى نبودند که (مردم را) از فساد در زمین بازدارند؟ جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم و کسانى که ستم کردند و به دنبال ناز و نعمتى که در آن بود رفتند. و آنان بزهکار (مجرم) بودند / و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند.»در آیات فوق سخن از شهرها و اقوامى است که در اثر فسق و ظلم و غیره نابود شده اند. در قرآن کریم نمونه هایى از این اقوام ذکر شده است. قوم نوح و لوط از جمله این اقوامند. در سوره عنکبوت آیه ۲۹ گفت وگوى لوط با قومش جالب توجه است. ائنکم لتوتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فى نادیکم المنکر فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین. «آیا شما با مردها درمى آمیزید و راه (توالد و تناسل) را قطع مى کنید و در محافل انس خود پلیدکارى مى کنید؟ و(لى) پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست مى گویى عذاب خدا را براى ما بیاور.»
۱۵) کشندگان آمرین و ناهین:کسانى که امرکنندگان به قسط و انبیا را به قتل برسانند، به عذابى دردناک بشارت داده شده اند. آیه اى که ذکر خواهیم کرد متضمن نکات مذکور است. جالب توجه است که امرکنندگان به قسط «من الناس» (از مردم) هستند. ان الذین یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم (آل عمران، ۲۱). «کسانى که به آیات خدا کفر مى ورزند و پیامبران را به ناحق مى کشند و دادگستران را به قتل مى رسانند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده». نکته مهمى که از این آیه استنباط مى شود این است که امر به معروف و نهى از منکر رسالتى پیامبرانه است و آمر به معروف و ناهى از منکر کسى است که مشى پیامبرانه دارد. بنابراین، هر امر و نهى اى ولو به قصد خدمت به دین و گسترش آن، امر به معروف و نهى از منکر نیست. در همه آیات قرآن که در آن ها از امر به معروف و نهى از منکر سخن گفته شده است (از جمله آیات مذکور) موضوع بحث همواره سه چیز بوده است: توحید، معاد و عمل صالح؛ یعنى سه مولفه ایمان در قرآن. سه موضوعى که همه دعوت پیامبر در آن خلاصه مى شود. این نکته نشان مى دهد که امر به معروف و نهى از منکر امرى فرافقهى است و در وراى رساله عملیه قرار داد.
۱۶) طرق اجتناب و جلوگیرى از منکر:با تامل در آیات قرآن در مى یابیم که راه هاى گوناگونى براى جلوگیرى و دورى از منکر یافت مى شود. این طرق را مى توان در دو گروه عمده جاى داد: الف) معطوف به اجتماع ب) معطوف به نفس انسان. درخصوص گروه اول ذیل عنوان: «تمکن و امر به معروف و نهى از منکر» و نیز ذیل عنوان: «امت برتر» توضیحاتى ارایه کردیم. در این جا سخن از گروه دوم است. در قرآن کریم مى توان آیات بسیارى را مشاهده کرد که در آن از منکر نهى و به معروف امر شده است. در اکثر این آیات به امکان وجودى انسان اشاره شده و از او خواسته شده است تا از طریق به کارگیرى و تاثیرگذارى بر این امکان (و یا امکانات بالقوه خویش) راه خود را به سوى کرانه هاى وسیع اخلاقى معطوف به خداوند بگشاید و به حقیقت کلمه «ذکر» دست یابد. ذکر یعنى قرآن کریم و از این رو است که نماز را نیز مى توان وسیله اى تنبه دهنده و تحریک کننده انسان تلقى کرد و از این دیدگاه است که نماز خالصانه و بى روى و ریا مى تواند آدمى را در فضاى معروف (عمل و گفتار صالح) سیر دهد.آیه زیر شاید اشاره به همین معنا داشته باشد: اتل ما احى الیک من الکتب و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشا و المنکر و لذکرالله اکبر و الله یعلم ما تصنعون (عنکبوت، ۴۵). «آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان. نماز را بر پا دار که نماز از کار زشت و ناپسند بازمى دارد و قطعا یاد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى کنید.»
۱۷) اهل کتاب:لیئسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات الله اناء الیل و هم یسجدون / یومنون باالله و الیوم الاخر و یامرون باالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین (آل عمران، ۱۱۱-۱۱۰). «اهل کتاب همه یکسان نیستند. گروهى به طاعت خدا ایستاده اند و آیات خدا را در دل شب تلاوت مى کنند و سجده به جاى مى آورند / و به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و در کارهاى نیک شتاب مى ورزند و از جمله صالحانند.»در آیات مذکور سخن از یهود و نصارى است که در قرآن به آنان «اهل کتاب» نیز اطلاق شده است. آیات به روشنى بیان مى کنند که آموزه امر به معروف و نهى از منکر تنها اختصاص به پیروان محمد (ص) ندارد و در میان اهل کتاب نیز افرادى یافت مى شوند که نه تنها به این آموزه عمل مى کنند، بلکه در کارهاى خیر نیز بر دیگران پیشى مى گیرند. در آیه ۱۱۵ همین سوره آمده است: و ما یفعلوا من خیر فلن یکفره والله علیم بالمتقین. «و هر کار نیکى که کنند نادیده انگاشته نشود زیرا خدا به پرهیزگاران آگاه است.»چنان که پیشتر گفتیم، در این آیه و آیات دیگر قرآن کریم تصریح شده است که اصل ایمان داراى سه مولفه اساسى است: ایمان به خداوند، ایمان به معاد و عمل صالح. تجلى باطنى و ظاهرى این سه مولفه، منوط به رجوع به درون و تحقق امکان وجودى انسان است. این که اهل کتاب در امور خیر بر دیگران پیشى مى گیرند، فقط به این دلیل نیست که در فضاى مسیحیت و یهودیت و غیره تنفس مى کنند، بلکه به دلیل بالفعل کردن چنین «امکانى» است.
با تامل در آیه ۱۲۵ سوره انعام مى توان ضرورت رجوع به درون و از قوه به فعل درآوردن امکان وجودى را دریافت. در این آیه خداوند متعال از گمراه نمودن کسانى سخن گفته است که ایمان نمى آورند: فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره الاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فى السماء کذالک یجعل الله الرجس على الذین لا یومنون. «پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید دستش را به پذیرش اسلام مى گشاید و هر که را بخواهد گمراه کند دلش را سخت تنگ مى گرداند، چنان که گویى به زحمت در آسمان بالا مى رود. این گونه خدا پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى آورند قرار مى دهد.» این آیه و آیاتى نظیر این بسیار تامل برانگیز است. آیا خداوند تعمدى در گمراه کردن عده اى و هدایت کردن عده اى دیگر دارد؟ آیا خداوند در هدایت کردن مردمان تبعیض قائل مى شود؟ پاسخ این پرسش ها قطعا منفى است.اگر خداوند عده اى را گمراه و عده اى را هدایت کند، خداوندى ظالم و تبعیض گر خواهد بود و به شهادت قرآن خداوند نه ظالم و نه تبعیض گر است. چنان که قرآن مى گوید خداوند نسبت به همه مهربان و رحیم است. پس این آیه و آیات دیگر مشابه آن چه مى خواهد بگوید؟ پاسخ این است که نسبت دادن هدایت یافتگى یا گمراهى خلق به خداوند برقرارى نسبتى تکوینى و به واسطه است نه نسبتى مستقیم. این واسطه عمل و مشى خود انسان است، بدین ترتیب، این آیه و آیات نظیر آن با نسبت دادن هدایت یافتگى و گمراهى انسان ها به خداوند به ما مى آموزد که هدایت یافتن یا گمراهى انسان ها امرى آنى و بى زمینه نیست و نباید انتظار داشت که اولا همه دعوت شدگان ایمان بیاورند و ثانیا ایمان آورندگان احتمالى به سرعت ایمان بیاورند. بارها در قرآن خطاب به پیامبر آمده است که نباید انتظار داشته باشد همه ایمان بیاورند.
پس اصل ایمان آوردن و بن مایه راهیابى به فضاى هدایت از انسان آغاز مى شود.
۱۸) روش هاى امر و نهى:با یک نگاه کلى و اجمالى به قرآن کریم مى توان به چهار روش براى امر به معروف و نهى از منکر اشاره کرد:
۱) همراه با عطوفت و مهربانى باشد.
۲) همراه با دلیل و مثال باشد.
۳) به تاثیرگذارى آن توجه شود (از طریق عامل بودن آمر و ناهى به معروف ها و دورى از منکرات).
۴) به شکل توصیه و ترغیب باشد.
اکنون درباره هر یک از روش هاى مذکور توضیحاتى ارایه مى کنیم. قبلا این نکته را متذکر مى شویم که اگر مطالعه وسیع ترى در قرآن کریم انجام شود، احتمالا مى توان از روش هاى دیگرى نیز سخن گفت. هر چند این روش ها هیچ گاه به شکلى مستقیم و آموزشى مطرح نشده، اما سیاق آیات آن چنان روشن است که هرگونه تعبیر دیگرى را نیازمند به ادله متقنى مى کند.
۱-۱۸- همراه با عطوفت و مهربانى باشد
از آنجا که قرآن کریم پیوسته به «احسان» و سخن نیکو امر کرده است، و خداوند نیز همواره «بالناس لرئوف الرحیم» است، وعظ و نصیحتش نیز همراه با عطوفت است؛ و از آن جا که تخلق به اخلاق الهى از جمله وظایف یک مسلمان به شمار مى آید، التزام به محبت و دلسوزى در اخلاق اسلامى، خصوصا در مقوله امر به معروف و نهى از منکر، بسیار به جا و قابل درک است. امر خداوند به عدل و احسان، و بخشش به نزدیکان و نیز نهى او از فحشا و منکر و بغى را که در آیه ۹۳ از سوره بقره آمده است، مى توان از جمله توصیه هایى که قرآن براى رعایت اصل عطوفت نموده است دانست. «اصلاح بین الناس» نیز از امورى است که بدون در نظر گرفتن اصل عطوفت قابل درک نیست، چنان که اگر بخواهیم مبناى اصلاح بین الناس را مصلحت - چه فردى و چه جمعى - در نظر بگیریم، بدون دمیدن روح عاطفه در آن، کمترین اصلاح را باید انتظار داشته باشیم و شاید به آنجا کشیده شویم که ابتدا مصلحت را تعریف کنیم. در هر حال چه با و چه بى مصلحت، اصلاح بین الناس بدون عاطفه با یک خلأ جدى روبه رو خواهد بود.در یک حالت کلى و فراگیر براى نشان دادن تاکید قرآن بر رعایت اصل رافت مى توان به این آیه توجه نمود: محمد رسول الله والذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم (فتح، ۲۹). «محمد (ص) پیامبر خداست و کسانى که با اویند به کافران سختگیر (و) با همدیگر مهربانند». در واقع رعایت اصل عطوفت (رافت، مهربانى، دلسوزى و غیره) در نظام اخلاقى قرآن کریم از اصول اساسى است.
بى تردید سخن گفتن به زبان خوش با مردم در کنار سایر توصیه هایى که در آیه مذکور آمده است نشان از توجه خاص قرآن به ملایمت، عطوفت و مهربانى دارد. بدیهى است که توجه به این اصل در مقوله امر به معروف و نهى از منکر اهمیتى مضاعف دارد. چرا که به تجربه ثابت شده است استفاده از روش هاى غیر «لیّن» تاثیر مطلوبى بر مخاطب به جاى نمى گذارد. از دیگر آیاتى که به روشنى نشان مى دهد بکارگیرى روش هاى «لیّن» در دعوت به سوى معروف مورد تایید قرآن نیست آیه ۴۶ از سوره عنکبوت است: و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتى هى احسن ... . وبا اهل کتاب، جز به (شیوه اى) که بهتر است مجادله نکنید.
۲-۱۸- همراه با دلیل و مثال باشد
اینکه اغلب آموزه هاى قرآن کریم با ذکر دلیل و مثال همراه است نشان از روش و سیره دیگرى در قرآن کریم دارد. دعوت و توصیه قرآن براى بکارگیرى این روش در آیه ۱۲۵ سوره نحل به خوبى مشهود است: ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه و جادلهم بالتى هى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین. «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگار دعوت کن و با آنان به (شیوه اى که نیکوتر است مجادله نماى. در حقیقت پروردگار تو به (حال) کسى که از راه او منحرف شده داناتر، و او به (حال) راه یافتگان (نیز) داناتر است.» در آیه اى که به ذکر آن خواهیم پرداخت، مومنین به دورى از غیبت یکدیگر تشویق شده اند. سپس طى تمثیلى بر قباحت این کار تاکید شده است. در ضمن این آیه از ظن، تجسس در امور دیگران، مومنین را پرهیز داده است. و البته قابل درک است که میان ظن و تجسس و غیبت رابطه معنایى عمیقى وجود دارد: یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکر هتموه و اتقوالله ان الله تواب رحیم «اى کسانى که ایمان آوردید از بسیارى از گمان ها بپرهیزید که پاره اى از گمان ها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکنند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید (پس) از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است». بى تردید تمثیل «خوردن گوشت برادر مرده» تمثیلى موثر براى بیان قبح عمل غیبت در ذهن مومنان غیبت کننده است. مفهوم آیات بعدى نیز تاکید دیگرى است بر رعایت اصل بیان دلیل در قرآن کریم: اذهب الى فرعون انه طغى / فقل هل لک الى ان تزکى / و اهدیک الى ربک فتحشى / فادله الا آیه الکبرى. «به سوى فرعون برو که وى سر برداشته است / و بگو: آیا سر آن دارى که به پاکیزگى گرایى / و تو را به سوى پروردگارت راه نمایم تا پروا بدارى؟/ پس معجزه ]دلیل[ بزرگ (خود) را بدو نمود.»
(۴-۳) - ۱۸- به تاثیرگذارى آن توجه شود و به شکل توصیه و ترغیب باشد
سومین و چهارمین روش امر به معروف و نهى از منکر در قرآن را به بررسى مى نشینیم. از آیات سوره لقمان - پندها و نصایح او به فرزندش - در یک وعظ و نصیحت اجتماعى مى توان دریافت که در گفتمان قرآن دعوت به سوى خداوند (امر به معروف خاص) و نیز دعوت به سوى مکارم اخلاقى (عام) صبغه اى تشویقى، ترغیبى دارند. به تعبیر دیگر مى توان گفت که ترجمه واژه امر در زبان قرآن به توصیه و ترغیب ترجمه اى غیرممکن نیست. چرا که امر به معناى دستور و فرمان «على جهه استعلا» - از موضع بالا - با فضاى اخلاقى قرآن کریم مناسبت ندارد. از سوى دیگر تاثیر منفى نگاه آمرانه آمر و ناهى بر مخاطب بر هیچ کس پوشیده نیست. و اساسا انسان در برابر چنین اشخاصى به واکنش منفى گرایش پیدا مى کند. هر چند سخن آمر و ناهى تماما حق و صحیح باشد. در کلام على (ع) نیز بر این نکته تاکید شده است: «الانسان حریص على ما منع» انسان نسبت به آنچه که منع مى شود حریص است. و البته در این کلام تنها سخن از منع است و از روش آن (على جهه استعلاء) سخنى گفته نشده است. حال آن که به سادگى مى توان دریافت منع (نهى) در صورتى که ناهى (مانع) از موضع بالا سخن بگوید. تا چه حد مى تواند تاثیر عکس بر جاى بگذارد. تاثیرى که لزوما هیچگاه با اهداف امر به معروف و نهى از منکر مناسبت نداشته و ندارد. و این همه در حالى است که آمر و ناهى نیز از جمله بندگان هستند و بر ضعف - عمومى - آنان در قرآن کریم تصریح شده است: «یریدالله ان یخفف عنکم و خلق الانسان ضعیفا» (نساء، ۲۸) خدا مى خواهد تا بارتان را سبک گرداند، و (مى داند که) انسان ناتوان آفریده شده است.
بدیهى است که چنین بندگانى هیچ گاه نمى توانند براى خود این مجوز را صادر کنند که نسبت به دیگر بندگان در مقامى «استعلایى» قرار بگیرند و آنان را پند و اندرز دهند. چه ضمانتى وجود دارد که بنده اندرزدهنده - منظور ما فقط در مقام «استعلا» است - از سایر بندگان خداوند بهتر و برتر باشد. در حالى که مى دانیم هیچ بنده اى از بندگان خداوند نمى تواند مدعى باشد که از خطا، اشتباه، جناح، اثم، ذنب، سیئه، حوب و غیره برى است.
در قرآن کریم از کسانى که دیگران را مورد تمسخر قرار مى دهند سخت انتقاد شده است. چرا که در نظر قرآن شاید تمسخر شونده، از تمسخر کننده بهتر باشد.
اى کسانى که ایمان آوردید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان (دیگر) را (ریشخند کنند) شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند. (حجرات، ۱۱)
مى توان بر این نکته پاى فشرد که در قرآن کریم اساسا «استعلا» و برترى تنها در حالت تقواى بیشتر بنده نسبت به خداوند قابل تشخیص است و نمى توان از وجه «استعلایى» (آمرانه) فرد نسبت به فرد در جامعه مسلمین نشانى یافت. آنچه که انسان ها را در این جامعه از یکدیگر متمایز مى کند، همانا تقوا، علم، خردورزى، عمل صالح و جز اینها است، و در هنگامه امر به معروف و نهى از منکر نگاه از روبه رو به انسان هاى «ضعیف» نگاهى است که قرآن کریم آن را توصیه کرده است. آیه ۱۳ سوره حجرات چنین نگاهى را تایید مى کند. در این آیه مناسب است به جمله «لتعارفوا» دقت کنیم: «یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر» اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست، بى تردید خداوند داناى آگاه است. خاصه آن که دانستیم ناهیان و آمرین نیز از جمله انسان هایى هستند که به هیچ روى از خطا و اشتباه و غیره برى نیستند (این نکته در مبحث مخاطبین «ایها» روشنى بیشترى خواهد یافت) و اگر در مقطعى از زندگى شان چه در خانواده و چه در اجتماع از آنها خطایى سر بزند - عمدا و یا سهوا - مى تواند تاثیرى دوچندان منفى بر مخاطب و در نتیجه اهداف امر به معروف و نهى از منکر بر جاى گذارد. از این رو است که قرآن کریم به آنها که «مى گویند و عمل نمى کنند» سخت عتاب کرده است: لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون «خداوند سخت دشمن دارد که بگویید آنچه را که بدان عمل نمى کنید». روشن است که واژه «وعظ» به معنى «اندرز دادن» و توصیه به معناى «سفارش کردن» معناى آمرانه اى را با خود حمل نمى کنند. به عبارت دیگر به هنگام وعظ و توصیه مخاطب مخیر به انجام و یا عدم انجام است.
۱۹) مخاطبین «ایها»:بیشترین مخاطبین امر به معروف و نهى از منکر در قرآن کریم چه کسانى هستند؟ آن ها از چه کارهایى نهى و به چه کارهایى امر شده اند؟ اساسا آدمیان در قرآن کریم از نظر تقرب به خداوند متعال در چند طیف قرار مى گیرند؟پاسخ به این سوالات مبناى بحث حاضر است. براى پاسخ به دو پرسش اول بنا را بر آن گذاشتیم که در قرآن کریم به دنبال واژه خطابى «ایها» باشیم، سپس خطاب پس از آن را مورد نظر قرار دادیم تا دریابیم که مومنان به چه کارهایى امر و از چه کارهایى نهى شده اند. و اما براى پاسخ به سوال سوم ناچار از مطالعه وسیعترى بودیم، طى این مطالعه دریافتیم که در قرآن کریم با پنج طیف از بندگان خدا (در یک معنى عام از بندگان) روبه رو مى شویم. این پنج طیف از نظرگاه تقرب به خداوند متعال داراى مراتب خاصى هستند:* در دایره مسلمین گروهى قرار دارند که تسلیم قلبى نشده اند بلکه از زمره «مسلمین بالسیف» هستند. آنان در صورتى که شرایط ایمان را احراز کنند، در دایره مومنین قرار مى گیرند.* مسلمین در معناى واقعى کلمه در قرآن کریم به موقنین (یقین آورندگان) بسیار نزدیکند، تا جایى که در سوره آل عمران آیه ۱۰۲ مى خوانیم: و لا تموتن الا و انتم مسلمون. «از دنیا نروند مگر آن که مسلمان باشند.»* نکته جالب توجه آن است که دایره «الناس» پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.* در دایره موقنین کسانى قرار دارند که پس از ایمان به خداوند تسلیم محض او شده اند و از این ترکیب ]ایمان + تسلیم محض[ به مقام یقین دست یافته اند.* عبادى المخلصین بندگان خاصى هستند که پیوسته مورد لطف و عنایت خداوند قرار دارند.در پایان باید افزود که این دوایر داراى طیف هاى مخصوص به خود هستند، و از آن جا که بررسى همه جانبه آنها به تطویل خواهد انجامید از اطناب پرهیز کردیم، ضمن آن که از هدف اصلى بحث حاضر که همانا نشان دادن بیشترین مخاطبین و مضمون خطاب ها است، دور مى شدیم.اکنون به بررسى خطاب هایى که در قرآن کریم به دو گروه «الناس» و «مومنون» شده مى پردازیم.واژه «الناس» ۲۴۱ بار در قرآن کریم آمده است و در اکثر آیاتى که این واژه در آنها آمده سخن از دعوت این گروه به سلک مومنان است. اساسا پیامبران نیز براى هدایت این گروه برانگیخته شده اند: و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لایعلمون (سبا، ۲۸). «و ما تو را جز (به سمت) بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم، لیکن بیشتر مردم نمى دانند.»از آنجا که قرار است بررسى مضمون خطاب به «الناس» با توجه به واژه خطابى «ایها» باشد، از ذکر آیاتى که بدون این واژه آمده خوددارى مى کنیم. و توجه شما را به دو آیه در زمینه رسالت اصلى پیامبران در ارتباط با «الناس» جلب مى کنیم. باید متذکر شویم که از این پس تنها به ترجمه آیات اکتفا خواهیم کرد.«اى مردم آن پیامبر (موعود) حقیقت را از سوى پروردگارتان براى شما آورده است. پس ایمان بیاورید که براى شما بهتر است و اگر کافر شوید (بدانید که) آن چه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و خدا داناى حکیم است» (نساء، ۱۷۰).«اى مردم در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناک فرو فرستادیم» (نساء، ۱۷۴).از مجموعه این آیات به خوبى روشن مى شود که دایره الناس پیوسته به دایره مومنین دعوت شده اند.منبع: روزنامه جوان- رسول انبارداران
منبر بیست وششم : آشنایی با مصداق ها معروف و منکر
آیه: والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر .این سوره علاوه بر اینکه مکی بوده و در ابتدای بعثت نازل شده، در آن فقط اشارهای به امر به معروف و نهی از منکر دارد و همانگونه که مرحوم طبرسی میفرماید در وجوب «تواصی به حق» اشارهای به امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد .
حدیث: عَن أَمیرِالْمُؤْمِنین علیه السلام: اِنَّ اِسْتِتْمامَ الاُمُورِ عِنْدَ اللّه ِ تَبارَکَ وَ تَعالى الأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْنَّهىُ عَنِ المُنْکَرِ. على علیه السلام فرمودند: اتمـام امـور و کارها نـزد خـدا با امر به معروف ونهى از منکر است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آشنایی با مصداق ها معروف و منکر:
معروف دارای معانی مختلفی از جمله نیکی و طاعت خداست. ومنکر نیز دارای معانی متعددی از جمله زشتی و پلیدی است،ودراصطلاح هر یک از دستور¬های دینی از واجب ومستحب را معروف و انجام هر یک از محرمات و مکروهات را منکر گویند.شناخت مصداق¬های معروف و منکر به ویژه واجب مستحب یا حرام و مکروه بودن آنها انسان را از اصرار و برخورد¬های غیر ضروری در امر به مستحبات و نهی از مکرو¬هات و همچنین از کم رنگ برخورد کردن با ترک واجبات و انجام محرمات حفظ می¬کند. در این جا موارد مهم به ویژه معروف¬ها و منکرات عصر حاضر را به صورت موضوعی مورد اشاره قرار می¬دهیم.
معروف¬های اعتقادی:شناخت خداوند و ایمان به او و صفاتش که از جمله آنها: توحید، عدل، علم، صدق، رحمت، قدرت، و غضب الهی است و اعتقاد به این که عبادت او واجب و محبت و قرب و شوق و یقین و رضا و تسلیم و توکل بر او از بهترین عبادت است. او تنها مؤثر در امور است که اراده ¬اش بر همه چیز غالب و مقداتش بر همه چیز حاکم و همۀ موجود ملک او و بازگشت همه به سوی اوست....ایمان به وحی الهی به ویژه قرآن کریم و عدم تحریف آن، و این که قرآن از ضعف و تضادو تناقض و هر اشکال دیگر منزه و کامل¬ترین و آخرین کتاب الهی و معجزه نبی اکرم صلی الله علیه والهو هدایت کننده انسان به سعادت و کمال است. وعده¬های آن حق و پیروان آن سعادتمند و مخالفین آن گمراهند.ایمان به پیامبران به ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و عصمت آنها از هر خطا در افکار، اخلاق، گفتار، و کردار و این که آنها بهترین اهل زمان خود بودند و پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سرور و بهترین آنها و خاتم پیامبران است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد. و ایمان به حقانیت او و آنچه از جانب خداوند به صورت قرآن و احادیث بیان فرمود. و ایمان به جامعیت دین او و این که اسلام تا پایان عمر بشر توان ارادۀ او را در تمام ابعاد زندگی دارد و همراه معیار حق و تنها دین مورد قبول خداوند ات روز قیامت است و جز به پیروی از دین مقدسش که اسلام است کمال و سعادت میسر نخواهد بود...........ایمان به حقانیت و عصمت امیر مؤمنان علی علیه السلام و فاطمه رهرا و یازده فرزند آنها که آخرین آنها حضرت محمد علیه السلام است و هم اکنون زنده است و زمانی ظهور خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد می¬کند.و ایمان به این که این دوازده امام علیه السلام جانشینان حق او بوده¬اند و برترین موجودات عالم پس از رسول خدا علیه السلام هستند. و اعتقاد به امامت آنها و این که تنها مذهب صحیح،مذهب آنهاست که به مذهب تشیع شناخته شده است، و پیروی از این مذهب که تنها راه سعادت و ادامۀ اسلام پیامبر علیه السلام است. و ایمان به این که زیارت آنها عبادت و توهین و بدگوئی به آنها ضلالت و پذیرش آنها شرط قبولی اعمال است. و آنچه فرموده¬اندحق و اصل دین خدا بوده و مفسر واقعی دین و قرآن و معیار حق بعد از رسول خدا علیه السلام هستند. زیارتگاه¬های آنها مقدس و محترم و خاک کربلا از احترام ویژه¬ای برخوردار است و توهین به آن از جمله گناهان است. و ایمان به این که باید در شادی آنها شاد در غم آنها غمگین بود و گریه بر مصائب آنها به ویژه حسین بن علی علیه السلام از افضل عبادت است. و آنها بهترین شفاعت کنندگان درگاه الهی و واسطه بین خلق و خالق و محبوب¬ترین بندگان خدا در عالم وجودند.....ایمان به فرشتگان الهی و این که آنها مطیع خداوند بوده،به دستور او عمل می¬کنند و از این گروه¬های مختلفی تشکیل شده¬اند و به وظایف متعددی از قبیل عبادت، تدبیر امور، انزال وحی،نظارت بر اعمال و نوشتن کارهای خوب و بد، کمک رسانی، عذاب و مرگ آدمیان ودیگر امور در عوالم مختلف وجود می¬پردازند.....ایمان به روز قیامت، حساب، میزان، شفاعت، جهنم، و بهشت ونقمت¬های جهنم و نعمت¬های بهشت و حضور جاودانی مؤمنین در بهشت و عذاب ظالمان و گنهکاران در جهنم و همیشگی بودن عذاب کفار و این که مالک و پادشاه روز جزا تنها خداوند متعادل است.
منکرات اعتقادی :کفر ، شرک، نفاق، شک در خداوند، قیامت و حقانیت پیامبر اسلام، بت¬پرستی، مادیگرایی، وهابگیری، بهائیت، ایمان نداشتن به حقانیت، ولایت، عصمت و امامت دوازده امام شیعه علیه السلام، غلو دربارۀ ائمه علیه السلام نظیر برتر دانستن آنها از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله، اعتقاد به جبر، پایبندی به خرافات نظیر چهارشنبه سوری و آتیش پرستی، گرایش فکری به کفار و غربی¬ها در هر یک از مظاهر زندگی، بدعت در دین، اعتقاد به برتری کفار بر مؤمنین، اولویت دادن هر چیزی نظیر علم و تخصص و مردم بر دین و تعهددینی، اصالت دادن به دنیا، بی¬اهمیت دانستن آخرت، عصبیت¬های خاهلانه،مساوی دانستن افراد با تقوا و بی¬تقوا وعالم دینی و غیر دینی،اعتقاد به کارآئی نداشتن اسلام در ادارۀ زندگی فردی و اجتماعی انسان در ابعاد مختلف حکومتی، اقتصادی، اخلاقی، سیاس ، نظامی و غیر آنها، اعتقاد به جدائی دین از سیاست، بی-اعتقادی به ولایت فقیه، اعتقاد نداشتن به زنده یودن حضرت مهدی علیه السلام ، تردید در ظهور، قدرت،طول عمر،و تحولات ویژه و مطلوبی که در زمان ظهور او به وقوع می¬پیوندد.....
معروف و منکرهای اخلاقی و اجتماعی :
معروف های واجب اخلاقی:رازداری، عیب پوشی، نجابت، عفت، غیرت، عدالت، حق¬گرایی، ارزش¬گرایی، ضابطه¬گرایی، آخرت¬گرایی، عفت¬کلام، خداترسی، ظلم ستیزی، کفرستیزی، مبارزه با گناه،رعایت قانون وحقوق مردم، بی توجهی به سخنان افراد سخن چین و غیبت کننده، چشم بستن از زنان خودنما و بی حیای جامعه و فیلم¬ها و عکس-های مبتذل عورت دیگران، احترام به مقدسات مذهبی: قرآن، روایت، احکام خدا، مساجد، کعبه، معظمه، زیارتگاه¬های ائمه و امام زاد¬ها و علنای دین، امیدواری به خدا، جواب دادن به سلام دیگران، خودسازی، رعایت پاکی و پرهیزی از نجاست در موارد لازم، حسن ظن به خداوند و توکل به پناهندگی به او، توبه و پشیمانی از گناه، پوشاندن گناه، جهاد با نفس در برابر محرمات،کنترل هواهای حرام نفسانی، پرهیز از مال حرام.........
معروف های مستحب اخلاقی : صبر، عفو، تواضع، قناعت، ریاضت، انصاف، سکوت، سخاوت، حلم، کرامت و بزرگواری، محاسبه نفس، رقت قلب، احترام به بندگان خدا و پرهیزکاران، صاحبان ارزش¬ها، معلمین و سالخوردگان مؤمن، کم گویی، گزیده گویی و نیک گویی، الفت،صلح جویی و اصلاح بینی دیگران، خوش خلقی وخوش رویی، خیر خواهیو مردم گرایی، گریه از خوف وشوق وعظمت خداوند، گریه بر مصائب پیامبر و اهل بیت او علیه السلام، احترام و توجه به سعادات، تشکر از کمک¬های دیگران، زیارت اهل قبور، عاقبت نگری، توجه و توسل به پیامبر و اهل بیت او، ستایش لازم از خوبی¬های دیگران، اخلاص در مواردی که نیت آن واجب نیست همانند امر به معروف، تطهیر مسجد از نجاست و....، سلام به دیگران، دست دادن به هنگام ملاقات، معانقه و دست در گردن یکدیگر قرار دادن دو مؤمن، ملاقات با مؤمنین، مهمان نوازی، اعتراف به تقصیر در نزد پروردگار، تعجیل در کار خیر، بی¬نیازی از مردم، شاد کردن مؤمنین به ویژه با رفع مشکلات آنها، پوزش طلبی خطاکار، برآوردن حاجات مؤمنین، بغض به دنیا،نگاه به آیات قرآن و چهره عالم دینی، نگاه به پدر و مادر از روی مهربانی، خدمت به همسر، سر به زیری هنگام سخن گفتن با زنان نامحرم، جا باز کردن برای دوستان در مجالس، سیر و سیاحت به منظور عبرت گیری، تفکر سازنده، مدارا و حسن معاشرت، تعاون و همکاری، گره گشایی از مشکلات مردم، نظم و انضباط اجتماعی، عیادت بیماران، تشییع جنازه مؤمنین، اطعام افراد به ویزه در ماه مبارک رمضان، مشورت با افراد صلاحیتدار، کمک به کسانی که به خاطر نقص عضو قادر به انجام امور خود نیستند، یتیم نوازی، نصیحت به دیگران،شکر نعمت،زیاد کردن دوستان، محبت کردن به دوستان به اندازه تقوای آنها، نگاه محبت امیز به چهره برادر مؤمن در راه خدا، اعلام محبت به برادر مؤمن، ادامه دوستی و برادری دینی، حضور در نزد عالم دینی و تواضع در برابر او، تواضع معلم در برابر محصل و به عکس،ترک بیش از مقدارنیاز دنیا، اکرام مؤمن، ملامت نفس و تأدیب آن، طی کردن مزد کارگر و پرداختن آن قبل از خشک شدن عرق او، روی گردانی از عیوب مردم به عیوب خود، گریه بر گناه خود، توبه از ترک مستحبات و انجام مکروهات، نصیحت به مسلمین، با وضوع به دنبال رفع نیازها رفتن، دست کشیدن بر سر یتیم، ساکت کردن گریه یتیم،...
منکرهای حرام اخلاقی:تکبر، دروغ، تهمت، استهزای دیگران، اظهار حسادت، سوءظن، خشونت بی مورد، بی¬حرمتی به دیگران، فحشا، مکرو و نیرنگ، سرگرمی به لهو و لعب، عضب بی مورد، اسب سواری و چرخ و موتور سواری تحریک آمیز زنان، ایجاد مزاحمت و بیهودگویی به ناموس دیگران، استعمال بوی خوش توسط زنان که قصد یا سبب تحریک نامحرم باشد. عیبجویی، سرزنش مؤمن، کوچک شمردن گناه، بوق زدن¬های آزار دهنده، ضایع ساختن حقوق و نوبت دیگران، بی¬توجهی به ندای مظلوم، شوخی تحریک آمیز با نامحرم، دوستی با نامحرم، نامه¬ها و تلفن¬های دوستانۀ دو نامحرم با یکدیگر، ریش تراشی به هر وسیله که باشد،استعمال صورت زن نامحرم از روی لذت، نگاه به بدن یا موی سر زنان نامحرم، نگاه به دست و صورت زنان به قصد لذت، نگاه لذت بخش زن به بدن زن دیگر، نگاه لذت بخش زن به دست و صورت مرد نامحرم، نگاه زن به بدن مرد نامحرم،نگاه مرد به بدن مرد دیگر با قصد لذت، نگاه به دعوت دیگران، عکس برداری مرد از زن که نگاه او به صورت تزیین شده یا سایر بدن او بیفتند یا دست به بدن او برساند، نگاه هتک آمیز به پدر یا مادر و مؤمنین، دگر آزادی، شیطنت و فریبکاری، سحر و شعبده بازی، احترام به اغنیا به خاطر اموال آنها، پخش موسیقی¬های حرام یا آزار دهنده از مجالس، عروسی¬ها و فروشگاه¬ها، چوب بازی مرسوم در جشن¬ها و عروسی¬ها، رقصیدن در جمع دیگران، آوازه-خوانی(کشیدن و گرداندن صدا در گلو به صورت طرب انگیز و مناسب مجالس لهو و لعب) یأس از رحمت الهی، احساس امنیت از مکرو انتقام الهی، قتل، خودکشی، عاق والدین، لواط، زنا، بیحجابی و خودنمایی زنان در نزد نامحرم، پوشیدن جوراب نازک ، لباس¬های تنگ و نازک یا جازبه دار و تحریک آمیز در نزد نامحرمعریان کردن بخشی از موی سر در برابر نامحرم، نازک سخن گفتن زنان و منحرف کردن اخلاق مردها به ویژه جوانان، استفاده مرد از دستبند، انگشتر، گلوبند و حلقۀ طلا در حال عبادت و غیر عبادت، پوشیدن لباس¬های تحریک¬آمیز در نزد زنان نامحرم، شبیه شدن زن به مرد و مرد به زن در تشکل صورت و سخن گفتن یا لباس پوشیدن یا راه رفتن یا آرایش گردن و نشیر آن، استفاده از علایم مربوط به اقشار مبتذل و منحرف اخلاقی، آرایش زن برای غیر شوهر، گواهی دروغ، قسم دروغ، کتمان شهادت، خُلف و عده، پیمان شکنی، خیانت به امانت، ترساندن دیگران، پاگذاردن بر کفش¬های دیگران که به آن رضایت ندارند، هتک مؤمن فقیر به علت فقر او، بی¬احترامی به مقدسات مذهبی نظیر قرآن و دیگر کتاب¬های الهی، پیامبران و ائمه علیه السلام، هتک حرمت علما، صالحین، معلمین، والدین، سادات، هتک کعبه معظمه، مشاهد و قبو ائمه، امام زادگان و علما و افراد صالح، هتک تربت کربلا، گفتن و شنیدن غیبت، سخن¬چینی، تمسخر و خندیدن به مردم، همسایه-آزاری، ظلم و زورگویی، مکرر و نیرنگ، دشمنی با مؤمن، قیادت (رساندن مرد و زن نامحرم به یکدیگر برای انجام فحشا)، دیاثت (بی¬تفاوتی مرد به فحشای همسرش)، استنماء، کفران نعمت، فتنه¬انگیزی، ستایش ظالم و کمک به ستمگران، طعن و لعن بر مؤمنین، رسوا نمودن مؤمن، لباس ابریشمی پوشیدن مردان، نظر در نامه دیگران بدون رضایت آنها، نگاه در منرزل دیگران بدون رضایت آنها، حس کردن بدن نامحرم، مدح و ذم کسانی سزاوار مدح و ذم نیستند، حضور در مجحالس معصیت، وسواسی¬گری، بی¬غیرتی، نفرین برمؤمن، سرکشی از فرمان خدا و رسول و ائمه و ولی فقیه جامع شرایط و هرکس که دستور او واجب است، بازی با الات قمار اگرجه برد و باخت نشودف، نوازندگی و شنیدن موسیقی¬های طرب انگیز، هیپنوتیزم، دست دادن با نامحرم، دورویی، فریاد زدن بر سر مؤمن، همنشینی با بدان، بستن راه دیگران، ایجاد صداهای آزاردهندۀ همسایگان نظیر صدای سگها و وسایل صوتی، و یا بازی¬های مختلف، غلبه دادن شهوت بر عقل، رد بیمورد آشتی با برادر مؤمن، قهر بیمورد با برادران دینی، مخاصمه با برادران دینی، اسرار بر گناه، استفاده مرد از زینت¬های زنانه، مدح ظالم و حّب بقای او، سوءظن به خدا، طلب ریاست برای کسی که نتواند اجرای عدالت کند، محبت به دنیای حرام، تظاهر به گناه، محبت به گناه،...
منکرات مکروه اخلاقی :محبت به دنیا،راحت طلبی، ریاست طلبی، شهرت طلبی، حود بینی، عجله و شتابزدگی، خود ستایی، خنده بدون تعجب و شگفتی، خنده زیاد، قهقهه، خنده در بین قبرها،بیهوده گرایی، آرزومندی بیهوده، فخر، سبکسری، پرحرفی، پرخوابی، بی مبالاتی در نشست و برخاست با زنان نامحرم به ویزه زنان جوان یا بی¬تفاوتی که ظواهر شرع را رعایت نمی¬کنند، افراط و تفریط در تشویق دیگران، خودنمایی در بحث با دیگران، تملق و چاپلوسی، اختلاط زن و مرد در محیط¬های اجتماعی، مکالمه غیر ضروری با نامحرم، خلوت با نامحرم، جزع و بی تابی، در گوشی صحبت کردن در نزد دیگران، سوت بلند زدن سلام به نمازگزار در حال نماز، سلام مرد به زنان و دعوت آنها به غذا خوردن به ویژه اگر جوان باشد، خود بزرگ بینی، تند راه رفتن، بر زین(اسب،چرخ و موتور) نشستن زنان در صورتی که تحریک آمیز نباشد، درخواست از مرو به ویژه در شب، تنها خوابیدن، کسالت در انجام امور دنیا و آخرت،...
معروف ومنکرهای عبادی :
معروف های واجب عبادی : نماز¬های بچگانه شبانه روزی، نماز جمعه، نماز آیات، نماز میّت، ادای نماز¬های قضا شده پدر بر پسر بزرگتر، و دیگر نماز¬های واجب، روزه ماه مبارک رمضان، حج واجب، ادای نذر¬های عبادی،سجده واجب قرآن که با شنیدن یا خواندن آیات سجوه در سوره¬های علق، نجم، سجده و فصلت واجب می¬شود.
معروف های مستحب عبادی : نماز¬های مستحبی از جمله سی و چهار رکعت نافله شبانه روزی و به ویژه نماز شب و دیگر نماز¬های مستحبی که در کتاب¬های دعا نوشته شده است، خواندن نماز در مسجد و حرم رسول خدا و ائمه به ویژه امیر المؤمنین علیه السلام، پوشیدن عبا، لباس سفید و پاکیزه¬ترین لباس¬ها و استعمال بوی خوش و انگشتر عقیق در نماز، گفتن نماز قبل از نماز¬های واجب پنجگانه، گفتن اذان در گوش راست بچه و اقامه در گوش چپ او در روز تولد یا قبل از چیدن بند ناف او، روزه¬های مستحبی به ویزه روزه¬های ماه رجب وشعبان و روزه-های دیگر که در رساله¬ها نوشته شده است، حج مستحبی، صلوات بر پیامبر و اهل بیت او به ویرژه بعد از گفتن، نوشتن و شنیدن نام آن حضرت، قرائت قرآن،دعا و نیایش،ذکر خدا، شب زنده داریبه ویژه در شب¬های قدر، زیارت انبیا، ائمه، امامزاده¬ها، علما، عرفا و صلاحین.اعتکاف، انجام عباداتی که می¬توان به نیابت از پیامبر و اهل بیت او انجام داد، تعقیب نماز¬های واجب شبانه روزی به ویژه تسبیح فاطمه زهرا علیه السلام، سجده شکر به ویژه بعد از نماز، خواندن زیارت ائمه علیه السلام در ایام ولادت وشهادت به ویزه زیارت عاشورا و جامعه کبیره، نماز زیارت، نماز اول وقت، خواندن نماز¬های پنجگانه به جماعت، خواندن دعا¬های روز، زیارت خاص پیامبر ائمه علیه السلام در روز¬های هفته به ویژه روزه جمعه که به حضرت مهدی علیه السلام اختصاص دارد، بسم الله در اول هر کار، وضو یا تیمم به هنگام خواب، خواندن دعا¬های خاص اعمال مثل دعا¬های هنگام خواب، خواندن دعا¬های خاص اعمال مثل دعا¬های هنگام خوابیدن و بیدار شدن، با وضو بودن، ذکر خدا را بازار ، خواندن سوره توحید به هنگام ورود به منزل، خواندن سوره¬های توحید،ناس، فلق، کافرون، آیه الکرسی به هنگام خروج از منزل، زیاد به مسجد رفتن و به مسجدی که نمازگزار ندارد حاضر شدن، با پای راست داخل مسجد رفتن وبا پای چپ خارج شدن، زودتر از همه به مسجد رفتن ودیرتر از همه خارج شدن، روشن کردن چراغ مسجد، استعمال بوی خوش و پوشیدن لباس پاکیزه به هنگام ورود به مسجد. ترک هم غذایی و همسایگی و مشورت و زن گرفتن از کسی که اهل مسجد نیست، انجام غسل¬های مستحبی نظیر غسل روز جمعه، شب اول ماه رمضان، شب¬های قدر، روزه عید فطر، قربان و غدیر، شب عید فطر، روز هشتم و نهم بیست و چهارم زیحجه، ماه رجب و شعبان، روزه نیمه شعبان، هفدهم ربیع الاولو غسل کسی که در در حال مستی خوابیده استو نیز زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش( مثل عطر یا ادکلان و....) استعمال کرده است.
منکر¬های حرام عبادی :سهل انگاری در عبادات واجب به ویژه نماز، ریا در عبادت، پرسشت غیر خدا نظیر پرسشت آتش، مقام، پول، زن و هوای نفس، حضور نیافتن در نماز جماعت از روی بی¬اعتنایی، ترک حج و روزه و امثال آن بدون عذر موجه، انجام عبادات مستحبی زنان که سبب تضییع حق همسر آنها می¬شود، روزۀ عید فطر و قربان، در حال جنایت حیض نماز خواندن و در مسجد توقف کردن یا چیزی گذاردن یا جائی از بدن را به خط قرآن، اسم خدا و اسامی پیامبران یا ائمه علیه السلام رساندن ، خواندن سوره¬های واجب حتی یک حرف آن که عبارتند از سوره¬های علق، نجم، سجده، و فصلت.
معروف و منکر های فرهنگی :
معروف های واجب فرهنگی:امر به معروف و نهی از منکر، تقلید در احکام شرعی، فراگیری احکام مورد نیاز، تحقیق و مطالعه و تعلیم و تعلم به منظور برآوردن نیاز¬های لازم دینی و دنیوی جامعه، افشای بدعت¬ها، انحراف¬ها و افراد منحرف، مبارزه با فرهنگ انحرافی غرب، افشای چهره¬های غربزده در زیر ماسک اسلام و انقلاب، انهدام زمینه¬های رشد فرهنگ باطل غرب، کمک¬های علمی، هنری و فرهنگی ضروری وسالم به دستگاه¬های تبلیغاتی، تشویق و تقویت هنرمندان مفید و با تقوا، ارائه معارف دینی منطبق با زمان در تمام ابعاد زندگی از سوی کارشناسان علوم دینی، ترویج فرهنگ برائت از کفار و مشرکین و منافقین و روش¬ها، الگو¬ها و ارزش¬های آنها، اعراض وبرائت از بدعتگذار و ترساندن او، اظهار علم در برابر اهل بدعت، تولید نوار و فیلم و کتاب و هر اثر فرهنگی سالم و اسلامی مورد نیاز جامعه، دفاع و تقویت فرهنگ اسلام و انقلاب وتلاش به منظور استمرار سلامت ان.
معروف های مستحب فرهنگی :ترویج فرهنگ اخلاق اسلامی در همه ابعاد آن، ترویج سنت¬های اسلامی به ویژه در بین نسل جوان، ترویج فرهنگ مطالعه، تحقیق و مقاله نویسی سالم، ترویج فرهنگ اهمیت و حساسیت به سرنوشت مسلمانان، حضور زنان در صحنه¬های علمی و آموزشی به منظور پاسخگویی به نیاز¬های بانوان مانند تدریس در دبیرستان-ها، دانشگاه¬ها و مداوای بیماری زنان و عکس برداری از زنان و امثال آن، جدا سازی محل اجتماع و اشتغال زن و مرد، ایجاد تسهیلات ویژه برای زیارت ائمه علیه¬السلام و فرزندان آنها، پیشنهاد و تذکر به مسئولین برای احیای معروف¬ها و ارزش¬های اسلامی، ترویج فرهنگ تحصیل در حوزه¬های علمیه، نویسندگی و کتاب خوانی، مطالعه و شناخت بیشتر معارف دینی، چاپ پستر، روزنامه و آنچه در تقویت فرهنگ اسلامی موثر است. تلاش در مراکز فرهنگی سالم، مذاکره سخنان ائمه علیه السلام، حاکم کردن فرهنگ اقتصادی و اسلامی بر روابط اقتصادی و تجاری مردم و بازار، مطالعات مفید، تأسیس و ترمیم مسجد، مدرسه، کتابخانه، کتابفروشی، مذهبی و مراکز فرهنگی، مراقد ائمه، امامزاده¬ها، علما، شهدا و صالحین. ترویج سنت¬های اسلامی در برابر ارزش¬های فاسد بیگانه، اخیای آثار علما و شخصیت¬ها و تعمیر قبور آنان و ایجاد بنای مناسب بر مزار آنها، ارائه طرح¬های منطبق با اسلام و فرهنگ خودی در برابر مظاهر کفار در تمامی ابعاد و زمینه¬ها، حضور در جلسات و مباحث مذهبی، علمی، اخلاقی، قرآنی، نیایش و امثال آن، ترویج فرهنگ دفاع از کشور اسلامی، ....
منکرهای حرام فرهنگی :اشاعه گناه، ترویج فرهنگ باطل غرب، چاپ کتاب¬ها، مجلات و نشریات خلاف اخلاق و مصالح اسلام و مسلمین به لهو و لعب نظیر مجالس عیاشی و لذت¬طلبی غیر شرعی و فیلم¬ها و نوارهای مبتذل، تولید و تکثیر نوارها، فیلم¬ها، عکس¬ها و نوشته¬های مبتذل و انحرافی، یادگیری و آموزش موسیقی مطرب حضور در اجتماع با قیافه¬¬های شهوت انگیز با مشمئز کننده، استفاده از علایم مربوط به اقشار مبتذل و منحرف اخلاقی، یادگیری علوم غیر شرعی نظیر سحر و شعبده و موسیقی¬های حرام و انجام آ«ها. مطالعه مجلات فاسد و مبتذل، نگاهداری کتاب¬ها و مجلات گمراه کننده، بی حیا کردن زنان و مردان جامعه، رسمیت بخشیدن به گناه، طبیعی جلوه دادن معصیت، بی¬تفاوتی در برابر تهاجم فرهنگی غرب، مدگرائی مبتذل و تقلید از کفار غرب در نوع قیافه، لباس و امور دیگر نظیر استفاده از کروات، صلیب و همانندی و تشبه به آنها در آداب اخلاقی و حرکات اجتماعی، برگشت به سنت¬های باطل و فاسد جاهلیت ستم شاهی، پخش و تماشای فیلم-هایی که به فرهنگ بدآموزی¬های اخلاقی، فکری، یاوه¬گویی و حرکت¬های مستهجن کمک می¬کند، تضعیف مرجعیت و مراجع تقلید و اجد شرایط، سهل¬انگاری در تصویب قوانین لازم به منظور تقویت فرهنگ اسلامی و دفعی تهاجم فرهنگی و مفاسد اخلاقی و ابتذال و بی¬بند و باری و بی¬حجابی و هر چیز دیگری که ارزش¬های اسلامی را تهدید می¬کند. سهل¬انگاری مسئولین قضایی و اجرایی در حاکمیت ارزش¬های اخلاقی و دفع تهاجم فرهنگی و ابتذال بی¬حجابی و اموری که ارزش¬¬های دینی و موقعیت¬های مؤمنین به ویژه زن¬ها و جوانان را تهدید می¬کند، تشویق وتهدید و تحریک به معصیت، ایجاد غفلت به جامعه، به هر وسیله مسموم کردن فضای جامعه و آلودگی¬های اخلاقی ، مخالف ارائه دادن علم و دین، مطالعه کتاب¬های گمراه کننده مگر برای رد آن¬ها از سوی آگاهان دینی، خندیدن در چهرۀ بدعتگذار، و تساهل وتسامع در واجبات و حفظ احکام و ارزش¬های اسلامی.
معروف و منکرهای اقتصادی
معروف¬های واجب اقتصادی :پرداخت وجوهات شرعی نظیر خمس و ذکات، ذکات فطره، حلال خواهی و توجه به مشروعیت در آمدا، سرمایه¬گذاری متناسب به منظور مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام و مسلمین، ادعای دین، پرداخت هزینه¬ی کسانیکه نفقه آنها شرعاً به عهده انسان است. تقسیم عادله ارث بر مبنای احکام اسلام، وفا به نذرهای که جنبۀ مالی دارد، پرداخت مطالبات دیگران، کار تولید به ویژه تهیه محصولات فرهنگی ارزشی و دینی، فروش اموال احتکار شده مورد نیاز مسلمین،....
معروف¬های مستحب اقتصادی:ایثار، انفاق، قناعت، دادن صدقه، ادای قرض برادران ایمانی، مدارا با کسانی که در قرض خود درمانده¬اند، کمک به مستمندان، پوشاندن مؤمنین، سیر کردن گرسنگان، وقف، کسب برای توسعه زنوگی خانواده، دستگیری از در راه ماندگان وآسیب دیدگان وفقر به ویزه یتیمان،کمک مالی به منظور تقیق ارزش¬های دینی، اقامه مجالس مربوت به شخصیت¬های دینی به ویژه پیامبر و اهل بیت او، خرید ویژه برای اهل منزل در شب-های مبعث و اعیاد مذهبی و میلاد معصومین علیه السلام و شب¬های جمعه و اضمحلال سران کفر و رژیم-های آنها، کمک مالی برای امور عام المنفعه نظیر احداث و ترمیم پل، مهمانسرا، درمانگاه، مدارس و امثال آنها، مساعدت مالی به اقامه مجالس موعظه و معارف و آموزش قرآن، دعا و نیایش و مسائل دینی، کمک¬های مالی به منظور ازدواج پسران و دختران نیازمند، تجارب، پذیرش فسخ معاله به درخواست مشتری، ترک تبعیض در قیمت گذاری بین مشتری¬ها، سختگیری نکردن در تعیین قیمت جنس، به کارگیری دنیا برای آخرت، جمع اموال برای صرف در طاعت خدا، درختکاری و زراعت، میانه روی در تحصیل رزق.
منکرات حرام اقتصادی :نپرداختن وجو¬هات شرعی(خمس، زکات و مالیات¬های دولت اسلامی) احتکار، رشوه، اسراف، سرقت، کلاهبرداری، کم فروشی، قاچاق مایحتاج عمومی، فروش غذاها و هر خوردنی فاسد دیگر، خرید و فروش هروئین وارتزاق با پول آن، خرید و فروش شراب، ریش تراشی و معامله با درآمد این عمل حرام، خرید چیزی که از قمار، دزدی یا معاملۀ باطل تهیه شده است، زیاده روی در استفاده از امکانات عمومی، تجمل گرایی به وسیله اموال بیت المال، تولید وسایل حرام نظیر آلات قمار، و هر وسیله دیگر،تولید مشروبات حرام و خرید و فروش آنها، دریافت کمک¬های مالی غرب به منظور حرکت¬های جاسوسی و تهاجم فرهنگی، ساخت حلقه،انگشتر، گلوبند و دستبند طلا برای مردان و خرید و فروش آن، برد و باخت پول در بازی¬ها، مجسمه سازی، عروسک سازی و ساختن و قلمزنی هر چیزی که روح دارد،تصرف در مالی که خمس یا زکات آن پرداخت نشده است. خیانت به امانت¬های مالی دیگران، دین را دام دنیا ساختن، حبس حقوق و اموال دیگران، غیش در معامله نظیر ناخالص کردن اشیاء، همکاری در سرمایه گذاری¬های ظالمانه و معصیت بار، خرید و فروش آلات قمار ولهو مثل تار و ساز حتی تار¬های کوچک، خرید و فروش چیز¬های حلال به نیت استفاده در حرام مثل فروش انگور برای ساختن شراب، قسم دروغ در معامله، ربا دادن و گرفتن در قرض و معامله، تصرف شوهر در اموال خصوصی همسرش که با تلاش یا ارث و مهریه و امثال آن به دست آورده است مگر اینکه رضایت قبلی داشته باشد، استفادۀ زن از پول و اموال شوهر در هر مواردی که به مصرف آن راضی نیست. فروش جنس و دریافت پول آن و عدم تحویل به خاطر رشد قیمت آن، اجحاف، خوردن مال یتیم، تحمیل اجناس بیشتر به مشتری به هر بهانه، فروش اجناس مغایر با آنچه در معرض دید مشتری قرار داده شده است، اسراف در مصرف آب، برق، گاز، تلفن، لوازم¬التحریر وامثال آن، تضییع حق فقرا و مستضعفین، عمل بر خلاف مقررات و قراردادهای فردی یا بانکی، به همراه بردن میهمان¬های ناخوانده به منزل دیگران، گدائی فریب¬کارانه، تبلیغات دروغین جهت فروش اجناس، به دور ریختن اضافی خوراکی¬ها به بهانه¬واهی، از مصرف خارج کردن وسایل و امکانات شخصی یا دولتی به بهانۀ کنده شدن یا از مد افتادن، تقویت اقتصادی کشورهای استعمار گر به ویژه اسرائیل و آمرکیا، اسراف در ساختن خانه¬های پر هزینه، و اسرافی صرف بیت-المال در اموری که ارزشی برای اسلام و مسلمین ندارد، سهل¬انگاری در درس خواندن و درس دادن در محیط¬های آموزشی همانند مدارس، حوزه¬ها، دانشگاه¬ها و امثال آن که از بیت¬المال تأمین می¬شوند. اتفاق¬های ریاکارانه، نپرداختن طلب دیگران در وقت مقرر، خرید و فروش سگ به جز آنهایی که کار صید و نگهبانی باغ و منزل و کشتزار را به عهده دارند، ساخت و فروش شراب و آبجو، اهدای پول با جنس به مسئولین دولتی به منظور احراز معافیت¬های مالیاتی و وجوه دیگری که باید به دولت پرداهت نمود، صرف وام¬های دولتی در غیر موردی که در قرار داد تعیین شده است، سؤاستفاده از اقوام و دوستان در تحمیل برخی از مخارج و هزینه¬هائی که به آنها مربوط نمی¬شود، ترویج فرهنگ اسراف، تحمیل مهمان به دیگری ...
منکرات مکروه اقتصادی: خرید و فروش با مردمان پست، گدایی کردن به دور از فریب، تأخیر در بدهی مردم با وجود توان پرداخت آن، معامله بین اذن صبح ئ طلوع آفتاب، ورود در معامله دیگری، قصابی، کفن فروشی، قسم راست در معامله، بی تفاوتی نسبت به فقرا و مستضعفین، ترک تجارت، جمع اموال برای صرف در غیر طاعت خدا، اهتمام زیاد به تحصیل رزق، قبول هدیه از کافر و مناطق، شکایت کردن از سود کم، بیکاری . تنبلی،...
معروف و منکرهای درمانی، بهداشتی و خوراکی
معروف¬های جان و سلامتی:، پرهیز از خوردن حرام، ختنه، مداوای بیماری¬های مضر، تحقیق، معاینه و صرف وقت لازم پزشکان برای معاینه و مداوای بیماران، رسیدگی لازم کارکنان بیمارستان¬ها به ویژه پرستاران به بیماران بستری شده، تأمین ضروری درمان، بهداشت و تغذیه مردم از سوی مسؤولین امر، تزریق واکسن-های فرزندان، تأمین سلامت اعضای خانواده از سوی سرپرست آن، مداوای بیماری مشرف به مرگ در حد امکان، ...
معروف ¬های مستعجب درمانی، بهداشتی و خوراکی :نظافت، مسواک کردن، حجامت نمودن، رو به قبله نشستن و خوابیدن و به سمت راست خوابیدن و دست را زیر گلو گذاردن کوتاه کردن ناخن و شارب در روز جمعه، شانه کردن موهای سر و صورت، حمد خدا بعد از عطسه کردن و آروغ و بیدار شدن از خواب، استعمال عطر برای مردها حداقل در روز جمعه، خواب قیلوله، شانه کردن پیش از نماز، تزیین زن و شوهر برای یکدیگر، به هنگام نظر در آئینه خدا را بر سلامتی خود شکر کردن، شیر دادن به فرزند، تا دو سال کامل له او شید دادن، هر چه بیشتر کوتاه کردن شارب، شستن دو دست قبل از غذا و بعد از آن، ذکر بسم¬الله در اول غذا خوردن و اگر چند نوع غذا در سفره باشد برای هر یک بسم الله گفته شود، خوردن غذا با دست راست، کوچک گرفتن لقمه، خوب جویدن غذا، زیاد بر سر سفره نشستن، خوردن آنچه در سفره بیرون می¬ریزد مگر آنکه در بیابان باشد که مستجب است برای حیوانات پرندگان بگذارد، در اول روز و اول شب غذا خوردن و در بین روز و شب غذا نخوردن، برروی زمین چیز خوردن، دو زانون و به سمت چپ نشستن سر سفره عقد، قبل از سیری دست از غذا کشیدن، بیرون کردن کفش از پا به هنگام غذا خوردن. احترام به نان، زودتر از میهمانان غذا خوردن میزبان و دیرتر از همه به پایان بردن او، در پایان غذا حمد خدا، را گفتن و به پشت خوابیدن و پای راست را بر پای چپ گذاردن، به طور مکیدن آب نوشیدن، ایستاده نوشیدن آب در روز، از روی میل و با دست راست آشامیدن و الحمدالله بعد از آن و یاد امام حسین علیه السلام و اصحابش و لعن بر قاتلان او درپایان آشامیدن آب، پای راست و قرار دادن سنگینی بدن بر پای چپ، ...
منکرای حرام درمانی، بهداشتی و خوراکی :خوردن آنچه برای انسان ضرر دارد، خوردن از سفره¬ای که شراب در آن است، خوردن شراب، مردار، خون و هر نجاست یا چیز نجس دیگر، حرام¬خواری خوردن خاک به جز خوردن کمی از تربت امام حسین علیه السلام به قصد شفا، خوردن از ظرف¬های طلا و نقره، خوردن گوشت پرندگانی که چنگال دارند و ماهیانی که فلس ندارند، خوردن مال یتیم و گوشت¬هائی که به دستور اسلام ذبح نشده¬اند و ماهیانی که در آب جان داده-اند یا گوشت حیوانات حرام گوشت نظیر خوک و خروگوش یا اعضای حرام گوسفند که عبارتند از: مثانه، زهره¬دان، حدقه چشم، سپرز (طحال) مغز حرام که در میان تیره پشت است، پی که در دو طرف تیره پشت است، بچه¬دان، فرج، خون مدفوع، نری، غدد (دشول)، تخمدان (دنبلان) چیزی که به شکل نخود در مغز است، چیزی که در میان سم گوسفند است (ذات الاشاجع). کالبد شکافی بدن مسلمان مگر آن که حفظ جان مسلمانی به آ« بستگی داشته باشد. سقط جنین، مراجعه به دکتر مرد با وجود دکتر زن در مواردی که نظیر معاینه، برخی موارد رادیولوژی، ارتوپدی و امثال آن مداوای بیمار با نگاه یا دست زدن به بدن نامحرم همراه است، مراجعه مرد به دکتر زن با وجود طبیب مرد در مواردی که درمان با نگاه به بدن نامحرم و دست زدن به او انجام می¬گیرد، مراجعه زن به تزریقات مردانه با وجود تزریقات زنانه و به عکس، ادارار و مدفوع کردن رو به قبله و پشت به قبله و در ملک دیگران و محل¬هائی که برای عدۀ خاصی وقف شده است و نیز کوچه¬های بن بست که صاحبان آنها راضی نیستند، خودداری از ادرار و مدفوع در حالی که برای انسان ضرر داشته باشد، آلوده کردن فضای محیط زیست دیگران با دود، گازهای مختلف، میکروب¬ها یا بوهای منفور برخاسته از دامداری¬ها، گاوداری¬ها، مرغداری¬ها و هر امر دیگری که سبب آزار ساکنان شود، مبتلا کردن دیگران به بیماری¬های واگیر که فرد به آن مبتلا شده است، کشیدن سیگار در محیط و نزد کسانی¬که از تنفس هوای آلوده به دود سیگار نارحتند.
منکرهای مکروه درمانی، بهداشت و خوراکی :نگهداری سگ درمنزل، پرخوابی، تنها خوابیدن، در حال جنایت خوابیدن مگر آن که با وضو باشد، به رو یا سمت چپ خوابیدن، خوابیدن با دست چرب یا آلوده به خوردنی¬¬ها، در مسجد خوابیدن مگر آن که ناچار باشد، رفتن به مسجد برای کسی که با بوی سیر یا پیاز دهانش مردم را می¬آزارد، پذیرش اطعام گنهکاران، در حال حرکت یا سیری یا تنهایی غذا خوردن پنیر مگر آن که با مغز گردو خرده شود، چهار زانو نشستن سر سفره به ویژه آن که پا را روی پای دیگر قرار دهد، نگاه به صورت دیگران هنگام خوردن غذا، خوردن غذاهای داغ، فوت کردن به چیزی که می¬خورد یا می¬آشامد، پاره کردن نان با کارد، قرار دادن نان در زیر ظرف غذا، پرخوری، دور انداختن میوه قبل ار مصرف کامل. زیاد آشامیدن آب، نوشیدن آب بعد از غذای چرب، آشامیدن آب به حال ایستاده در شب، با دست چپ یا از جای شکسته ظرف آب آشامیدن، خودداری از ادارار و مدفوع در صورتی¬که که ضرر داشته باشد، ادرار و مدفوع کردن روبروی خورشید، ماه، باد، در خیابان، کوچه و در خانه و زیر درختی که میوه می¬دهد، ادرار در زمین سخت، سوراخ جانوران و در حال ایستاده و در آب به ویژه آب راکد، چیز خوردن و توقف زیاد در مستراح، سخن گفتن در حال بول و غایط مگر در موارد ضروری، بلند گذاردن شارب و دیگر موهای زاید بدن، ایستاده شانه کردن،...
معروف و منکرهای اداری
معروف¬های واجب اداری :انجام وظایف محوله، حضور به موقع در محل کار، فعالیت تا پایان وقت اداری، تدارک وقفه¬های غیر موجه در بین وقت اداری، دقت و احتیاط در مصرف بیت¬المال، نصب نیروهای مورد نیاز با تفوا و وفادار به اسلام و انقلاب اسلامی در پست¬های دولتی، اولویت دادن به متخصصین حزب الهی بر متخصصان اخلالگر و بی¬تقوا در ادارۀ امور به ویژه پست¬های مهم، تقدم افراد متعهد با تخصص کمتر بر افراد متخصص با حذف افراد نالایق و بی تقوا از مسئولیت¬های کلیدی، عدالت و انصاف در برخورد با زیردستان و مراجعین،...
معروف¬های مستحب اداری: تواضع در برابر مردم، راهنمایی و توزیع لازم به مراجعه کنندکنندگان، رعایت اخلاقی اسلامی با مراجعین، تسریع در انجام امور، اظهار صمیمیت یا مردم مؤمن، ایثار، در خدمت به مردم به ویژه خانواده¬های شهدا و اسرا، جانبازان، علما و صالحین، قدردانی از افراد با تقوا و نیروهای فرهنگی مثل کسی که از حجاب کامل برخوردار بوده است یا به امر و نهی دینی در اداره عنایت داشته و با در مصرف بیت¬المال جانب احتیاط را گرفته است، انجام کار عمیق و پیگیر فرهنگی برای هدایت متخصصین غیر متعهد، تلاش عمیق تخصصی برای متعهدیمچن غیر متخصص، نصب تذاکرات مفید در اداره و برگزاری جلسات و تذکر و موعظه ماهانه یا در مناسب¬های مختلف به منظور توفیق بیشتر در کارهای اداری و فرهنگی، اقامه نماز جماعت به طور منظم و سریع، نصب صندوق پیشنهادها از ناحیه مسؤول اداره و اهمیت کارمندان و مراجعه کنندگاه به ارائه پیشنهاد و انتقاد سازنده و امر و نهی دینی کتبی، ملاقات هفتگی یا ماهانه رؤسا با کارمندان و مراجعه کنندگان به منظور رسیدگی به امور آنها، محاسبه نفس در پایان وقت اداری،...
منکرات حرام اداری :رشوه¬خواری، تبعیض¬های ناروا، سوء استفاده از موقعیت شغلی، کارشکنی، استفادۀ شخصی از امکانات دولتی ومردم، تجمل¬گرایی، اسراف تکبر بر زبردستان و مراجعه کنندگان، انتقامجویی از همکاران مراجعه کنندگان، انتصاب، ناشابسته اقوام، نزدیکان و دوستان و همفکران فاقد صلاحیت، اعمال نفوذ ناروا برای نیل به منافع شخصی و گروهی یا خویشاوندی، سکوت در برابر قوانین از سوی نزدیکان، دوستان یا اقوام دور و نزدیک مسئولین، عزل و نصب¬های خارج از مصالح و ضوابط، نصب نیروهای فاقد صلاحیت تعهدی و تخصصی، عدم نظارت لازم و مسئول بر واحدهای تحت نظر خود، بی توجهی به رهنمودهای ولی امر مسلمین دربارۀ کارگزاران و تفسیر به رأی سخنان او بر حسب سلیقه¬ها و منافع شخصی، برگزاری جلسات زاید و بی فایده، سفرهای پر هزینۀ بی مورد داخلی و خارجی.
برکناری و منزوی کردن نیروهای بسیجی و جزب اللهی، بی توجهی به حقوق و مشکلات زبردستان، برخورد های تند و خشن با مراجعه کننده، سهلب انگاری در وظایف اداری، دیرآمدن از ساعت اداری و زود رفتن از وقت مقرر، کاغذ بازی¬های آزاردهنده، حاکمیت روابط بر ضوابط، انجام میهمانی¬ها و پذیرائی¬های پر خرج برای حفظ موقعیت شخصی، سرگردان کردن مراجعه کنندگان، تعطیل ناموجه بعضی از روزهای هفته، محول کردن وظایف در وقا اداری به خارج از وقت به قصد ردیافت اضافه¬کاری، دریافت حقوق کامل در برابر خدمات ناقص از نظر کمی و کیفی، رسیدگی به امور شخصی در وقت اداری، بکارگیری زبردستان در امور شخصی، اضافه¬گیری¬های غیر ضروری و وقت¬گذرانی¬های غیر مجاز، سهل انگاری در حفظ انکانات دولتی، بی-نظمی در کارها، بدبین¬کردن مردم به نظام و انقلاب اسلامی، بذل و بخششش¬های خارج از ضوابط قانونی و شرعی، نشست و برخاست¬های بی مورد با افراد متمکن با تکیه بر مسئدولیت دولتی، داد و ستد با دیگر مسئولین کارمندان در رفع مشکلات شخصی، مأموریت¬های پر هزینه و بی¬مورد. روابط و نشست و برخاست¬های غیرضروری و منفی با زنان تکیه بر مسئولیت، بکارگیری امکانات بیت المال در جهت امور شخصی دیگران نظیر انتخاب نمایندگان، ریاست جمهوری و در هر مورددیگر، حضور در پست¬هایی که از حیطه تخصص، کارآیی و کنترل اخلاقی انسان خارج است، پشت سرگوئی و اظهار حسادت با همکاران، نصب منشی¬های مبتذل و بی¬تقوای زن که سبب جو تحریک و نگاههای شهوت آلود و آلودگی فضای اداری می¬شود، دست اندازی به بیت المال، برگزاری سمینارهای بی فایده، اسراف در برگزاری سمینارها و انواع پذیرائی ها، ساعت زدن کارت اداری کسانی که به هر اندازه در انجام مسئولیت خود حضور نداشتند،...
معروف و منکرهای سیاسی
معروف های واجب سیاسی :حضور در نماز جمعه، الگوگیری و متابعت از حرکت¬هی سیساسی پیامبر و اهل بیت علیه السلام، تعلیم و تحصیل آگاهی¬های ضروری سیاسی، شناخت سیاستمداران به منظور پرهیز یا همراهی با آنان، صیانت و دفاع از ارزش¬های سیاسی اسلام به ویژه اصل ولایت فقیه، حفظ دستاوردها و ارزش¬های انقلاب اسلامی، حضور در صحنه¬های سرنوشت ساز انقلاب اسلامی، احترام و تقویت ولی امر مسلمین و پیروی از رهنمودهای او. استمرار سیاست¬های حضرت امام خمینی، مبارزه جدی با دشمنان قسم خوردۀ اسلام به ویژه اسرائیل و امریکا، شرکت در انتخابات سرنوشت¬ساز کشور، سیاسی کردن مردم به ویژه مدارس و دانشگاه¬ها، حمایت از نهضت¬های اسلامی به ویژه نهضت¬های در حفظ مقدم جبهه دشمنان اسلام، برائت و بی¬زاری از مشرکین، جهاد و دفاع از اسلام و کشورهای مظلوم اسلامی، تبیین چهره¬ها و کشورهای متجاوز خیانکار مخالف اسلام ،...
منکرهای حرام سیاسی :ارتباط با دشمنان سرخت اسلام و مسلمین نظیر اسرائیل و آمریکا تلاش در وانمود کردن جدائی دین از سیاست، پناهندگی به کشورهای غیر اسلامی که سبب معصیت یا تضعیف باورهای دینی فرد با وابستگان او گردد، منزوی کردن کسانی که می¬توانند به اسلام و مسلمین خدمت کنند، انتصالب چهره¬های غیر اسلامی در پست های کلیدی، تأثیرپذیری از تبلیغات سؤ دشمنان اسلام و انقلاب، پای بند نبودن به اصل ولابت فقیه، بی¬توجهی به رهنمودهای ولی امر مسلیمن و تفسیر ره رأی سخنان او، بی حرمتی نسبت به فقهای شواری نگهبان، خط پرستی و خط بازی¬های تفرقه افکنانه و فتنه انگیز، اولویت دادن به مصالح خطی، حزبی و گروهی بر اخکام و مصالح دینی و مردمی، عرضه کردن خود برای احراز پست های قانونگداری قانونگذاری و اجرایی قضایی و فرهنگی با وجود افراد برتر یا عدم توان انجام مسئولیت که به ضعف در دستگاه های مربوط منتهی گردد، تضعیف حضور مردم در صحنه¬های سیاسی تقویت کننده اسلام و مسلمین افشای اسرار کشور در ابعاد مختلف، شایعه پراکنی به منظور تضعیف انقلاب و سیستم حکومتی اسلام، عدم حضور در حرکت¬های مهم سیاسی که ولی امر مسلمین آن را ضروری می¬داند، سیاسی کاری های فریبنده، ایجاد رعب و وحشت و تضییع چهره¬های رقیب سیاسی، نادیده انگاشتن ارزش¬ها و ره آوردهای انقلاب و بزرگ نمایان امور منفی به گونه¬ای که سبب باورهای غلط، فریب و بدبینی افراد شود، سهل¬انگاری در انتخابات سرنوشت¬ساز، تفرقه در بین مردم به هر عنوان، بی توجهی به نیازها و مصالح اسلام و مسلمین در انتخاب افراد، جذب فریبکارانه آراء مردم به انحنای مختلف، ایجاد جو بی¬تفاوتی نسبت به ارزش¬های انقلاب، ایثارگران و صاحبان انقلاب به ویژه خانواده های شهدا در ابعاد مختلف،...
معروف و منکرهای خانوادگی و خویشاوندی
معروف های واجب خانوادگی :صلۀ رحم؛ احترام به والدین و تحصیل رضایت منطقی و شرعی آنها، ازدواج برای کسی که بدون خانواده با هر گونه خودنمائی، بی¬حیایی، جلف گردی و حرکت های هوس انگیز همسر و دختران خود که با دین و مرادنگی او سازگاری ندارد، امر به معروف و نهی از منکر اعضای خانواده به ویژه پدر در مورد واجبات و محرمات نظیر ادای نمازهای واجب و ترک استفاده از فیلم های نامشروع، اطاعت از شوهر، حفظ اسرار خانواده، پرداخت هزینه متعارف کسانی ¬که واجب النفقه انسان محسوب می¬شوند، صیانت زن و فرزند از هر گونه انحراف فکری، علمی و اخلاقی ...
معروف های مستحب خانوادگی :نامگذاری فرزندان یا اسامی نیکو و آبرومند و برتر به ویژه ا سلامی پیامبر و اهل بیت او و انبیا علیه السلام، شیر دادن مادر به فرزند، دو سال کامل شیر دادن به او اظهار محبت و اشباع عاطفی اعضای خانواده، عقیقه کردن گوسفند برای بچه، عقیقه کردن برای خود و دیگر اعضای خانواده در زمان که باشد، ازدواج، توجه به سرپرست خانواده به ازدواج فرزندان، تربیت فرزندان به آداب دینی، اجتماعی و اخلاقی اسلام، احترام اعضای خانواده، خوب همسرداری کردن، توجه و دستگیری از اقوام به ویژه یتیمان آنها، تربیت نیکوی فرزند، نظارت و کنترل منتطقی و شرعی پدر بر اعضای خانواده به ویژه دختران و پسران جوان و روابط دوستان و حرکت¬های آنها در جامعه، تزیین برای همسر، میانجی گری در امر ازدواج دیگران زود شوهر دادن دختران، کم گرفتن مهریه¬ها، پایین گرفته هزینه ازدواج و زندگی از سوی زن، ولیمه دادن در ازدواج و تولید فرزند، خوش اخلاقی در محیط خانه. بخل ورزی زن در مصرف اموال شوهر، ترک نگاه به نامحرم در منزل خویشاوندان و دیگر مجالس مهمانی، جداسازی رختخواب اطفالی که به ده سالگی رسیده باشند، واداشتن و تشویق بچه¬ها به نماز در هفت سالگی، محبت و رحمت بر فرزندان، نگاه عاطفی پدر به فرزند، بوسیدن فرزندان، اظهار محبت شوهر به همسر، خوشرفتاری مرد با زن، رسیدگی بهتر به خانواده از سوی سرپرست آن، واداشتن زن به یادگیری نیکی¬ها، تحمل بد اخلاقی زن بد اخلاق، تحمل زحمت برای اداره و تأمین رفاه خانواده، انجام کارهای داخلی منزل از سوی زنان و انجام کارهای بیرون منزل به وسیلۀ مردان، آموزش قرآن به فرزندان، انجام عروسی در شب، همکاری زن و مرد در منزل، ...
منکرات حرام خانوادگی :قطع رحم (رابطه خویشاوندی)، اظهار حسادت با اقوام، دخالت¬های ناروانی هر یک از اقوامن در زندگی خاواده¬ا، هتک حرمت و سلب اختیارات مردم خانواده از سوی زن و اقوام او، ایجاد تفرقه و فتنه بین اقوام، هتک حرمت خویشاوندان، مزاحمت در امر ازدواج شایسته دختران و پسران جوان، ایجاد بدبینی در بین خواستگاران؛ فریب نامزدها در صفات و ویژگی¬ها و امکانات مادی، علمی، احلاقی و سایر مسائل، تأثیرگذاری منفی به وسیلۀ اعمال مرموز نظیر جادو و امثال آن بر ایجاد و ادامه زندگی خانواده¬ها و خویشاوندان، بیرون رفتن زن از منزل بدون رضایت شوهر، مسافرت فرزند بدون رضایت والدین، بدبینی و سؤظن های ناروا به اعضای خانواده از سوی هر یک از اعضای آن. ضریب جرح و ایجاد جو و فشار یا رعب و وحشت بر اعضای خانواده از ناحیه هر یک از اعضای خانواده، تصرف در مال شوهر بدون اجازۀ او و بذل و بخشش به اقوام خود، لجبازی و سرکشی در برابر شوهر و ملایمت و تسلیم بودن در برابر دیگران، اخم، ضرب و جرح و سخت¬گیری بر زن، تجاوز به مهریه زنان و ارث اقوام دور یا نزدیک، اطاعات از شوهر در معصیت خداوند نظیر آرایش و بی حجابی در برابر مردان در مجالس و خیابان¬ها به درخواست او، فاسد کردن اعضای خانواده از سوی هر یک از آنها، نمایش فیلم¬های فاسد و نوارهای مبتذل و حرام در محیط خانواده، افشای اسرار خانوادگی، اسراف و دور ریختن مواد غذایی، پوشاکی و دیگر امکانات قابل استفادۀ منزل، بدگویی و آزار رساندن هر یک از اعضای خانواده به یکدیگر، سهل¬انگاری در تأمین هزینه زندگی افراد واجب النفقه، تضعیف اعتبار و وجهۀ دینی و اجتماعی خانواده با اعمال خلاف و دور از شأن خانواده، سهل انگاری در صیانت فرزندان از تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام به ویژه غربی¬ها، اطاعت مرد از زن در تمایلات و درخواست های هوسرانانه نظیر رفتن به مجالس عروسی یا جشن¬ها و مهمانی¬های مفسده انگیز و ارتباط خانوادگی با افراد ناموجه و به طور کلی هر گونه اطاعتی که گناهی را به همراه داشته باشد و سبب مفاسد اخلاقی و خانوادگی گردد، سعل¬انگاری مرد خانواده نسبت به نجابت، حجاب و ساده پوشی ناموسی خود، ...
منکرات مکروه خانوادگی: اختلاط زن و مرد به ویژه دختران و پسران خویشاوندان، رد کردن خواستگارهای شایسته که دین و اخلاق خوبی دارند، پرهیز از ازدواج در صورتی که سبب معصیت نشود، ازدواج دختر به شرابخوار و بداخلاق، ترک تزیین برای شوهر، بوسیدن دختر نامحرم که به شش سالگی رسیده است، تقلید و چشم و همچشمی-های خویشاوندی،...
منبر بیست و هفتم : احکام امر به معروف و نهی از منکر
آیه: یا بنی اقم الصلاه و أْمر بالمعروف و انْهُ عن المنکر و اصبر علی ما اصابک .این آیه نیز مکی است و در ابتدای بعثت نازل شده ولی دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر مسلمانان ندارد و فقط حکایت از نصایح لقمان خطاب به پسرش دارد. اما ترغیب به این امر و همچنین حسن و فضیلت آن از آیه برداشت میشود.
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: وَ الَّـذى نَفْسى بِیـَدهِ ما اُنْفِقَ مِنْ نَفَقَةٍ أَحَّبُ مِنْ قَوْلِ الْخَیْرِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: قسـم به خــدا کـه هیچ انفاقى بهتر از امر به معروف نیست.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: احکام امر به معروف و نهی از منکر :
- امر و نهی به واجب و مستجب تقسیم می¬شوند. آنچه عقلاً یا شرعاً واجب باشد امر به انجام آن هم واجب استو آ«ـچه عقلاً فبیح و شرعاً حرام باشد نهی از آ« واجب است. و هر چه مستحب باشد امر به آ« مستحب و آنچه مکروه است نیز نهی از آن مستحب است.
- امر ونهی واجب کفائی است. پس اگز کسی به انجام آنها اقدام نماید تکلیف دیگران برطرف می-گردد و اگر با وجود شرایط، کسی اقدام نکند همه واجب را ترک کرده¬اند.
- اگر برقراری واجب یا ریشه¬کن نمودن منکری نیازمند امر و نهی گروهی باشد با اقدام بعضی از آنها تکلیف برداشته نمی¬شود و باید افراد لازم اقدام نمایند .
- اگر افراد مهیا کمتر از تعداد مورد نیاز باشند و دیگران باید با آنها همراهی نکنند و آنها نتوانند دیگران را با خود همراه سازند تکلیف از آنها برداشته می¬شود و کسانی که از کمک به آنها تخلف کرده¬اند گناهکارند.
- اگر انسن مطمئن شود که دیگری امر یا نهی می¬کند بر او واجب نخواهد بود. بلکه اگر بفهمد که او اقدام نمی¬کند باید خود به وظیفه عمل نماید. همچنین اگر اطمینان پیدا کند که افراد لازم اقدام می¬کنند اما بعد بفهمد آن تعداد کافی نیست بر او نیز واجب می¬شود.
- گمان و احتمال انجام امر یا نهی از سوی دیگران یا وجود افراد مورد نیاز برای انجام امر یا نهی کافی نیست بلکه با وجود این گمان و احتمال واجب است خود به وظیفه عمل کند. بله وجود دلیل بر اقدام دیگران، کافی است.
- اگر موضوعی که واحب یا حرام به آن بستگی دارد از بین وظیفه امر یا نهی نیز برطرف می¬شود (مثل این که انسانی که محور و اساس گناه بود به محیط دیگری برود یا مشروبی که نهی از آن واجب بود بر زمین بریزد).
- اگر اقامه واجب یا از بین بردن منکر ارتکاب حرام یا ترک واجب متوقف باشد باید اهمیت آنها را ملاحظه کرد. (مثل این که نجات جان یک انسان از اهمیت بیشتری نسبت به ورود در ملک دیگری برخوردار است. )
- اگر امر به معروف و نهی از منکر گنهکاری واحب باشد و بیش از یکی از این دو مورد (امر و نهی) میسر نباشد باید هر کدام از اهمیت بیشتری برخوردار است انجام گیرد.
- بیان حکم شرعی یا توضیح مفاسد و مضرات واجب با عمل حرام در انجام وظیفۀ امر و نهی دینی کافی نیست مگر این که از بیان حکم یا توضیح مضرات، امر یا نهی دانسته شود یا مقصود اصلی که ترک گناه است حاصل گردد.
- قصد قربت و اخلاص در امر ونهی واجب نیست، اما اگر قصد کند، از پاداش قصد اخلاص خود برخوردار می¬شود.
- در واجب بودن نهی از منکر تفاوتی بین گناه کوچک و بزرگ وجود ندارد.
- اگر کسی شروع به انجام مقدمات گناه کند تا به انجام آن دست یابد چنانچه این مقدامات او را به حرام می¬رساند باید از آن عمل حرام نهی شود. اما اگر معلوم باشد که موفق به انجام حرام نمی¬شود نهی از منکر او واجب نمی¬باشد مگر اینکه جرأت بر عمل حرام را حرام بدانیم، که در این صورت باید نهی شود. و همچنین اگر شک شود که این مقدمات او را بر انجام حرام گناه بدانیم، که باید نهی شود.
- اگر کسی اراده مهعصیت کند و شک شود که قدرت انجام آ« را حرام بدانیم، که در این صورت از ارادۀ او باید نهی شود.
- اگر کسی که مرتکب حرام یا ترک واجب می¬گردد معذور باشد، امر و نهی او جایز نیست. مثل اینکه کسی در پی اضطرار، گوشت حبیوان مرده¬ای را بخورد یا در سفره روزه نگیرد. بله اگر خوردن او در بین مردم سبب هتک احکام اسلام و ماه خدا و جرأت مردم بر انجام عمل او گردد و باید نهی از منکر باشد.
- کسی که به تکلیف نرسیده است واجب نیست مورد امر یا نهی قرار بگیرد. بله اگر گناه او به گونه¬ای است که خداوند به هیچ وجه به انجام آن راضی نیست باید از گناه بچه¬ای غیر ملکف نظیر قتل، فحشا و بردن آبروی زنان و مردان با تقوا جلوگیری شود.
شرایط امر به معروف و نهی از منکر :
امر و نهی دینی مثل هر عملی دیگر شرایطی دارد که به بیان آنها می¬پردازیم.
شرط اول: شناخت معروف و منکر
امر و نهی کننده باید معروف و منکر را بشناسد و بداند که آنچه را ترک شده است معروف بوده و یا آنچه انجام گرفته است منکر بوده است. پس اگر چنین علمی نداشته باشد امر و نهی بر او واجب نیست.
شرط دوم: تأثیر
- یکی دیگر از شرایط امر و نهی احتمال تأثیر است. پس اگر فرد اطمینان پیدا کند که تأثیر ندارد واجب نیست.
- با گمان تأثیرناپذیری – اگر چه این گمان قوی باشد – تکلیف ساقط نمی¬شود پس با احتمال قابل قبول در نزد عقلا امر و نهی واجب می¬شود.
- اگر شخص عادلی شهادت دهد که امر یا نهی دینی تأثیر ندارد اما انسان احتمال دهد که مؤثر است واجب است اقدام نماید.
- اگر بداند نهی از منکر او جز با استفاده از موظه و استدعا تأثیر نمی¬کند باید با موعظه یا استدعا او را نهی کند و اگر بداند که تنها استدعا و موعظه اثر دارد و نهی تأثیری ندارد واجب است استدعا و موعظه نماید.
- اگر کسی مرتکب دو عمل حرام شود یا دو واجب را ترک کی¬کند و انسان بداند که امر به هر دو واجب تأثیری ندارد و احتمال دهد که امر به یک مورد مشخص آن مؤثر است واجب است به همان مورد امر نماید. و اگر بداند امر به یکی از دو واجبی را که ترک می¬کند می¬پذیرد به هر کدام که اهمیت بیشتری دارد امر نماید. مثلاً اگر کسی نماز و روزه خود را ترک کی¬کند و اگر او را امر به نماز کند تأثیر نمی¬کند و امر به روزه در او تأثیر دارد واجب است امر به روزه نماید. اما اگر یکی از دو واجب را به طور غیر مشخص می¬پذیرد واجب است امر به نماز کند که اهمیت بیشتری دارد و اگر این دو واجب در یک سطح از اهمیت بودند به یکی از آن دو امر نماید.
- اگر بداند یا احتمال دهد که نهی او فقط در حضور جمع مؤثر است، اگر گناه او علنی و آشکار است و جایز و واجب است که در حضور جمع نهی کند اما اگر گناه او علنی نیست در جواز و وجوب نهی او اشکال است.
- اگر امر و نهی او جز با اجازه بر ترک واجبی دیگر با ارتکاب یک عمل حرام اثر نمی¬کند، اگر عمل مورد اجازه از اهمیت بیشتری برخوردار باشد جایز نیست اجازه دهد و وظیفه امر یا نهی از او ساقط می-شود. حتی اگر عمل مورد اجازه اهمیتی برابر با عمل مورد امر یا نهی داشته باشد اجازه بر گناه جایز نیست. اما اگر موردی که امر یا نهی می¬کند همانند قتل انسانی که جان او محترم است دارای اهمیتی باشد که خداوند به هیچ وجه به تخلف از آن راضی نیست، واجب است بر عمل حرام دیگر اجازه دهد. (نظیر این که برای حفظ ناموس کسی به بردن اموال او اجازه دهد.)
- اگر بداند که نهی او تأثیر فوری در ترک گناه ندارد اما بداند یا احتمال دهد که در ترک گناه آینده او تأثیر دارد واجب است نهی کند. همچنین اگر بداند که مثلاً نهی او از نوشیدن شراب ظرفی معین مؤثر باشد، اما اگر نهی کند در ترک گناه او در آینده مؤثر است و گناه خود را ترک یا کاهش می¬دهد واجب است او را نهی کند
- اگر بداند که امر یا نهی او نسبت به گنهکار تأثیر نمی¬کند اما این امر و نهی به او در شخص دیگری تأثیر می¬کند باید به منظور تأثیر در دیگری به گنهکار اول امر یا نهی نماید.
- اگر بداند که امر به معروف او در طرف تأثیری نمی¬کند اما امر شخص خاصی در او تأثیر می¬کند واجب است به آن شخص امر کند تا با وجود شرایط به گنهکار امر به معروف نماید.
- اگر بداند که شخصی نیت ارتکاب گناه کرده است و احتمال دهد که نهی او در ترک آن مؤثر است واجب است او را نهی کند.
- اگر تأثیر امر یا نهی متوقف بر ارتکاب حرام یا ترک واجبی باشد جایز نیست و تکلیف برداشته می-شود. مگر اینکه گناه همانند قتل انسانی محترم اهمیتی داشته باشد که خداوند به هیچ وجه به انجام آن راضی نباشد و گناهی را که باید مرتکب شود تا از این گناه مهم جلوگیری کند به این اندازه از اهیمت نباشد. پس اگر نجات جان انسان محترمی متوقف بر ورودی در خانه دیگری باشد واجب است در خانه غصبی وارد شود.
- اگر بداند یا احتمنال دهد که امر یا نهی او در کاهش گناه تأثیر دارد اما گناه به کلی از بین نمی¬رود واجب است امر یا نهی کند. بلکه اگر گناه بزرگتری به گناه کوچکتر تبدیل گردد نیز واجب است به ویژه اینکه اگر گناه بزرگتر به گونه¬ای باشد که خداوند به هیچ وجه به انجام آن راضی نیست.
- اگر احتمال دهد که امر یا نهی او تأثیر مطلوب دارد اما احتمال تأثیر منفی هم بدهد واجب است.
- اگر احتمال دهد که امر و نهی او در تأخیر انجام گناه مؤثر است واجب است اقدام نماید.
- اگر فد یا افرادی به انجام وظیفه قیام کنند و امر و نهی آنها تأثیر نکند اما فرد یا افراد دیگری احتمال دهند که امر یا نهی آنها تأثیر می¬کند باید در صورت شرایط اقدام نماید.
شرط سوم: قصد ادامه گناه
شرط دیگر امر به معروف و نهی از منکر قصد ادامه گناه است. پس اگر معلوم شود که گنهکار را ترک کرده است نهی او واجب نخواهد بود.
منظور از قصد ادامه گناه تکرار گناه است اگرچه برای یکبار باشد.
اگر نشانه روشنی از ترک گناه حاص شود که سبب یقین یا اطمینان بر ترک گناه گردد امر یا نهی واجب نخواهد بود و همچنین است اگر بینه¬ای مثل خبر فرد عادل بر ترک گناه او اقامه شود یا اظهار توبه و پشیمانی کند.
اگر در قصد ادامه یا ترک گناه او شک شود امر یا نهی او واجب نیست.
یکی از واجبات، توبه از گناه است. پس اگر فرد، مرتکب حرام یا ترک واجبی گردد باید فوری توبه کند و اگر در انجام توبه او شک شود یا معلوم گردد توبه نکرده است واجب است امر به توبه او شک شود یا معلوم گردد توبه نکرده است واجب است امر به توبه شود و این غیر از امر و نهی نسبت به گناهان دیگر است.
اگر با علم یا دلیل معتبر ثابت شود که استمرار گناه عاجز است نهی از منکر او واج نیست اما اگر معلوم شود که اگر قدرت یابد گناه خود را تکرار می¬کند واجب است نهی شود.
اگر در میان دو یا چند نفر، فردی نامعلوم اصرار بر ادامه گناه دارد باید با عنوانی که منطبق بر او باشد نهی از منکر شود. مثلاً گفته شود هر کسی اهل خوردن مشورب است ترک کند .
اگر از حال کسی علم یا اطمینان پیدا شود یا دلیل معتبری اقامه گردد که ارادۀ انجام گناهی دارد که تا به حال مرتکب آن نشده است باید نهی از منکر شود.
شرط چهارم: نبود مفسده در امر و نهی
شرط دیگر امر و نهی از منکر این است که در امر و نهی مفسده¬ای نباشد. پس اگر بداند یا گمان کند یا احتمال صحیح بدهد که امر یا نهی او سبب ضرر جانی، آبرویی یا مالی در خورد توجه به او یا وابستگان او یا مؤمنین می¬گردد واجب نیست بلکه در بیساری از موارد حرام است.
اگر بداند یا گمان کند یا موجب احتمال صحیح بترسد که امر یا نهی او سبب مشقت و سختی او یا وابستگانش یا سایر مؤمنین می¬گردد واجب نخواهد بود.
اگر بر جان و آبروی خود یا فردی از مؤمنین بترسد نهی از منکر حرام است و همین¬طور است اگر بر اموال قابل توجه مؤمنین بترسد. اما اگر بر اموال خود بترسد و بلکه بداند که ضرر مالی به او می¬رسد و در غیر اینصورت حرام است.
اگر اقامه و اجب و از بین بردن منکر به بذل مال فراوانی نیاز داشته باشد واجب نیست بذل نماید اما اگر به مشقت و سختی نیفتد بذل آن، کار خوبی است در غیر اینصورت جایز نیست.
اگر معروف و منکر از اموری باشد که اسلام به آن اهمیت زیادی می¬دهد همانند اصول دین یا مذهب، حفظ قرآن، احکام ضروری اسلام مثل نماز، حجاب، روزه یا جان گروهی از مسلمانان یا نابودی آثار اسلام و دلایل و نشانه¬های آن که سبب گمراهی مسلمانان گردد یا نابودی بعضی از شعائر اسلام همانند بیت لله الحرام به گونه¬ای که آثار و محل آن از بین برود، باید ملاحظه اهمیت شود و سختی و صرف ضرر اگر چه جانی باشد سبب برطرف شدن تکلیف نمی¬گردد. پس اگر اقامه دلایل و حقایق اسلامی که به وسیلۀ آنها گمراهی برطرف می¬گردد. متوقف بر بذل جان مؤمن یا مؤمنان باشد، باید بذل جان کنند تا چه رسد که در ضرر یا مشقت¬هائی قرار گیرند که اهمیت آنها به اندازه جام نمی¬باشد.
اگر بدعتی در اسلام ایجاد شود و سکوت علمای دین و رؤسای مذهب سبب هتک اسلام و ضعف عقاید مسلمین شود باید یه هر وسیله ممکن نهی از منکر کنند، چه نهی از منکر آنها مؤثر باشد یا نباشد و همین-طور است اگر سکوت آنها از نهی از منکر این آثار منفی را در برداشته باشد در این موارد ملاحظه ضرر و مشقت نشود بلکه باید ملاحظه اهمیت شود.
اگر در سکوت علمای دین و رؤسای مذهب ترس آن برود که منکر، معروف و معروف، منکر شود یا ظلمای جرأت بر ارتکاب سایر محرمات و ایجاد بدعت پیدا کنند یا سبب سؤظن به آنها گردد باید علم خود را اظهار کنند و سکوت جایز نیست، اگرچه نهی از منکر آنها تأثیر نداشته باشد و در این موارد ملاحظۀ ضرر و سختی نمی¬شود بلکه اهمیت مورد ملاحظه قرار می¬گیرد.
منبر بیست و هشتم : ریشه¬های شکست در امر و نهی دینی
آیه: خذ العفو و المر بالعرف و اعرض عن الجاهلین .این آیه نیز مکی میباشد و در آن پیامبر(ص) مأمور به امر به معروف میگردد و همچنین دلالت بر مکلف بودن امت به این تکلیف دارد اما با اشاره و نه به صراحت، زیرا هیچ ملازمهی قطعی بین تکلیف پیامبر و تکلیف امتش وجود ندارد.
حدیث: عَنْ أَمیرِالْمُؤْمِنین علیه السلام: مَنْ نَهى عَنْ المُنْکَرِ اَرْغَمَ انُوُفَ الْفاسِقین على علیه السلام فرمود: کسى کـه نـهى از منـکر کـند بینى فاسقان و گنهکاران را به خاک مالیده است و آنها را خوار و خفیف گردانده است
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: ریشه¬های شکست در امر و نهی دینی:
عوامل فراوانی در شکست امر و نهی دینی تأثیر دارند که اختصار به آنها می¬پردازیم.
1- نسنجیدگی:یکی از ریشه¬های شکست نسنجیده عمل کرده است. امر ونهی دینی شرایطی دارد که ملاحظه آنها یک ضرورت است. یکی از شرایط، احتمال تأثیر است. عده¬ای به محض دیدن معصیت کمر همت بر نهی از آن می¬بندند در حالی که یک محاسبۀ کوتاه معلوم می¬گردد امر و نهی آنها تأثیری نخواهد داشت. اقدام به چنین امر و نهی دینی بی¬نتیجه و موجب سرخوردگی امر و نهی کننده می¬گردد، و. چه بسا چنین حرکت مقدسی به لوثی گراید. البته همانگونه که خوشبینی بیش از حد مضر است یأس از تأثیر هم ضرری جبران¬ناپذیر دارد. عده¬ای در طرف تفریط قرار گرفته¬اند و بدون کمترین محاسبه¬ای امر و نهی خود را بدون تأثیر می¬دانند. این روحیۀ تفریط گرایانه انسان را به ترک این فرضیهۀ الهی سوق می¬دهد و از هر گونه حرت اصلاحی ناامید می-سازد. نبود مفسده و ضرر در امر و نهی یکی دیگر از شرایط آن است که بی¬توجهی به آن سبب ابتلای انسان به ضررهای مالی، جسمی، آبرویی و چه بسا جانی گردد. آنگاه فرد ناکامی خود را به امر و نهی دینی نسبت می-دهد بدون آن که کمترین توجهی در نسنجیده عمل کردن خود داشته باشد. نتیجۀ این حرکت¬های بدون محاسبه، ناکامی و گرفتاری مؤمن و سرخوردگی از انجام صحیح این فرضیۀ اصلاحگرایانه است.
2- رعایت نکردن مراتب امر و نهی :رعایت مراتب، اصل مهمی است که از جنبه¬های اخلاقی و روانی خاصی برخوردار است. ب¬توجهی به این اصل، امر و نهی را کمرنگ یا دشوار می¬سازد. به کارگیری مراتب و مراحل بالاتر در صورت کافی بودن مراتب پایین، امر و نهی دینی را با فشار بیشتر و در نتیجه لجبازی یا عکس¬العمل منفی گنهکار روبرو می¬سازد و حداقل، آن را بدون تأثیر می¬کند. وقتی با یک اخم کردن گناه ترک می¬شود ضرورتی بر به کارگیری مراتب بالاتر نیست و اگر کسی با موعظه یا درخواست و امثال آن انجام واجب یا ترک گناه را می¬پذیرد ضرورتی بر خشونت در کلام و رفتار مشابه آن وجود ندارد. بی¬توجهی به مراتب امر و نهی بیشتر از سوی صاحب منصبان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و همچنین پدران و مادران به ویژه پیرمردان و پیرزنان و افراد عصبی صورت می-پذیرد. یکی از علل عمدۀ شکست کهن¬سالان در امر و نهی جوانان، تندی و خشونت غیر لازم و بلکه بی¬مورد آنهاست. بی¬توجهی کهن¬سالان به شخصیت جوانان امر و نهی آنان را بی¬تأثیر و چه بسا با تمسخر روبرو می¬گرداند. بزرگسالان آگاهند که امر و نهی از منکر حتی در مرحلۀ سوم، ماهیت بازدارندگی دارد نه آزاردهندگی، بنابراین برخوردهای کوبنده¬ای که بدون هدف سازندگی و بازدارندگی صورت می¬پذیرد از حقیقت امر و نهی دینی فاصله¬ای عمیق دارد. البته آنچه بیان گردید به این معنا نیست که هیچ¬گاه از مراحل بالا استفاده نشود بلکه مراد استفادۀ غیر ضروری و ناموجه از مراحل بالاتر است که گاهی سبب بدبینی و زدگی گنهکار از احکام اسلامی می¬شود. تجربه نشان داده است که یکی از عوامل مهم شکست امر و نهی کنندگان توهین و تندی بی¬مورد بوده است.
3- اعمال سلیقه¬های ناموجه :آنچه باید در امر و نهی دینی مورد توجه قرار گیرد بایدها و نبایدهای شرعی و عقلی است. اما اگر با اعمال سلیقه¬ها و حب و بغض¬های شخصی درآمیزد قداست امر و نهی دینی از بین می¬رود و موفقیت آن به دشواری می¬گراید. امر و نهی کننده باید به دنبال انجام واجب و ترک گناه باشد و به مسائل جزئی و جانبی حساسیت نورزد که چه بسا این حساسیت¬ها سبب ترک واجب یا انجام گناه گردد. البته واجب باید به طور کامل انجام گیرد و حرام نیز به طور کامل ترک گردد ولی مادامی که افراد در مناطق ممنوع شرعی وارد نشده¬اند گناهی نکرده¬اند، و تا هنگامی که حداقل واجبات را انجام دهند به معصیت آلوده نشده¬اند. البته افراد نباید به دنبال حداقل¬های واجبات شرعی باشند که با کمترین کاهش در عمل به حرام مبتلا شوند یا آنچنان در مقام عمل به مرزهای حرام نزدیک گردند که با کمترین افزایش به حرام گرفتار آیند یا به اباحی¬گری گرایند. انجام مباحات اشکال ندارد اما اباحی¬گری روحیۀ مثبتی نیست. یعنی انسان همواره به دنبال این باشد که مباحات را بیابد و به انجام آنها همت گمارد. بسیار تفاوت دارد که شخصی به دنبال آن باشد که عملی حرام نباشد تا آن را انجام دهد یا به دنبال دستورهای واجب و مستحبی اسلام باشد تا به آنها عمل کند. این دو روحیه، دو تفکر، و دو نوع خط¬مشی متفاوت است که در دو کلمه دین¬گرایی و اباحی¬گری خلاصه می¬شود. زیرا ارتکاب مباحات تدین نیست بلکه حرکت به دنبال بایدهای دینی تدین است. روحیۀ اباحی¬گری و فرورفتن کامل در حلال دنیا سبب گسترش غفلت از یاد خداست. ارتکاب مباحاث تذکری را لازم ندارد اما روحیۀ اباحی¬گری نیازمند تذکر است.
4- بی¬توجهی به دستورهای دینی:بدون شک تأثیر سخن کسانی که نسبت به حدود و احکام الهی بی¬توجه و از زینت عمل به آنها بی¬بهره اند اندک است. نهی از دورع یک دروغگو موفقیتی در پی ندارد. نهی از غیبت یک غیبت کننده به بار نمی-نشیند بلکه نهی از منکر کسی که گناهی غیر ازگناه مورد نهی خود را مرتکب می¬شود تأثیر کمتری دارد. ترک عمل به بایدهای دینی و ارتکاب محرمات به ویژه در انظار مردم یکی از عوامل ناگامی در امر و نهی دینی به حسای می¬آید. کسی که اهل عمل به احکام الهی است ضمن این که به راحتی امر و نهی می¬کند و کلم او از تأثیر در خور توجهی برخوردار است عملی را که انجام می¬دهد خود دعوت کننده به نیکی¬هاست. با این همه، سستی مسامحه کاران نباید بهانۀ ترک امر و نهی آشنا شود. گویند: کودکی را برای نهی از خوردن خرما به نزد رسول خدا آوردند اما حضرت که خود آن روز خرما خورده بود نهی او را به روز دیگر موکول فرمود تا سخن او مؤثر قرار گیرد. اگر چه این قضیه شاهد مثال مشهوری شده است اما از جمله قضایایی است که نمی¬توان به رسول خدا نسبت داد، زیرا ضمن اینکه سند محکمی ندارد، هیچ یک از عقلا، اطبا و ادیان الهی نگفته¬اند طبیب یا هر فرد توصیه کننده به ترک برخی خوردنی¬های حلال، خود به ترک آنها همت گمارد تا تأثیر کلام او در بیمار افزایش یابد. ضمن اینکه چنین امری وضعیت خوراکی اطبا را بحرانی می¬کند.
5- مخالف گنهکار :یکی از علل منفی در به بار نشستن نهال امر به معروف و نهی از منکر ضعف گنهکاران و کویری بودن سرزمین وجود اوست که بذر نیکی¬ها را در خود نمی¬پذیرد. این عدم پذیرش که ناشی از لجاجت، عناد و گره-های کور قلبی در فکر و اعتقاد آنهاست امر و نهی دینی را با شکست روبرو می¬سازد اما یک عامل از عوامل مختلفی است که در تضعیف امر و نهی دینی مؤثر است و با اصلاح سایر عوامل می¬توان به اصلاح¬های دیگر وسیع اجتماعی نایل گردید.
6- بی¬توجهی به زمان و مکان امر و نهی :شکست برخی از امر و نهی غیر موفق ریشه در انتخاب مکان یا زمان آنها دارد. انتخاب زمان یا مکان نامناسب لجاجت و پرخاشگری گنهکار را به همراه دارد. نهی از منکر فرد دربین دوستانش غرور و مخالفت او را ظاهر می¬کند و چه بسا تذکر دهنده را استهزا کند اما همین تذکر که در خلوت صورت می¬پذیرد عکس-العمل منفی او را به همراه ندارد ضمن این که تأثیرات مطلوبی را به همراه دارد. همۀ افراد به حفظ شخصیت و اعتبار خود اهمیت می¬دهند و اگر کمترین نقصی در بین مردم به آن وارد شود حالت دفاع و تهاجم به خود می¬گیرند. آنگاه اولین چیزی که قربانی می¬وشد هدف اصلاحگرانه نهی کننده از منکر است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که در پنهانی برادرش را موعظه کند او را احترام کرده است و کسی که وی را در نزد دیگران موعظه کند به او بدی روا داشته است. البته این بدان معنا نیست که هیچ گاه کسی در بین مردم مورد تذکر قرار نگیرد. زیرا آگاهی تأثیر امر و نهی به انجام آن در بین مردم منحصر می¬شود به ویژه مردمی که که از عیب گنهکار آگاه و با تذکر به او موافق¬اند. (البته این در صورتی است که فسق گنهکار آشکار باشد)
7-ترک همکاری حکومت و امر و نهی کنند¬گان :بدون شک وحدت بین مردم و حکومت بازده هر حرکتی را در سطح بالایی افزایش می دهد، و اختلاف بین این دو قطب اساسی کشور هر ترح و حرکتی را به اختلال می¬کشاند، و امر و نهی دینی را دچار رکود می¬کند. اصلاح اجتماعی حرکت خاصی است که در برخی اوقات به نزاع و مراجه به دستگاه¬های حکومتی می¬انجامد. اگر در نیروی انتظامی و سپس دستگاه قضایی از امر و نهی کنندگان همایت نشود و بلکه از گنهکاران حمایت شود، روحیۀ انجام امر و نهی ضعیف می¬گردد و تمایل مؤمنین به انجام آن کاهش می¬یابد، و چه بسا به دلیل متضرر شدن از ناحیۀ برخی دستگاه¬های حکومتی ترک آن را شرعی تلقی کنند و مسئولیت گسترش ناهنجاری¬های اخلاقی را به عهدۀ آنها گذارده و عملأ خود را منزوی سازند. ناسازگاری هر یک از دستگاه¬ها یا افراد بلند مرتبه حکومتی به تنهائی می¬تواند نقشی منفی در تحقیق فرصیۀ امر و نهی دینی داشته باشد. بنابراین حکومت اسلامی موظف است به طور جدی و قانونی از آمرین به معروف حمایت کند تا در پرتو آن پهن دشت جامعۀ اسلامی به گلستان ارزش¬ها تبدیل شود.
8- بی¬توجهی به شیوه¬های اجرائی موفق :امر و نهی دینی مثل هر عمل دیگری باید با شیوه¬های موفق و روش¬های کارشناسانه صورت گیرد. کسی که به موارد تأثیر و رموز موفقیت و شیوه¬های مجرب و کاربردی و سایر معارف احکام این حرکت مقدس آشنایی نداشته باشد همانند کسی است که از نماز جز واجب یودن، به هر سوی قبله بودن چیزی نداند. در حالی که اگر بهقرائت صحیح یکایک ذکرها در اعمال مختلف قیام، قعود،رکوع، سجود،زمان هر نماز،مکان و شرایط آن،اموری که سبب بطلان وضو یا نماز است، توجه به برخی از احکام نظیر شکیات نماز وبسیاری از مسائل مستحب،واجب،حرام و مکروه را که ذکر آنها به طول می¬انجامد آگاه نباشد در انجام وظیفه موفق نخواهد بود. امر به معروف و نهی از منکر یک مأموریت ویژه الهی است که انجام موفقیت آمیز آن جز در پرتو آگاهی به جوانب مختلف این عمل حاصل نمی¬شود و نوشته موجود در راستای چنین هدفی به رشته تحریر در آمده است.
منبر بیست و نهم : شیوه¬های رفتاری در امر و نهی دینی
آیه: یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر .این آیه نیز پیامبر اکرم(ص) را وصف به آمر به معروف و ناهی از منکر بودن مینماید؛ گرچه دلالت بر تشریع امر به معروف و نهی از منکر دارد اما خطاب در آن دلالت بر وجوب و لزوم آن بر امت ندارد.
حدیث: عَنْ أَبى عَبْدَاللّه علیه السلام: فى قَولِهِ تَعالى «فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَونَ عَنِ السُّوءِ»حدیث قالَ: صِنْفٌ ائْتَمَروُا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا. امام صادق علیه السلام در مورد نجات یافتگان در این آیه شریفه مى فرمایند: آنها کسانى بودند که از کارهاى نیک پیروى مى کردند و مردم را نیز به آن امر مى نمودند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: شیوه¬های رفتاری در امر و نهی دینی
همه کسانی که به عنوان خطاکار مورد امر ونهی دینی قرار می¬گیرند دارای روحیه و ویژگی¬های یگانه و همسو نیستند. بنابراین باید برخورد با آنها متناسب با ویژگی¬های آنان صورت پذیرد که در این فصل به تحلیل¬های اخلاقی، روانی و اجتماعی انها می¬پردازیم. البتۀ شیوۀ امر و نهی گروه¬هائی که ذکر می¬شود به انچه بیان می¬گردد منحصر نمی¬شود و شیوه¬های دیگری که در مباحث مختلف این کتاب آمده است می¬تواند مفید باشد.
شیوۀ امر و نهی به نوجوانان:برخورد موفق با نوجوانان گنهکاری که به تکلیف رسیده اند شیوۀ خاص خود را می¬طلبد. آنها بر اساس اعتماد، اظهار محبت، تشویق، جایزه و امثال آن ارشاد می¬شوند.امر و نهی به آنها باید به طور روشن وتوأم با احترام صورت گیرد. مثلأ به آنها گفته شود: تو پسر یا دختر خوبی هستی اما می¬توانی بهتر از این هم باشی و آن در صورتی است که به دیگران دروغ نگوئی، آزار نرسانی یا در منزل مردم نگاه نکنی، یا نماز خود را به طور مرتب بخوانی، یا در جلسۀ آموزشی قرآن شرکت نمایی. رجاءبن حیات گوید روزی من و پدرم نزد معاذین جبل بودیم. معاذ از پدرم پرسید این فرزند کیست؟ پدرم جواب داد: این فرزند(رجاء) است. معاذ گفت: آیا قرآن را به او آموخته¬ای؟ جواب داد: خیرمعاذ گفت: قرآن را به او بیاموز. من از رسول خداصلی الله علیه واله شنیدم که فرمود: مردی نیست که به فرزندش قرآن را آموزش دهد مگر این که در روز قیامت تاج سلطنت بر سر پدر و مادر او گذارده می¬شود و با دوحلّهپوشانده می¬شوند که مردم نظیر این حله¬ها را ندیده¬اند. سپس معاذ با دست خود بر شانۀ من زد و گفت: پسرم، اگر دوست داری که در روز قیامت دو حلۀ به پدر و مادر خود بپوشانی قرآن را بیامور.خطاب صمیمی به نوجوانان در جلب عواطف آنها موثر است.استفاده از حس رقابت در رشد و صلاح نوجوانان نکته مهمی است. مثلأ به او گفته شود: انتظار من از شما این است که این عمل را ترک کنی همان گونه که آن نوجوان این عمل را انجام نمی دهد. یا به او گفته شود:خداوند بچه¬های خوب را دوست دارد و خوبی انسان به عمل اوست که کار خوب کند و کار بد را ترک نماید. من دعا می¬کنم که از این پس شما این عمل را انجام ندهی یا این دستور خدا را انجام دهی. بیشتر گناهان نوجوانان با توجه به شرایط سنی آنها از جهل به حکم خدا صورت می¬گیرد از این رو توضیح واجب و حرام در یک جو دوستانه و مطابق با فهم نوجوانان اثر خوبی دارد.
شیوۀ امر و نهی به جوانان:هنگامی که انسان دوران کودکی و نوجوانی را سپری کرد و به دوران جوانی یعنی بلوغ فکری و جسمی و شکوفایی استعدادها و انتخاب¬های خود نایل گردید، با توجه به توانایی¬های جسمانی و موقعیت¬های طلایی که در انتخاب¬ها و تصمیم¬گیری¬ها در عرصه¬های مختلف زندگی دارد، برای خود ارزش و شخصیت خاصی قائل است. دوست دارد دیگران را به او نگرش مثبت و محترمانه¬ای داشته باشند، و در عمل شخصیت او را مورد توجه قرار دهند.و در مقابل به کسانی که به این خواستۀ او توجه کرده، احترام او را به ویژه در نزد دیگران حفظ می¬کنند صمیمیت و علاقه بیشتری ابراز می¬دارد. البته این روحیه در مقاطع بعدی عمر هم ادامه دارد اما درون شروع آن از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است. استفاده از این ویژگی جوان موفقیت امر و نهی دینی به او افزایش می¬دهد. چه این که جوانان به پذیرش حق نزدیک تر و سریع ترند. مثلأ به او گفته شود: یک جوان با شخصیت، دیگران را تمسخر نمی¬کند،یا حیف نیست که روح پاک یک جوان به گناه آلوده شود! یا جوانمردی و شجاعت به این نیست که کسی را بدون دلیل شرعی وعقلی مورد ضرب و شتم قرار دهی بلکه شجاعت و مردانگی به این است که برای دفاع از حق ستیزه کنی، یا روح پاک جوان عزیزتر از آن است که با تقلید از کفار غرب در لباس و وضعیت سر و صورت ،خود را به ذلت بکشاند، یا جشن عروسی و نقطه شروع زندگی شرافتمندانه خود را به معصیت آلوده نکن. شب ازدواج شب آزمایش تقوای عروس و داماد در پیشگاه خداوند است. ارشاد جوانان در نظر اسلام از اولویت خاصی برخوردار است وعلت آن پذیرش سریع و قدرت عملو طول عمر است که از آن برخوردارند و در پرتو آن می¬توانند برکات و خدمات فراوانی را به اسلام و مسلمین ارائه دهند.در بحث قبل شیوه¬های مختلفی را برای برخورد مثبت با نوجوانان بیان کردیم که آن شیوه¬ها را می¬توان در برخی از موارد برای جوان¬ها نیز مورد استفاده قرار داد.
شیوه امر ونهی بزرگسالان :امر ونهی بزرکسالان از سوی کسانی که از سن کمتری برخوردارند نیازمند اجرای برخی از شیوه¬هاستکه به تحلیل آنها می¬پردازیم.با توجه یه این که بزرگسالان از سابقه ایمانی بیشتری برخوردار بودهاحترام آنها مورد توجه اسلام است. و از طرفی خود را با تجربه¬تر از دیگران دانسته و چه بسا آگاه¬تر از آنها به حساب آوردند، وبرخی از آنها به نوع غرور پیری مبتلا می¬گردند که امر ونهی دینی را با مشکلات روبرو می¬سازند. به همین علت باید به گونه¬ای مورد امر ونهی قرار گیرند که به اظهار غرور آنها منتحی نشود.زنان و مردان کهنسال که عمر خود را صرف خدمت به جامعه و نسل حاضر کرده¬اند، خود را دارای حق بر دیگران دانسته، احترام خویش را بر آنها لازم می¬دانند.حالا با توجه به روان شناسی بزرگسالان باید به امر ونهی ظریف آنها پرداخت. یکی از شیوه¬های مؤثر در امر ونهی کهنسالان این است که آنها را دربارۀ عمل خود به قضاوت گیریم. مثلأ از آنها بخواهیم تا درباره قرائت نماز ما اظهار نظر کنند و آنها را درباره قرائت برخی کلمات که تلفظ صحیح آن را اراء نمی¬کنند بیشتر جویا شویم، یا با طرح سؤال از آنها بخواهیم درباره برخورد نادرستی که خود به آن مبتلا شده¬اند اظهار نظر کنند و در این میان به آرامی آنها را مورد اصلاح قرار دهیم.امام حسن و امام حسین علیه السلام که زمان طفولیت را طی می¬کردند به پیرمردی گذشتند که وضوع صحیحی نمی¬گرفت برای هدایت پیرمرد بر وضوی خود نزاع کردند و قضاوت را به عهدۀ او نهادند وهر دو نزد او وضو گرفتند. پیر مرد گفت هر دوی شما وضوی خوبی گرفتند واین پیر مرد جاهل است که وضوی خوبی نگرفت.شیوۀ دیگر، طرح سؤال است.طرح سؤال از کسی که عمری را سپری کرده است از تناسب خوبی برخوردار است. مثلأ اگر خمس مال خود را نمی¬دهد دربارۀ وجوب خمس سؤال شود، یا دربارۀ حکم شرعی ریش تراشی که به آن گرفتار است سؤال گردد. یا از موارد جواز یا ممنوعیت غیبت دیگران که به آن مبتلا شده است پرسیده شود، و یا اگر اهل یاوه¬گویی و فحش است سؤال شود کسی که به دیگری دشنام داده است چه کند که خدا او را ببخشاید و عمل خود را تکرار نکند. البته ممکن است اظهار نظر¬های غیر صحیحی نیز ابراز کنند که همین برداشت غلط سبب گناه آنها بوده است که باید نظر آنها در طی مباحثه محترمانه اصلاح شود.در مباحث آینده به برخی شیوه¬های دیگر اشاره خواهد شد.
شیوه¬های امرونهی به رؤسا:رؤسا دستگاه¬های دولتی و غیر دولتی از قدرت و نفوذ در انجام کارها، تغییر و تحویل¬ها، غزل و نصب¬ها، تعضیف و تقویت¬های افراد برخوردارند و این قدرت آنها ای بسا سبب روحیه¬ای شود که مانع پذیرش امر ونهی دینی از زیردستان گردد. البته رؤسایی که از غرور قدرت به دور هستند و سرزمین جانشان سرسبز از بذر نصیحت هر کسیاست که حکم خدا را به آنان ابلاغ کند، پیام خداوند را می¬پذیرند و به احترام این پیام ،پیام رسان را نیز مورد توجه و عنایت قرار می¬دهند. امر ونهی مسؤلین باید با ویژگی¬هایی همراه گردد که میزان تأثیر آن را افزایش دهد و به نتیجه مطلوب منتهی گردد. موارد قابل توجهی از آنها را در مباحث گذشته بیان کردیم و به موارد دیگری نیز اشاره می¬کنیم. تذکر کلی و غیر مستقیم به رؤسا می¬تواند کاربرد فراوانی داشته باشد، و اگر امر ونهی حضوری مسؤل با دشواری همراه است می¬توان در یک موقعیت مناسب با تلفن به او تذکر داد. طرح سؤال و نظر خواهی از آنها که در بحث قبل مطرح گردید نیز می¬تواند مفید باشد. مثلأ از مسؤلی که در ساعات کار اداری بر سر کار خود حضور نمی¬یابد سؤال شود: با توجه به این که، حقوق کامل دریافت می¬کنم اما در اول وقت اداری در محل کار حضور ندارم و می¬دانیم که بخشی از این حقوق مربوط به ساعات کار اداری است که ما حضور نداشته¬ایم، گرفتن چنین ماهیانه¬ای چه صورت دارد؟اگر استفاده از شیوه¬های مذکور با دشواری روبرو بود نامه و در صورت ضرورت نامه بدون نام و امضا مورد استفاده قرار گیرد. محترمانه و به دور از تهمت،دروغ و هر گونه معصیت دیگری باشد. در پایان ذکر این نکته مفید است که امر و نهی مسؤلین از جمله امر و نهی¬های بسیار مهمی است که از جایگاهی بلند و ثوابی عظیم برخوردار است به ویژه اگر گناه رئیس، ظلم در حق دیگران باشد.
شیوۀ امر و نهی به دانشمندان:دانشمندان جامعه علاوه بر آن که ممکن است از غرور قدرت، پیری یا جوانی برخوردار باشند ای بسا به غرور علمی و تخصصی هم گرفتار شوند. این غرور موجب حجاب ظلمانی در درون آنها می¬گردد و تأثیر امر ونهی دینی به آنها را کاهش می¬دهد. البته دانشمندان با ایمان در برابر امر ونهی دینی که پیام خداوند است خاضع و تسلیم¬اند. حالا چگونه دانشمندانی که از علوم و تخصص¬های دنیوی و طبعیی یا علوم و معارف الهی و آخرتی برخوردارند، مورد امر ونهی دینیقرار گیرند؟ضمن استفاده از برخی شیوه¬های گذشته می¬توان بر ویژگی علمی آنها تکیه کرد که شما اهل دانش و منطق هستید و این ویژگی علمی،شما را در میان مردم برجسته کرده است. اگر چه کار خوبی از همه کس پسندیده است از شما پسندیده¬تر است و کار بد از هر کس که باشد ناپسند است اما از مثل شما ناپسند¬تر است. انتظار مردم از امثال شما بیشتر است. سزاوار نیست کسی مثل شما با گفتن دروغ (یا نگاه به نامحرم یا هر گناه دیگری که موردنظر است) موقعیت خود را خدشه¬دار کند و بالاتر این که خدا را از خود خوشنود سازد. درخواست مقاله ویا اظهار نظر دربارۀ مقاله¬ای که پیرامون عیب او نگاشته شده است مفید است. اما اگر دانشمندی است که از علوم دینی برخوردار است و مثلأ عیب او بداخلاقی و تندی با دیگران است از او درخواست شود دربارۀ بد خلقی و تندی با دیگران سخنرانی و نصیحت کند وضررهای آن را بیان نماید. یا اگر در برنامه¬های اجتماعی نظم را رعایت نمی¬کند تعدادی از مؤمنین بخواهند که در بارۀ نظم در کارها صحبت کند. یا چنانچه علاقه¬مند به دنیا است از او بخواهند دربارۀ ضررهای علاقه به دنیا و ارزش زهد مطالبی ایرادکند، یا مقاله¬ای بنویسد تا مورد استفاده قرار گیرد. ویا اگر خلف وعدۀ می¬کند به او گفته شود سزاوار نیست که انسان¬های بزرگوار خلف وعدۀ کنند یا خدمات علمی لازم را در برابر اوقاتی که از مردم می¬گیرند ارائه ندهند. در پایان نوشتن نامه از راحت¬ترین شیوه¬های امر ونهی دینی به دانشمندان علوم طبعیی و الهی است. و پسندیده است که این حدیث امیر المؤمنین علیه السلام در صدر نامه نوشته شود که فرمود: نعم الهدیه الموعظه بهترین هدیه موعظه استالبته نوشتن نامه برای اشخاص عصبی که امر ونهی زبانی آنها میسّر نیست می¬تواند وسیله مفیدی باشد. ضبط امر ونهی زبانی بر روی نوار هم برای آنها راه گشا است اما باید مطالب مکتوب ویا ضبط شده با آرامش،نیت اصلاح و رعایت اخلاق اسلامی همراه باشد. شیوۀ امر ونهی نامه¬ای و نواری می¬تواند در بسیاری از زمینه¬ها مفید باشد.
شیوۀ امر ونهی به اعضای خانواده:امر به معروف ونهی از منکر اعضای خانواده یکی از مسائل مهم فرهنگی خانواده¬های مسلمانان است. از آن جا که خوبی¬ها و بدی¬های هر یک از اعضای خانوادهدر اعتبار و سرنوشت سایر آنها بی تأثیرنیست باید احساس مسؤلیت بیشتری در امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر داشته باشند و در بین اعضا سرپرست آنها از مسؤلیت بیشتری برخوردار است. قرآن کریم می فرماید: یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا قودها الناس و الحجارهای کسانی که ایمان آورده¬اید خود و اهل خود را از آتشی که آتش¬گیرۀ آن مردم و سنگ خوار است حفظ کنید. دربارۀ این آیه شریفه قرآن از پیامبر صلی الله علیه واله و امام صادق علیه السلام سؤال شدکه چگونه خانوادۀ خود را حفظ کنیم؟ در جواب فرمودند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنید. بنابراین آیه فوق در زمرۀ آیات امر به معروف ونهی از منکر است که در خصوص خانواده نازل شده است. امر به معروف فرزندان از زمان طفولیت، تکلیف سرپرست خانواده را در زمان تکلیف آنها کاهش می¬دهد و از بسیاری از نهی از منکر¬های زمان جوانی بی¬نیاز می¬سازد. یکی از روش¬های امر و نهی دینی در خانواده این است که سرپرست خانواده واجبات دینی را بزرگ و با اهمیت تلقی کند وزشتی گناهان را نیز بزرگ شمارد و این را در سخنان واعمال خود گوشزد کرده، و به اجرا در آورد، که موفقیت این کار تجربه شده است. برای مثال تمام مسلمانان با دیدۀ احترام به قرآن می¬نگرید، آن را کتابی مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نازل شده است واین حقیقت را به فرزندان خود می¬آموزند و از همین رو خانوادۀ مسلمانی یافت نمی¬شود مگر این که بزرگداشت و احترام فوقالعاده به قرآن را جزء برنامه-های حتمی زندگی خود قرار داده است. این حاکمیت فرهنگ احترام به قرآن دربین فرزندان خانواده¬های مسلمان ناشی از تکریم خاصی است که والدین آنها نسبت به قرآن آگاه می¬گردند احترام به قرآن را به طور ریشه¬ای و عمیق در¬می¬یابند و این تکریم را به فرزندان خود آموزش می¬دهند. این تنها نمونه استثنائی نیست بلکه هر چه در فرهنگ حاکم بر خانواده بزرگ شمرده شود فرزندان، آن را بزرگ می¬شمارند. نمونه دیگر آن احترام به پیامبر و اهل بیت اوعلیه السلام است. هر یک از دستورهای الهی در خور آن است که در فرهنگ خانوادگی مسلمانان، بزرگ شمرده شود. خانواده¬هایی که نماز را بزرگ می¬شمارند و فرزندان خود را در هفت سالگی به نماز وامی¬دارند گرفتار مصیبت جانکاه بی¬نمازی فرزندان خود در زمان تکلیف نیستند. و آنان که به حجاب اهمیت می¬دهند و چند سال قبل از تکلیف، دختر بچه¬های خود را به تمرین برخورداری از حیا و حجاب امر می¬کنند از معصیت بی¬حجابی و بد حجابی دختران خود در زمان تکلیف در امانند. این روش نسبت به منکرات و افراد منفور نیز مطرح است. همه خانواده¬های مسلمان جرثومه¬های فسادی چون شیطان، فرعون و دشمنان پیامبر و اهل بیت او را نزد خود منفور می¬دانند و این فرهنگ را به فرزندان خود منتقل می¬کنند. والدین می¬توانند با طرح مداوم زشتی گناهان،فرزندان خانواده را صیانت کنند. این شیوه که در درازمدت صورت می¬گیرد ضامن سلامت اعتقادی و اخلاقی فرزندان خانواده¬هاست و مشکل بسیاری از والدین فاصله گرفته از این شیوۀ فرهنگی سازنده است.حال اگر فرزندان خانواده¬ای که به سن تکلیف بار یافته¬اند از انجام واجبات وترک محرمات سرباز زنند با شیوۀ¬های مناسب، مورد امر ونهی قرار گیرند. و اگر مرتبه اول و دوم با شیوۀ¬های گسترده¬ای که دارند مؤثر قرار نگرفتند به مرتبه سوم که حبس ومحو وسائل گناه و کتک در حد ضرورت است اقدام نمایند، و بیش از این تکلیفی نیست. البته این برخوردها در صورت تأثیر انجام گیرد.
یکی از روش¬های اصلاح فرزندان طرح دوستی آنها با جوانان با تقواست. حتی اگر والدین هزینه¬ای صرف منایند تا فرزند خود را با افراد صالح دوست گردانند کار پسندیده¬ای کرده¬اند بلکه اگر این دوستی سبب انجام واجب و ترک حرام گردد تحقیق آن واجب است. رفت و آمد با خانواده¬های با تقوا یکی از شیوه¬های اصلاح و ارشاد فرزندان است. قطع برخی از امکانات رفاهی، عاطفی و مالی موقت که عوارض منفی جانبی به همراه نداشته باشد می-تواند مؤثر باشد. البته قطع روابط با دوستان بد و خانواده¬های غیر صالح بر هر چیزی مقدم است.این امور را می¬توان در ارتباط با زنی که مرتکب حرام ای ترک واجب می¬گردد به کار گرفت. حالا اگر مرد خانواده مرتکب معصیت ترک واجب گردد باید سایر اعضای خانواده در حد امکان او را مورد امر ونهی دینی قرار دهند و چنانچه مؤثر قرار نگیرد تکلیف بیشتری ندارند مگر این که گناه او به گونه¬ای باشد که بر حسب قوانین اسلامی معرفی او به دستگاه¬های حکومتی واجب باشد.
شیوۀ امر ونهی به دوستان و اقوام :امر ونهی دوستان صمیمی کار آسانی است اگر فردی به انسان علاقه زیادی دارد می¬توان با این جمله که دوست دارم این واجب را انجام دهی یا این گناه را ترک نمایی او را امر ونهی کرد. یا در یکی از اوقات گفت و شنود با وی از او بخواهی یکی از آرزوهای خود را بیان کند ان گاه اظهار نمایی یکی از آرزوهای من که هر روز انتظاز حقیقت آن را می¬کشم این است که تو نماز بخوانی یا همراه من به مسجد بیایی یا هر عیب دیگر را که مورد نظر است به او تذکر دهی. یا به او گفته شود: دوست دارم تو از جمله اقوام یا دوستانی باشی که به دوستی با او افتخار کنم و تو می¬توانی مورد افتخار من باشی و این کار جز در پرتو تقوا و پرهیزکاری میسر نیست. یا به او گفته شود: اگر می¬خواهی دوستی ما دوام و استحکام یابد باید از آن گناه یا فرد مورد نظر پرهیز کنی. همچنین اگر از دوستان یا اقوامی است که به رفت و آمد با شما اهمیت فراوانی می¬دهد در رفت و آمد با او سهل انگاری کنی و به او بفهمانید که این به سبب گناهی است که مرتکب می¬شود. یا از خوردنی¬های او اجتناب کنید و به او بفهمانید که به علا وجود اموال حرام اوست که از روی ظلم و بی¬موالاتی شرعی بدست آورده یا خمس آن را نپرداخته است.
شیوۀ امر ونهی به بانوان:امر به معروف منهی از منکر گنهکاران را بر هر انسان مکلفی با وجود شرایط آن واجب است و تفاوتی وجود ندارد که گنهکار و امر ونهی کننده از زنان یا مردان باشند. امر ونهی مرد و زن و به عکس، ویژگی¬های خاص خود را دارد اما هیچ گاه سبب ترک امر ونهی به یکدیگر نمی¬گردد. آنچه معیار است وجود شرایط و رعایت موازین اسلامی است. در یکی از استفتائات از امام خمینی.... آمده است: آیا دختری با شرط رعایت کردن موازین اسلامی می-تواند پسری را راهنمایی و کمک کند؟ در جواب فرمود: با مراعات موازین اسلامی مانعی ندارد. در این جا تنها منکرات اخلاقی مربوط به شهوات و هوسرانی¬های زنان نظیر بی حجابی و خودنمائی،اظهار زینت ها، نازک و تحریک آمیز سخن گفتن و شوخی با مردان نامحرم و امثال آن مورد بحث است و در سایر مسائل با کمی تفاوت امر ونهی به روال عادی صورت می¬پذیرد. وتنها تذکر مرد جوان به دختر و زنان جوان آن هم درباره بیحجابی و بدحجابی، ارایش و خودنمایی در جامعه و نزد نامحرم است که باید مورد دقت قرار گیرد. در اینجا توصیه¬هایی را به منظور موفقیت هرچه بیشتر مردان در امرونهی بانوان بیان می¬کنیم:
رعایت تقوای همه جانبه به هنگام امر ونهی.انتخاب موقعیت زمانی و مکانی مناسب.در صورت لزوم امر ونهی در حضور دیگری انجام گیرد زیرا حضور دیگران حرکت مقدس نهی از منکر در جامعه را از هر گونه تهمت و افترا حفظ می¬کند. الته در برخی موارد لازم است کسی شاهد یا شنوندۀ تذکر به زنان و دختران نباشد. کلمات و حرکات تذکر دهنده به گونه¬ای باشد که از موضع تهمت به دور باشد.نهی از منکر با کمال وقار، سر به زیری و با بیان واضح و رسا، محترمانه وبا صبغه الهی بیان شود. مثلأ گفته شود خواهر(خانم) حجاب دینی خود را مراعات کن که این حکم خداست، یا دستور خداوندست که موی سر خود را کاملأ بپوشانی، یا خداوند خودنمایی زنان را در جامعه را حرام کرده است. یا سر و گردن خود را بپوشان که حجاب حمک خداست و شما هم بندۀ خدا هستید. نهی از منکر از هر گونه نقصان و بریدگی در کلام و دلهره و اضطراب به دور باشد.در صورت همراه¬ بودن خانوادۀ نهی کننده، دختران یا زنان همراه، امر ونهی کنند.در غیر این صورت ضرورت خود را حضور آنها امر ونهی نمایند.اگر بی حجاب همراه دیگری است تذکر به او به صورت عادی انجام گیرد. البته به همراه پدر یا همسر خود باشد گاهی بهتر است به پدر یا شوهر وی تذکر داده شود تا او را مورد نهی از منکر قرار دهد. اسلام و احوالپرسی با سرپرست او می¬تواند مقدمه خوبی برای بیان امر ونهی باشد.برخی دختران بی¬حجاب در کنار مادران با حجاب حود در جامعه حاضر می¬شوند. تذکر به آنها در نزد مادر کار پسندیده¬ای است زیرا غالب مادران از امر به معروف به دختر خود حمایت می¬کنند. البته عدۀکمی از آنها با تذکر به دختر خود موافق نیستند و چه بسا موضع گیری منفی کنند. تعریف از حجاب مادران نقش بسیار مؤثری دارد مثلأ گفته شود: چرا از روش مادر خود فاصله گرفته¬ای؟ حجاب مادر شما الگوی شماست. ارزش زن به پوشیدگی است نه هوسرانیو تقلید از دشمنان اسلام.برخی زنان مبتذل به گونه¬ای در جامعه حضور می¬یابندکه در صورت تذکر و ارادۀ اصلاح وضع خود، نمی-توانند به وظیفۀ دینیخود عمل کنند. به چنین کسانی می¬توان گفت: از خدا نمی¬ترسی یا از خداوند حیا نمی-کنی این گونه در جامعه حاضر شده¬ای؟ زن عفیف این گونه وارد جامعه منی¬شود، یا آرایش و خودنمایی برای غیر شوهر حرام است و شما باید ساده و پوشیده باشید. برخی زنان بی¬حجاب که مورد امر ونهی قرار می¬گیرند اظهار می¬دارند: شما نگاه نکن چرا نگاه می¬کردی؟ در جواب می¬توان گفت، نگاه نکردن من از تکلیف شما نمی¬کاهد. شما نامحرم را به نگاه نگیر. نگاه افتاند غیر از نگاه کردن عمدی است. نگاه من تو را بی حجابکرد یا بی¬حجابی تو سبب نگاه من شد؟ به خانمی که دختر بچۀ خود را به صورت عروسکی در ویترین جامعه به نمایش گذارده بود گفته شد. به همان گونه که برای خود شخصیت و ارزش قائلید برای فرزند خود نیز قائل باشید. حیای دختر بچه با عریان بودن سر و پاهای او از بین می¬رود. آن گاه مقدمۀ معصیت بی¬حیایی و بی¬حجابی آیندۀ او را به دست خود فراهم کرده¬ای. جواب داد: حجاب او واجب نیست. گفته شده بی¬حجابی او واجب است؟
منبر سی ام : آثار امر به معروف ونهی از منکر در روایت:
آیه: و اسألهم عن القریه التی کانت حاضره البحر، اذ یعدون فی السبت اذ تأتیهم حیتانهم شرعاً و یوم لایسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون، و اذ قالت امه منهم لمَ تعظون قوماً الله مهلکهم او معذبهم عذاباً شدیداً قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون، فلما نسوا ما ذکّروا به انجین الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون، فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قرده خاسئین .این آیه دلالت بر عاقبت ترک امر به معروف و نهی از منکر در میان امتهای پیشین دارد به طوریکه افراد این امتها سه دسته بودند: دستهای که فرمان برده و امر به معروف کردند و نجات یافتند؛ دستهای که فرمان الهی را انجام داده اما امر به معروف نکردند، این گروه مسخ شدند و بالاخره دستهای که فرمان خداوند را انجام نداده و امر به معروف نیز ننمودند که این گروه هلاک شدند .
حدیث: عَنِ الرِّضا علیه السلام: کانَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: إِذا اُمـَّتى تَواکَلَتِ الْأَمـْرَ بِاْلمـَعْرُوفِ وَالنَّهىَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلْیَأْذَنوُا بِوِقاعٍ مِنَ اللّه ِ. امام رضا علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره مى فرمودند: هرگاه امّت من از انجام امر به معروف و نهى از منکر سرپیچى کنند و آن را به یکدیگر واگذار نمایند، گویا با خـداوند اعـلان جنگ داده اند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آثار امر به معروف ونهی از منکر در روایت:
امر و نهی دینی نظیر هر عمل دیگر آثار طبیعی و شرعی خود را به همراه دارد. این آثار به طور پراکنده در آیات و روایات بیان شده¬اندکه مهمترین آنها را طی یازده موضوع جداگانه مطرح می¬کنیم:
1-حفظ اسلام و احکام آن:این بدترین و مهم¬نرین اثر امر ونهی دینی است.امیرالمۀمنین علیه السلام فرمود: پا برجائی دین به امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود است.امام باقر علیه السلام فرمود:امر به معروف ونهی از منکر راه انبیا و صالحین است. فرضیه عظیمی است که دیگر واجبات به وسیله آن اجرا می¬¬گردد.اسلام حقیقتی است که ¬حفظ آن به اجرای آن در زندگی فردی و اجتماعی مؤمنین است و امرونهی دینی وسیله¬ای مقدس و مؤثر جهت اجرای احکام دین است.
2- تقویت مؤمنین:تقویت اهل ایمان در درجامعه به تقویت افکار، عقاید و ارزش¬های دینی آنهاست. وقتی محتوای دین که حاوی ارزش¬های پذیرفته شدۀ مؤمنان است مورد توجه و تذکر و اجرا قرار گیرد و ضد ارزش¬ها و نباید¬های دینی مورد نهی واقع شوند،اهل ایمان تقویت خواهند شد.امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که امر به معروف کند پشت مؤمنان را محکوم کرده است. امر و نهی دینی حضور مثبت اهل ایمان در جامعه است و طبیعی است که چنین حضوری پشت مؤمنین را محکوم می¬کند.
3- تحصیل خلافت الهی:خدای تعالی بیش از هر کسی در کتاب الهی خود به خوبی¬ها امر فرموده و از بدی¬ها نهی کرده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه السلام نیز به فرمان او امر و نهی¬های الهی را اعلام و بر تحقیق آنها تلاش فراوان کرد. بنابراین کسی که به امر ونهب الهی همت گمارد خلیفۀ خدا و رسول خدا صلی الله علیه السلام حواهد بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه السلام فرمود:کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند خایفه خدا در زمین و خلیفه رسول اوست.
4- عزت: امام باقر علیه السلام فرمود:امر به معروف ونهی از منکردو خلوق از مخلوقات خدای عزوجل هستند. پس کسی که آن دو را عزیز کند و کسی که آنها را یاری نکند خدا او را یاری نخواهد کرد. امام صادق علله السلام فرمود:در عزت مؤمن کافی است که جون عمل زشتی را ببیند خدا از ناخوشنودی قلب او آگاه گردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود:با منزلت¬ترین انسان¬ها نزد خدا در روز قیامت کسی است که برای نصیحت مردم بیشتر در زمین حرکت کند.
5- آبادی زمین: امام باقر علیه السلام فرمود:به وسیله امر به معروف و نهی از منکر زمین آباد می¬گردد.آبادی زمین به حاکمیت عدالت و تحقق ارزش¬ها و بایدهای دینی و رفع گناهان و نبایدهای مذهبی است که در سایه امر ونهی دینی تحقق می¬یابند. زیرا رفع آلودگی¬های باطنی و افزایش فضای سبز معنوی جامعه از آثار قطعی امر ونهی دینی است.
6- امنیت:آنچه سبب رفع آسایش و سلب امنیت می¬گردد منکر است و آنچه به تحقق امنیت منتهی شود ودر نهی از منکر از عوامل مخل امنیت نهی می¬شود و در امر به معروف به عوامل ایجاد امنیت امر می¬شود. امام باقر علیه السلام فرمود:به وسیلۀ امر به معروف ونهی از منکر راه ها امن می¬شوند.
7- رستگاری:قرآن کریم می¬فرماید:باید از شما مسلمانان گروهی باشند که به خیر و نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نماینده و رستگارنند.
8- نجات از بلاها:قران کریم می¬فرماید:وقتی آنچه را که متذکر شده بود فراموش کردند، ما نهی کنندگان از بدی¬ها را نجات دادیم و ظالمان و فاسقان را به عذاب گرفتار کردیم.
9- تضعیف کفار:امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:کسی که نهی از منکر کند بینی کفار را به خاک مالیده است.کفار، بیگانه از ارزش¬های الهی و مایل به منکرات ¬اند و از همین رو از طرح ارزش¬های الهی در هر یک از کشور¬های اسلامی به ویژه ایران اندوهناک¬اند. هر ارزش دینی خود خاری در چشم آنهاست و مبارزه با هر ضد ارزش بر خلاف میل متکبرانه ایشان خواهد بود و بینی آنها را به خاک مذلت می¬مالد، به ویژه اگر امر ونهی-های اسلامی جنبۀ جهانی داشته و خطاب به سران دنیا باشد.
10-خیر و نیکی:پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود:امت من در خیر و خوشی هستند مادام که امر به معروف و نهی از منکر می¬کنند.
11-شرکت در ثواب دیگران:پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود:کسی که امر به معروف ونهی از منکر کند یا بر کار خیری راهنمایی نماید در انجام آن کارهای خیر شریک است و کسی که امر به بدی کند یا بر کار زشتی راهنمایی نماید در آن اعمال شریک است.
12- اصلاح گنهکاران:فاطمه زهرا علیه السلام فرمود:خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عموم مردم واجب کرد.امر به معروف قطرۀ زلال بارانی است که از بارش ابرهای آسمان روح مؤمن بر سرزمین جان گنهکار فرو می¬ریزد و به او حیات می¬بخشد.
منبر سی و یکم : آثار ترک امر ونهی دینی و روایات
آیه: و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون .این آیه مدنی بوده و از دو جهت دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد: الف) به دلیل وجود کلمهی «و لتکن» که صیغهی امر است؛ ب) به دلیل حصر فلاح و رستگاری در این عمل و دعوت به خیر که همان امر به معروف و نهی از منکر است؛ بنابراین جملهی «یدعون الی الخیر» جملهی مجملی است که جملههای بعدی آن را تفصیل میکند .
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله: اِنَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الْضَعیفَ الَّذى لادینَ لَهُ، فَقیلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الْضَعْیفُ الَّذى لادینَ لَهُ؟ قالَ صلی الله علیه و آله: اَلَّذى لایَنْهى عَنِ المُنْکَرِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند مورد غضب خود قرار مى دهد مؤمن ضعیفى را که دین نـدارد. سؤال شد مقصود چه کسى مى باشد فرمودند: کسى که نهى از منکر نکند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: آثار ترک امر ونهی دینی و روایات:
ترک امر و نهی دینی غروب و غربت دین و دینداری را به همراه دارد.
1- تسلط بدان:وقتی امر و نهی دینی صورت نگیرد گنهکاران بر گناه خود جرأت یافته، به انجام آن رسیمت می¬دهند و رسمیت گناه در جامعه سبب ازدیاد گنهکاران و افزایش آنان موجب حاکمیت آنها می¬شود. امام رضا علیه¬السلام فرمود: امر به معروف و نهی از منکر کنید یا آن که بدان شما بر شما تسلط می¬یابند و خوبان شما دعا می¬کنند و مستجاب نمی¬شود.
2- محرومیت از برکات الهی :به طور کلی هر عمل خوب یا بد صرف¬نظر از آثار اخروی که برای انجام دهندۀ آن دارد برخی آثار تکوینی را با خود به همراه دارد. از جمله آثار گناه ترک امر و نهی دینی، از میان رفتن برکات الهی است. امام صادق علیه السلام فرموده است. هر گنهکاری که در قومی گناهی انجام دهد و بر معصیتش ادب نشود اولین چیزی که خدا آن قوم را گرفتار می¬سازد این است که ارزاق آنها را کم می¬کند. پیامبر اکرم علیه السلام فرمود: همواره امت من در خیر و خوبی به سر می¬برند مادامی که امر به معروف و نهی از منکر می¬کنند و بر نیکی کمک می¬نمایند. پس وقتی آن را ترک کردند، برکات از ایشان گرفته می-شودو بعضی بر بعضی مسلط می¬گردند و یاوری در زمین و آسمان نمی¬یابند. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: خدای سبحان گذشتگان را از رحمت خود دور نساخت مگر اینکه امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند.
3- لعنت معصومین :زشتی ترک امر و نهی دینی به اندازه¬ای است که سبب گردیده تا بزرگان دین بر ترک¬کنندگان آنها لعنت کنند. امام صادق علیه السلام به شیعیان نوشت: بزرگسالان شما مهربانی کنند و از نادانان و ریاست¬طلبان نهی نمایند یا این که لعنت من به همۀ شما خواهد رسید.
4- واژگونی قلب :کسی که از بدی¬ها نهی نکند و به خوبی¬ها امر ننماید به نوعی، ترک خوبی¬ها و انجام بدی¬ها را پذیرفته است و این پذیرش رفته رفته در قلب او تثبیت می¬گردد به گونه¬ای که بدی¬ها را بد نمی¬داند و به خوبی¬ها اهمیت نمی¬دهد. چنین قلبی یک قلب وارونه¬ای خواهد بود. ادامه چنین حالتی به جایی می¬رسد که چه بسا خوبی را بدی و بدی را خوبی تلقی می¬کند؛ که در این صورت وارونگی قلب او افزایش بیتشری پیدا می¬کند. امیرمؤمنان علیه¬السلام فرمود: کسی که با قلب خود از خوبی طرفداری نکند و از بدی نهی ننماید قلبش واژگونه می¬شود.
5- عقوبت:امیر المؤمنین علیه¬السلام فرمود: خداوند عموم مردم را به گناه پنهانی گروهی خاصی عذاب نمی¬کند اما وقتی عده¬ای آشکارا گناه کنند و عامه مردم جلوگیری نکنند، هر دو گروه مورد عقوبت خدای عزوجل قرار می¬گیرند. امام باقر علیه¬السلام فرمود: خداوند به شعیب پیامبر علیه¬السلام وحی کرد: صدهزار نفر از قوم تو را عذاب می¬کنم چهل هزار نفر از بدان شصت هزار نفر از خوبان هستند. سؤال کردم بدها مستحق عذابند اما نیکان را چرا عذاب می¬کنی؟ خداوند فرمود: زیرا با اهل معصیت چرب¬زبانی کردند و برای خشم من خشمگین نشدند.تلخیص از کتاب قطره زلال
منبر سی و دوم : جایگاه امر به معروف در قرآن و روایات
آیه: کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله .این آیه دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر دارد و اینکه به عنوان واجب لازمی بر عهدهی هر شخصی که به خداوند ایمان دارد نهاده شده است. جمع بین مفاد این آیه که وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر تمام امت را در بر دارد و آیهی قبلی که افادهی وجوب بر بعض امت را میکند (بنا بر جملهی «ولتکن منکم امه»).
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: لَتَأْمُرُنَّ بِاَلْمَعْرُوفِ وَ لَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ أَوْ لَیَعُـمَّنـَّـکُمْ عـَذابُ اللّه ِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: امر به معروف کنید و از کارهاى زشـت نهى کنید وگرنه عـذاب خدا همه شـما را فراخواهد گرفت.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: جایگاه امر به معروف در قرآن و روایات:
- امر به معروف، نشانه عشق انسان به مکتب است.
- امر به معروف، نشانه علاقه انسان به سلامت جامعه است.
- امر به معروف، نشانه فطرت بیدار جامعه است.
- امر به معروف، مایه تشویق نیکوکاران جامعه است.
- امر به معروف، مایه تذکر و آگاه کردن افراد جاهل است.
- امر به معروف و نهى از منکر، گاز و ترمزى است که ماشین جامعه را هدایت مىکند.
- امر به معروف و نهى از منکر والدین است که اساس تربیت کودک را تشکیل مىدهد.
- امر به معروف، سبب دلگرمى و تقویت افراد کم اراده مىشود.
- امر به معروف، نشانه حضور در صحنه است.
- نهى از منکر، جبران کننده کمبود تقواى بعضى از افراد جامعه است.
- امر به معروف، جامعه را رشد مىدهد و نهى از منکر، جامعه را از سقوط نجات مىدهد.
- امر به معروف و نهى از منکر، نشانه غیرت دینى و احساس مسئولیت است.
- امر به معروف و نهى از منکر، نوعى نظارت عمومى است.
ریشههاى فطرى و غریزى:پدران و مادران در طول تاریخ، فرزندان خود را به کارهایى واداشته و از کارهایى نهى کردهاند. مسأله امر و نهى و تشویق و هشدار، ریشه در درون هر انسانى دارد و مربوط به زمان و مکان و یا نژاد و منطقه خاصّى نمى شود و هر مسألهاى این گونه فراگیر باشد، نشان از فطرى بودن آن دارد.
هشدار و اخطار و فریاد در برابر خطرها و انحرافها، مخصوص انسان نیست. در قرآن مىخوانیم: وقى مورچهاى دید حضرت سلیمان با لشگرش در حرکتند، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانههاى خود بروید تا پایمال نشوید.(1)و هنگامى که هدهد در پرواز خود از فضاى کشور سبا متوجه انحراف مردم شد و دریافت که مردم خورشید پرستند، نزد حضرت سلیمان آمد و از این انحراف شکایت کرد.(2)بنابراین، فریاد در برابر انحراف و دلسوزى براى دیگران، نه تنها مسألهاى فطرى براى انسانهاست، بلکه ریشهاى غریزى در حیوانات نیز دارد.
جایگاه امر به معروف در قرآن:این موضوع از همان روزهاى اول بعثت پیامبر اسلام(صلّى الله علیه و آله و سلّم) مورد عنایت اسلام بوده است. سوره والعصر که اوائل بعثت در مکّه نازل شده است، در جمله : ((تَواصَوا بِالحَقِّ و تَواصَوا بِالصَّبر))، اشاره به امر به معروف مىکند و از مؤمنان مىخواهد تا یکدیگر را به کارهاى حقّ و پایدارى در راه خدا سفارش کنند.
اولین وظیفه انبیاء:قرآن مىفرماید: ما در میان هر امّتى، پیامبرى را مبعوث کردیم که مهمترین وظیفه او دو چیز بود: یکى امربه یکتاپرستى که بزرگترین معروفهاست ((اَنِ اعْبُدُوا اللّه))، و دوم نهى از اطاعت طاغوتها که بزرگترین منکرهاست. ((اِجْتَنِبُوا الطّاغوتَ))(3)
نشانه بهترین امت:قرآن خطاب به مسلمانان مىفرماید: ((کُنْتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعروفِ و تَنْهَوْن عن الْمُنکَرِ تُؤمِنُونَ بِاللّه))(4) شما بهترین امتى هستید که بر مردم ظاهر شدهاید؛ به شرط آنکه امر به معروف و نهى از منکر کنید.امر به معروف کارى است که خداوند انجام مىدهد:
((اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدْلِ و الاِحسانِ))(5)چنانکه امر به منکر کار شیطان است:
((الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ و یَأمُرُکُم بِالفَحشاء))(6)امر به معروف یک وظیفه عمومى است. قرآن مىفرماید: تمام مردان و زنان با ایمان نسبت به یکدیگر حق ولایت دارند تا یکدیگر را به معروف سفارش کنند و از منکر باز دارند.(7)البتّه همواره در قرآن، امر به معروف، مقدم بر نهى از منکر به کار رفته است تا بفهماند که کارها را از راه مثبت پیگیرى کنید و در جامعه، تنها انتقاد کننده نباشید.قرآن مىفرماید: (( وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ))(8) از میان شما، گروهى باید دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر کنند.حسابِ این گروه از حسابِ وظیفه عمومى جداست. این دسته باید با قدرت و امکانات وارد عمل شوند و جلوى منکرات را بگیرند. چنانکه اگر ماشینى در خیابان یک طرفه بر خلاف مسیر حرکت کند، دو وظیفه وجود دارد: یکى وظیفه عموم رانندگان که تخلف او را با بوق و چراغ به او بفهمانند؛ و یک وظیفه هم پلیس دارد که او را جریمه کند.
جایگاه امر به معروف در روایات:
پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود: آمران به معروف، جانشینان خدا در زمین هستند.(9)
امیر المؤمنین على (علیه السّلام) در نهج البلاغه مىفرماید: تمام کارهاى خیر و حتى جهاد در راه خدا، نسبت به امر به معروف مثل رطوبت دهان است نسبت به آب دریا.(10)
حضرت على (علیه السّلام) مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر براى عموم مردم یک مصلحت است (تا انگیزه آنان را نسبت به کار خیر زیاد کند)، و نهى از منکر براى افراد نابخرد که گرایش به انحراف در آنان زیاد است، وسیله کنترل قوى است.(11)
امام باقر (علیه السّلام) در مقام شکایت مىفرماید: افرادى هستند که اگر نماز ضررى به مال یا جانشان بزند، آن را ترک مىکنند؛ همان گونه که امر به معروف و نهى از منکر را که بزرگ ترین و شریف ترین واجبات است، به همین خاطر رها کردند.(12)
در حدیث مىخوانیم : بهترین دوست آن است که هنگام خلاف، مانع تو شود و بدترین دوست آن است که به تو تذکر ندهد. امام صادق(علیه السّلام) مىفرماید: بهترین دوست من کسى است که عیبهاى مرا به من هدیه کند.
همچنین فرمود: کسى که بتواند جلوى مفاسد را بگیرد، ولى نگیرد، گویا دوست دارد که خداوند متعال معصیت شود. چنین کسى اعلام دشمنى با خدا کرده است.(13)
رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) فرمود: گروهى هستند که نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان که به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مىخورند.(14)
در پایان این بحث به یک نمونه قرآنى از نهى از منکر اشاره مىکنیم:
یک نمونه قرآنى از نهى از منکر:
حضرت ابراهیم که عموى خود را بت پرست مىدید، براى بازداشتن او از این کار به او گفت: این مجسمههایى که شما پایبند عبادت آنها شدهاید، چه معنا دارد؟ ((اِذْ قالَ ِلاَبیهِ و قَوْمِه ما هذِه التَّماثیلُ التَّى اَنتُم لَها عاکِفُون))(15)
از این بیان بسیار کوتاه، به چند اصل مهم در امر به معروف و نهى از منکر پى مىبریم:
1- کسى که امر به معروف مىکند، باید از رشد و کفایت خاصى برخوردار باشد.
2- در امر و نهى شرط سنى وجود ندارد. ((قالَ ِلاَبیه))
3- امر و نهى را از نزدیکان شروع کنیم. ((قالَ ِلاَبیه))
4- در نهى از منکر، ابتدا از منکرات بزرگ شروع کنیم. ((ما هذِهِ التَّماثیل))
5 - در امر و نهى، مردم را به کرامت و شخصیت خودشان متوجه سازیم. ((اَنتُم لَها عاکِفُون))
6- در نهى از منکر، گاهى باید یک نفر در برابر گروهى قرار گیرد. ((لاَبیهِ و قَوْمِه))
7- در امر و نهى با شیوه سؤال، وجدانها را بیدار کنیم. ((ما هذِهِ التَّماثیل))
8 - در امر و نهى، قاطعیت و صراحت داشته باشیم. ((اَنْتُم وَ آبائکُم))
1) سوره نمل، آیه 18.
2) سوره نمل، آیه 24.
3) سوره نحل، آیه 36.
4) سوره آل عمران، آیه 110.
5) سوره نحل، آیه 90.
6) سوره بقره، آیه 268.
7) سوره توبه، آیه 71.
8) سوره آلعمران، آیه 104.
9) تفسیر نمونه، ج 3، ص 38.
10) نهج البلاغه، حکمت 374.
11) نهجالبلاغه، حکمت 252.
12) کافى، ج 4، ص 55.
13) مستدرک، ج 2، ص 357.
14) مستدرک، ج 2، ص 358.
15) سوره انبیاء، آیه 52.
منبرسی وسوم : امر به معروف و نهى از منکردرکلام نبوی(ص)
آیه: لیسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون، یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات، اولئک من الصالحین .آیه دلالت بر این مطلب دارد که امر به معروف و نهی از منکر فریضهی مسلّمهای بر عهدهی امت مسلمان است. زیرا عمل به آن از علایم انجام وظیفه محسوب میگردد.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤْمِنین علیه السلام: اَلْعامِلُ بِالْظُلْمِ وَ الرّاضى بِه ِ وَ المْعُینُ عَلَیْه ِ شُـرَکاءُ ثـَلاثـَةٌ. على علیه السلام فرمودند: کسى که ظلم مى کند و کسى که راضى به ظلم کردن باشد و کسى که کمک به ظالم مى کند هر سه شرکاء ظلم محسوب مى شوند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهى از منکردرکلام نبوی(ص):
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): اِذا رَأَیْتُمُ الاَْمْرَ لا تَسْتَطیعُونَ تَغْییرَهُ فَاصْبِرُوا حَتّی یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذی یُغَیِّرُهُ. پیامبر بزرگوار اسلام(ص)فرمودند: وقتى دیدید نمى توانید چیزى را تغییر دهید صبرکنید تا خداوند آن را تغییر دهد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): بِحَسَبِ الْمَرْءِ إِذا رَأى مُنْکَراً لا یَسْتَطیعُ لَهُ تَغْییراً أَنْ یَعْلَمَ اللَّهُ تَعالى أَنّهُ لَهُ مُنْکِرٌ. رسول خدا (ص) فرمودند: وقتى کسى امر منکر و ناروایى را ببیند و نتواند آن را تغییر دهد، همینکه خدا بداند که او قلباً از آن بیزار است برای او کافى است .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): تَبَسُّمُکَ فی وَجْهِ أَخیکَ لَکَ صَدَقَهٌ ، أَمْرُکُ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهْیُکَ عَنِ الْمُنْکَرِ صَدَقَهٌ ، وإرْشادُکَ الرَّجُلَ فی أَرْضِ الضَلالِ لَکَ صَدَقَهٌ ، وَإِماطَتُکَ الْحَجَرَ وَالشَّوکَ وَالْعَظْمَ عنِ الطَّریقِ لَکَ صَدَقَهٌ . نبى مکرّم اسلام(ص)فرمودند: لبخند تو بر روى برادر دینى برایت ثواب صدقه دادن دارد، امر به معروف و نهى از منکر کردنت هم ثواب صدقه دادن دارد، راهنمایى کردن کسى که راه را گم کرده صدقه است ، و برداشتن سنگ و خار و استخوان از سرِ راه مردم ثواب صدقه دادن را دارد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الجَهادُ أَرْبَعٌ: الأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالصِدْقُ فی مَواطِنِ الْصَبْرِ وَشَنَئَانُ الْفاسِقِ. رسول خدا(ص)فرمودند: جهاد برچهار قسم است: امربه معروف و نهى ازمنکر و صداقت در صبر، و نفرت داشتن از فاسق .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): خَیْرُ النّاسِ أَقْرَؤُهُم وَأَفْقَهُهُم فی دینِ اللَّهِ وَأَتْقاهُم لِلّهِ وَآمَرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهاهُم عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَوْصَلُهُم لِلرَّحِمِ. نبى مکرّم اسلام(ص)فرمودند: بهترین مردم کسانى هستندکه قرآن بهتر بخوانند و درکار دین داناتر باشند، و ازخدا بیشتر بترسند، و به نیکى بیشتر امرکنند، وازبدى بیشتر نهى و جلوگیرى کنند، وبه خویشاوندان بیشتر نزدیک شوند.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مُرُوا بِالْمَعْرُوف ، وَانْهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ قَبْلَ أَنْ تَدْعُوا فَلا یُسْتَجابُ لَکُم ْ. رسول خدا(ص)فرمودند: قبل از آن که دعا کنید و دعاى شما به اجابت نرسد، امر به معروف و نهى از منکر کنید .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): غَشِیَکُمْ سَکْرَتانِ: سَکْرَةٌ حُبّ الْعَیْشِ وَحُبّ الْجَهْلِ ، فَعِنْدَ ذلِکَ لا تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَلاتَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ. پیامبر اسلام(ص)فرمودند: دو مستى شمارا فرا گرفت: دوستى عیش و نوش و علاقه به نادانى، درآن هنگام است که امربه معروف و نهى از منکر نمىکنید .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْکَبِیرَ وَیَرْحَمِ الصَّغِیرَ وَیَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَ عَنْ الْمُنْکَرِ. رسول خدا (ص) فرمودند : هرکه بزرگتر را محترم ندارد و به کوچکتر رحم نکند و امر به معروف و نیکى ونهى از بدى و منکر نکند از ما نیست .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لِتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ، وَلِتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ، أَوْ لَیُسَلِّطَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ شِرَارَکُمْ ، ثُمَّ یَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلا یُسْتَجَابُ لَکُمْ. پیامبراسلام(ص)فرمودند: باید به معروف و نیکى افراد را وادارید، و از بدى باز دارید وگرنه خدا بدانتان را بر شما مسلّط مىکند )درآن هنگام( خوبان و نیکان شما دعا می کنند و دعایشان به اجابت نمىرسد
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَإِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ کُلِّهِ، وَانْهَوْاعَنِ الْمُنْکَرِ وَإِنْ لَمْ تَجْتَنِبُوا عَنْهُ کُلِّهِ. رسول خدا(ص)فرمودند : امر به معروف کنید گرچه خودتان به همه ی آن عمل نکنید، و نهى از منکرکنیدگرچه از همه ی آن ها اجتناب نکنید .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَرًا فَاسْتَطاعَ أَنْ یُغَیِّرَهُ بِیَدِهِ فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَاکَ أَضْعَفُ الإِیمَانِ. نبى مکرّم اسلام(ص)فرمودند: هر کس از شما کار منکر و ناشایستى ببیند اگرمىتواند با دست خویش مانع آن شود، و اگر نمی تواند به زبان و بیان خود مانع شود، و اگر نمی تواند به دل مانع شود که ضعیفترین حدّ ایمان همین است.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): کَلامُ ابْنِ آدَمَ کُلُّهُ عَلَیْهِ لا لَهُ إِلّا أَمْرًا بِمَعْرُوفٍ ، أَوْ نَهْیًا عَنْ مُنْکَرٍ، أَوْ ذِکْرًا لِلَّهِ تَعالى .رسول خدا(ص)فرمودند: تمام گفتار فرزند آدم به ضرر اوست نه به نفع او، مگر امر به معروف یا نهى از منکر یا ذکر خداى والا باشد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ دَلَّ عَلى خَیْرٍ أَوْ أَشارَ بِهَ فَهُوَ شَریکٌ، وَمَنْ أَمَرَ بِسُوءٍ أَوْ دَلَّ عَلَیْهِ أَوْ أَشارَ بِهِ فَهُوَ شَریکٌ. پیامبر اسلام(ص)فرمودند: کسى که امربه معرو ف ونهى از منکر کنید، یا به کارخیر راهنمایى ،یا توصیه کند،آن شخص درآن کارنیک با انجام دهنده اش شریک خواهدبود و هم چنین هر کس به کار بد دعوت کند، یا به آن راهنمایى و تشویق کند، او نیزبا کننده اش شریک است .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): بِئْسَ الْقَومُ قَوْمٌ یَسْتَحِلُّونَ الْمُحَرَّماتِ بِالشُّبُهاتِ ، وَبِئْسَ الْقَومُ قَوْمٌ لا یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَلا یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ . رسول خدا(ص)فرمودند: بدترین مردم کسانى هستند که کارهاى حرام را به واسطه ی شبههها حلال مىدانند، و باز هم بدترین آنها کسانى هستند که امر به معروف نمىکنند و نهى از منکررا ترک مىکنند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لا یَنْبَغی لِنِفْسٍ مُؤمِنَهٍ تَرى مَنْ یَعْصی اللَّهَ فَلا تُنْکِرُ عَلَیْهِ. پیامبر اسلام(ص)فرمودند: شایسته نیست که مومنى ببیند کسى معصیت و نافرمانى خدا را انجام مى دهد و او را ازآن باز ندارد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاعَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوى .رسول خدا(ص)فرمودند: مردم همیشه در خیر و برکت هستند تازمانی که امر به معروف و نهى از منکر کنند، ویکدیگر را درکار خوب یارى دهند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِذا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَلَمْ یَنْهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الأَخْیارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتی ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ أَشْرارَهُمْ فَیَدْعُواعِنْدَ ذلکَ خِیارُ هُمُ فَلا یُسْتَجابُ لَهُمْ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: در هر زمان که مردم امر به معروف و نهى از منکر نکنند و از برگزیدگان اهل بیت من تبعیت ننمایند، خداوند اشرار را بر آنان مسلّط خواهد کرد و در این زمان حتى اگر نیکان آن ها نیز دعا کنند خداوند دعایشان را مستجاب نخواهد کرد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): کَیْفَ بِکُمْ إِذا فَسَدَتْ نِساؤُکُمْ وَ فَسَقَ شَبابُکُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ؟ فَقِیلَ لَهُ : وَ یَکُونُ ذَلِکَ یا رَسُولَ اللَّهِ ، فَقالَ : نَعَمْ ؛ وَ شَرٌّ مِنْ ذلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکَرِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ ، فَقِیلَ لَهُ : یا رَسُولَ اللَّهِ وَ یَکُونُ ذلِکَ ؟ قالَ : نَعَمْ ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً. رسول خدا(ص)فرمودند: حالتان چگونه خواهد بود زمانى که زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق گردند وبه دنبال فسق وفجور بروند، و شما مسلمانان امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنید ؟گفته شد: یا رسول اللَّه ! آیا چنین چیزى خواهد شد ؟ فرمودند: آرى بلکه بدتر از آن نیز خواهد شد، و ادامه دادند: چه خواهید کرد آن گاه که امر به منکر و بدى ها کنید و نهى ازمعروف وخوبىها کنید؟ گفته شد: یا رسول اللَّه ! آیا چنین خواهد شد؟ فرمودند: بلى وبدتر از آن هم خواهد شد، حالتان چون خواهد بود آن گاه که معروف را منکر بدانید و منکر را معروف بدانید.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لا یَزالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ ما أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاعَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ فَإِذا لَمْ یَفْعَلُوا ذلِکَ نُزِعَتْ عَنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الأَرْضِ وَ لا فِی السَّمَاءِ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: مردم تا زمانى که امر به معروف و نهى از منکر کرده، یکدیگر را در نیکى یارى کنند همواره در خیر و سعادت خواهند بود، و در غیراینصورت برکت ها و خیرات الهى از آنان خوب بودن و امر به معروف و نهى از منکر با همند گرفته خواهد شد و برخى )اشرار( بر آنها مسلّط خواهند گردید و در زمین و آسمان یاورى نخواهند داشت .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): عُذِّبَ أَهْلُ قَرْیَهٍ فیها ثَمانِیَهٍ عَشَرَ أَلْفاً أَعْمالُهُمْ أَعْمالَ الأَنْبِیاءِ. قِیلَ : یا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ؟ قالَ : لَمْ یَکُونُوا یَغْضَبُونَ للَّهَ وَلا یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَلا یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ . پیامبر خدا(ص)فرمودند: اهل قریهاى که تعداد شان هجده هزار نفر بود و اعمال آنها مثل اعمال پیغمبران بود مورد عذاب واقع شدند، اطرافیان عرض کردند اى رسول خدا ! چرا عذاب شدند آن حضرت فرمودند: آنها مردمى بودند که خشم و غضب آنها برای خدانبود و امر به معروف و نهى از منکر هم نمىکردند.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ مُرّاً ، قُلْتُ : زِدْنِی ، قالَ : لا تَخَفْ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ . پیامبر اسلام(ص) )به ابوذر غفارى( فرمودند: حق را بگو گرچه تلخ باشد، ابوذر مى گوید: عرض کردم: بیشتر نصیحتم کن، رسول خدا فرمودند: در راه خدا از سرزنش هیچ کسى هراس به دلِ خویش راه مده .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):... فَقالَ الرَّجُلُ :فَأَخْبِرْنِی أَیُّ الأَعْمالِ أَبْغَضُ إِلَى اللَّهِ ؟ قالَ : الشِّرْکُ بِاللَّهِ.قالَ : ثُمَّ ما ذا ؟قالَ : ثُمَّ قَطِیعَهُ الرَّحِمِ.قالَ : ثُمَّ ما ذا ؟قالَ : الأَمْرُ بِالْمُنْکَرِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمَعْرُوف . نقل شده که شخصى از رسول خدا(ص) سؤالاتى کردند...تا این که آن شخص به پیامبر اسلام (ص)عرض کرد : مرا از کارهایى که بیش از هر چیز مورد غضب و خشم خداوند است، آگاه کنید.پیامبر فرمودند: براى خدا شریک قایل شدن .آن مرد گفت: پس از آن چیست؟حضرت فرمودند: قطع رحم .آن شخص گفت : بعد از آن مغبوض ترین اعمال چیست؟رسول خدا(ص)فرمودند: امر به منکر و نهى از معروف کردن .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِذا اُمَّتِی تَواکَلَتِ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلْیَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعالى . رسول خدا(ص)فرمودند: هرگاه امّتم درعمل به وظیفه ی امربه معروف ونهى از منکرکوتاهى کنند و این کاررا به یکدیگر واگذارنمایند، باید آماده ی جنگ با خداوند باشند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ما أَعْمالُ الْبِرِّ عِنْدَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ إِلّا کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ ، وَ ما جَمیعُ أَعْمالِ الْبَرّ وَالْجَهادِ فی سَبیلِ اللَّهِ عِنْدَ الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمنْکَرِ إِلّا کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: همه ی کارهاى نیک نسبت به جهاد در راه خدا مانند قطره اى است در برابر دریاى پهناور، و همه ی کارهاى نیک همراه با جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطره اى در برابر دریاى پهناور است .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلیفَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلیفَهُ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَلیفَهُ کِتابِهِ . رسول خدا(ص)فرمودند: کسى که امربه معروف ونهى ازمنکرکند جانشین خداوند در زمین وجانشین رسول خدا (ص)وکتاب اوخواهد بود .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لا یَحِلُّ لِعَیْنٍ مُؤْمِنَهٍ تَرَى اللَّهَ یُعْصى فَتَطْرِفَ حَتَّى تُغَیِّرَهُ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: حلال و شایسته نیست پلک های چشم مومنى که گواه معصیت خداوند است، به هم خورد مگر آن که آن وضع نامطلوب را تغییر دهد و دگرگون سازد .قِیلَ لَهُ : لا نَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ حَتَّى نَعْمَلَ بِهِ کُلِّهِ ، وَ لا نَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ حَتَّى نَنْتَهِیَ عَنْهُ کُلِّهِ ، فَقالَ : لا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ کُلِّهِ ، وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ کُلِّهِ . در محضر رسول خدا(ص)گفته شد: ما به معروفى امر نمى کنیم مگر این که خود، آن کار را انجام داده باشیم، و از منکرى نهى نمى کنیم مگر این که خودمان هیچ وقت آن را مرتکب نشده باشیم .آن حضرت فرمودند: این کار را نکنید بلکه به معروفى که احیاناً ترکش کرده اید هم امرکنید و از منکرى نیزکه گاهى مرتکبش مى شوید نهى کنید.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) خَطاباً لِأَمیرِ الْمُؤمِنینَ(ع): لأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ . پیامبر اکرم(ص)خطاب به امیرالمومنین(ع)فرمودند:هرگاه یک نفر را خداوند به دست تو هدایت کند از آن چه که خورشید بر آن مى تابد براى تو بهتر است .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ائْتَمِرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَتَناهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ ، فَإِذا رَأَیْتَ دیناً مُؤَثِّرَةً وَشُحّاً مُطاعاً وَهَوى مُتَّبَعاً وَإعْجابَ کُلّ ذی رَأْیٍّ بِرَأْیِهِ فَعَلَیْکَ بِخَویصَهِ نَفْسِکَ وَذَرِالنّاسَ عَامَهُمْ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر کنید، امّا هنگامى که دیدید مردم، دنیا را مقدّم داشته و بُخل و هوى بر آن ها حکومت مىکند، و هرکس تنها راى خود را مىپسندد )وگوشش بدهکار سخن حق دیگرى نیست(، به خویشتن بپردازید و مردم عوام را رها کنید.
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إنّ النّاسَ إذا رَأَوا الْمُنْکَرَ لا یُغَیِّرُونَهُ أَوْ شَکَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِعِقابِهِ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: به راستى که مردم وقتى منکر و کار زشتى را ببینند و جلوى آن را نگیرند و تغییرش ندهند، به زودی خداوند همه ی آنها را به عقاب آن منکر گرفتار کند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): خَیْرُ النّاسِ آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَتْقاهُمْ اللَّهَ وَأَرْضاهُمْ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: بهترین مردم کسى است که از همه بیشتر امر به معروف و نهى از منکر کند و آن کس که پرهیزگار تر باشد و از کارهاى خدا خشنودتر از همه باشد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): وَالَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَیَخْرُجُنَّ مِنْ اُمَّتی مِنْ قُبُورِهِمْ فی صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَالْخَنازیرِ بِمُداهَنَتِهِمْ فی الْمَعاصی وَکَفِّهِمْ عَنِ النَّهْیِ وَهُمْ یَسْتَطیعُونَ . رسول خدا(ص)فرمودند: قسم به کسى که جانم در دست قدرت اوست برخى از امّتم در قیامت به صورت میمون و خوک محشور مى شوند به خاطر مدارا کردن و بى تفاوتى آن ها در برابرگناهان، وخوددارى از نهى از منکر در حالى که قدرت آن را داشتند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ لَیَسْأَلُ الْعَبْدَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ حَتَّى یَقُولَ: مامَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَ الْمُنْکَرَأَنْ تُنْکِرَهُ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: به راستى که روز قیامت خداوند به طور حتم از بنده مىپرسد: چه چیز مانع تو شده بود که منکرات را مىدیدى و از آن جلوگیرى نمىکردی؟
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَفْضَلُ شُهَدَاءِ أُمَّتِی رَجُلٌ قامَ إلَى إمامٍ جَائِرٍ فَأَمَرَهُ بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهاهُ عَنْ الْمُنْکَرِ فَقَتَلَهُ عَلَى ذلِکَ فَذلِکَ الشَّهِیدُ مَنْزِلَتُهُ فِی الْجَنَّهِ بَیْنَ حَمْزَةَ ، وَجَعْفَرٍ . پیامبر گرامى اسلام(ص)فرمودند: با فضیلتترین شهداى امّت من کسانی اند که در مقابل حاکم ستمگر بایستند و او را امر به معروف و نهى از منکر کنند، سپس آن حاکم به خاطراین کاراورابه شهادت برساند.جایگاه و منزلت این شهید فردای قیامت بین حمزه (عموى پیامبر) وجعفر طیّار خواهد بود .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِیَّاکُمْ وَالْجُلُوسَ عَلَى الطُّرُقاتِ. فَقالُوا : ما لَنا بُدٌّ إِنَّما هِیَ مَجالِسُنا نَتَحَدَّثُ فِیها. قالَ : فَإِذا أَبَیْتُمْ إِلّا الْمَجالِسَ فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّها قالُوا : وَما حَقُّ الطَّرِیقِ؟ قالَ : غَضُّ الْبَصَرِ ، وَکَفُّ الأَذَى ، وَرَدُّ السَّلامِ ، وَأَمْرٌ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهْیٌ عَنْ الْمُنْکَرِ . رسول خدا(ص)فرمودند: اى مردم! درسرراه ها و ننشینید، آنها عرض کردند: ما چارهاى نداریم آن جاها محل نشستن مایند که مىنشینیم وحرف مىزنیم رسول خدا فرمودند: حالا که از فرمان من سرپیچى مىکنید و مىخواهید در آن جاها بنشینید پس حق راهها را مراعات نمایید، آنها عرض کردند: حق راهها چیست؟ آن حضرت فرمود: (پنج چیز است) چشم پوشى کردن از نگاه به نامحرم، آزار نرساندن و مزاحم نشدن دیگران، جواب سلام را دادن، امر به معروف کردن و نهى از منکر نمودن .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَلا کُلُّکُمْ راعٍ وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ، فَالاَْمیرُ عَلَى النّاسِ راعٍ وَهُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ . وَالْمَرْأَةٌ رَاعِیَهٌ عَلى أَهْلِ بَیْتِ بَعْلِهاوَوَلَدِهِ هِیَ مَسْئُولَهٌ عَنْهُمْ أَ لا وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ . رسول گرامى اسلام(ص)فرمودند: آگاه باشید که همه ی شما نگهبانید و همه در برابر کسانى که مسؤولیت نگهبانى آن ها در دست شما ست مسؤولید، و حاکم و فرمانروا و نگهبان مردم در برابر آن ها مسؤول است. مرد مسؤولیت نگهبانى خانواده ی خویش را دارد، و در مقابل آن ها مسؤول است، و زن هم نگهبان و مسؤول خانواده، شوهر و فرزندان است، و در برابر آن ها مسؤول .آگاه باشید که همه ی شما نگهبانید، و همه شما در برابرکسانى که مسؤولیت آنها به عهده ی شماست بازخواست خواهید شد .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ الْکَبِیرَ ، وَیَرْحَمِ الصَّغِیرَ ، وَیَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ ، وَیَنْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ . پیامبر بزرگوار اسلام(ص)فرمودند: کسى که بزرگى را احترام نکند، و به کوچکتر از خود رحم نکند، و امر به معروف و نهى از منکر ننماید، از گروه ما مسلمانها نیست .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَتَعالى لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لا دِینَ لَهُ . فَقِیلَ لَهُ : وَما الْمُؤْمِنُ الَّذِی لا دِینَ لَهُ؟ قالَ : الَّذِی لا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَر . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: همانا خداوند متعال مومن ضعیفى را که دین ندارد دشمن می شمارد .به آن حضرت عرض شد: مومنى که دین ندارد چه کسى هست؟حضرت فرمودند: اوکسى است که نهى ازمنکر نمى کند .
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ تَعالى لا یُعَذِّبُ الْعامَّهَ بِعَمَلِ الْخاصَّهِ حَتّى یَرَوا الْمُنْکَرَ بَیْنَ ظَهْرانِیهِمْ وَهُمْ قادِرُونَ عَلى أَنْ یُنْکِرُوهُ فَلا یُنْکِرُوا ، فَإِذا فَعَلُوا ذلِکَ عَذَّبَ اللَّهُ الْعَامَّةَ وَالْخاصَّهَ . پیامبر اسلام(ص)فرمودند: خداوند تبارک و تعالى عموم مردم را به خاطر عمل گروه خاص عذاب نمىکند مگر این که آنها ببینند که در بین شان کار منکرى انجام داده مىشود وتوانایى نهی آن را هم دارندولى آن را نهی نمىکنند،وقتى چنین سهل انگاری کنند خداوند عام وخاص را عذاب خواهد کرد .
( سُئِلَ رسولُ اللَّهِ (ص) مَن أتقى الناسِ ؟ قال :) آمَرُهم بالمعروفِ أنْهاهم عن المنکر از آن حضرت پرسیدند : پرهیز کار ترین مردم کیست ؟ فرمود : آن که بیش از همه امر به معروف و نهىازمنکرکند.إنَّ اللَّهَ لا یُعَذِّبُ الخاصَّةَ بِذُنوبِ العامَّةِ حتّى یَظْهَرَ المنکرُ بینَ أظْهُرِهم و هُم قادِرونَ على أَنْ یُنکِروه فلا یُنکِرونَه . خداوند خواص را به سبب گناهان عوام کیفر نمى دهد مگر آنکه گناه در میان مردم رواج یابد و خواص توانایى باز داشتن ایشان از گناه را داشته باشند ولى چنین نکنند.والذى نفسى بیده لَیَخرُجُنَّ مِن اُمّتى مِن قُبورِهم فى صورةِ القِروَةِ و الخَنازیرِ بِمُداهَنَتهم فى المعاصى و کَفِّهم عن النهى . سوگند به کسى که جانم به دست اوست ، گروهى از امت من در روز قیامت به صورت بوزینه و خوک از قبرهایشان بیرون مى آیند زیرا در دنیا در نهى از منکر سهل انگارى مى کردند.هیچ کار نیکى را حقیر مشمار با برادر خود خلف وعده مکن .هر که به نیکى وادار کند وادار کردنش نیز به نیکى باشد . لایزال النّاس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا على البرّ و التّقوى فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات. خیر و برکت در میان مردم از بین نمىرود تا زمانى که امربهمعروف و نهىازمنکر کنند و یکدیگر را در کار نیک و پارسایى یارى دهند، اما هرگاه از این امور دست بردارند، برکات از آنها گرفته مىشود.
لتامرنّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر او لیعمّنّکم عذاب اللّه. باید مجدّانه و مصرّانه امربهمعروف و نهىازمنکر کنید وگرنه قطعا ومسلّما عذاب خداوند، همه شما را فرا خواهد گرفت.من راى منکم منکرا فلینکر بیده ان استطاع فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه. هر که گناهى ببیند باید مانع انجام آن شود اگر نتواند، باید با زبان گنهکار را نهى کند و اگر باز هم نتوانست با دل خویش از آن بیزارى جوید.من امر بمعروف او نهى عن منکر او دلّ على خیر او اشار به فهو شریک. کسى که امر به معروف یا نهى از منکر کند، یا به کار خیر رهنمون شود، یا در صورتى که با او مشورت کنند به کار نیک توصیه کند، در پاداش آن شریک خواهد بود.کیف بکم اذا امرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف فقیل له یا رسول اللّه و یکون ذلک قال نعم و شرّ من ذلک کیف بکم اذا رایتم المعروف منکرا و المنکر معروفا. زمانى بر شما خواهد آمد که امر به منکر و نهى از معروف کنید؛ (از آن حضرت پرسیدند آیا واقعا چنین زمانى خواهد آمد؟ فرمود) آرى و بدتر از این هم خواهد شد و آن زمانى است که نیکى را زشت و گناه را نیک بشمرید.اذا لم یامروا بالمعروف و لم ینهوا عن المنکر و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی سلط الله علیهم اشرارهم فیدعو عند ذلک خیارهم فلا یستجاب لهم. هرگاه مردم امربهمعروف و نهىازمنکر نکنند و از برگزیدگان از اهل بیت من پیروى ننمایند، خداوند اشرار را بر ایشان مسلط گرداند؛ پس نیکان دعا کنند ولى مستجاب نشود.ما جمیع اعمال البرّ کلّها و الجهاد فی سبیل اللّه عند الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر الاّ کنفثة فى بحر لجّى. همه کارهاى نیک، حتى جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهى از منکر، چون آب دهان، قطرهاى نسبت به دریایى پهناور است.من امر بالمعروف و نهى عن المنکر فهو خلیفة اللّه فی ارضه. هر کس امربهمعروف و نهىازمنکر کند، جانشین خداوند در زمین خواهد بود.انّ اللّه عزّ و جلّ لیبغض المومن الضّعیف الّذی لا دین له فقیل له و ما المومن الّذی لا دین له قال الّذی لا ینهى عن المنکر. خداوند بیزار است از مؤمن ناتوانِ بىدین؛ (از ایشان پرسیدند؛ مؤمن بىدین کیست؟ فرمود:) کسى که نهىازمنکر نمىکند.لیس منّا من لم یرحم صغیرنا و لم یوقّر کبیرنا و لم یامر بالمعروف و لم ینه عن المنکر. از ما نیست هر کس کوچک ما را ننوازد و بزرگ ما را احترام ننماید امر به معروف و نهى از منکر نکند.اذا امّتی تواکلت الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من اللّه. هرگاه امتم، در عمل به وظیفه امربهمعروف و نهىازمنکر کوتاهى کنند و این کار را به یکدیگر واگذار نمایند، باید آماده جنگ با خداوند باشند.
منبر سی و چهارم : امر به معروف و نهى از منکردرکلام علوی(ع)
آیه: الذین ان مکّناهم فی الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور .این آیه و همچنین آیات 71، 111 و 112 از سورهی توبه، امر به معروف و نهی از منکر را از اوصاف لازمهی مؤمنین و به عنوان شأنی از شؤون ولایت برخی از مؤمنان بر دیگران شمرده است.
حدیث: عَنْ اَمیرِالمُؤْمِنین علیه السلام: وَ مِنْهُمْ تارِکٌ لاِءنْکارِ المُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ یَدهِ فـَذلِکَ مَیـِّتُ الأَحْـیاءِ على علیه السلام فرمودند: گروهى از مردم مبارزه با منکر را با دل و زبان و دست ترک مى کنند (در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملى نشان نمى دهند) پس اینها در حقیقت مردگانى زنده نما هستند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهى از منکردرکلام علوی(ع):
مَن کانتْ فیه ثلاثٌ سَلِمتْ له الذنیا و الآخرةُ : یأمُر بالمعروفِ و یأتَمِرُ به و یَنهى عن المنکرِ و یَنتَهى عنه و یُحافِظُ على حدودِ اللَّهِ جَلَّ و عَلا. هر که سه خصلت در او باشد در دنیا و آخرت از سلامت برخوردار خواهد بود ، امر به معروف کند و خود نیز بدان عمل نماید . نهى از منکر نماید و خود نیز از آن اجتناب کند و نگهبان فرا ئض خداوند بزرگ باشد .
لا تَترُکوا الأمرَ بالمعروفِ و النهىَ عن المنکرِ فیُوَلّى علیکم أشرارُکم . امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که تبهکاران بر شما چیره مى گردند.
أنکِرِ المنکَر بیدِک و لسانِک و بایِنْ مَن فَعَله بجُهدِک و لا تَأخُذک فى اللَّهِ لومةُ لائِمٍ. مردم را با دست و زبانت از کار زشت نهى کن و هر اندازه مى توانى از گنهکاران دورى کن و در راه خدا از سرزنش مردم مهراس .
فمِنهُم المُنکرِ لِلمنکرِ بیده و لسانِه و قلبِه فذلک المستکمِلُ لِخِصالِ الخیرِ. برخى از مردم با دست و زبان و دلشان نهى از منکر مى کنند . چنین کسانى خصلتهاى نیک را بهکمالرساندهاند
مَن تَرکَ إنکارَ المنکرِ بقلبِه و یدِه و لسانِه فهو میِّتٌ بینَ الأحیاءِ. هر که نهى از منکر را با دل و دست و زبانش ترک کند ، مرده اى در میان زندگان است .
ظَهَر الفسادُ فلا مُنکرٌ مُغَیِّرٌ و لا زاجِرٌ مزدَجِرٌ أفَبِهذا تُریدونَ أن تُجاوِروا اللَّهَ فى دارِ قُدسِه .فساد رواج یافته اما کسى نیست از آن نهى کند و مانع آن شود . آیا اینگونه مى خواهید در بهشت از جوار خداوند و از عزیز ترین دوستان او باشید . این مقام بسیار دور از دسترس شماست .
إنّ اللَّهَ تبارک و تعالى لم یَرضَ مِن اولیائِه أن یُعصى فى الأرضِ و هم سُکوتٌ مُذعِنونَ لا یَأمُرونَ بالمعروفِ و لا یَنهَونَ عن المنکر . خداوند متعال راضى نیست که در زمین گناهى صورت گیرد و اولیائش نسبت به آن سکوت اختیار کنند و تلسیم شوند و امر به معروف و نهى از منکر ننمایند.
إنَّما اُمِرتُم بالنهىِ بعدَ التَناهى.جز این نیست که شما مأمورید اول خودتان از گناهان اجتناب کنید آنگاه دیگران را از آن باز دارید.
لَعَنَ اللَّهُ الآمرینَ بالمعروفِ التارِکینَ له و الناهینَ عن المنکرِ العامِلینَ به . نفرین خدا بر آنان باد که امر به معروف مى کنند در حالى که خودشان آن کار نیک را ترک کرده اند و نهى از منکرى مى کنند که خود مرتکب آن مى شوند.
مَن أمَر بالمعروفِ شَدَّ ظُهورَ المؤمنینَ و مَن نَهى عن المنکرِ أرغَم اُنطوفَ الکافرینَ. هرکه امر به معروف کند سبب پشتگرمى و تقویت مؤمنین مى گردد و هر که نهى از منکر نماید کافران را به خاک مذلت مى نشاند.
انّما هَلَک مَن قبلَکم حینَما عَمِلوا بالمَعاصى و لم یَنْههم الرَبّانیّونَ و الأحبارُ عن ذلک . سبب هلاکت و معذب شدن پیشینیان شما فقط اینبود که مرتکب گناهان شدند و علماى ربانى و دانشمندان آنان را از گناه نهى نکردند.
أمَرنا رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أن نَلقى أهلَ المعاصى بوُجوهٍ مُنکفَهِرّةٍ . پیامبر خدا (ص) به ما امر فرموده است که با چهره اى عبوس و خشمگین با گنهکاران روبرو شویم .
إنَّ الأمرَ بالمعروفِ و النَهىَ عن المنکرِ لَخُلُقانِ مِن خُلُقِ اللَّهِ سبحانه وإنَّها لا یُفَرِّبانِ مِن أجَلٍ و لا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ . امر به معروف و نهى از منکر دو صفت از اوصاف خداوند سبحان است و این دو عمل نه اجل انسان را نزدیک مى کند و نه روزى را کم مى گرداند.
إنَّ اللَّهَ سبحانَه لم یَلعَن القَرنَ الماضى بینَ أیدیکم إلّا لِتَرکهم الأمرَ بالمعروفِ و النهىَ عن المنکرِ خداوند سبحان پیشینیان را لعنت نکرد و از رحمت خدا دور نفرمود مگر به سبب ترک امر به معروف و نهىازمنکر.
کُنْ آمِراً بالمعروفِ و عاملاً به و لا تَکُنْمِمَّن یأمُر به و ینتهى عنه فتَبوءُ بإثمِه و تَتَعَرَّضُ لِمَقتِ ربِّه .مردم را به کار نیک دعوت کن و خود نیز به آن کار نیک عمل کن و جزء کسانى که امر به معروف مى کنند ولى خود آن کار نیک را انجام نمى دهند مباش که گرفتار گناه آن شده در معرض خشم پروردگار قرار خواهى گرفت .
قِوامُ الشریعةِ بالأمرِ بالمعروفِ و النهىِ عن المنکرِ قوام و بقاء شریعت وابسته به امر به معروف و نهى از منکر است .مما مِن قومٍ عَمِلوا بالمَعاصى و بینَهم مَن یَقدِرُ أن یُنکِرَ علیهم فلم یفعَلْ إلّا یوشِکُ أن یَعُمُّهم اللَّهُ بعذابٍ مِن عندِه . اگر مردمى گرفتار گناهان شوند و میان ایشان کسى باشد که بتواند آنان را از آن گناهان باز دارد ولى چنیننکند ، خداوند بزودى همه ایشان را مشمول عذاب خواهد فرمود.سیأتى علیکم مِن بعدى زمانٌ لیسَ فیه شىءٌ أخفى من الحقِّ ... و لا فى البِلادِ شىءٌ أنکَر من المعروفِ و لا أعرفَ مِن المنکرِ . بزودى زمانى خواهد آمد که حقیقت پنهانتر از هر چیز دیگر خواهد شد ...و در شهر ها هیچ چیز نا شناخته تر از کار نیک و آشنا تر از گناه نخواهد بود.
یَقبَحُ على الرحلِ اِن یُنکِرَ على الناسِ مُنکَراتٍ و یَناهم عن الرذائِلِ و السیِّئاتِ و اذا خَلا بنفسِه ارتَکبَها .براى انسان بسى زشت است که گناهان مردم را زشت شمارد و آنان را از صفات زشت و گناهان نهى کند ولى خودش در نهان همان کارهاى زشت را مرتکب شود.
لَعَنَ اللَّهُ السُفَهاءَ لِرُکوبِ المَعاصى و الحُلَماءَ لِتَرکِ التَناهى . خداوند سفها را به سبب ارتکاب معاصى و حلما را به علت ترک نهى از منکر لعنت کرد و از رحمت خود دورنمود.
لَتَأمُرُنَّ بالمعروفِ و لَتَنهُنَّ عن المنکرِ و لَتَأخُذُنَّ على بهِ السفیهِ و لَتَأطَرُنَّه على الحقِّ أطَراً او لَیَضرِبَنَّ اللَّهُ قُلوبَ بعضِکم على بعضٍ و یَلعنَکم کما لَعَنَهم .حتماً باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوى حق دعوت نمایید وگرنه خداوند قلوب شما را همانند یکدیگر مى کند و شما را از رحمت خود دور مى سازد همانگونه که آنها را دور ساختهاست .
مَن لم یَعرِف بقلبِه معروفا و لم یُنکِر مُنکَراً قُلِبَ فجُعِلَ أعلاه أسفلَه و أسفلُه أعلاه. هر که به دل معروف را بشناسد و از منکر بیزار نباشد ، فطرتش وارونه شده و ضمیرش زیر و رو شود.هر که نهى از منکر و زشتى کند بینى فاسقین را بخاک مى مالد.نیکو کارى سودمند ترین زراعت و بالا ترین گنج است .همانا امر به معروف و نهى از منکر دو صفت از اوصاف خداوند است .امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که تبهکاران بر شما چیره مى گردند.امر به معروف و نهى از منکر برترین عمل از اعمال خلق است .ارزش امر به معروف و نهى از منکر از همه عبادات و اعمال نیک بیشتر است .هر کس امر به معروف و نهى از منکر کند مؤمنان را قدرتمند مى کند.از کار خوب هیچ رخ متاب که فرصت از دست گرفته مى شود.نیکى را بسیار بکار بستن عمر را زیاد مى کند و انسان را نامور مى سازد.
من کانت له ثلاث سلمت له الدّنیا و الآخرة یامر بالمعروف و یاتمر به و ینهى عن المنکر و ینتهی عنه و یحافظ على حدود اللّه جلّ و علا. هر که سه خصلت در او باشد، در دنیا و آخرت از سلامت برخوردار خواهد بود؛ امر به معروف کند و خود نیز به آن عمل نماید، نهى از منکر نماید؛ و خود نیز از آن اجتناب کند و نگهبان فرائض خداوند بزرگ باشد.لا تترکوا الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر فیولّى علیکم اشرارکم. امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که تبهکاران بر شما چیره مىگردند.انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک و جاهد فی اللّه حقّ جهاده و لا تاخذک فی اللّه لومة لائم. مردم را با دست و زبانت از کار زشت نهى کن و هر اندازه مىتوانى از گنهکاران دورى گزین و در راه خدا از سرزنش مردم مهراس.فمنهم المنکر للمنکر بیده و لسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال الخیر. برخى از مردم با دست و زبان و دلشان نهىازمنکر مىکنند؛ چنین کسانى خصلتهاى نیک را به کمال رساندهاند.محمّد بن الحسن قال قال امیر المومنین ع من ترک انکار المنکر بقلبه و لسانه (و یده) فهو میّت بین الاحیاء. هر که نهى از منکر را با دل و دست و زبانش ترک کند، مردهاى در میان زندگان است.ظهر الفساد فلا منکر مغیّر و لا زاجر مزدجر افبهذا تریدون ان تجاوروا اللّه فى دار قدسه و تکونوا اعزّ اولیائه عنده هیهات. فساد رواج یافته، اما کسى نیست از آن نهى کند و مانع آن شود؛ آیا اینگونه مىخواهید در بهشت برین در جوار خداوند و از عزیزترین دوستان او باشید؛ این مقام بسیار دور از دسترس شماست.ان الله تعالى ذکره لم یرض من اولیائه ان یعصى فی الارض و هم سکوت مذعنون لا یامرون بمعروف و لا ینهون عن منکر. خداوند متعال راضى نیست که در زمین، گناهى صورت گیرد و اولیائش نسبت به آن سکوت اختیار کنند و تسلیم شوند و امر به معروف و نهى از منکر ننمایند.انّما امرتم بالنّهی بعد التّناهى. جز این نیست که شما مأمورید اول خودتان از گناهان اجتناب کنید، آنگاه دیگران را از آن باز دارید.لعن اللّه الآمرین بالمعروف التّارکین له و النّاهین عن المنکر العاملین به. نفرین خدا بر آنان باد که امر به معروف مىکنند، در حالى که خودشان آن کار نیک را ترک کردهاند و نهىازمنکرى مىکنند که خود مرتکب آن مىشوند.من امر بالمعروف شدّ ظهور المومنین و من نهى عن المنکر ارغم انوف الکافرین.
هر که امر به معروف کند، سبب پشتگرمى و تقویت مؤمنین مىگردد و هر که نهى از منکر نماید، بینی کافران را به خاک میمالد. انّما هلک من کان قبلکم حیثما عملوا من المعاصی و لم ینههم الرّبّانیّون و الاحبار عن ذلک. سبب هلاکت و معذب شدن پیشینیان شما، فقط این بود که مرتکب گناهان شدند و علماى ربانى و دانشمندان آنان را از گناه نهى نکردند.قال امیر المومنین (ع) امرنا رسول اللّه ص ان نلقى اهل المعاصی بوجوه مکفهرّة. پیامبر خدا (ص) به ما امر فرموده است که با چهرهاى عبوس و خشمگین با گنهکاران روبرو شویم.انّ الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر لخلقان من خلق اللّه سبحانه و انّهما لا یقرّبان من اجل و لا ینقصان من رزق. امر به معروف و نهى از منکر، دو صفت از اوصاف خداوند سبحان است و این دو عمل، نه اجل انسان را نزدیک مىکند و نه روزى را کم مىگرداند.انّ اللّه سبحانه لم یلعن القرن الماضی بین ایدیکم الاّ لترکهم الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر. خداوند سبحان پیشینیان را لعنت نکرد و از رحمت خود دور نفرمود، مگر به سبب ترک امر به معروف و نهى از منکر.و قال (ع) کن آمرا بالمعروف و عاملا به و لا تکن ممّن یامر به و یناى عنه فیبوء باثمه و یتعرّض لمقت ربّه. مردم را به کار نیک دعوت کن و خود نیز به آن کار نیک عمل کن و جزء کسانى که امربهمعروف مىکنند، ولى خود آن کار نیک را انجام نمىدهند مباش که گرفتار گناه آن شده، در معرض خشم پروردگار قرار خواهى گرفت.قوام الشریعة الامر بالمعروف و النهی عن المنکر. قوام و بقاء شریعت، وابسته به امربهمعروف و نهىازمنکر است.سیاتى علیکم من بعدى زمان لیس فیه شیء اخفى من الحق و لا فی البلاد شیء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر. بزودى زمانى خواهد آمد که حقیقت، پنهانتر از هر چیز دیگر خواهد شد... و در شهرها هیچ چیز ناشناختهتر از کار نیک و آشناتر از گناه نخواهد بود.یقبح على الرجل ان ینکر على الناس منکرات و ینهاهم عن رذائل و سیئات و اذا خلا بنفسه. براى انسان بسى زشت است که گناهان مردم را زشت شمارد و آنان را از صفات زشت و گناهان نهى کند، ولى خودش در نهان همان کارهاى زشت را مرتکب شود.لعن اللّه السّفهاء لرکوب المعاصی و الحلماء لترک التّناهى. خداوند سفیهان را به سبب ارتکاب معاصى و حلیمان را به علت ترک نهی از منکر، لعنت کرد و از رحمت خود دور نمود.من لم یعرف بقلبه معروفا و لم ینکر منکرا قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه. هر که به دل معروف نشناسد و از منکر بیزار نباشد، فطرتش وارونه شده و ضمیرش زیر و رو گردد.ایّها المومنون انّه من راى عدوانا یعمل به و منکرا یدعى الیه فانکره بقلبه فقد سلم و برى و من انکره بلسانه فقد اجر و هو افضلمن صاحبه و من انکره بالسّیف لتکون کلمة اللّه هی العلیا و کلمة الظّالمین هی السّفلى فذلک الّذی اصاب سبیل الهدى و قام على الطّریق و نوّر فی قلبه الیقین. اى مؤمنان! آن که ببیند ستمى مىرانند یا مردم را به منکرى مىخوانند و او، به دل خود آن را نپسندد، سالم مانده و گناه نورزیده است و آن که آن را به زبان انکار کرد، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است، و آنکه با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد و نور یقین در دلش تافت.فمنهم المنکر للمنکر بیده و لسانه و قلبه فذلک المستکمل لخصال الخیر و منهم المنکر بلسانه و قلبه و التّارک بیده فذلک متمسّک بخصلتین من خصال الخیر و مضیّع خصلة و منهم المنکر بقلبه و التّارک بیده و لسانه فذلک الّذی ضیّع اشرف الخصلتین من الثّلاث و تمسّک بواحدة و منهم تارک لانکار المنکر بلسانه و قلبه و یده فذلک میّت الاحیاء و ما اعمال البرّ کلّها و الجهاد فی سبیلاللّه عند الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر الاّ کنفثة فی بحر لجّیّ و انّ الامر بالمعروفوالنّهی عن المنکر لا یقرّبان من اجل و لا ینقصان من رزق و افضل من ذلک کلّه کلمة عدل عند امام جائر. از مردم کسى است که کار زشت را ناپسند مىشمارد و به دست و زبان و دل خود، آن را ناخوش دارد، چنین کسى، خصلتهاى نیک را به کمال رسانیده و از آنان کسى است که با زبان و دل خود انکار کند و دست به کار نبرد، چنین کسى، دو خصلت از خصلتهاى نیک را گرفته و خصلتى را تباه ساخته، و از آنان کسى است که منکر را به دل زشت مىدارد و به دست و زبان خود بر آن انکار نیاورد، چنین کسى دو خصلت را که شریفتر است ضایع ساخته و به یک خصلت پرداخته، و از آنان کسى است که منکر را باز ندارد به دست و زبان و دل، چنین کسى مردهاى است میان زندگان، و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا برابر امربهمعروف و نهىازمنکر چون دمیدنى است به دریاى پرموج پهناور و همانا امربهمعروف و نهىازمنکر نه اجلى نزدیک کنند و نه از مقدار روزى بکاهند و فاضلتر از همه اینها سخن عدالت است که پیش روى حاکمى ستمکار گویند.اوّل ما تغلبون علیه من الجهاد الجهاد بایدیکم ثمّ بالسنتکم ثمّ بقلوبکم فمن لم یعرف بقلبه معروفا و لم ینکر منکرا قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه. نخست درجه از جهاد که آن را باز مىنمایند، جهاد با دستان بود، پس جهاد با زبان، پس جهاد با دلتان، و آن که به دل، کار نیکى را نستاید و کار زشت، او را ناخوش نیاید؛ طبیعتش دگرگون شود چنانچه پستى وى بلند شود و بلندش سرگون.و یسیرون فی الشّهوات المعروف فیهم ما عرفوا و المنکر عندهم ما انکروا. به راه شهوتها مىروند؛ معروف نزدشان چیزى است که شناسند و بدان خرسندند، و منکر آن است که آن را نپسندند. (در واقع ملاک خوبی و بدی سلیقه و پسند آنهاست)و لا فی البلاد شیء انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر. و در شهرها، چیزى از معروف ناشناختهتر نباشد و نه شناختهتر از منکر.لعن اللّه الآمرین بالمعروف التّارکین له و النّاهین عن المنکر العاملین به. لعنت خدا بر آنان که به معروف فرمان دهند و خود، آن را واگذارند و از منکر باز دارند و خود، آن را به جا آرند.و لا عندهم انکر من المعروف و لا اعرف من المنکر. در نظرشان بدتر از معروف چیزی نیست و خوبتر از منکر برای آنها یافت نمیشود.و فرشتکم المعروف من قولی و فعلی و اریتکم کرائم الاخلاق من نفسى.با گفتار و کردار خویش، معروف را میان شما گستردم و با خوى خود، نشان دادم که اخلاق گزیده چیست؟
منبر سی وپنجم : امر به معروف و نهى از منکردرکلام حسینی(ع)
آیه: یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ... » [سوره آل عمران، آیه 114.] به خدا و روز دیگر ایمان می آورند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛...
حدیث: عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: اِنَّ اللّه َ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعیفَ الَّذى لازِبْرٌحدیث لَهُ وَ هـُو الَّذى لایَنْهى عَنِ الْمُنْـکَرِ. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسى که نهى از منکر نکند مورد غضب خداوند قرار مى گیرد و ایمانش ضعیف است و از عقل بهره اى نـدارد.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهى از منکردرکلام حسینی(ع):
انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی (ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر. من فقط براى اصلاح امت جدم، قیام کردهام و هدفم آن است که امربهمعروف و نهىازمنکر نمایم.
الا ترون أن الحقّ لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المومن فی لقاء ربّه. آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و باطل نهى نمىگردد؟ در چنین شرایطى، مؤمن باید مشتاق دیدار خدای خود باشد.
المنافق ینهى و لا ینتهی و یامر بما لا یاتى. منافق نهى از منکر مىکند، ولى خودش از آن منکر دست بر نمىدارد و امر به کارى مىکند که خود، آن را انجام نمىدهد.
انی احب المعروف و انکر المنکر. من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم.
منبر سی وششم : نظام اسلامی پشتیبان ناهی از منکر
آیه: یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ ... » [سوره اعراف، آیه 157] آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز می دارد ؛اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد،...
حدیث: عَنْ النَّبِیّ صلی الله علیه و آله: لاتَزالُ اُمَّتی بِخَیْرٍ ما أُمِروُا بِالمَعرُوفِ وَنَهَوا عَنْ الْمُنکَرِ وَتَعاوَنُوا عَلى البِرِّ فَإذا لَمْ یَفْعَلُوا ذلِکَ نُزِعَتْ عَنهُمْ الْبَرَکاتُ. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: همواره امت من در خیر و خوبى بسر خواهند برد مادامى که امر به معروف و نهى از منکر نموده و در کارهاى نیک همکارى داشته باشند و اگر این امور را ترک کنند برکت از میان آنان خواهد رفت.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: نظام اسلامی پشتیبان ناهی از منکر:
روزى بود که اگر کسى کار خلافى مرتکب مىشد و دیگرى به او اعتراض مىکرد، نظام حاکم آن اعتراض را مىکوبید. ما دیده بودیم که اگر گناهى انجام مىگرفت، گناهکار تشویق مىگردید؛ اما معترضِ به گناه کوبیده مىشد! امروز، به عکس است. امروز، نه اینکه گناه در جامعه نیست؛ هست. زمان حکومت امیر المؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هم در جامعه گناه بود؛ اما مهم این است که نظام و تشکیلات حاکم بر جامعه- آن کسانى که اداره و مدیریت کشور را بر عهده دارند- میل به طرف صلاح دارند و با گناه و تخلف مخالفند. 19/10/1368/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم
مامورین رسمى باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند :به من نامه مىنویسند؛ بعضى هم تلفن مىکنند و مىگویند: «ما نهى از منکر مىکنیم. اما مأمورین رسمى، طرف ما را نمىگیرند. طرف مقابل را مىگیرند!» من عرض مىکنم که مأمورین رسمى چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضائی حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. همهى دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع کند. این، وظیفه است. اگر کسى نماز بخواند و کس دیگرى به نمازگزار حمله کند، دستگاههاى ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یا از آن کسى که سجاده را از زیر پاى نمازگزار مىکشد؟ امر به معروف و نهى از منکر نیز همینطور است. امر به معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج البلاغه مىفرماید: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجی.» یعنى امر به معروف و نهى از منکر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد بالاتر است؛ چون پایهى دین را محکم مىکند. اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منکر استوار مىکند. مگر مأمورین و مسئولین ما مىتوانند آمر به معروف و ناهى از منکر را با دیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به اینکه نقطهى مقابل او را تأیید کنند!؟
22/ 04/ 1371/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
پشتبانی از ناهی از منکر: دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضائی و نیروى انتظامى، موظفند که ناهى از منکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفهى آنهاست.
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
وظیفه ی مسئولین:ما به آحاد ملت عزیز عرض کردیم؛ و گفتیم امر به معروف و نهى از منکر، این واجب الهى را برپا بدارید. در بین جوانان در سرتاسر کشور، شور و غوغایى به وجود آمد. پس، پیداست که این جوانان متمایل به امر به معروف و نهى از منکرند. بنابراین، وظیفهى ما، مسئولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و زمینه را براى اجراى این واجب الهى هموار و فراهم کنیم. امروز بحمد اللّه مجلس شوراى اسلامى، مجریان، مسئولین کشور و دستگاه قضائی، همه از خود این ملتند.
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
مبادا کسانى باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منکر سد کنند! مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامى یا قضائی، کسانى باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهى از منکر سد کنند! مبادا کسانى باشند که اگر کسى امر به معروف و نهى از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند! البته خبرهایى از گوشه و کنار کشور، در بعضى از موارد به گوش من مىرسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینانبخشى پیدا کنم که آمر به معروف و ناهى از منکر، خداى نکرده مورد جفاى مأمور و مسئولى قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد.
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
منبرسی وهفتم : گفتن به زبان بر همه واجب است
آیه: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و .. . » [سوره توبه، آیه 71] . مردان و زنان با ایمان ، ولی ( ویار و یاور ) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا میدارند و... .
حدیث: عَنْ الصادقِ علیه السلام: اِذا رَأى الْمُنکَرَ فَلَمْ یُنکِرَهُ وَ هوُ یَقْدِرُ عَلَیْهِ، فـَقـَدْ أَحـَبَّ أَنْ یـُعْصَى اللّه ُ، وَ مَنْ أَحَبَّ اَنْ یُعْصَى اللّه ُ فَقَدْ بارَزَ اللّه َ بِالْعَداوةِ. امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى کـه توانـائى نـهى از منـکر را داشـته باشـد و نهى از منـکر نکـند، دوست دارد که خـداوند اطـاعت نشـود، و کسى که نافرمانى خـدا را دوست داشته باشد، آشکارا بـا خـداوند دشمنى کرده است.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: گفتن به زبان بر همه واجب است:
امر به معروف، یک مرحلهى گفتن و یک مرحلهى عمل دارد. مرحلهى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور. این مرحله، امروز به عهدهى حکومت است و باید با اجازهى حکومت انجام بگیرد و لا غیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند . 19/10/1368/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم
نهی از منکر زبانی جایز و واجب و وظیفه همه مردم در همه شرایط:البته این هیچ مجوّز آن نیست که کسانى به بهانهى اینکه اطمینانشان سلب شده، قانونشکنى کنند. قانونشکنى جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مىآید- بدون اجازهى حکومت- خودش یک جرم است؛ مگر نهى از منکر زبانى، که بارها گفتیم نهى از منکر زبانى جایز و واجب و وظیفهى همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمىشود؛ اما آنجایى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچچیزى مجوّز این نیست که بگویند چون نیروى انتظامى و قوّهى قضائیّه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثهاى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صریحاً به آنها خواهد گفت.
11/05/ 1380/ پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى آقاى سید محمد خاتمى
همه جا، جاى نهى از منکر است: همه جا، جاى نهى از منکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس مىتواند نهى از منکر کند. یک کارمند شریف هم، در محیط کار خود مىتواند نهى از منکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار خود مىتواند نهى از منکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، مىتواند نهى از منکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهمترین عوامل نهى از منکر و امر به معروفند. نمىشود این واجبِ بزرگ الهى را در دایرههاى کوچک، محدود کرد. کار هم کار همه است. اینطور نیست که مخصوص عدّه خاصى باشد. البته هرکس وظیفهاى دارد.
07/ 05/ 1371/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان
خود مردم باید وارد شوند، خود مردم باید نهى کنند:بعضى از مردم به اینجا تلفن زدند، نامه نوشتند و سفارش کردند که «آقا! شما گفتید نهى از منکر. سیل پشتیبانىها هم انجام گرفت. اما عملًا کارى نشد!» عملًا چه کار مىخواستید بشود؟ مگر لازم است که اینجا هم دولت وارد شود یا دستگاه قضائی مستقیماً وارد شود؟ خود مردم باید وارد شوند. خود مردم باید نهى کنند. البته دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاه قضائی و نیروى انتظامى، موظفند که ناهى از منکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفهى آنهاست. مباشر کار، خود مردم مىتوانند باشند و باید باشند. بخش عمدهى قضیه، اینجاست. جوان رزمنده، خانوادهى شهیدداده، خانوادهى ایثارگر، خانوادهى اهل انفاق، مؤمنین نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفکران علاقهمند به مفاهیم اسلامى و انقلابى؛ همهى اینها باید در صحنه باشند .
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
منتظر نباشید که دستگاهها بیایند و کارى بکنند:در مقابل این منکرات، عامل بازدارنده، نهى است؛ نهى از منکر. بگویید: «آقا، نکن.» این تکرار «نکن»، براى طرف مقابل، شکننده است. این نکتهى اول؛ که نهى از منکر، اراده و تصمیم و قدرت و شجاعت لازم دارد، که بحمد اللّه، در قشرهاى مردم ما و در زن و مرد ما وجود دارد. باید آن را به کار بگیرید. منتظر نباشید که دستگاهها بیایند و کارى بکنند.
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
پس مسئولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!:عوامل بقا را در اسلام مشاهده کنید! یکى از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکى از عوامل بقا، امر به معروف و نهى از منکر است. بدیهى است که در جامعه، فساد به وجود مىآید. هیچ اجتماع بشرى نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضى کسان تا چشمشان به مظاهر فساد مىافتد، مىگویند «پس مسئولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!» غالباً فسادى را که به چشم مىبینند فریاد برمىآورند و سراغ از مسئولین مىگیرند. اما آن فسادى که به چشم دیده مىشود، خیلى کوچکتر از فسادهایى است که با چشم ظاهرى در کوچه و بازار و خیابان نمىشود دید. کسانى که واردند، مىدانند و مىفهمند که فسادهاى کلان، اغلب از دیدهها پنهان است. لذا محیط جامعه باید به گونهاى باشد که اگر در آن فسادى پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین برود. مثل جریانهاى عظیم آب. رودخانههاى عظیم دنیا را مشاهده مىکنید؟ هرچه در این رودخانهها آلودگى و کثافت بریزند، کمى آن طرفتر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین مىبرد و در عوض، مواد حیاتى تولید مىکند. محیط جامعه، باید اینگونه باشد. باید چنان زلال باشد که اگر کسى قطرهى فسادى هم در آن چکاند، خودِ جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد. چگونه امکانپذیر است؟ با امر به معروف، با نهى از منکر و با دعوت به خیر.
26/02/ 1375/ روحانیون و مبلغان، در آستانهى«ماه محرم»
مهمترین وظیفه:باید خطر را بشناسیم. باید نقاطى را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامى را تهدید مىکند، درست بشناسیم. آن عبرتهاى قضایاى صدر اسلام را براى مردم و براى خودمان، باز کنیم. مهمترین وظیفهاى که در صراطِ امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد، این است که نیروهاى مؤمن و آمر به معروف و ناهى از منکر و آنهایى که در نظام اسلامى انگیزه دارند، باید در صحنه باشند. همه جا باید حضور داشته باشند. حزباللّهى بودن، یعنى آماده کار بودن براى انجام تکلیف الهى. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابى است
07/ 05/ 1371/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان
بسیجى باید در وسط میدان باشد:امروز عدهاى به اسم سازندگى خودشان را غرق در پول و دنیا و مادهپرستى مىکنند. این سازندگى است؟! آنچه که جامعهى ما را فاسد مىکند، غرق شدن در شهوات است؛ از دست دادن روح تقوا و فداکارى است؛ یعنى همان روحیهاى که در بسیجىهاست. بسیجى باید در وسط میدان باشد تا فضیلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند.
22/ 04/ 1371/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟: امر به معروف فقط این نیست که ما، براى اسقاط تکلیف، دو کلمه بگوییم. آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشند. وقتى یک جامعه را موظّف مىکنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهى کنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟ وقتىکه همه، به معناى واقعى در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار داشته باشند به کارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروفشناس و منکرشناس باشند. این، به معناى یک نظارت عمومى است؛ یک حضور عمومى است؛ یک همکارى عمومى است؛ یک معرفت بالا در همه است .
07/ 05/ 1371/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان
حضور برجسته:مبادا گمان شود که حزباللّهى، یعنى جوان پرسروصدا و پرهیاهویى که نه سواد درستى دارد، نه معلومات درستى! اینطور نیست. در میان متخصّصین ما، در میان برگزیدگان ما، در میان مدیران ما، در میان علما و اساتید ما، انسانهاى حزباللّهى، زیادند. مفهوم حزباللّهى را در ذهن خودمان، غلط تصوّر نکنیم. در محیطهاى مختلف، حضور عناصر حزباللّهى، باید حضور برجستهاى باشد. دستگاههاى اجرایى، اعمّ از دستگاههاى قضائی یا دستگاههاى دولتى، باید به طور عملى، این ارزش را در مأموران و کارگزاران خودشان، مورد توجّه قرار دهند. یک دستگاه ادارى سالم، چه وقت مىتواند کارآیى بیشترى داشته باشد؟ وقتىکه عناصر مؤمن، عناصر خالص، عناصرى که به معناى حقیقى کلمه حزباللّهى هستند، در آنجا مؤثّر باشند.
07/ 05/ 1371/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان
جایگاه قشرهاى مختلف در امر به معروف و نهى از منکر:من در پیام تشکّرى که منتشر شد، عرض کردم: قشرهاى مختلف، باید جایگاه خود را در امر به معروف و نهى از منکر، پیدا کنند. هرکس جایگاهى دارد. کجا باید نهى از منکر کنید؟ شما در مقابل کدام منکر مىتوانید مقاومت کنید و بایستید؟ کدام را مىشناسید؟ کار، کار مردمى است. البته، علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند؛ کیفیّت نهى از منکر را بیان کنند و منکر را براى آنها شرح دهند. 07/ 05/ 1371/ مقام معظم رهبرى در دیدار با علما و روحانیان
وظیفه زنان:اسلام وقتىکه مىگوید: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»، یعنى مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعهى نظام اجتماعى و امر به معروف و نهى از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمىتوانیم زن را استثناء کنیم. مسئولیت ادارهى جامعهى اسلامى و پیشرفت جامعهى اسلامى بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هرکدامى به نحوى برحسب توانائىهاى خودشان. ... مهمترین نقشى که یک زن در هر سطحى از علم و سواد و معلومات و تحقیق و معنویت مىتواند ایفاء کند، آن نقشى است که به عنوان یک مادر و به عنوان یک همسر مىتواند ایفاء کند؛ این از همهى کارهاى دیگر او مهمتر است؛
13/04/1386/ گروه کثیرى از زنان نخبه در آستانهى روز میلاد حضرت زهراى اطهر(سلاماللهعلیها)
مفاهیم و تعالیم اسلامى را در فضاى محیط کار، احیا کنید:زبان گویا، یعنى اینکه مفاهیم و تعالیم اسلامى را در فضاى محیط کار، احیا کنید. طورى شود که در محیط کار، اسلام حس شود. نه مثل دوران طاغوت که انسان وقتى به داخل محیطى مىرفت، احساس مىکرد در آن محیط، همه چیز ضد اسلام است. به یک مسلمان و به یک آدم متدین که مىرسیدند، نگاهها از روى بغض، از روى سردى و از روى بىاعتنایى بود. رفتار زنان؛ پوشش زنان؛ برخورد مردان؛ جلفگرىهایى که گاهى بعضى از مردان و زنان مىکردند؛ همه چیز غیر اسلامى بود. نقطهى مقابل آن، فضاى اسلامى است؛ به نحوى که وقتى انسان وارد ادارهاى مىشود، نگاه کند ببیند آثار اسلام همه جا پیداست. وقت ظهر مىشود، مردم مىروند نماز. مُراجع که مىآید، با او با چهرهى بشاش برخورد مىکنند؛ کارش را انجام مىدهند و حدود اسلامى را رعایت مىکنند. زنان با پوشش مناسب مىآیند. مردان و زنان ارتباطات و برخوردشان در داخل اداره، متین و محترمانه است. این محیط، اسلامى است. شما بایدکارى کنیدکه محیط، اینگونه شود
04/06/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخانهها و بیمارستانهاى سراسر کشور
با عواملى که محیط را از شکل اسلامى خارج مىکنند، مقابله کنید:با عواملى که محیط را از شکل اسلامى خارج مىکنند، مقابله کنید. با گفتار، با سخنرانى، با پخش جزوات مناسب، با تذکرات بجا، با امر به معروف و نهى از منکر؛ که وظیفهى شما در داخل محیط کارهایتان و در همهى جاهاست. با این روشها، کارى کنید که فضا، فضاى اسلامى شود. یعنى هرکس وارد این اداره شد، وارد این شرکت دولتى شد، وارد این کارخانه شد، احساس کند اینجا جاى مسلمانان است، و محیط، اسلامى است. این وظیفهى عمدهى شماست و همه موظفند در این وظیفه به شما کمک کنند. همهى تشکیلات؛ بخصوص مدیریتى که شما با او کار مىکنید، موظفند در این راه به شما کمک کنند و کارهاى شما را تسهیل نمایند. امروز، ملتهاى مسلمان، از جهت تحقق و پیاده کردن اسلام، چشمشان به ملت ماست. امیدشان به اینجاست. مىبینید در دنیا مسلمانان چطور امیدوارانه مبارزه مىکنند؟
04/06/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخانهها و بیمارستانهاى سراسر کشور
رفتار زن و مرد و پوشش زنان در داخل ادارات:من بخصوص تأکید مىکنم، نسبت به رفتار زن و مرد و پوشش زنان در داخل ادارات. بعضى شکوه دارند؛ گله دارند. خانوادههاى شهدا و زنان مؤمن به ما شکایت مىکنند. به اینجا تلفن مىکنند، نامه مىنویسند، یا ما را که مىبینند، مکرر مىگویند که رفتار بعضى از زنان جامعهى ما، رفتار مناسب و شایستهى شأن زن مسلمان نیست. با اصلاح این زنانى که در ادارات مشغول کارند، بخش عمدهاى از این موضوع، اصلاح مىشود. این بانوان مسلمانى که در اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زیشان و منششان مسلمانى باشد؛ و شما در این زمینه تکلیف و مسئولیت دارید. البته با روش اسلامى؛ با همان شیوهاى که نهى از منکر اسلامى دارد و نه با روشهاى غیر اسلامى و خشونتهاى نادرست.
04/06/۱۳۷۱/ اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخانهها و بیمارستانهاى سراسر کشور
خودسازی لازمه مقابله با دشمن:باید با پنجهافکنى و ناخنکشى و حیلهگرى دشمن مقابله کنیم. حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبههى خودسازى- این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علیهالسّلام که آقا و مولاى شماست- هم در جبههى سیاسى- که آن امر به معروف و حرکت و حضور سیاسى است و در جایى که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسى در مقابل دنیاى استکبار- هم در جبههى فرهنگى- یعنى آدمسازى، خودسازى، خودسازى فکرى و اشاعهى فکر و فرهنگ- اینها وظیفه همهى کسانى است که امام حسین علیهالسّلام را الگو مىدانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسین بن على علیهالسّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مىشمارند. حتى خیلى از غیر مسلمانها این گونهاند. 24/09/ 1375/ پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار
دو تا فحش هم به خاطر خدا بخورید:من همین امر به معروف و نهى از منکر زبانى را - ولو به شکل خیلى راحت و آرام و بدون هیچ خشونت و دعوایى - واقعاً یکى از معجزات اسلام مىدانم. مثلاً یک نفر کار خلافى مىکند، مىگویند آقا شما این کار را نباید مىکردى. این مطلب را بگو و برو. مىگوید او برمىگردد دو تا فحش به من مىدهد. خیلى خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ براى خاطر امر خدا تحمّل کنید. اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمىکردى؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنى است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همینطور. بنابراین، اگر نهى از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال مىکنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ 04/12/1377/ پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی
چرا از گفتن ابا می کنید:چرا کسانى از گفتن ابا مىکنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىکنند، یک عده هم خیال مىکنند که گفتن فایدهیى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خیلى مهمتر است.
15/ 08/1370/ گروه کثیرى از دانشجویان و دانشآموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه(روز ملى مبارزه با استکبار)
ضعف نفس، خجالت و ترس: بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. اینکه یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمىشود. اگر یکى دچار ضعف نفس بشود، یکى خجالت بکشد و یکى بترسد، اینکه نهى از منکر نخواهد شد.
29/ 07/ 1371 / دیدار با قشرهاى مختلف مردم
مهمترین حوزه:البته امر به معروف و نهى از منکر حوزههاى گوناگون دارد که باز مهمترینش حوزهى مسئولان است؛ یعنى شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهى کنید. مردم باید از مسئولان، کارِ خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزههاى گوناگونى وجود دارد.
25/ 09/ 1379/ خطبههاى نماز جمعهى تهران
ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند :این، مجموعهى احکام اسلامى است. این، جهاد و امر به معروف و عدم کنار آمدن با بدى و فساد و تحمّل نکردن ظلم است: «لا تظلمون و لا تظلمون». (65) مجموع این احکام و معارف موجب شده است مسلمان به طور طبیعى در هرجاى دنیا که هست- چه به صورت یک ملت و چه از یک ملت کوچکتر، تا یک فرد- به برکت این احکام قادر باشد ارادهى خود را در ادارهى جهان و محیط خودش مؤثّر سازد. این، خصوصیت مسلمان است. استعمارگران از چنین خصوصیتى چیزى ناراحتند. ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند.روزى که اروپاییها سوار کشتیها شدند و آمدند کشورهاى منطقهى آسیا و آفریقا و خاورمیانه و بقیّهى جاها را تصرف کردند، از این روحیّهى مسلمانان مىترسیدند. براى اینکه مسلمان بىخطر شود، دو کار باید با او بکنند: یکى اینکه او را از احکام اسلامى دور کنند و دوم اینکه روحیهى او را بشکنند و تحقیرش کنند.
16/03/ 1375/ اقشار مختلف مردم و میهمانان خارجى شرکتکننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)
فراموش نکنید:بر همین اساس، من تأکید مىکنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم زن و مرد مسلمان امر به معروف و نهى از منکر را که دو فریضهى الهى و جزو ارزشهایى است که مىتواند در این جهت، براى ملت ما وسیلهى بسیار مفید و مؤثّر و پیشبرندهاى باشد، فراموش نکنند. 01/01/ 1372/ پیام به مناسبت حلول سال نو
منبرسی و هشتم : واجب فراموش شده
آیه: ْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ » [سوره توبه، آیه 112.] .آمران به معروف ، نهی کنندگان از منکر، وحافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به( اینچنین) مؤمنان!
حدیث: قالَ رسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: بِئْسَ الْقـَومُ قـَوْمٌ لا یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لا یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بد مـردمى هســتـند کسـانى کـه امر به معروف ونهى از منکر نمى کنند.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: واجب فراموش شده:
ما باید خود را به سرچشمهى اسلام برسانیم تا زندگى به تمامى شیرین شود. قرآن کریم مىفرماید: «الّذین ان مکّناهم فی الارض اقاموا الصّلاة و آتوا الزّکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر» من مىخواهم این واجب فراموششدهى اسلام را به یاد شما و ملت ایران بیاورم: امر به معروف و نهى از منکر. همهى آحاد مردم باید وظیفهى امر کردن به کار خوب و نهى کردن از کار بد را براى خود قائل باشند. این، تضمینکنندهى حیات طیبه در نظام اسلامى خواهد بود. عمل کنیم تا آثارش را ببینیم.
19/10/1368/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم
معنای امر به معروف و نهی از منکر:البته ما باید تأسّف بخوریم از اینکه معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمىشود. امر به معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى از منکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحلهى قبل از زبان هم دارد که مرحلهى قلب است و اگر آن مرحله باشد، امر به معروفِ زبانى، کامل خواهد شد.
25/ 09/ 1379/ خطبههاى نماز جمعهى تهران
مسئولیت انقلابی:چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مىکنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.
22/ 04/ 1371/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
گفتن به زبان بر همه واجب است:امر به معروف، یک مرحلهى گفتن و یک مرحلهى عمل دارد. مرحلهى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور. این مرحله، امروز به عهدهى حکومت است و باید با اجازهى حکومت انجام بگیرد و لا غیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند. 19/10/1368/ دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم قم، سالروز قیام مردم قم
واجب حتمی آحاد مردم و مسئولان:یک نکته را هم مىخواهم یادآورى کنم و آن نظام امر به معروف و نهى از منکر است. امر به معروف و نهى از منکر واجب حتمى همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسئولان کشور وظیفهمان در باب امر به معروف و نهى از منکر سنگینتر است.
19/04/ 1379/ دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران
پرهیجان ترین خطاب:بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مىکنم که مربوط به عموم مردم است در درجهى اوّل عبارت است از امر به معروف و نهى از منکر در مسائل اجتماعى. البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیهى امیر المؤمنین است؛ اما در زمینهى مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زندهتر و پُرهیجانتر از خطاب امر به معروف و نهى از منکر نیست. امر به معروف و نهى از منکر، یک وظیفهى عمومى است. 25/ 09/ 1379/ خطبههاى نماز جمعهى تهران
بر همه واجب است، مافوق و یا زیر دست:یکوقت دو نفر تاجر و کاسبند و باهم همکارى و رفاقت مىکنند، آن یک حکم دارد؛ یکوقت است که آن کسى که مسئول دولتى است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر رابطهى ویژه برقرار مىکند؛ این آن چیزى است که ممنوع و گناه و حرام است و نهى از آن بر همهى کسانى که این چیزها را فهمیدهاند در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر ما فوق او، بر زیردست او واجب است؛ تا فضا براى کسى که اهل سوءاستفاده است، تنگ شود. 25/ 09/ 1379/ خطبههاى نماز جمعهى تهران
یکى از محورهاى اصلى توصیههاى امیر المومنین:هرکسى به هر طریقى که مىتواند؛ یک مسئول یک طور مىتواند، یک مشترى نانوایى یک طور مىتواند، یک کارگر نانوایى طور دیگر مىتواند. طبق بعضى از آمارهایى که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمى که از خارج وارد کشور مىکنیم! آیا این جاى تأسّف نیست؟! همهى اینها منکرات است و نهى از آنها لازم است. طبق نهج البلاغه، امیر المؤمنین نهى از اینها را یکى از محورهاى اصلى توصیههاى خود قرار داده است. در باب مسئولان، آنطور مشى کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معیّن کردن؛ در باب عموم مردم هم آنها را وادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسئولیت در مسائل اجتماعى، با همین امر به معروف و نهى از منکر. 25/ 09/ 1379/ خطبههاى نماز جمعهى تهران
ندای خرد:هرچند فریضهى امر به معروف و نهى از منکر یکى از بزرگترین واجبات اسلامى است و توصیه به آن در قرآن و گفتارهاى پیامبر خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) و امیر مؤمنان و دیگر امامان: داراى لحنى کمنظیر و تکاندهنده است، ولى اگر کسى از این همه چشمپوشى کند و تنها به نداى خرد انسانى گوش بسپرد، بازهم بىشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد شمرد. به نیکى خواندن و از بدى برحذر داشتن را کدام خِرَدِ سالم، ستایش نمىکند؟ و کدام انسان خیرخواه و حسّاس، از آن روى مىگرداند؟
23/08/1379/ پیام به نخستین اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منکر
باید بروید یاد بگیرید :مسألهى امر به معروف و نهى از منکر، مثل مسألهى نماز است. یاد گرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسئله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهى از منکر کرد؟
22/ 04/ 1371/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
عدم دل بستگی به دنیا مقدمه دفاع از فضیلت ها:دشمن از راه اشاعهى فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشا سعى مىکند جوانهاى ما را از ما بگیرد. کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مىکند، یک ; تهاجم فرهنگى ; بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مىکند. چه کسى مىتواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مىتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسى که خودش آلوده و گرفتار است که نمىتواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص مىتواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهاى اسلامى مىتواند دفاع کند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مىکنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.
22/ 04/ 1371/ فرماندهان نیروهاى مقاومت بسیج سراسر کشور، در روز شهادت امام سجاد(ع)
منبرسی و نهم : امر به معروف و نهى از منکردرکلام الهی
آیه: الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر... » [سوره حج، آیه 41.] همان کسانیکه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا میدارند، و زکات می دهند ، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
حدیث: عَنْ أَمیرِالمُؤْمِنین علیه السلام: لا تَتْرُکُوا الأمْرَ بِالْمَعرُوفِ وَ النَّهىَ عَنِ الْمُنکَرِ فَیُـوَلّى عَلَـیْکُمْ أَشْـرارُکُـمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا یُستَجابُ لَکُمْ. على علیه السلام فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید زیرا در این صورت افراد نادرست برشما مسلط مى گردند آنگاه دعا مى کنید و دعایتان مستجاب نمى شود.
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: امر به معروف و نهى از منکردرکلام الهی:
الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصّلاة و آتوا الزّکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وللّه عاقبة الامور آنها کسانى هستند که اگر در زمین به آنان قدرت بخشیدیم نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و سرانجام کارها با خداست.
و لتکن منکم امّة یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون باید از میان شما گروهى باشند که به سوى نیکى بخوانند و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.
یومنون باللّه و الیوم الآخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصّالحین به خدا و روز جزا ایمان دارند و امربهمعروف و نهىازمنکر مىکنند و به انجام کارهاى خیر مىشتابند؛ این گروه از شایستگانند.
و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصّلاة و یوتون الزّکاة و یطیعوناللّه و رسوله اولئک سیرحمهم اللّه انّ اللّه عزیز حکیم مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند؛ امربهمعروف و نهىازمنکر مىکنند و نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و خدا و رسولش را اطاعت مىکنند؛ خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خود قرار مىدهد؛ مسلّما خدا نیرومند و فرزانه است.
کنتم خیر امّة اخرجت للنّاس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون باللّه و لو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون شما بهترین امتى هستید که در میان مردم پدیدار شدهاید؛ امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند، برایشان بهتر است؛ برخى از آنان ایمان دارند؛ ولى بیشترشان فاسقند.
التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاکعون السّاجدون الآمرون بالمعروف و النّاهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللّهو بشّر المومنین آنان توّابان، عابدان، سپاسگزاران، روزهداران، راکعان، ساجدان، فرماندهندگان به نیکى و بازدارندگان از زشتى و حافظان حدود خدایند و مؤمنان را بشارت ده.
یا بنیّ اقم الصّلاة و امر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر على ما اصابک انّ ذلک من عزم الامور اى پسرک من، نماز را برپا دار و امربهمعروف و نهىازمنکر کن و در برابر مصائبى که بر تو مىرسد، شکیبا باش که این از کارهاى سترگ است.
المنافِقونَ و المنافقاتُ بعضُهم مِن بعضٍ یأمرونَ بالمنکرِ و یَنهَونَ عن المعروفِ. مردان و زنان منافق طرفدار یکدیگر ند ، به زشتى امر مى کنند و از نیکى باز مى دارند .
اُدعُ الى سبیل رَبِّکَ بالحکمةِ و المؤعظةِ الحسنةِ . با سخن حکیمانه و پند نیکو مردم را به راه خداوند دعوت کن .
والعصرِ إنَّ الانسانَ لَفى خُسرٍ الّا الذین آمَنوا و عَمِلوا الصالحاتِ و تَواصَوا بالحقِّ و تَواصَوا بالصبرِ . قسم به زمان که انسان قطعاً همیشه در حال زیان است مگر کسانى که ایمان آوردند و همه کارهاى نیک را انجام دادند و یکدیگر را به عقاید حق و اخلاق نیکو توصیه نمودند .
أتأمُرونَ الناسَ بالبِرِّ و تَنسَونَ انفُسَکم. آیا مردم را به کار نیک امر مى کنید ولى خودتان را فراموش مى کنید .
الذین آمَنوا بالصبرِ و تَواصَوا بالمرحمةِ اولئک اصحابُ المیمنةِ. ایمان آوردند و یکدیگر را به صبر و مهربانى توصیه نمودند . ایشان اهل یمن و سعادتند .
کانوا لایَتَناهَون عن منکرٍ فَعَلوه لبئس ما کانوا بَفعَلونَ. یکدیگر را از کارهاى زشت نهى نمى کردند . این ( خوددارى از نهى از منکر ) چه کار زشتى بود که مرتکبمىشدند.
لا خیرَ فى کثیرٍ مِن نجویهم الّا مَن أمَرَ بصدقةٍ او معروفٍ او اصلاحٍ بینَ الناسِ و مَن یَفْعَلْ ذلکَ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ فسوف تُؤتیه اجراً عظیماً. هیچ فایده اى در سخنان سرى آنان نیست مگر کسى که به صدقه دادن یا کار هاى نیک و اصلاح اختلافات مرد سخن نهانى گوید . پس هر که به خاطر رضاى خدا این کار را انجام دهد بزودى پاداش بزرگى به او خواهیم داد.
خُذ العفوَ و أمُر بالعُرفِ و أعرِضْ عن الجاهلینَ. طریقه عفو و بخشش را پیش گیر و به کار نیک امر کن و ( چنانچه نپذیرند) از مردم نادان روى گردان .
منبر چهلم : شعارهای امر به معروف و نهی از منکر
آیه: و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اءولیاء بعض یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم؛ «مردان و زنان مؤمن دوست دار یکدیگرند. مردم را به کار نیک امر می کنند و از کار زشت باز می دارند و نماز به پا دارند و زکات می پردازند و خدا و پیامبرش را اطاعت می کنند. البته خدا آنان را مشمول رحمت خود گرداند و خدا صاحب اقتدار و درست کردار است» (توبه، 71).المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یاءمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یقبضون اءیدیهم نسوا الله فنسیهم إن المنافقین هم الفاسقون؛ «مردان و زنان منافق طرف دار یکدیگرند. مردم را به کار زشت امر می کنند و از کار نیک باز می دارند و دستهایشان را به هم می سایند. خدا را فراموش کرده اند و خدا نیز آنان را فراموش کرده است، که منافقان مردمی فاسق و زشت کارند» (توبه، 67)
حدیث: از امام محمد باقر(ع) روایت شده که فرمود: «یکون فی آخر الزمان قوم ینبع (یتبع) فیهم قوم مراون، الی ان یقال: ولو اضرت الصلاه بسائر ما یعملون باموالهم و ابدانهم لرفضوها کما رفضوا اسمی الفرائض و اشرفها ... » در آخرالزمان، گروهی از مردم ریا میکنند. تا اینکه فرمود: اگر نماز (به گمان آنان) به محصول کار مالی و بدنی آنها ضرر وارد کند، آن را رها مینمایند، همانگونه که برجستهترین و شریفترین واجبات را (که امر به معروف و نهی از منکر است) رها میسازند ....
سیمای امربه معروف و نهی از منکر: شعارهای امر به معروف و نهی از منکر:
امر به معروف و نهی از منکر یعنی آینه¬ی آنکه دوست داری، باش.
امر به معروف یعنی خوبی و خوبان را دوست بداریم.
نهی از منکر، یعنی کاری کنیم که کسی بد نباشد و بدی نکند.
نهی از منکر یعنی با بدی بد باشیم.
امر به معروف یعنی خوبی را پاس بداریم.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به محبت، به راستگویی.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به برادری، به یکرنگی.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به گذشت، به دستگیری.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به دانایی، به اندیشیدن.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به درستکاری، به مثبت اندیشی.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به رعایت حقوق همسایگی.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به رعایت حقوق شهروندی.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به صداقت، به امانت.
امر به معروف، یعنی بگو خدایا دلی آفتابی بده که از باغ گلها حمایت کنیم.
امر به معروف، یعنی بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نقل مهر و محبت کنیم.
امر به معروف، یعنی بیاعاشقی را رعایت کنیم ز گلهای عاشق حمایت کنیم
نهی از منکر، یعنی قهر هم اگر می¬کنیم به شوق آشتی، قهر کنیم.
امر به معروف، یعنی: جوری باش که در دلت دوستی هم جایی داشته باشد
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا در باره گل حرف زد
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا چکه چکه مثل باران حرف زد
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به حُرمتِ موی سپید،
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به محبت، به راستگویی،
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به رعایت حقوق فرزندان،
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به رعایت حقوق همسر،
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا با دو قطره از هزاران حرف زد
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا خیلی صمیمی، مثل یاران قدیمی حرف زد
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی بدزبانی نکند.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه از چراغ قرمزهای زندگی عبور نکند.
امر به معروف، یعنی بگوییم: می شود با خدا درباره هر چیز، با زبان بی الفبا حرف زد
امر به معروف، یعنی بگذار شانه هایت، عصای خستگیِ برادرت باشد.
نهی از منکر، یعنی بگوییم:زندگی لحظه های کاغذی و خاطرات بایگانی را، روز و شب تکرار و مرور کردن، نیست.
امر به معروف، یعنی واداشتنِ دیگران به رعایت حقوق والدین،
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی دروغ نگوید.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی پشتِ پایِ دیگری نزند.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی غیبت نکند.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی نمامی و سخن¬چینی نکند.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه طلاق کم شود.
نهی از منکر، یعنی زمینه سازی برای اینکه کسی معتاد نشود.
نهی از منکر، یعنی نگذاریم برادر از برادر جدا شود.
نهی از منکر، یعنی کاری کنیم که خواهر به خواهر پشت نکند.
امر به معروف یعنی تلاش برای افزایش مدیریت خویش
امر به معروف یعنی تلاش برای افزایش مدیریت زمان،
امر به معروف یعنی کمک به رشد فردی
امر به معروف یعنی کمک به بلوغ اجتماعی
امر به معروف یعنی کمک به فرزانگی
امر به معروف یعنی کمک به کمال
امر به معروف یعنی کمک به توسعه و تعالی،
امر به معروف یعنی کمک به هنر و مهارت زندگی
امر به معروف یعنی کمک به محله¬ی خوب و زیبا
امر به معروف یعنی کمک به داشتنِ شهر زیبا و اخلاقی
امر به معروف یعنی خوبی را برجسته کردن،
امر به معروف یعنی خوبان را تشویق کردن،
امر به معروف یعنی خوب ها را دیدن،
امر به معروف یعنی از خوبی ها گفتن،
امر به معروف یعنی به خوبی خواندن،
امر به معروف یعنی کمک به فرهنگ و فهم
امر به معروف یعنی کمک به خوب بودن
امر به معروف یعنی کمک به خود بودن
نهی از منکر یعنی کمک به رهایی از نفس
امر به معروف یعنی کمک به تسلط بر نفس
نهی از منکر یعنی کمک به حریت و رهایی از دیگران
نهی از منکر یعنی تلاش برای عصبانی نشدنِ دیگران
نهی از منکر یعنی تلاش برای پرخاش نکردنِ دیگران
نهی از منکر یعنی تلاش برای بیسواد نماندنِ دیگران
امر به معروف یعنی کمک به پاکیزگی
امر به معروف یعنی کمک به افزایشِ آستانه تحمل
امر به معروف یعنی کمک به افزایشِ صبوری
امر به معروف یعنی داشتن الگوی درست
امر به معروف یعنی کمک به با هم بودن
امر به معروف یعنی نکوداشتِ انسان با کرامت
امر به معروف و نهی از منکر یعنی همه جا محضر خدا
امر به معروف، یعنی زمینه سازی برای احساسِ زیبای حضور خدا،
امر به معروف، یعنی زمینه سازی برای احساسِ زیبای نگاهِ امام،
امر به معروف یعنی زینت امام(ع) بودن
نهی از منکر یعنی نه گفتن به دوستان ناباب
نهی از منکر یعنی نفیِ اعتیاد،
نهی از منکر یعنی نفیِ طلاق،
نهی از منکر یعنی نفیِ کژی،
نهی از منکر یعنی نفیِ پلیدی،
نهی از منکر یعنی نفیِ دروغ،
نهی از منکر یعنی نفیِ دورویی،
نهی از منکر یعنی نفیِ نفاق و ریا،
نهی از منکر یعنی نفیِ جهالت،
نهی از منکر یعنی نفیِ کتاب نخواندن،
نهی از منکر یعنی نفیِ مطالعه نکردن،
نهی از منکر یعنی نفیِ فکر نکردن،
نهی از منکر یعنی نفیِ رهابودنِ زبان،
نهی از منکر یعنی نفیِ خسیسی،
نهی از منکر یعنی نفیِ اسراف،
نهی از منکر یعنی نفیِ بی¬برنامگی،
نهی از منکر یعنی نفیِ روزمرگی،
نهی از منکر یعنی نفیِ عبوس بودن،
نهی از منکر یعنی نفیِ شتاب¬زدگی،
نهی از منکر یعنی نفیِ بی¬همتی،
نهی از منکر یعنی نفیِ آزار دیگران،
نهی از منکر یعنی نفیِ جدایی،
نهی از منکر یعنی نفیِ قهر و نابرادری،
نهی از منکر یعنی نفیِ کار امروز را به فردا انداختن،
نهی از منکر یعنی نفیِ کوتاهی¬کردن،
نهی از منکر یعنی نفیِ چندکاره¬بودن،
نهی از منکر یعنی نفیِ تنبلی،
امر به معروف یعنی خوبی ها را دیدن
امر به معروف یعنی حرص برای علم نافع
امر به معروف یعنی بدی را به نیکی پاسخ دادن
امر به معروف یعنی بگوییم: برادرت را پناهش بده، تو تنها مرز آشنای اویی! پناهش بده.
امر به معروف یعنی بگوییم: نگاهی در راه مانده است و صدایی در تنهایی می¬گرید، به سراغش برو.
امر به معروف یعنی بگوییم: چه خوبست گاهی هوای کودکی به سرمان بزند و بچگی کنیم.
امر به معروف یعنی کمک به پختگی
امر به معروف یعنی ترویج فرهنگ اندیشیدن و اندیشیدن
امر به معروف یعنی ترویج مشورت و فکر
امر به معروف یعنی گسترش مهربانی
امر به معروف یعنی تلاش برای سعۀ صدر
امر به معروف یعنی ترویج فرهنگ حوصله و شکیبایی
امر به معروف تلاش برای خانوادۀ پایدار
امر به معروف یعنی ترویج فرهنگ کتاب و مطالعه
امر به معروف یعنی ترویج فرهنگ ازدواج آسان و آگاهانه
امر به معروف یعنی ترویج خودباوری و اعتماد به نفس،
امر به معروف یعنی تلاش برای رونقِ مسجد
امر به معروف یعنی گسترش صمیمیت درخانه،
نهی از منکر یعنی نفیِ تشنج از خانواده،
امر به معروف یعنی گسترش فرهنگِ نماز
امر به معروف یعنی برجسته¬سازیِ نقش علم و عالمان
امر به معروف یعنی بگوییم: خوشا داشتنِ تکه¬نانی، خرده¬هوشی، سر سوزن ذوقی؛ و خدایی که همین نزدیکِ من است
نهی از منکریعنی بگوییم: زندگی رسم خوشایندی است نگذاریم لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
امر به معروف یعنی در رویِ برادرت تبسم کن
امر به معروف یعنی دست برادرت را بگیر،
نهی از منکر یعنی از برادرت فاصله نگیر،
امر به معروف یعنی خنده را به خانه ببر،
امر به معروف یعنی به همنوعت کمک کن،
امر به معروف، یعنی برای صلح و آشتی تلاش کن
امر به معروف یعنی با خودت آشتی کن،
امر به معروف، یعنی بگوییم: شاخۀ شکسته را برای دوباره شکوفه¬کردن ببندید.
نهی از منکر یعنی بگوییم: آب را گل نکنیم.
نهی از منکر یعنی بگوییم: نخوانیم کتابی که در آن همه چیز شوم و سیاه است
امر به معروف، یعنی بگوییم: اگر مرگ نبود، دست ما در پیِ¬چیزی می گشت.
امر به معروف یعنی بگوییم: چشم ها را بشویید و جور دیگر ببینید
امر به معروف یعنی بگوییم: مثل نارون، شاخه را رایگان به کلاغ ببخشید.
نهی از منکر یعنی بگوییم: مثل بید، سایه را به زمین نفروشید.
امر به معروف یعنی ایجادِ باور به فتح یک کوچه با دو سلام
امر به معروف یعنی بگوییم: آماده¬باش برای روزهای تماشا، برای لحظه¬های پر از حضور،
امر به معروف یعنی بگوییم:وقتی بینوایی را می¬بینی بگذار نبضِ احساست تند بزند.
امر به معروف یعنی بگوییم: گوش کن، یک نفر می¬دود روی پلک حوادث
امر به معروف یعنی بگوییم: حواست باشد کسی¬ که دست¬هایش هوای صاف سخاوت را ورق می¬زند و مهربانی را به سمت ما کوچ می¬دهد، می آید.
امر به معروف یعنی بگوییم: کاری کنید که زندگی به شیوه باران پر از طراوت تکرار باشد.
امر به معروف یعنی بگوییم:گاهی بگذارید دلتان پایِ پنچره حوصله دراز بکشد.
امر به معروف یعنی بگوییم:بگذار از سر انگشتانت صد قطره چکد ، و هر قطره شود خورشیدی.
امر به معروف یعنی بگوییم: چه راحت و هرجا می¬شود با خدا دردِ دل کرد.
امر به معروف یعنی بگوییم: یادمان باشد که خدا زیبایی، نظم و تمیزی را دوست دارد.
امر به معروف یعنی بگوییم:وقتی خدایی با این همه مهربانی هست، چرا باید آدم احساس تنهایی کند.
نهی از منکر یعنی، فراموش نکنیم که خدا، ژولیدگی، کثیفی و بی¬نظمی را دوست ندارد.
امر به معروف یعنی بگوییم: از یکنواختی و تکرار فاصله بگیریم.
امر به معروف یعنی بگوییم:من در باغچه¬ی هشدارِ تو می رُویم.
امر به معروف یعنی بگوییم:ناگهان چه زود دیر می¬شود، قدرِ لحظه¬ی اکنون را بدانیم.
نهی از منکریعنی بگوییم: نگذار دیروز و امروزت مثل هم باشند ،درهم شکن بی جنبشی¬ات را.
امر به معروف یعنی: برای شاخه¬ای که می¬شکند گریه کن.
نهی از منکریعنی: ای همه هشیاران ! بر برخی باغ¬ها در نگشاییم که عطر فریب به تالار نهفته¬ی ما می¬ریزند
امر به معروف یعنی باریدن بر بذری که در حسرتِ روییدن است.
نهی از منکریعنی: الا ای مسافر تو را از تو نربایند.
امر به معروف یعنی بگوییم: فکر را، خاطره را، زیر باران ببریم و با همه مردم شهر، زیر باران برویم.
نهی از منکریعنی بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم.
امر به معروف یعنی صبح ها وقتی خورشید، در می¬آید متولد بشویم.
امر به معروف یعنی بگوییم: روی پای ترِ باران به بلندی محبت بروید.
امر به معروف یعنی کاری کن تا هر انسان برای هر انسان، برادری کند.
امر به معروف و نهی از منکر، دو بال پرواز است برای پرواز و اوج گرفتن به سوی کمال و سعادت.
امر به معروف و نهی از منکر، این دو فرشته نیکی و مهر، نگاهبان انسان و جامعه از هبوط و سقوط در دره تاریکی است.
نهی از منکر، چون چراغ تابنده ای است که راه را از بی راهه جدا می کند.
امر به معروف و نهی از منکر، نشانه انسان دوستی و ایثار است.
نهی از منکر، چراغی است تابنده بر ضد پلیدی.
امر به معروف، کلید خوبی هاست.
خداوند، خود نخستین آمِر به معروف و ناهی از منکر است.
امر به معروف و نهی از منکر، از وظایف پیامبری است.
امر به معروف و نهی از منکر، دو پاس دار و نگهبان جامعه اسلامی هستند.
امر به معروف و نهی از منکر، ضامن امنیت اجتماعی و سلامت جامعه است.
مهربانی، بردباری و موعظه خیرخواهانه، فرد خطاکار را در پذیرش امر و نهی مشتاق تر می سازد.
امر به معروف و نهی از منکر، تنها راه قوام و دوام تمامی فرایض دینی است.
اصل امر به معروف و نهی از منکر، یکی از اصول مترقی و ممتاز دین مبین اسلام است.
اگر می خواهید خوبان جهان افزون شوند، امر به معروف را پیشه کنید.
آن کس که می تواند از بدی جلوگیری کند و چنین نمی کند، خود دستیار کسی است که بد می کند.
ای عزیز! نیک بدان که امرکنندگان به خوبی ها و نهی کنندگان از بدی ها، پیام آوران حقند که به آینده تو می اندیشند و به سود تو سخن می گویند.
نهی از منکر، بارش قطرات زلال باران بر سرزمین جان گنهکار است که شعله های گناه را خاموش می سازد و به گسترش تیرگی قلبش پایان می بخشد.
امر به معروف، کلید خوبی هاست و ماهیت نیکی و نیک آوری دارد و نهی از منکر، چراغ تابنده ای است که ماهیتش نیکی و ضدپلیدی است.
امر به معروف، افزایش فضای سبز خانه دل ها و کویرزدایی معنوی جامعه و جان کسانی است که از نیک ها فاصله گرفته اند.
امر به معروف، انتشار خوبی ها و افشاندن بذر نیکی ها در کشتزار جان آدمی است.
نهی از منکر، چراغ تابنده ای است که راه را روشن می سازد .
ترک امر و نهی دینی، غروب و غربت دین و دین داری را به همراه دارد.
امر و نهی دینی، حضور مثبت اهل ایمان در جامعه است.
امر و نهی دینی، کلید تحقق احکام اسلام است.
امر به معرووف، نشان روشن غیرت دینی مؤمن است.
امر به معروف، مهم ترین اصل عملی اسلام است.
امر به معروف، گل سر سبد حرکت های اجتماعی انسان است.
منابع:کتابخانه امربه معروف و نهی از منکر:
- حیدری فرد، غلام علی، آیات و روایات و حکایات درباره امر به معروف و نهی از منکر، اصلاحات اجتماعی، قم، ارم، 1382، جیبی، 192 ص.
- عرفانی، قربان علی، امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، وزیری، 312 ص.
- چراغی، ضیاء، امر به معروف و نهی از منکر: موانع و محدودیت ها، کرج، مجذوب، رقعی، 82 ص.
- اسلامی، سید حسن، امر به معروف و نهی از منکر، تهران، کتاب همگان، 1385، پالتویی، 72 ص.
- رضایی راد، عبدالحسین، امر به معروف در ترازوی تاریخ: گامی نوین در فقه سیاسی اسلام، قم، بوستان کتاب، 1384، وزیری، 240 ص.
- دشتی، محمد، امام علی(ع) و نظارت مردمی (امر به معروف و نهی از منکر)، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1381، رقعی، 336 ص.
- جعفری ریسمانی، رحمت و حسن دهشیری، امام حسین(ع) و آیین امر به معروف و نهی از منکر، قم، نشر روح، 1382، وزیری، 272 ص.
- قرة العین عابدی، سید محمد، اصلاح اجتماعی در اسلام: پژوهشی درباره نظریات مطرح شده در امر به معروف و نهی از منکر، قم، مطهری، 1383، رقعی، 80 ص.
- کوک، مایکل، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی (2 جلد)، ترجمه: احمد نمایی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1385، وزیری، 572 ص.
- صادقی، محمد زمان، امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و حدیث، تهران، زعیم، 1386، رقعی، 84 ص.
- علی پور باغبان نژاد، یوسف، امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای واجب و همگانی، تبریز، احرار، 1383، رقعی، 160 ص.
- رستمی، عبدالرضاو آمنه سیلقه دار، بررسی وضعیت میزان مشارکت مردم در امر به معروف و نهی از منکر و راه های توسعه آن، تهران، بروج، 1383، رقعی، 144 ص.
- لشگری آهنگرانی، علی اصغر، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر، اراک، سیاره، 1383، رقعی، 270 ص.
- ولی زاده، نعمت الله، تحلیل راهبردی شیوه های مطلوب امر به معروف و نهی از منکر، تهران، بروج، 1385، رقعی، 156 ص.
ویکی معروف:
http://wiki.fmaroof.ir/index.php
«امر به معروف و نهی از منکر» از منظر فقه و حقوق و بررسی جایگاه دولت و ملت
ابعاد اجتماعی و آثار و برکات امر به معروف ونهی از منکر
اخلاق امر به معروف و نهی از منکر
اخلاق آمران به معروف
از واجب الهی به معروف اجتماعی
اصل امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اعتزالی
اصل هشتم و ضرورت تأسیس سازمان امر بهمعروف و نهی از منکر
امامان و امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف - مقاله
امر به معروف از منظر امام راحل و مقام معظم رهبری
امر به معروف در فرهنگ موضوعی تفاسیر
امر به معروف در کتاب و فرهنگ قرآن کریم
امر به معروف غیر از خشونت است
امر به معروف و آثار آن بر افراد جامعه
امر به معروف و نهی از منکر - (مقاله)
امر به معروف و نهی از منکر - اسلام پدیا
امر به معروف و نهی از منکر - بابایی
امر به معروف و نهی از منکر – پژوهه
امر به معروف و نهی از منکر - زارع
امر به معروف و نهی از منکر - مقاله 2
امر به معروف و نهی از منکر - مقاله 3
امر به معروف و نهی از منکر - مقاله 4
امر به معروف و نهی از منکر - مقاله 5
امر به معروف و نهی از منکر - مقاله
امر به معروف و نهی از منکر (برداشت هایی از تفاسیر شیعه)
امر به معروف و نهی از منکر (قسمت پنجم)
امر به معروف و نهی از منکر ؛ مهجوریت این دو
امر به معروف و نهی از منکر ؛ مهمترین فریضه
امر به معروف و نهی از منکر ؛ واجب الهی
امر به معروف و نهی از منکر ؛ واجب عینی یا کفایی
امر به معروف و نهی از منکر ؛ یک رکن اسلام
امر به معروف و نهی از منکر ؛ یک شبکه گسترده فرهنگی و اجرایی
امر به معروف و نهی از منکر از جنبه اخلاقی
امر به معروف و نهی از منکر از دید محقّق کرکی
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی (علیه السلام)
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه ائمه علیهم السلام
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه لقمان حکیم (علیه السلام)
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه محقّق حلّی
امر به معروف و نهی از منکر از منظر دین و شرایط اقامه ی آن
امر به معروف و نهی از منکر از نگاهی دیگر(۲)
امر به معروف و نهی از منکر اصلی فراموش شده و به انحراف رفته
امر به معروف و نهی از منکر چگونه موثر می شود؟
امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام و نقش زبان در عمل به آن
امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه و رفتار سیاسی معتزله
امر به معروف و نهی از منکر در انقلاب اسلامی ایران
امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی
امر به معروف و نهی از منکر در سیره عارفان
امر به معروف و نهی از منکر در شریعت اسلامی
امر به معروف و نهی از منکر در فامیل و خانواده
امر به معروف و نهی از منکر در فقه سیاسی
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن - مقاله
امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و روایات
امر به معروف و نهی از منکر در کتاب محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء
امر به معروف و نهی از منکر در کنز العرفان و زبدة البیان
امر به معروف و نهی از منکر در نظام حقوقی ایران
امر به معروف و نهی از منکر دو اصل حیاتی اسلام
امر به معروف و نهی از منکر رگ حیاتی دین
امر به معروف و نهی از منکر فریضه ای واجب و همگانی
امر به معروف و نهی از منکر و حقوق شهروندی
امر به معروف و نهی از منکر و روشهای تأثیرگذار آن از منظر امام رضا(ع)
امر به معروف و نهی از منکر و سیاست جنایی
امر به معروف و نهی از منکر و شیوه های آن
امر به معروف و نهی از منکر و نظام اسلامی
امر به معروف و نهی از منکر هم آدابی دارد (۱)
امر به معروف و نهی از منکر هم آدابی دارد (۲)
امر به معروف و نهی از منکر یا...
امر به معروف و نهی از منکر(بخش دوم)
امر به معروف و نهی از منکر(بخش سوم)
امر به معروف و نهی از منکر(بخش یکم)
امر به معروف و نهی از منکر، از نگاهی دیگر(۱)
امر به معروف و نهی از منکر، حزب و قرآن
امر به معروف و نهی از منکر، راهبردی برای تضمین سلامت جامعه
امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی فقهی برای انقلاب اسلامی (از منظر آیت الله گلپایگانی)
امر به معروف و نهی از منکر، مراتب و شیوه های آن
امر به معروف و نهی از منکر؛ دو وظیفه اساسی
امر به معروف و نهی از منکر؛ ضامن جامعه ای متعالی
امر به معروف و نهی از منکر؛ کارسازترین تعامل اجتماعی
امر به معروف و نهی از منکر؛ مبانی وجوب و موانع تحقیق
امر به معروف و نهی از منکر؛ مراتب و شیوهها
امر به معروف و نهی از منکر؛ مهمترین مبنای تفکّر سیاسی
امر به معروف و نهی از منکر؛ یک موضوع قرآنی
امر به معروف و نهی از منکراز دیدگاه امام خمینی
امر به معروف ونهی از منکر در گفتار و سیره معصومان (علیهم السلام)
امر به معروف(بخش دوم)
امر بهمعروف و نهی از منکر و گناهان پنهان و آشکار
امر و نهی در سیاست
امر و نهی زبانی از منظر امام راحل
امر و نهی مسئولان و التهاب آفرینی
امربه معروف و نهی از منکر
امرو نهی حاکم
انتخابات، میدان بزرگ امر به معروف
اندیشهای منظم در امر به معروف و نهی از منکر
انضباط و اقتدار اجتماعی در پرتو امر به معروف و نهی از منکر
انگیزه های امر به معروف و نهی از منکر
اولویت های فریضه امربه معروف ونهی ازمنکر
اهتمام در امر به معروف و نهی از منکر
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر - رفیعی
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر - سلیمیان
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر - کوثری
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر (۱)
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر (۲)
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در حال حاضر
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و تاثیر آن بر سلامت فرد و جامعه
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
آثار امر به معروف و نهی از منکر از منظر امام راحل
آثار امر به معروف و نهی از منکر
آثار امر به معروف و نهی از منکر2
آثار سیاسی امر به معروف و نهی از منکر
آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر
آثار و نتایج امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و حدیث
آداب امر به معروف و نهی از منکر - مقاله
آداب و شیوهها در امر به معروف و نهی از منکر
آشنایی با اصل امر به معروف و نهی از منکر
آنچه آمران به معروف و ناهیان از منکر باید بدانند
آیا امر به معروف و نهی از منکر دخالت بیجاست؟
بالاتر از جهاد
بایدها و نبایدهای اجتماعی نگاه از دیدگاه اسلام
برخی از مهمترین شیوههای امر به معروف و نهی از منکر
بررسی تطبیقی امر به معروف در آخرالزمان، جمهوری اسلامی ایران و حکومت جهانی امام عصر(عج)(۱)
بررسی تطبیقی امر به معروف در آخرالزمان، جمهوری اسلامی ایران و حکومت جهانی امام عصر(عج)(۲)
بررسی رویکردها به معروف و منکر در فرق اسلامی
بررسی فقهی شرایط امر به معروف و نهی از منکر
بررسی فقهی شرایط امر به معروف و نهی از منکر
بررسی معنی دو واژه «معروف» و «منکر»
بررسی مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر»
بررسی موانع فرهنگی و اجتماعی فریضه امر به معروف و نهی از منکر
برنامه اجرایی دو فریضه - ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر
بصیرت لازمۀ امر به معروف و نهی از منکر
بهانه های ترک امر به معروف
بهترین و مؤثرترین امر به معروف
پایداری و سعادت جامعه در گرو اجرای امر به معروف و نهی از منکر
پرهیز از پرده دری در امر به معروف
تاثیر فریضه امر به معروف و نهی از منکر در اتحاد ملی و انسجام اسلامی
تارکان امر به معروف، مسخ شدگان معنوی و مردگانی در میان زندگان
تأمّلی در شیوه های امر به معروف و نهی از منکر و مواعظ هدایتی حضرت ابراهیم(علیه السلام)
تأملی دوباره در امر به معروف و نهی از منکر، رهیافتها و رویکردها
تبیین جامع امر به معروف
تحقق آرمانهای الهی درپرتو امر به معروف و نهی از منکر
ترک امر به معروف ونهی از منکر، عاملی برای سقوط تمدنها
جایگاه اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در توسعه فرهنگی
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در حکومت اسلامی
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در سبک زندگی اسلامی
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و سنت
جایگاه و أهمیت أمر به معروف و نهی از منکر
جایگاه و نقش امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
جایگاه، اهمیت و آثار امر به معروف و نهی از منکر (در نهج البلاغه)
چالش های اجرای امر به معروف و نهی از منکر
چگونگی اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر
چه کسى باید امر به معروف و نهى از منکر نماید؟
چهار اصل فراموش شده
حکم امر به معروف در جایی که احتمال ضرر دارد
حکمت های دهگانه لقمان درقرآن ۴و ۵ - امر به معروف و نهی از منکر
خلوص در امر به معروف و نهی از منکر
خوارج و امر به معروف و نهی از منکر
خوشبختی خانواده با امر به معروف و نهی از منکر
خیر و صلاح در امر به معروف و نهی از منکر
داستانهایی از آمران به معروف
در باب امر به معروف و نهی از منکر؛ امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا
درس هایی از فروع دین (۵)سیمای امر به معروف و نهی از منکر
دو اصل حیاتی اسلام
دو فریضه مهم ولی مظلوم
رابطه انسان با محیط؛ امر به معروف و نهی از منکر
راه کارهای گسترش فرهنگِ امر به معروف و نهی از منکر
راهکارهای امر به معروف و نهی از منکر در دانشگاه ها
راهکارهای گسترش امر به معروف و نهی از منکر
راههای افزایش تاثیرگذاری امربه معروف و نهی از منکر
ریشه های نفسانی این دو فریضه
سخنان معصومان (امر به معروف و نهی از منکر)
سخنان معصومین (ع) (امر به معروف و نهی از منکر)
سستی و مسامحه در امر به معروف و نهی از منکر
سنت امر به معروف و نهی از منکر
سیر تاریخی امر به معروف و نهی از منکر
سیره اخلاقی شهدا / امر به معروف و نهی از منکر
شایست و بایست فرهنگی در پرتو امر به معروف و نهی از منکر
شرایط امر به معروف و نهی از منکر در پیام کربلا
شرایط امر به معروف و نهی از منکر
شرایط امربه معروف و نهی از منکر
شرایط و آداب عرفانی امر به معروف و نهی از منکر
شرایط و مراحل امر به معروف و نهى از منکر و روایات آن
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
شرط تاثیر امر به معروف و نهی از منکر
شهروندی نوین و امر به معروف و نهی از منکر
شهید اقامه نماز و امر به معروف و نهی از منکر
شیوه های امر به معروف و نهی از منکر
شیوه های امر به معروف و نهی از منکر۲
شیوه های علمی و اثر بخش پلیس در اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر
شیوه های کاربردی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه امروزی
شیوه هایی طلایی در امر به معروف
شیوههای مؤثر در امر به معروف و نهی از منکر
صفات آمر و ناهی
صفات و شرایط آمران و ناهیان
ضرورت امر به معروف و نهی از منکر
ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (۱)
ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (۲)
ضرورت قدرت در امر به معروف و نهی از منکر (۳)
عواقب ترک امر به معروف و نهی از منکر
عوامل نپذیرفتن امر و نهى
فروغی از سخنان امیرالمؤمنین(ع)- امر به معروف و نهی از منکر، وظیفة حاکمان یا همگان؟
فریضه امر به معروف و نهی از منکر و ضرورت انجام آن
فریضه فراموش شده
فقدان الگوی منطقی برای تحلیل پای بندی جامعه به معروف و منکر
فقه و زندگی مراتب امر به معروف و نهی از منکر
فقه و زندگی: مراتب امر به معروف و...
فلسفه امر به معروف و نهی از منکر و نتایج آن
فوائد و آثار امر به معروف و نهی از منکر
قانون برای دو فریضه بزرگ
کارکرد تربیتی امر به معروف و نهی از منکر در سیره پیامبر
کارکردها و پیامدهای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
کتب امر به معروف در کتابخانه پژوهشکده امر به معروف و نهی از منکر قم
کنکاشی در امر به معروف و نهی از منکر
مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر
مبانی فقهی امر به معروف و نهی از منکر ۱
مبانی فقهی امر به معروف و نهی از منکر ۲
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
مراحل اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر
مسلمان دعوتگر، امر به معروف و نهی از منکر می کند
مسئولیت مسلمان؛ أمر به معروف و نهی از منکر
معتزله و امر به معروف و نهی از منکر
معرفی کتاب درباره امر به معروف و نهی از منکر
معروف و منکر در قرآن و سنت
معروف ها و منکر ها در عزاداری ها
معیارهای امر به معروف و نهی از منکر در رهنمودهای امام کاظم علیه السلام
مفهوم شناسی و پیشینه امر به معروف و نهی از منکر۲
مقاله های حسبه, امر به معروف و نهی از منکر از سال ۱۳۵۸ تا پایان ۱۳۷۷
منابع شناخت معروف و منکر
منکرات اجتماعی کشور
منکرات رسانه ای
موانع و شبهات امر به معروف و نهی از منکر
موضوع امر به معروف و نهی از منکر در دایره المعارف قرآن کریم
مهم ترین ره آورد امر به معروف و نهی از منکر
میزانی که معروفی را می نمایاند
نپرسیدن عیب است؟!- امر به معروف و نهی از منکر
نقد و بررسی کتاب امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی
نقش امر به معروف و نهی از منکر در گسترش مشارکت عمومی
نقش امر به معروف و نهی از منکر و تعلیم و تربیت
نقش بسیج در ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر
نقش تکنولوژی بر الگوهای امر به معروف و نهی از منکر
نقش دولت اسلامی در گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر
نقش زنان ایثارگر در فرهنگ سازی امر به معروف و نهی از منکر
نقش زنان در امر به معروف و نهی از منکر
نگاهی دیگر به امر بهمعروف و نهی از منکر
نمونه هایی از امر به معروف صحیح
نهی از منکر در سیره حضرت زهرا(سلام الله علیها)
نهی، از منکر ما یا نهی، از منکر خدا
واجب فراموش شده- امر به معروف و نهی از منکر در سیره عملی معصومان (علیهم السلام)
واژه شناسی- امر به معروف و نهی از منکر
واکنش های متفاوت در مقابل دعوت حضرت ابراهیم (علیه السلام) - نگاهی به شیوه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
وجوب امربه معروف و نهی از منکر در کلام امام راحل
وجوب عقلی و کفایی امر به معروف و نهی از منکر
وجوه نوزده گانه امر به معروف و نهی از منکر در قرآن کریم
وظیفه حکومت اسلامی
وظیفه فراموش شده!
ولایت در امر به معروف
ویژگی های آمر و ناهی
هزینه های امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امیرمؤمنان (علیه السلام)
یازده فایده انجام امر به معروف و نهی از منکر